Ooma
پرسش (1404/06/23):

تاپیک مادرشوهر مداخله گر

خانوما من مادرشوهرم،هربار که زنگ میزنه دائما ازم میپرسه که کجایی،کجا رفتی،جایی نرفتی،چندیندبتر بهش یه جوری رسوندیم که نپرس.
بعد من چند روزی اومدم خونه ی مادرم،به مادرشوهرم گفتم که خونه ی مامانم هستم،خیلی بی دلیل گفت آره خواب میدیدم مادرت و من نشسته بودیم مادرت تو گوش نفس(دخترمو مگیه که هفت سالشه) هی یه چیزی می‌گفت،نفس هم می‌گفت زشته نگو،بعد من فهمیدم که اینو درست کرده از خودش،چون با خانوادم چپه،هربار می‌شنوه من اونجام یه جوری میخواد حرف اضافه بزنه،خلاصه من قطع کردم چیزی نگفتم،پنج دقیقه بعد زنگ زدم بهش گفتم که من ناراحت شدم از این خرفت،چطور تا حالا خواباتو واسم تعریف نمی‌کردی یهو الان یادت افتاد،بعدم گفتم اگر فکر کردی مامان من در گوش دخترم چیزی میگه خیلی اشتباه میکنی،بعد اونم گفت منم از زنگ تو ناراحت شدم،زنک زدن نداشت و میگفتی اشکال نداره و اینا،منم گفتم نه من ناراحت شدم باید بهت میگفتم،بعد گفت خوب من غلط کردم من معذرت میخوام،گفتم آدم چرا باید حرفی رو بزنه که بعد عذرخواهی کنه،گفت من اصلا آدم نیستم،گفت اصلا بیا بزن تو دهن من،منم گفتم فقط زنگ زدم که بگم ناراحت شدم از حرفت نمی‌خواستم که بی احترامی کنم،هی گفت آره زنگ زدی زنگ زدی دیگه،بعدم هی می‌گفت من عذرخواهی کردم توام عذرخواهی کن تموم بشه،منم گفتم کاری نکردم که بخوام عذرخواهی کنم،گفت نه منو ناراحت کردی،منم گفتم توام منو ناراحت کردی،بعدم گفتم خدافظ و قطع کردم.
بعد به شوهرم گفتم،شوهرم بهش پیام داد که آره جلوی زبونتو بگیر،دنبال دعوایی و این حرفا.
بعدش پدرشوهرم زنگ زد گفت آره این دیوونه ست من از دستش دارم میکشم،صبح تا شب میام سرکار که از گیر این راحت بشم،گفتم شما شوهرشی و مجبوری تحمل کنی ولی من مجبور نیستم،بعدم گفت به این ربط ندارند کجایی و کی میری خونه ی مادرت،بهش اهمیت نده و کار خودتو بکن،بعد قطع کردم.


الان هنوز به حرفاش فکر میکنم اعصابم قاطی میشه،یعنی چی به خاطر بیشعوری خودش به من میگه عذرخواهی کن،خدایی چجوری باید با این آدم کنار اومد،اینم بگم مدت چهار سال باهاشون قطع رابطه بودم.سه سالی هست که دوباره رابطه دارم.

عزیزم وقتی زنگ‌زدو سوالی پرسید سوالشو با سوال جواب بده ک نتونه ادامه بده و بفهمه نمیخوام جواب بدم ،من همیشه همین کارو میکنم
واین ک اگ زنگ زده سعی کن زیاد جوابشو ندی و بگی بخاطر بچع سایلنت کرده بودم یا نشنیدم ک زنگ نزنه بهت
دیروز زنگ زد دوبار جوابشو ندادم،به شوهرم زنگ زد
فکر نکنم دیگه اصلا زنگ بزنه
راحت شدم از فضولیاش
عب نداره ب اون زنگ بزنه ب تو ن
مطمئن باش اینجور آدما دوباره ی راهی پیدا میکنن واسه زنگ زدن 😅
الان همه پشت تو بودن دیگه ناراحت نباش
فکرم نکنم دیگ زنگ بزنه
هروقت میپرسه کجایی بگو چرا ؟کاری دارید؟
وقتی دوبار صد بار زنگ بزنه اینطور بگی دیگه بار بعد نمیپرسه
فکر کنم از دستش راحت شدی😅
هروقت میگه کجایی بگو چرا چیزی شده یا کاری داری بعد بگو بیرونم
کاش اشتی نمی‌کردی هیچ وقت ولی همینجوری محکم باش
اوایل زندگیم که ماشین داشتیم مادر شوهرم هر روز زنگ میزد اول شوهرم بعد به من

