Ooma
پرسش (1404/07/15):

من زیادی حساسم و اشتباه از منه؟؟؟

سلام. من ی پسر ۵ ساله دارم ک شیطون و بازیگوش. هروقت هرجا برم اطرافیان مدام دعواش میکنن و هزارتا حرف بارش میکنن تو بدی شری خرابکاری و... برا همین من الان دوساله ک رفت و آمدم رو خییییلی کم کردم مثلا ماهی یا دوماهی یکبار میرم خونه مادرشوهرم در حد نیم تا یه ساعت می شینم و بعد میام خونه ام ولی پسرم معمولا همراه شوهرم هرروز یا یه روز درمیون میره خونه مادرشوهرم در حد ده دقیقه یا نیم ساعت یعنی با پدرش میره و برمیگرده نمیذارم اونجا بمونه ولی شده ماهی دوماهی یکبار پسرم اونجا مونده چون بچه های عموش اونجان هرروز پسر منم ماهی یا دوماهی یکبار باباش اجازه میده اونجا بمونه اما یه ساعت نگذشته زنگ میزنن بیا ببرش داره اذیت میکنه درصورتی ک غیر از پسر من چن تا نوه های دیگه هم هستن ک اکثرا هرروز اونجان و کلی هم سر وصدا دارن و اذیت میکنن اما انگار فقط شیطنت پسر من رو نمیتونن تحمل کنن
و ی چیز دیگه هم ک هس پسر من اونجا ک میریم اصلا اجازه نمیدن دس ب چیزی بزنه تا بخاد چیزی برداره نوه های دیگه میگن برندار و ب مامان بزرگ و بابابزرگ میگن ک نذارن پسرم چیزی برداره و مدام چغولی پسر منو میکنن تا دعواش کنن و همه هم سرش داد میزنن دعواش میکنن حتی بچه ها. بخاطر این رفتارا من اصن اونجا نمیرم و پسرمم نمیذارم بره
شوهرم میگه تو خیلی حساسی بذار بره چرا بچه رو همش میخای تو خونه حبس کنی بذاره بره بازی کنه میگه دلم میسوزه اونا همش دور هم جمع میشن بازی میکنن لذت میبرن پسر ما باید همش تو خونه تنها بمونه. میگه وقتی نذاری پسرمون اونجا بره بقیه نوه ها میشن اختیار دار و صابخونه پسر ما هم میشه غریبه
حالا ب نطر شما کار من اشتباهه در حق پسرم ظلم میکنم؟ من اصن نمیتونم تحمل کنم ک بچمو دعوا کنن یا هر حرفی از دهنشون درمیاد بهش بزنن و اینکه خرابکاری هاشون رو بندازن گردن بچه من

عزیزم بچه ها مخصوصا پسربچه ها خیلی تو این سن شیطونن
اگه حس میکنی شیطنت و رفتارهای پسرت جوری هست ک نمیتونی خودتونم کنترلش کنین از مشاور کمک بگیر
اینم بدون هیچچچ کس هیچچچج کس حتی پدرو مادر خودت حق توهین ب فرزندت رو به هر دلیلی ندارن شما و مادرش تنها حامی پسرتون هستین بدترین کارم بکنه تو جمع اصلا و ابدا دعواش نکنین
نزار به پسرت برچسب شرور بودن خرابکار یا هر چیز دیگه ای بزنن گلم
نه اونقدر زیاد نیس قبلا خیلی شیطنت میکرد اما الان خیلی بهتر شده
تو دعوای بچه ها هم هیچ وقت دخالت نکنین مگر اینکه بخودشون بخوان آسیب بزنن
اونا خودشون چند دقیقه بعد حتی یادشون میره
حامی بچت باش شیطنت و خرابکاری کرد بهش بگو اشتباهاتش رو بعدا تو خونه وقتی کسی نیست
ولی جلو بقیه تا جایی ک میتونی سرزنش نکن پسرت رو
این تجربه من بود گلم
چرا وقتی شوهرتو پسرت میرن تو نمیری؟
ممنون عزیزم . من اصن تو جمع پسرمو دعوا نمیکنم فقط تذکر میدم بهش و میگم ک کارت اشتباهه
اما شوهرم جلو خانوادش بارها و بارها بچمو دعوا کرده برا همین همه ب خودشون اجازه میدن بچمو دعوا کنن حتی جاری سر بچم داد میزنه و بهش حرفایی ک لایق خودشه ب بچم زد
