Ooma
پرسش (1404/05/07):

دوستان عزیزم ک تو پروسه ای وی اف هستید یا ازش عبور کردید میشه بیاید

سلام دوستان
شاید خیلی هاتون میدونید شرایط منو...
مشکلی ک الان دارم اینه ک هیچ جوره ذهنم آروم نمیشه
ینی شاید در شبانه روز یک دو ساعت آرومم ، ولی کوچکترین چیزی دوباره درگیرم می‌کنه و هزار جور فکر و خیال میاد تو ذهنم
بیشتر از خودم همسرم و دارم اذیت میکنم
خیلی اذیتم
نمی‌دونم چ کار کنم

همش با خودم میگم این همه آدم ک ده سال دوازده سال درگیر بودن چجوری طاقت آوردن ؟
چجوری روزاشونو گذروندن؟
چجوری تونستن زندگی شونو با آرامش پیش ببرن؟

هی میریم پیش یک دکتر با هم تصمیم میگیریم طبق نظرش پیش بریم ...بلافاصله بعدش باز ذهنم درگیر فلان آزمایش و فلان چیز دیگه میشه استرس میگیرم میگم نکنه دارم اشتباه میکنم نکنه فلان...باید نظر فلان دکتر دیگه رو هم ببینم چی میگه

الان میگم کاش پارسال عجله نمیکردم میذاشتم اصلاح سبک میکردم بعد میرفتم تو سیکل ک اونقدر تخمکام کم نباشه
ولی همین الان دوباره همش می‌خوام همون اشتباه پارسالمو تکرار کنم
باز میگم دوباره برم تو سیکل هر جور شده نکنه زمانو از دست بدم نکنه تا چند ماه دیگه ازمایشامون بدتر بشه

دیوانه شدم
ی لحظه آرامش و تمرکز ندارم

خانوادم بهم میگن اینجوری فقط داری خودتو لحظه های قشنگ زندگی تو از بین میبری
و واقعا هم همینه
ولی انگار هیچ کنترلی دیگه رو افکارم ندارم
حتی وقتی میخوابم مغزم انگار بیداره و داره هزار تا مسأله جور می‌کنه و حل می‌کنه برا خودش

میشه از تجربه هاتون بهم بگید ؟ شما چطوری صبوری میکردید ؟
چجوری ذهن تونو کنترل میکردید

سلام عزیزم.من‌۷ سال نازایی داشتم درکت میکنم با گوشت و پوست و استخونم.شاید بگم بدترازشمام بودم دروغ نگفتم
اول از همه توکلت به خدا باشه تا نخاد نمیشه.سعی کن اروم باشی این استرس سمه برات نتیجش میشه عصاب ضعیف . بعد این دکتر اون دکتر نکن یه دکتر انتخاب کن تحت نظرش باش بادکتر عوض کردن فقط زمانتو از دست میدی من خصوصی رفتم دولتیم رفتم اخرسرم تو دولتی نتیجه گرفتم بار دوم.باراول ک نشد دنیام اخر بود زندگیمو تموم شده میدونستم شده بودم یه مرده متحرک تا۳سال دیگه سراغش نرفتم بعد ۳سال پاشدم و شروع کردم و همه چیو سپردم به خدا .من وضعم خراب بود تخمکام اصلا کیفیت نداشتن .یادمه خودم سرخود ویتامین ای چند ماه خوردم قبلش روغن سیادانه اصل گیراوردم هرشب میمالیم زیر شکمم سعی کردم‌کمتر تو فکرش برم و فقط برم دکتر.بنظرم ادم بعضی وقتا هیجی بلد نباشه خیلی خوبه من همه جیو میدونستم بدتر استرس میداد بهم .سری دوم با اون همه دارو قوی ۵تا تخمک داشتم ک ۳تاش جنین شد و فریز کردم ۱ساا بعدانتقال دادم خدا دوتا نی نی داد بهم ک الان دختر نازم کنارم و برام مثل معجزس
ازالان‌اصلاح سبک کن گرمی زیاد بخور بیخیال باش یکم میدونم‌سخته ولی سعی کن تو ذهنت مرور کن خیلیا مثل شما بودن الان بچه دارن یکیش من .من تا مرحله دراورد رحم پیش رفتم
خودتو سرگرم کن سعی کن تو جمع های ک بهت خوش میگذره و کمتر راجب بچه حرف میزنن بری
خدا حفظ کنه دخترای گل تون رو

