Ooma
پرسش (1403/12/22):

واقعا خسته شدم و بریدم نمیدونم چیکار کنم

سلام دوستان
من واقعا نمیدونم با پسرم چیکار کنم جرات نیست باهاش بیرون بری ، دیگه خونه نمیاد
یه جا بند نمیشه ، میریم بیرون میایم گریه می‌کنه لباس در نیارین ، هیچی نگید ، از ماشین پیاده نمیشه ، توو این سگ سرما می مونه بیرون لج می‌کنه خونه نمیاد
سر پوشک گرفتن داستان دارم ، سه سالش داره میشه همکاری نمیکنه فشار روحی این پوشکم روم هست دم عید واقعا دیوانه شدم
شوهرمم لجباز تراز بچه ، من موندم وسط این دوتا امروز گفتم برم بیرون یکمی خرید کنم برگشتم باز همون داستان دیگه واقعا زدم زیر گریه
نمی‌دونم دیگه چیکار کنم
بخاطر جنگ بین پدر پسر که دعوا نکنن از اول پاییز کلا نصف بیشتر خریدارو با شوهرم نمیرم بیرون
واقعا راه حلی دارین بگین خستم بدنی روحی جسمی

عزیزم من تجربه بچه داری ندارم ولی میدونم برا از پوشک گرفتن خود بچه باید آمادگیشو داشته باشه، پس عجله نکن
شوهرم فشار میاره باید بگیری واقعا از خسته شدم نمی‌دونم چیکار کنم با لجبازیش با کاراش
به حق صاحب این ماه ایشالا دامنت سبز بشه
چقد دختر منه بیشتر کاراش
ماهم هرجا بریم میکنه زهر مار
یا همش میگه اونو میخوام اینو میخوام
یا راه نمیاد یا لج میکنه تو مغازه نمیاد
دختر منم همینه
فکر کنم واسه سنشونه باید بگذره😮‍💨
واقعا خسته شدم از بس موندم وسط شوهرم و پسرم نمی‌دونم طرف کدومو بگیرم فقط دهنشون و ببندن
حق داری واقعا گاهی آدم کم میاره
تنهایی توو شهر غریب ، شوهرعصبی و لجباز ، خانواده شوهر دیوث ، دم عیدی همش میان خونت شام خسته ام
پسرمم دیگه واقعا نوبر شده دیگه چقدر صبر کنیم سن اینا به محدوده درست برسه
سلام دختر منم همینجور بود گریه شدید ک‌ نریم خونه ی مدت تحمل کردم اصلا نرفتم بیرون یااگررفتم نبردمش حدود سه چهارماه
الان خیلی بهتر شده ،برای پوشک هم بذار خودش امادگی بده مثلا از پوشکش بدش بیاد موقع جیش و بپی پی بگه بهت فشار بهش نیار
ب شوهرتم بگو بچه من تنها نیس بچه توهم هس مجبوری خرجش بدی
ممکنه اصلا بچه تا پنج سال امادگی نشون نده مجبوری تحمل کنی صندلی های قصری دار امتحان کن تشویقش کن جایزه براش بذار بعداز دستشویی بهشبده
از زمان شیرش می‌گفت بگیر بگیر یه داستان داشتم
شیر تموم شد رسیده به پوشک اطرافیان هم هی سیخ میزن بدتره

اره منم باید بمونم خونه تحمل کنم بمونم هیچ جا نرم
همه کار کردم تا دستشویی میاد تا جیشش میاد سرپا میشه
دستشوییمون هم خیلییییی سرده فکر میکنم برای اونه
وا خب بگو ب شما چ اصلا اهمیت نده بگو خودم میدونم‌کی وقتشه ب شوهرتم بگو صبر کن تحمل کن هنوز همکاری نمیکنه ب زور بخوام بگیرم ذوحیش اسیب میبینه
رفته نت زده سن از پوشک از ۱۸ تا ۲۴ ماه کلی با من سر و صدا کرده دیر شده تنبلی می‌کنی
هرچی میگم مقایسه نکن گوش نمیده
اره والا منم مجبورا محدود کردم خیلی خیلی یا میذاشتمش پیش شوهرم یا مادرشوهر یامامانم میرفتم نمیبردمش تاعادت کنه وقتی میبرمش فقط لذت ببره اطرافشو ببینه
خب نبرش تو حیاط گناه داره همون صندلی براش بخر اینجوری خیلی زودتر یادمیگیره دختر من باهمین صندلی یادگرفت
یعنی بیرون میرم مهمونی میرم این ترس اینکه بیایم خونه چیکار میکنه زهر میشه بهم همه چی

