Ooma
پرسش (1404/04/21):

بچه دوم با وجود مشکل بین زن و شوهر

سلام بچها
دیگه شوهرمو دوسندارم
ی پسر ۵ ساله دارم حالا قراربود اقدام کنیم برا بچه دوم
ولی من دیگه این زندگی دوسندارم واقعا شوهرم ی روز خوبه ی روز خون ب جیگرم میکنه
فوش میده مرده هام
تا یه حرفی میزنم پا خانوادمون میکشع وسط تا یه چیزی میگم میاد گوشیم چک میکنه میگه حتما مادرت پرت کرده
درصورتی ک خانواده من اصلاااااااااااا دخالتی حرفی حدیثی ندارن
اخلاقش بده جنبه نداره اصلا اگ خانواده باهاش شوخی کنن دیگ تا خیلی دعوا راه میندازه بخدا دیگ تحمل ندارم بد دهنه میگ من تورو بخاطر پسرمون تحمل میکنم
آرزو میکنه بمیرم اصلا بویی از احساسات نبرده مونده ب دلم ی بار با احساس باشه ی بار یه جوری رفتار کنه انرژی بگیرم همش چسبیده ب گوشیش
امروز براینکه گفتم رمز گوشیت چنده دعوایی راه انداخته بیاوببین
بنظرتون جدا بشم اصلا دیگ دوسش ندارم ی کاری کرده دیگ زنده بودن دوسندارم ی جوریم باهاش انگار نمیتونم از ته دل خوشحال باشم میزنه تو ذوقم ب هردلیلی من پر بودم ازانرژی تخلیه نشده ولی با شوهرم همش دودشده احساس میکنم اصلا منو اون بدرد هم نمیخوریم

تو باید راحت باشی همین
ببین چطوری راحتی
لطفابه بچه دوم فکرهم نکن
بچه ی دوم رو ک فعلا با این اوصاف بهش فکر نکن عزیزم، چرا با خونوادت بده مگه بینشون دعوا یا بحثی بوده؟
تازگیا اینجورشده یا قبلاهم اینجوربود
اصلا خانوادم اونو اندازه من دوسدارن هنوز بهش تو نگفتن
دو سه سالی هست
مث خانواده من گ یرا شوهرم خار دارن
مامان بابای من دوبرابر شوهرم سن دارن
بعد به شوعرم میگن آقا....قامیلیش و صدا میکنن یبار ندیدم اسم بگن

بعد شوعر من....
بخدا افسردگی گرفتم تا با بدبختی زندگی کردن خونمون ساختیم
از ظهر بامن دعوا کرده من دو بار از شدت ناراحتی قلبم داره کنده میشه اون بیخیال خوابه خب میدونم دوستم نداره دیگه و یچیزش شده فقط دوری پسرم منو میکشه وگرنه الان ترکش میکردم
ای بابا پس دردش چیه
میخوای بشین باهاش صحبت کن باهم برید پیش یه مشاور

سوالات مشابه