منم سه تا جنین داشتم پارسال
عجله کردم فرش انتقال دادم و منفی شدم

البته بعد فهمیدم فاکتور ایمنی م هم مشکل داشته

شما چجوری اون سه سال رو تحمل کردین نمیرفتین دکتر؟ چجوری آروم می‌شدین میتونستین ب زندگی تون برسید ؟
من اگه فقط خودم مشکل داشتم ی درد داشتم
میگفتم صد بار هم شده میرم آخرش هم نشد تخمک اهدایی میگیرم

ولی چون همسرم هم صفره ازمایششون اونقدر تو نمونه برداری دستمون باز نیست
معلوم نیست چند بار میشه نمونه‌ برداری کرد
معلوم نیست نتیجه نمونه برداری چی میشه


آخه امسال هم با هزار امید دوباره رفتم سراغش پنج تا تخمک داشتم ولی مرکزی ک میرفتم گفتن نیاز نیست شوهرت نمونه‌ برداری انجام بده با همین ازمایشش انجام میدیم خوبه
ولی وقتی رفتم کارت جنین و بگیرم گفتن هیچی جنین نداری
کاش منم جنینامو پارسال فریز میکردم....

فک میکردم نمیتونم یک سال صبر کنم برام هزار سال میگذره....
ولی الان ب آرزو ام ک دوباره جنین برامون تشکیل بشه 😭
ممنون گلم.خدا داد ولی یکیشو پس‌گرفت. منم سری اول فرش انتقال دادم‌منفی شد. خیلی روزای سختی بود الان ک فکرمیکنم چرا ایقد به خودم سخت گرفتم؟‌چرا زودتر نرفتم ادامه بدم .همش جنگ و دعوا بی خودی با شوهرم‌داشتم الکی گیرمیدادم سر اون خالی میکردم ولی واقعن اشتباه کردم ‌باید پا میشدم زودتر میرفتم‌ سراغ دکتر
کدوم‌شهری؟
چرا ایقد نا امیدی اخه؟؟؟ از اول شروع هنوز دیر نشده دست بگیر زانوت پاشو یاعلی بگو و برو
چند سالته
عزیزم
چقد سخت گذشته بهتون...
میدونین من ب خاطر شاغل بودن مون نمیتونم زود برم سراغش دوباره
هر سال یک بار وقت دارم اونم تابستون
شهر خودمون نمیرم اینجا مرکزش اورولوژ نداره ک تسه انجام بدن
پارسال تهران رفتم
امسال رفتم مشهد
۲۸
حالا یه جوری برنامه ریزی کن برو دنبال دکترت اصلا عقبش ننداز سرد میشی
انشالله به امید خدا نتیجه میگیری و یه نی نی شیطون میاری
اوهههه سنی نداری من ۳۳سالمه
نمی‌دونم باید چ کار کنم
خرداد ک رفته بودم تو سیکل کلی قبلش خودمونو تقویت کردیم ولی اونجوری بی نتیجه موند

بعدش هم ک استرسای جنگ و حال بد خودم ...
حس میکنم فایده هم نداره دوباره برم تو سیکل الان

شوهرم میگه فعلا میرم واریکوسل مو عمل میکنم تا چند ماه بعد خودمونو تقویت میکنیم بعد میریم دوباره

ولی من هم استرس دارم ک اگه الان برم باز نتیجه نگیریم
هم استرس دارم اگه نریم بعدا دیر بشه و پشیمون بشیم 😞
سنم کمه ولی ذخیره م پایینه
دکترا میگن ب نسبت سنم وضعم اصلا خوب نیست
عمل کنه شرایطش بهترمیشه؟ خوب بزار اول عمل کنه تا جنین خوب درست بشه.من بین پانکچر و انتقالم رفتم کیست عمل کردم
خدا خودش حسابه دکترا میگن بمنم میگفتن ۳۰درصد شاید بشی چون کیست داشتم و خیلی ترسوندم گفت شاید احتیاج بود رحمم رو تخلیه کنن ولی عمل شدم‌اصلا رحمم دست نخورد
نمی‌دونم بهتر میشه یا نه

