Ooma
پرسش (1404/05/15):

افسردگی و‌حال بد بعد زایمان

سلام.بچه ها شما هم بعد زایمان حالتون بد بود ؟!ترسیده بودین ؟به خصوص کسانی که بچه پشت سر هم دارن
چیکار کردین که حالتون خوب بشه
من واقعا میترسم
نمی‌دونم چجوری پشت سر بزارم این دوران رو
چجوری بزرگشون کنم

وویییی🥺🥺🥺🍬قدم جوجه ت مبارک انشاالله موفقیتاشو ببینی🩵✨
ممنونم عزیزم
من از همین الان به این فکر میکنم چطوری وقت و عشق و محبتم رو بینشون تقسیم کنم که هیچکدوم آسیب نبینن
مثلا خب نوزاد یکم حساسه به لحاظ مراقبتی بعد پسر بزرگم بیشتر نیاز به توجه و محبت داره چون خیلی چیزا رو درک می‌کنه
نمیدونم چی میخواد بشه امیدوارم درحق هیچکدوم ظلم نکنم
واقعا مراحل سختیه نمیدونم چی انتظارمو میکشه ولی امیدوارم بتونم از پسش بربیام
دوتا بچه با فاصله کم خیلی سخته
پسرت بهونه نمیگیره؟ ما ک الان از دست این یدونه واقعا خسته شدیم از بس لج میکنه بیخودی گریه میکنه جدیدا بدتر هم شده فقط خدا خودش رحم کنه
سلام عزیزم
فاصله سنی بچه هامون تقریبا شبیه همه
منم استرس و ترس همش همراهمه ولی سعی میکنم توجه نکنم بهش زیاد
سعی میکنم به دوتاشون محبت کنم و برسم
اما حقیقت خیلی سخته چون شهر غریب هم هستم😫
من چی بگم وقتی که دختر دنیا میاد پسرم هنوز دوسالش نشده😔😔😔😭😭😭
خدااااااا قووووتتتتتت به همه ما مادارای دو بچه یا چند بچه که پشت همن....
بسم الله الرحمان الرحیم
پدرم در اومده تا حالا
دهنمونم سرویس شده...
سلام عزیزم منم اوایل همین حسو داشتم حتی عذاب وجدان میگرفتم چون دیگه نمیتونستم مث اول به اولی برسم، ولی کم کم قلقش میاد دستت چون یه مادر هستی و مادرا خوب میتونن همه چیو مدیریت کنن
هنوز نیومده
من ک میترسم
افسردگی قبل زایمان گرفتم
بعدش دیگه نمیدونم 😂😂😂
قدم نو رسیده مبارک 😍❤️
دخترم فقط کافیه یه لحظه تنها باشه با داداشش چشمو چال نمیمونه واسه طفلی
تا حالا بابا ۵۰۰ بار زده تو سرش فقط
باید بیشترین توجه و محبت ب بچه بزرگتر باشه
کوچک فقط مراقب باش
و بهش رسیدگی کن
موقعی ک بزرگه خوابه ب کوچک بیشتر توجه کن
من ک همچین برنامه ای دارم
دخترم خيلي حساس
کلا به شدت بهانه گیر لج باز جیغ های بلند مخصوصا وقتی داداشش خوابه
من خودم موندم که چه کنن
اوه
سلام مامانا
منم شرایطم مثل شما
پسر اولم اینقدر بهونه گیر شده اینقدر لجباز و بد شده که دیگه نمیدونم چکار کنم همه رو میزنه اب میپاشه رو همه عصبی شده هرکار بگید کردم ولی بدتر شده
داداشش خوبه دوستش داره ولی کسی رو ببینه نزدیکش شده شروع میکنه به زدنش
من خداروشکر شرایطم بد نیست و همه اینا بخاطر اینه که پسرم کوچیکه ولی خیلییی درکش بالاست
از همون اول بدون اینکه کاری بکنیم خواهرشو دوست داشت هیچوقت نزدیکش نمیشد فقط صبح به صبح که میبینه بیدار شده میاد بوسش می‌کنه
وقتی گریه می‌کنه میاد موهاشو ناز می‌کنه اگه اروم نشد میاد منو پیدا می‌کنه لباسمو می‌کشه که ببزم پیشش
ولی ماهم هروقت پسرم بخواد دخترمو میزاریم تو بغلش خوشش میاد واسه همین بهش حسودی نمیکنه هیچوقتم جلو اون به دخترم محبت نمی‌کنیم
تو سن پسر شما خوبه عزیز هنوز به اون صورت اگاهی ندارن. به حس حسادت اینا...
.ولی دخترم واقعا درمونده کرده منو
گناه هم دارن طفلیا
واقعا من موندم چه کنم میگه بخدا مانانی میخوام داداشیمو ناز کنم بوس کنم میارمش پیشش دوتا بوس اروم میکنه یهو به هوای بوس با دندون جلو فشار میده تو مغز بچه یکیم سریع میزنه محکم تو سرش بدو بدو فرار میکنه
پسرم طفلی دیگه میترسه ازش نزدیکش میشه جیغ میزنه
گاهی به ناچار میزنمش گاهی تنبیهش میکنم میزارمش تو اتاقش البته در بازء میگم همینجا باش تنهایی باهات قهرم
گریه میکنه جیع داد میارمش بوسش میکنم میگم عاشقتم دوست دارم مامانی دیگه نزن داداشیتو نی نیه گناه داره میگه بلشه قول قول همین سرمو برگردونم مخکم تر از قبل میزنه
سر سفره غذا هارو لگد میزنه جیغ های بلند میزنه تو سرمون قاشق پرت میکنه من دیگه کم مونده برم بیمارستان دیوانه ها
منم دقیقا همین بودم فقط لعنت فرستادم به خودم .گفتم چطور میتوم دو تا بچه بزرگ کنم .الان تقریبا بهتر شدم
برا شما فاصله هاشون خوبه

سوالات مشابه