خونه هامون نزدیک ب هم هس شوهرم هرروز روزی چن بار میره ب پدر و مادرش سر میزنه و روزی یکبار پسرمو در حد ده دقیقه با خودش میبره
چی بگم والا
من خودمم کوچیک بودم یادمه پدربزرگ و مادر بزرگ و عمم بین ما و بچه های عموم فرق میزاشتن
من از این فرق گذاشتن متنفررررم. آخه چرا از همین بچگی تخم کینه رو تو دل بچه ها بااین فرق گذاشتن میکارن
پسر من همش میگه چرا منو دوس ندارن چرا فقط منو دعوا میکنن چرا بابابزرگ منو نمیبره مغازه خوراکی برام بخره
به نظرم یه بار برای همیشه باید بگی که اینطور رفتار نکنن بچه ها هیچی میگیم بچن بزرگا که ادعا بزرگی میکنن چرا اینطور رفتار میکنن؟
تا میبینی اینطوره دست بچه بگیر بیار خونه اگه گفتن چرا ناراحتی یا چیزی بگو همه بچه ها ازادن همه بچه ها عالین فقط مشکل بچه منه؟نوه نوس چه فرقی میکنه من دوس ندارم جلو بقیه به بچم توهین کنید و کوچیکش کنید
به نظرم اصلن حساس نیستی بچت که از تو جوب پیدا نکردی هرکی از راه رسید یه چیزی بهش بگه تو بمونی نگا کنی حق داری و کار خوبی میکنی از بچت دقاع میکنی تو پشت بچت نباشی کی باشه؟
من که اصلا نمیتونم تحمل کنم یکی بجز خودم به بچم بگه بالاچشمت ابرو همونجا به دو قسمت مساوی تقسیمش میکنم بعد دو قسمتشم دوقسمت دیگه😑
همینو بگو مگه تو دعوا میکنی که نمیری
شوهرتم توجیحش کن که بچمون شیطون عالم هم که باشه که قطعا نیست واین شیطنت رو مابقی بچه های این سنی وهمچنین همون پسرعمو پسرعمه ش هم این شیطنتارو قطعا که دارن حالاگیریم پسرما صددرجه بدتر هم باشه که نیست توحق نداری توجمع وجلوی بقیه دعواش کنی که بقیه ببینن ویاد بگیرن این مدل برخورد کنن
واینکه اگه حرفت رو گوش داد بهش بگو که یه مدت همسرت هم رفت اومدش رو محدود کنه که خانواده ش پیگردلیل نیومدنش بشن وازش پرسیدن بگه که دلیل نیومدن من و خانوومم این فرق گذاشتن بین نوه هاست و مدل رفتارتون با بچمه که این رفتارتون رو بچم اثرگذاشته که بچه مون دائم سوال میپرسه که بقیه هم مثه من هستن ولی فقط منو دعوا میکنن ومیتوپن بهم
حق داری عزیزم منم بودم نمیرفتم
گل پسرچندساله ست؟
۴وخرده یا ۶سال؟
شوهرم اجازه نمیده من چیزی بگم میگه تو هیچی نگو خودم بهشون میگم ولی کو گوش شنوا میگن بچه ک اذیت کرد بایر دعواش کرد ک پررو نشه و اینکه زنت زیادی حساسه
نزار زیاد پسرت برع
شاید اینجوری فکر میکنن که این همیشه هست و اونا مهمون هستن نباید چیزی بهشون گفت
باوووو هیچی پس 🤐
بنظرم اون موقع که همسرت میخواد برع خونه مامانش تو پسرتو سرگرم کن بگو داره کارتن میبینه حموم میخواد بره و .. اگه مدرسه میره بگو مشق داره
من اصلا تو جمعشون نیستم فقط مهمونی شب عید و شب یلدا تو جمعشون هستم ولی بقیه هرروز اونجان و اکثرا دور هم جمع میشن
من هروقت میبینم بچمو دعوا میکنن تا میخام چیزی بگم شوهرم با نگاهش میگه چیزی نگو
منم دست بچمو میگیرم خداحافظی میکنم میام خونه همه هم میدونن ک من ناراحت شدم ولی براشون مهم نیس
هزاربار بهش گفتم ک جلو جمع بچه رو دعوا نکن ک همه هم ب خودشون اجازه بدن بچه رو دعوا کنن گفتم اگه خیلی از دستش عصبی شدی فقط دستشو بگیر بیار خونه. اوایل زیاد توجهی ب حرفم نمی‌کرد الان ک فهمیده حرفم درست بود خیلی کم دعواش میکنه