تا حالا دکترا میگفتن فایده ای نداره
دکتر الانش میگه می‌تونه تو نتیجه میکروتسه تاثیر مثبت بذاره

دیگه نمی‌دونم کی راست میگه کی دروغ 😔
نمی‌دونم چی بهشون‌ میرسه ک اینقدر ادمو ناامید میکنن
تمام تلاشو بکن‌مطمن باش نتیجه میگیری
اره میگم‌دیگه به حرفشو فکر‌نکن ولی نشین به امید طبیعی شدن برو دنبال کارات یه دکترم داشته باشه همش دکتر عوض نکن‌تحقیق کن‌ببین کجا خوبه برو .من بار اولم منفی شدم کلا بدم‌از مرکز‌ اومد ولی بازم‌رفتم
من قرار بود شهریور برم دوباره
ولی دکترم گفته بود باید یک ماه قبلش وقتی پریود شدم برم پیشش ک دارو بگیرم
ولی حالا پریود نشدم نمی‌دونم کیست دارم یا چی
الآنم ک قراره بریم سفر دیگه نیستم ک برم دکتر
اگه شرایطشو داشتم دوباره میرفتم همون مرکز پارسالم تهران با اینکه منفی شده بودم
ولی خیلی جور کردن رفت آمدمون سخته
اونجا هم محل اسکان نداریم
برا همین امسال رفتم مشهد ک‌ شرایطش برام بهتره
این دکتری ک الان میرم پارسال هم ی بار رفتم پیشش ولی خب ب خاطر شرایط شوهرم با شک و تردید حرف زد گفتم ولش کن هر جوری هست بریم تهران
ب ی بدبختی کارامونو درست کردیم رفتیم دست خالی برگشتیم
سلام من فقط همینو میدونم خیلی بده روی افکارت تمرکز نداشته باشی
برای استرسته و عقب میندازی.برو مسافرتت خوش بگذره بعدش برگشتی برو ادامه دکترت
انشالله همون‌مشهد نتیجه میگیری به امید خدا.یه نی نی شیطون و جیگر خدا میزاره دامنت
بله خیلی بده
مسأله اینه ک راه حلی براش ندارم
انشالله ب دعای شما 🥺🤲
سلام عزیزم
خوندن حرفات و شرح حال این روزات نمیدونم چرا منو یاد این شعر مولانا انداخت
"هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو؛ بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم؛ در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید؛ زنجیر پی زنجیر"
به نظرم قبل هر چیزی بشین دلتو با خدا یک دله کن
ازش بخواه خودش به فکرت به تحلیلت و تصمیماتت نور بتابونه و راه رو برات روشن کنه
بعدش یه بار بشین همه جوانب همه چیزو در نظر بگیر همه چیزو بالا و پایین کن و به هر تصمیمی که رسیدی با خودت بگو قطعا همین خیر ماست که خدا به فکر و دلم اینجوری رسونده
پی همون رو بگیر، توکل به خدا کن و برو تو سیکل درمان
من خودمم ای وی افی هستم و میدونیم که شرایط سنی و بدنی خیلی تو موفقیت این راه تاثیرگذاره
پس زمانت رو با فکرای بی نتیجه و از این شاخه به اون شاخه پریدن از دست نده
امیدت به خدا.به زودی کنار اسمت بارداری‌میبینم 😍😍🥰
از خدا میخوام الهی که خیلی زود تاپیک بارداریتو ببینم
من حتی اسمتم نمیدونم ولی میشناسمت و همیشه جزو اون کسایی هستی که برات دعا میکنم
🥹🩵 چقد خوب بود ...
خیلی ممنونم از لطفتون
منم دلم ب دعای شما خوشه...