با اینکه شب قبلش خونشون بودیم باز صب هر روز زنگ میزد دوماه بماند که خیلیا رو جواب نمیدادم

دقیقا فردای روزی که ماشین رو فروختیم دیگه زنگ نزد من به شوهرم گفتم جالبه تلفنای مادرت قط شد خیالش راحت شد ماشین نداریم جایی نمی‌تونیم بریم
دلیلی نمیبینم جوابشو بدم
آدم فضول
خلاص شدم از دستش
بخدا هیچوقت نگفتم کجام همیشه سربالا جواب دادم ولی خیلی وقیحه
نمیشد دیگه
شوهرم صداش دراومده بود


این مردارو بکشیشون باز ننه و پدرشون براشون مهمه
جواب مادرشوهر تو خوب دادی ولی جواب پدرشوهرتو یکم تند دادی اونم می‌خواسته شاید از دل تو در بیاره که اونجوری گفته و باهات درد دل کنه البته خب حق داشتی و ناراحت بودی . منم همین مشکل رو دارم مادرشوهرم زنک میزنه طی صحبتش ده بار می‌پرسه کجایی کی خونتون هست هی میگم خونه هستم کسی نیست تلویزیون روشنه باز می‌پرسه یبار هم دیگه از کوره در رفتم چون شب تا صبح بخاطر تب دخترم دو روز تمام ینی نخوابیده بودم . گفتم مامان جون من مگه آدم دروغگویی هستم که یه چیزو ده بار می‌پرسی یا زن خرابی هستم که ده بار می‌پرسی این صدای کی بود اومد یا کی خونه تو هستم نکنه دوست پسری چیزی دارم میارم خونه .که بهش برخورد فوری خواهر شوهرم زنک زد گذاشت گفت دست شوهرم اونم بهشون گفت شما ده بار یه چیزو نپرسید تا این حرفارو نشنوید احترام هر کسی دست خودشه . ولی بازم دوباره دوباره این کارشون رو تکرار میکنند خدا نکنه بفهمند مامانم خونه مامانه سی بار به بهانه های مختلف زنگ میزنن واقعا نمیدونم چکار کنم . تازه پدر شوهرم از مادرشوهر من خیلی خیلی بدتره ینی من نه از پدرشوهر شانس آوردم نه مادرشوهر . خواهر شوهرا وجاری که بماند . ینی وسط اینا موندم قشنگ دارم دق میکنم فقط دعا میکنم زودتر بتونیم از اینا دور بشیم فرار کنیم بریم
به شوهرت بگو واقعا دنبال این چیزا برای من بودی ؟؟ وقتمو عمرم و بذارم پاسخگوی سوالات مادرت باشم واقعا ؟؟؟
یه برنامه هفتگی براشون بنویس از صب تا شب بگو خودم بهتون امار میدم که به زحمت نیوفتین

مادر شوهر منم همیشه امار بگیر بود هربار می‌رفتیم بیرون انگار خبردار میشد سریع زنگ میزد تا میدید شوهرم با من بیرونه لحن صداش تغییر میکرد

خداروشکر شرش از زندگیم کنده شد دیگه نمیتونه آمار بگیره چیکار می‌کنم چی میخورم چی نمی‌خورم
تا از این تایپیکا میبینم .با خودم میگم .سمانه هم جواب داده🤣
اصلا مادرشوهر من کی هست که من بخوام بهش جواب پس بدم
بشینه زندگیشو بکنه،چیکار با من و زندگیم داره
هرچی بگم باز حالیش نیست
هاهاهاها ، من تجربه هامو براتون میزارم که انجام بدین 🤣🤣🤣
شماره مادر شوهرت رو روی خط ۱۱۰ دایورت کن هربار زنگ زد قط کرد به عنوان مزاحم بیان ببرنش 🤣🤣🤣
ایده ی خوبیه😁

سوالات مشابه