نزار بره
در حق بچت ظلم نکن
اینجوری پسرت اعتماد به نفسش نداره تحقیر میشه کوچیک میشه
من بودم نمیزاشتم
خودم باهاش بازی میکردم سرگرمش میکردم
وقتی اونا میدونن ناراحت میشی باز تکرار میکنن براشون مهم نیست
تو فقط میری اعصاب خودتو خورد میکنی و نمیتونی چیزی بگی
نهههه پسر من زیاد نمیره ک ی روز درمیون در دحد ده دقیقه شاید بره ولی نوه های دیگه هرروز اونجان اونا هم خونشون نزدیکه خونه پدرشوهرم تابستون ک کل ۲۴ ساعت اونجان حتی اکثر شبا اونجا میخوابن
در اصل پسر من مهمونه اونا صاحبخونه
من جای شما اعصابم بهم ریخت اووووف
من هر جایی به بچم بی احترامی بشه انگار به خودم بی احترامی شده
نمیرم
اکثرا نمیدارم بره سرگرمی میکنم مثلا شوهر روزی چن بار میره ب پدر و مادرش سر میزنه در حد ده دقه من نمیدارم پسرمو ببره ولی مثلا وقتی پسرم با باباش بیرونه سر راه میرن خونه پدرشوهرم ولی زود برمیگردن
پسرت چند سالشه عزیزم
طفلی بچم انقد اعتماد ب نفسش اومده پایین ک تو پیش دبستانی مربی میگه اصلا اعتماد ب نفس نداره
من ب شوهرم همینو میگم همیشه میگم تو خونه تنها باشه بهتر از اینه ک بره اونجا مدام تحقیرش کنن و ادیت بشه ولی شوهرم میگه اینجوری تنها بمونه عقده ای میشه
۵ سال و نیم
وا بگو خوب هرکس از راه رسید قرار نی دعواش کنه که شما به ما بگید ما خودمون بهش میگیم اگه نیاز بود دعواشم میکنیم روزی ده دقیقه پیشتونه تحمل همونم ندارید
خوب نزار بچه بره همون روزی ده دقیقه هم نره بچه بدبخت هنو حرکت نکرده میکوبن تو سرش این چه رفتنیه بدتر بچه رو اذیت میکنن
میتونی یه کاری کنی که هم اعتماد به نفس بچت بالا بره هم دیگه دعواش نکنن هم بحثی نشده باشه هممبه حرف شوهرت عمل کرده باشی
وقتی مثلا یه کاری میکنه که دعواش میکنن خودت پاشو برو پیشش تشویقش کن کار خطرناک نه مثلا تن. بدو میکنه برو پیشش بغلش کن بگوش عزیزدلم چقد خوب بدو کردی چقد عالی بودی بزرگ شدی حتما باید بری کلاس ورزش خیلی قهرمانی یا مثلا یه چیزی برمیداره میگن بزار زمین خودت بدو بهش برس بگو عزیزم چقد قهرمانی تو که اینو بلند کردی کیف میکنم انقد زور داری
هروقت که خودت تو جمع هستی اینارو بگو
بچه به حرف تویی که داری تشویقش میکنی بیشتر گوش میده تا اونا که میخان بکوبنش
هم خانواده شوهرت بعد مدتی میبینن تو با این حرکت بهشون میفهمونی که حرفاتون رو من و بچم تاثیری نداره دیگه دست برمیدارن
تو خونه هم مدام بهش بگو تشویقش کن عزیزم هیچکس حق نداره تورو بکوبه تو عالی هستی و اینا اون بچه اینا تو مغزش میمونه ثبت میشه
یا مثلا میگن خیلی شیطونه بگو عزیزم بچه که شیطونی نکنع بچه نیس بچه سالم باید شیطنت کنه یا میگنبدو میکنه بگید شاید استعدادش دویدنه با لبخند و مهربونی یا بلند حرف میزنه یا هرچی
آره باید خودم ی حرکت بزرگ بزنم ک بچمو نجات بدم تا بتونه تو زندگیش موفق باشه و خوشحال
همینو بگو توقع دارن بچه ۵ ساله مثه بجه ۱۵ ساله رفتار کنه خب بچس بدو بدو نکنه چیکار کنه دس ب سینه بشینه ی گوشه کز کنه

سوالات مشابه