تو این دو سالی ک درگیر دکتر و ای وی افم هیچ وقت نتونستم از اوما جدا بشم
ب خاطر دوستان عزیزی مثل شما ک اینقدر مهربونید

انشالله خدا ب دعای شما ب منم نگاه کنه....
🤲😘
معصومه جان خودتو رها کن و واقعا واقعا تسلیم به رضای خدا باش،
تلاش بکن ولی ذهنتو درگیر نکن

میدونم ک هر روزش برات قد یکسال میگذره ولی هنوز سنی نداری و هنوز خیلی فرصت داری
وقتی تو مسیرم و ی کاری دارم انجام میدم آروم ترم
ولی وقتی هیچ کاری انجام نمی‌دم تو برزخم
مثلاً همون خرداد ک رفته بودم تو سیکل واقعا خوب بودم
هر چند نگرانی هامو داشتم ولی آروم بودم

اما بعدش تا الان خیلی ب هم ریخته م
ببین منو، ۴ سال گذشت
بعد اولین انتقالم تصمیپ گرفتم مجدد دو ماه بعد برم دنبال کارام.
بعد سقطمم چند سری رفتم دکتر ولی الان دیگه ول کردم، چون یه روز به خودم امدم و دیدم دارم همه لحظه هامو تلخ میگذرونم، دیدم روزام میگذره و من دیگه خوشحال نیستم ، دیگه دلم خوش نیس.
دیدم وقتی بچه نمیخواستم چقد خوش بودم

برا همین تصمیم گرفتم رها کنم، غم تو دلم هست ، گاهی مث چندروز پیش بی طاقت میشم ولی ترجیح میدم لحظه هامو خوش بگذرونم، ک چند سال بعد حسرت امروزمو نخورم
هرکاری آرومت میکنه انجام بده ولی دچار وسواس فکری نشو خواهشا، چون خودتو داغون میکنی
امروز بعدازظهر اومدم ی کم بخوابم تا چشمام رفت رو هم یکی بهم گفت دیدی fsh شوهرت رفته بالا ؟ اگه الان نرفتی و تا شش ماه بعد شرایطش بدتر شد چی

بعدش پریدم از خواب و شروع کردم سرچ کردن تو اینترنت ک چ کار کنم fsh بیاد پایین
رسیدم ب سایت دکتر صفری نژاد
دیدم ویزیت آنلاین داره
پونصد تومن پول ویزیت آنلاین دادم واقعا نمی‌دونم چرا
نمی‌دونم میخواستم چی ازش بشنوم ک از بقیه دکترا نشنیدم
اونم برداشت گفت چقد زمانتونو از دست دادید و سنتون بالا رفته و تنها راه تون نمونه برداریه
نه ب واریکوسل ربط داره نه ب بیضه نزول نکرده ربط داره و...باوری با یک چهارم یک بیضه هم می‌تونه اتفاق بیفته

منم برداشتم ب شوهرم زنگ زدم گفتم این دکتره میگه عمل واریکوسل فایده نداره و نهایت باید همزمان با نمونه‌ برداری انجام بشه

شوهرم چنان ب هم ریخت از حرفم...😞 میگه چرا پونصد هزار تومان پول دادی ک حرفایی ک همه دکترا تا حالا زدن رو تحویل بگیری
چرا وقتی با هم میشینیم ی تصمیم میگیریم باز میزنی زیرش و میری سراغ ی چیز دیگه 😥
دقیقا منم همینم
ب روزای عقدم فکر میکنم
ب روزایی ک نمی‌دونستم ناباروری داریم
چقد خوش بودیم ...

همش ب خودم میگم ی عمر حسرت میخوردی چرا شوهر دلخواهتو پیدا نکردی و فرصت لحظه های شیرین کنار خانواده تو از دست دادی
حالا هم ک شوهر ب این خوبی داری ب خاطر بچه داری همه چی رو خراب می‌کنی ....😞
شوهرم بهم گفته بود اگه پریود شدی تا قبل سفر و تونستی بری دکتر اوکی
اگه نشد نشد
نمیریم می‌ذاریم چند ماه بعد

بهش قول دادم ک هر چی پیش اومد تسلیم باشم
ولی وقتی تو خونه تنها میشم این فکرا مثه خوره منو میخوره
شاید من چون شوهرم زیاد همراهی نمیکنه راحت تر کنار اومدم.
حتی بهش میگم اگه مجبور شیم اهدایی بگیریم چی؟ میگه خب بگیریم
میگم اگه اونم نشه چی؟ میگه میریم از پرورشگاه بچه میگیریم
میگم اگه اونم ندن چی؟ میگه خب ندن، خدا اینطور خواسته دیگه ما چیکاره ایم

