Ooma
پرسش (1404/01/23):

خورد و خوراک و تغذیه با وجود بچه ....

سلام خانوما شبتون بخیر .. یه سوال داشتم اینکه شما با بچه ی کوچیک خورد و خوراک و تغذیتون چطوره ؟؟
کسی باور نمیکنه که پسرم نمیزاره من راحت غذا بخورم یا هر چیز دیگه
دولقمه غذا رو کوفتم می‌کنه میزنه می‌ریزه می‌شکنه ...
یا میخام غذا درست کنم همش میاد زیر دست و پام گریه می‌کنه میچسبه ب پام
همه بعد زایمان چاق میشن و اضافه وزن پیدا میکنن من روز ب روز دارم لاغر میشم..
من بچه ندیدم به خورد و خوراک مادرش کارش باشه ولی این بچه فقط کافیه ببینه من یه تیکه سیب می‌خورم میاد ازم میگیره
موقع شام غذاشو کامل میدم سیرش میکنم بازم گیر میده بمن ..
یا هرچی بخوام بخورم قبلش ب پسرم میدم ولی میندازه زمین و میاد سراغ من

سلام خداقوت بهت
دختر من غذامو نمیگیره اما گریه میکنه و بغل میخواد
اگر مادرم یا شوهرم باشن نگهش میدارن سرگرمش میکنن تا غذامو بخورم
وقتایی ک تنهام موقعی ک خوابه خوب غذا میخورم
الهی
عزیز یواشکی بخور
نمیشه ک ب خودت نرسی
سرشو گرم کن،بعد ی جور بخور ک نبینه
اینم گریه می‌کنه بغل میخواد
می‌خوایم ناهار بخوریم همزمان که خودم میخورم ب اونم میدم ولی یهو مشت می‌کنه تو غذای من می‌ریزه زمین ...
یا آب می‌ریزه تو غذام
متاسفانه وقتی خوابه منم خوابم جونم نمیگیره بیدار بشم صبحونه بخورم حتی
خیلی بدخوابه تا بخوابه من واقعا خورد و خسته میشم خیلی ازم انرژی میگیره
عزیزم،به نظرمن قبلش بهش غذایاچیزی که میخوای بخوری رونده،بزارهمراه خودت غذاروبخوره ،براش بشقاب جدابزار،مطمینن بهترمیشه
اینجوری خودتم میتونی راحتترغذابخوری،زیادم توجه نکن که غذانریزه یاکثیف نکنه
حساس نیستم ولی خیلی اذیت می‌کنه واقعا 😂😂
عزیزم خداقوت
به خودت نرسی به مرور اعصابتم ضعیف ترمیشه خیلی اذییت میشی
مرسی عزیزم
آره واقعا اذیت میشم خیلی ضعیف شدم
این راهوامتحان کن انشاالله بهترمیشه
انشالله
ممنون از راهنماییت
واقعا بچه هر روز ک بزرگ میشه ی چالش داره من الان دعا دعا میکنم روزا بگذره دخترم بزرگه بشه یکم راحت باشم
حالاحالاها اولشی مامان زهرا😀
کلا بچه تو هر مقطعی سختی خودشو داره واقعا
سلام عزیزم من صبح ها خودم ساعت ۷ سرپام.
ناهارمو تا دخترم خوابه آماده میکنم چون ب شدت فضوله.
ک وقتی بیدار شد دیگه دور اون باشم.
موقع آشپزی نخاد بسوزه یا خدای نکرده اتفاقی براش بیفته...
همیشه هم مهمون دارم و لی این باعث نمیشه ک بزارم بچه م اذیت بشه.
حتی شده ساعت ۲ شب بلند شدم غذا پختم ک بچه م اذیت نشه
دخترم ب شدت فضول و کنجکاوه،
حتی ظرف ناهار و هم سریع بعد ناهار میخوابونمش میرم میشورم ک نمونه برای عصر چون گیر میده ک منو باید بالای. کابینت بزاری تا با آب بازی کنم
گردگیری هم تا خوابه انجام میدم بیدار باشه نمیزاره اصلا...
فقط جارو برقی رو میزارم وقتی بیداره انجام میدم
البته این ربطی ب خورد خوراک نداشت اینارو گفتم ک وقتی خوابه سعی کن به تغذیه ت برسی ک وقتی بیدار شد دور اون باشی.
یا تا سرگرمه بازیه تو غذا بخور
دختر منم همینجوری بود . یواشکی بخور 🤣🤣
عزیزم پسرمن از روزاول تولد تاهمین الان همینه ....خابم میبود وغذامیخوردم پامیشد گریه میکرد الانم نمیخوره اما بازم ازبغلم نمیاد پایین یام همش میچسبه بهم گریه و.......
مهمون بریم بیان هم باازمن دست برنمیداره
زمین نمیشینه روپام زمین نمیخابه روپام ،بغل باباش نمیره فقط من ،،، همش من ،کمرم میشکنه
آخ که درد منم هست😭 مخصوصا ماههای قبل طوری بود که ب همسرم میگفتم چرا تا میفهمه میخوام چیزی بخورم یا میخوام دراز بکشم استراحت کنم، غر زدناش شروع میشه😑
پسر منم غرق خواب باشه.تا من بخام چیزی بخورم بیدار میشه و شروع ب گریه کردن میکنه😁
کلن از وقتی ک بدنیا اومده غذای گرم نخوردم 😂 خیییلیم لاغر شدم
ولی بازم خداروشکر که تنش سالمه اشکال نداره😍
از روز اول زایمانم چون دست تنها بودم و همسرم مجبور بود کار کنه کلا خودم تنها باید همه کارها رو میکردم، طوری شده بود که اگه صبونه میخوردم یا نمیخوردم، حدودای ساعت ۴ و ۴ و نیم بعد از ظهر نهار میخوردم دیگه میرفت تا شب ی دمنوش بتونم بخورم اونم اگه همسرم دیر برمیگشت منم دیرتر نهار میخوردم.
ی ماه بعد از زایمانم تمام انگشتای دستم درد داره و تموم استخونام تیر میکشه.
دقیقا منم همینم بخدا
امروز از صبح اومدم خونه مامانم ینی مامانم از دست پسرم ناهار نتونست بخوره
انقد گریه کرد نق زد گفت بغلم کن و ....
فکر میکردم فقط منم که بعد زایمان لاغر شدم
آخه هرکی منو میبینه یجوری میگهههه لاغر شدی که نمی‌دونم چی بگم...
میگم بچه داری سخته زیاد نمیتونم ب خودم برسم میگن وا ماهم بچه بزرگ کردیم دیگه 😒😀
منم تنها بودم همیشه
کمک نداشتم.. خیلی سخته اینجوری
واقعا منم فک کردم فقط من اینجوری هستم. باورتون نمیشه توی ساختمون ما خیلی ایرانی و افغانی زندگی میکنن، یعنی منظورم اینه که فارس زبون. همه هم میدونستن من باردارم و زایمون کردم و بچمم دنیا اومده، ولی حتی یک نفرشون نیومد بهم بگه خرت به چند؟!!!
فک کن بچه اول بدون هیچ کمکی، نه خانواده ای، ن مادری ن خواهری 😭
از درد زیادی رفتم ارتوپد بعد از دوبار ام آر آی متوجه شدن رماتیسم دارم و یکی از استخونام که لگن رو به پا وصل میکنه به شدت التهاب داره. و چون شیر میدم هیچ‌ کاری نمیتونن برام بکنن. فقط باید درد بکشم.
واقعا خیلی سخته. کسی نمیتونه درک کنه تا خودش تجربه نکنه.

سوالات مشابه