انقد این حرفارو باهم تکرار کردیم ک منم رها کردم
یه مدت ب جای این فکرو خیالا ، شکرگذاری کن
به داشته هات فکر کن و خدارو بابت تک تک داشته های زندگیت شکر کن، انقدر حالت خوب میشه ک خودتم باورت نمیشه
پریود شدی؟
شوهر منم این حرفا رو میزنه
میگه هر چی خواست خدا باشه ما باید ب همون راضی باشیم

کلا شوهرم خیییلی آروم تره
همیشه میگه حسبنا الله و نعم الوکیل...
نه نشدم
۳۶ سیکلم بودم امروز
در شبانه روز چند ساعتیش رو ب این حال شکرگزاری ام خیلی عمیق
ولی بعد یهو ب هم میریزم
خب پس تو هم مث شوهرت ب خدا توکل و اعتماد کن، ب خود خدا قسم ک انقد قشنگ برات میچینه
من گاهی بی طاقتی میکنم ولی وقتی یادم میاد وقتایی ک صبر کردم و ب خودش اعتماد کردم بهترینو بهم داده دلم آروم میگیره
می‌دونم کلا ایمانم خیلی ضعیف شده
چند ساله
از وقتی با سختی های غیر قابل پیش بینی تو زندگیم مواجه شدم
بیشتر طول سیکلت چند روزه بود تا حالا؟
چند وقته اقدامی؟
منم ایمانم ضعیف شده متاسفانه، ولی خود خدا باید کمک کنه ک از این امتحانش سربلند بیرون بیایم
رفتم تقویم پریودمو نگاه کردم
پارسال ی بار چهل روز شده بوده سیکلم
ولی خب معمولش ۳۲-۳۴ بود
من از تو عقدم جلوگیری نداشتم تقریبا میشه سه سال
بی بی چک نزدی؟
نه بابا بی بی چک چرا
وقتی آزمایش شوهرم مثه قبله
انشاالله ک زودتر خدا دلتو شاد کنه، من ۴ سال بعد عروسیم اقدام شروع کردم، الان ۳۴ سالمه
مگه آزمایش شوهرمن خوب بود ک من باردار شدم؟
چقد صبورید واقعا
من اینقدر ک همیشه ذهنم درگیر بچه بوده از تو همون عقد دغدغه م بود

پارسال تو مطب دکتر ی خانمی بود برا تعیین جنسیت اومده بود می‌گفت من بعد پنج سال دخترمو باردار شدم حالا هم بعد پنج سال اومدم برای پسر بعد تو بعد دو سه سال اینقدر بی طاقت شدی
آخه شوهر شما اسپرم نرمالش صفر ک نبوده

با همه اینا منم هر ماه ب معجزه های خدا فکر میکنم ولی خب دیر یا زود پریود میشم و ضایع میشم
بعضی وقتا چشمامو می‌بندم ب روزایی فکر میکنم ک فکر میکردم هیچ وقت نمیتونم با کسی ک دوست دارم ازدواج کنم ولی دقیقا تو اوج ناامیدیم خدا شوهرمو برام فرستاد

میگم شاید بازم همینطوری بشه شاید ی روزی بیاد ک ما هم بچه داشته باشیم ...
اتفاقا صفره
سلام عزیزم
اینقدر فکر منفی نکن میدونم سخته چون دارم خودمم میگذرونم اما تا میتونی خودتو سرگرم کاری بکن
فکرت مثبت باش که زودتر به نتیجه برسی
چرا بچه دار نشی اینقدر علم پیشرفت کرده مطمئن باش شما هم بچه دار میشی و دلت شاد میشه
هر موقع خیلی ناراحت بودی اگه اهل نماز و قرآن هستی شروع کن بخوندن دلت آروم میگیرید و...
یکی از فامیل نزدیک من اونم شوهرش اسپرمش یک بوده یا صفر چندین سال درگیر بودن شوهرش عمل کرد
یک بار اصفهان انتقال داد( ای وی اف) نگرفت بعد رفت یزد گرفت امسال باز اقدام کرده
از دکتر تو یزد و انتقالش خیلی راضی بود
بااینکه دکتر اصفهانش هم عالیه اما خوب مرکزی که رفته بوده برا انتقال کارشون خوب نبوده

دقیقا همین اتفاق برات میفته، خدا میگه تو صبر کن من بهترینو میخوام بهت بدم
انشاالله همگی زودتر دامن تو سبز بشه
دلتون شاد بشه🥺🥰
چی بگم
فکر نمیکنم برا من اینجوری باشه
احتمالا اثر داروهای تخمک کشی خرداده
هورمونها ب هم ریخته یا شاید هم کیسته نمی‌دونم
دیگه تا چهل روز هم بوده سیکلم شاید این دفعه هم همین باشه
من دیگه ب علم و اینا کاری ندارم
درسته پیشرفت کرده ولی باید خدا بخواد فقط
انشالله ک برای همه ماها هم بخواد
انشالله
اینکه بله قطعا خدا هم باید بخواد
انشاالله عزیزم
من برا درمانم رفته بودم آزمایشگاه اتفاقا دکتر هم می‌گفت ما کاره ای نیستیم تا خدا باید بخواد و....
سلام قربونت برم .. فقط اینو میگم عزیزدلم هرچی بیشتر بهش فکر کنی بیشتر عذاب میبینی کلا روحو روانتو اذیت میکنی کل بدنت حتی بهم میریزه میدونم خیلی سخته .. ولی اینو ب خودت بگووو شد شد نشد دوباره از اول شروع میکنیم ناامید نشو در بیخیالترین حالت حامله میشی و همه چی اوکه میشه
سوره حمد رو زیاد بخون اروم میشی .. اینو باید قبول کنیم تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته هرچقدرم علم پیشرفت کنه .. خیلی سخته میدونم فدای ت بشم
خدا کنه واقعا از ته دلشون بگن...
ممنونم دوستان عزیزم
الحمدلله از دیشب ک با شما حرف زدم آرومم...
انشالله ک بتونم ب اون آرامش و تسلیم واقعی برسم ...
ممنونم خدیجه جان
انشالله شما هم ب سلامتی نی نی تو بغل کنی
برای ما هم دعا کنی...🩵
سلام عزیزم درکت می کنم واقعا سخته
من خودم دقیقا ۴ سال تو مسیر آی وی اف بودم
ولی بهت توصیه میکنم تا استرس رو از خودت دور نکنی فایده نداره سخته ولی بعنوان یه مسیر زندگیت باید قبولش کنی و مطمئن باش نتیجه میگیری اما اول از همه با خودت کنار بیا آرامش داشته باش خودت و همسرت در کنار هم پذیرای یک مسیر و یک هدف مشترک بشین خوب خودتو تقویت کنین حالا با ورزش اصلاح سبک دارو و هرچیزی ک حالتونو خوب میکنه بعد دکتر خوب پیدا کن و با اعتماد بهش ادامه مسیر رو برو
عزیزجان درکت میکنم
فقط صبوری لازمه و استرس نداشته باشی
من سه دفعه طبیعی باردار شدم
و ممکن بود بازم بشم ولی سقط شد
خودم تصمیم گرفتم ک ای وی اف کنم
خیلی طاقت فرسا بود ولی ناامیدی برام معنا نداشت و دفعه اول مثبت شد
نگران نباش اصلا
حتما قشنگم .. ان شاالله قابل باشم دعا گوتون باشم
درسته
قدم اول پذیرشه
اینکه بالاخره این هم تقدیر ماست و مسیر زندگی ماست...

ی ویزیت آنلاین با دکترم گرفتم ک ببینم نظرش چیه

ولی فک کنم آخرش مجبور میشیم بذاریم همون چند ماه بعد
هر چی فکر میکنم از نظر مالی نمی‌تونیم هزینه ها رو جور کنیم فعلا...

مگه اینکه دکتر بگه با توجه ب شرایط جسمیم‌ باید هر طور شده زودتر انجام بشه
الحمدلله ک نتیجه گرفتین
انشالله ک همه ماها هم نتیجه بگیریم و از تجربه و نتیجه شیرین صبر کردن مون برا بقیه تعریف کنیم...
توکل کن بخدا
مطمئنم وقتی که انتظارشو نداری خدا سورپرایزت میکنه🥰🥰
پیش کدوم دکتر رفتی؟
آخرین بار فک کنم کلینیک ارمغان بودی درسته
انشالله 🥰
آره دیگر رفتم پیش خادم و کلینیک ارمغان
هم ب نظرم روند دارویی ک برام در نظر گرفتن جالب نبود
هم ارمغان کلا زدن داغونمون کردن

از قبلش قرار بود همزمان با عمل من شوهرمو هم تسه کنن
ولی اصرار که نه اول باید نمونه بده
بعدش هم جنین شناسی شون گفتن ک همین اسپرمای تو آزمایش خوبه با همینا لقاح رو انجام میدیم
حالا ما هم باورمون نمیشد چون خودشون همیشه تو برگه آزمایش مینوشتن با اسپرمای آزمایش میکرواینجشکن توصیه نمیشه
ولی روز عمل اونقدر با اطمینان حرف زدن ما فکر کردیم معجزه شده ، گفتن اسپرم متحرک با مورفولوژی نرمال وجود داشته تو نمونه آزمایش

ولی بعد ک رفتم کارت جنین و بگیرم گفتن فقط یکی تشکیل شده ک بلاست نشده و فریز هم نشده
چون یکی از اقوام نزدیک مون دفعه اول پیش همین خادم و ارمغان نتیجه گرفته بودن شوهرم می‌گفت بریم همینجا
اونم ک اینطوری شد

اینقدر ازشون بدم اومد دیگه یک راست رفتم پیش متین عطاران
دکتر شوهرم هم رفتیم پیش آذری پور

عطاران بهم گفت اگه بخوام شهریور دوباره تخمک کشی بشم باید مرداد پیش درمان برام شروع کنه
نمی‌دونم دقیقا منظورش چیه

هفته پیش مشهد بودم رفتم کلینیک ولی چون پریود نبودم قبولم نکردن
حالا هم ک بازم نشدم و نتونستم برم
درخواست ویزیت آنلاین دادم ببینم داروهاش جوری هست ک بتونم تو سفر اربعین استفاده کنم یا نه

اگه شرایط اوکی شد ک دوباره شهریور میریم
اگه نشد هم احتمالا پنج شش ماه بعد جور بشه

هر چند نگرانم ک تا اون موقع وضعمون بدتر نشه
ولی خب دیگه تصمیم گرفتم رهاش کنم ببینم هر چی پیش میاد

ب قول دوستمون ک دیشب اینجا بهم گفتن باید رها کنم تا جور بشه و درست بشه ...
ب خدا گفتم خودت کارامونو جور کن
دارم سعی میکنم ارامشمو حفظ کنم و نذارم این وسواس های فکری مغزمو بخوره 😞
برای شما پیش درمان چی داده بود عطاران؟
یکی از خانم های اوما گفتن از یک ماه قبل تخمک کشی سینا فکت و هورمون رشد میزدن
کار خوبی کردی انشالله نتیجه میگیری
من دو ماه قبلش اوابوست داد بهم
بعد تخمک کشی هم ک چون آندومتریوز داشتم آمپول زولادکس داد تا سه ماه بعد برای انتقال رفتم زمان انتقال هم چون قبلا منفی بود یه سرم اینترالیپید و یه قرص برای ایمنی و فرتیل سیم داد
حالا این دو سه ماهی که به خودت فرصت دادی رعایت تغذیه رو کن هم خودت هم شوهرت سعی کن تقویت کنید خودتون رو حتما نتیجه میگیرین
پیش درمان هرکسی با شرایطی ک داره حتما فرق میکنه همون ویزیت آنلاین همه آزمایشات رو بفرست معمولا حضور ذهن خوبی درخصوص بیماراش داره و کامل توضیح میده
ب من اوابوست نداد 😢
اووژن داد گفت بهتره
توکل ب خدا
سوالامو و آزمایشات رو فرستادم ببینم چی میگن
اگر گفته اون بهتره که خوبه
تو هر کاری از دستت برمیاد انجام میدی توکل بخدا بقیش رو خودش درست میکنه
ممنونم عزیزم
محتاج دعای شما دوستان گلم هستم

سوالات مشابه