یه تایمی خوب بود می اومد خونه لباس در می آورد باز دوباره قاطی کرده
اووووه بگو بیا خودت بگیر وظیفه من تنها ک نیس فقط دستور میدی
توو حیاط نیست ولی کلا سرده محیطش
منم دخترم دوسالگی جیش بلدشدن و فقط برا پی پی پوشک میکردم دوسالو نه ماهگیم دستشویی بزرگ
کلی سر شب با بچه جنگید فرستاد خونه ننش من موندم تنها خودشم خوابید بزنی له کنی این مردا رو
دخترا بهتر همکاری دارن انگار
ببین بچه رفتار پدر مادر میبینه سعی کنین اگر بحثی باهمسرت داری جلوش نکنی یاشوهرت دادو غر نزنه بچه کپی میکنه از پدر مادر لجبازی میکنه نمیفهمه ک فقط یاد میگیره
نبرش رو سنگ بذارش اول دستشویی
من خیلی مراقبم ولی از همون بچگی شوهرم خیلیییی لجبازی کرد باهاش
بخدا از صب با بچه سر و کله میزنم شب شوهرم میاد نمیدونم چی میشه خونه میشه میدون جنگ این دوتا
شده یه تایمی با پسرم کل کل کنم ولی نمیدونم چی پیش میاد شوهرم میاد خونه این دوتا پدر پسر قاطی می‌کنن
ای بابا تا وقتی شوهرت اینجوری رفتار کنه پسرتم ب همین لجبازیا ادامه میده و حتی خو میگیره باهاش
خو گرفته ، چقدر گفتم لجبازی نکن
امشب از بیرون اومدیم پسرم هی نق زد شوهرمم سر به سرش گذاشت بدتر شد

هرچی گفتم بسه تو هیچی نگو گوش نکرد
خودت بابچه سرگرم شو بذار کمتر با شوهرت جنگ کنه ب قول خودتون سرگرمش کن بااسباب بازی کتاب قصه نقاشی رنگ امیزی اشپزی
نمی‌دونم ننش کی میخواد بچه رو بیاره
همه کار میکنم بخدا شوهرم خیلی گیر میده بهش ، دیگه میگم از بس موندم بین این دوتا بریدم
من دخترم دو سال و هفت ماه بود از پوشک گرفتمش و راحت ولی پسر یکم سختره .پس به شوهرت بگو دخالت نکنه.من پسر دیدم بیشتر از سه سال بعد مامانش از پوشک گرفتتش
شوهرتم بچه بازی درمیاره بگو کمی صبوری کن بچه همینه بخدا ماهم گاهی دیگه میمونیم چ کنیم از دستش اما تحمل میکنیم
هی میاد میگه چرا بقیه بچه ها اینجوری نیستن پس بچه ما مشکل داره
گوش نمی‌ده هربار پوشک میکنم هی غر میزنه کی میخواد بگه
دختر خواهرشوهرمن تا چهارسالو نیم امادگی نداشت چندبار امتحان کرد نتونست
بفرستش بره خونه مادرشوهر
وای خدا نکنه پسر من به این سن برسه من خل میشم
منم دخترم لجبازی میکنه ولی فقط وقتی که باباش یا مامانم رو میبینه چون میدونه اونا پشتش درمیان و لوسش کردن هرچقدرم بهشون میگم یکم بهش سخت بگیرید تو گوششون نمیره حتی پسرمم خیلی لوس شده
ولی وقتی تنهاییم هم دخترم هم پسرم از حرف من حساب میبرن
بگو ناشکری نکن مرد حسابی همه بچه ها اذیت میدن اگر میفهمید ک اسمش بچه نبود
دوست ندارم اونجا بره
نه بهش میرسن نه درست حسابی مراقبن
بگو توقع داری بچه سه ساله ب اندازه عقل تو سی ساله باشه؟؟؟؟
کلا پسرم اخلاق مسخره اش به سمت عمش و باباش رفته
میگم ینی بچه باید اماده باشه واقعا
بخدا همش میگم مقصر منم یکی رو آوردم بدبخت کردم
اووف ااره توقع داره بچه سه ساله قد ده ساله بفهمه
بذار بره بدونه تره هم خوردنمیکنن براش لی لی ب لالاش نذار ک اینقدر پررو نشه
من امیدم به بعداز عیده
وقتی تنها هستید بیشتر باهاش حرف میدونم بچس ولی کم کم روش تاثیر میزاره
خودش میدونه هربار فرستاده پفک دادن و بیسکویت ساعتها گشنه مونده

هربار سر و صدا کردم با شوهرم باز هیچی
خب بگو تو عقلتو بذار جای بچه ببین میفهمه، بگو برو از مادرت بپرس همسن الان پسرمون بودی چقدر شیطنت و اذیت میکردی چیکار میکردن فکر کردی الکی بزرگ شدی
با هم هستیم خوبیم یه وقتا شاید لج خواب باشه یا غذا ولی امان به روزی که بریم بیرون با شوهرم یا شوهرم باشه یه دقیقه بدم دست اون جنگ میشه
میگیری نگران نباش هیچ بچه ای با پوشک مدرسه نرفته😂
ننش اینو گردن نگرفت مادر بزرگش بزرگش کرد
ن شوهرتو بفرس بچتو نگه دار منظورم اینه
اره بخدا
خب دیگه بگو حالا نمیذارم بچمم اینجوری بشه بگو تازه خودت باید هرکمبودی داره نذاری بچه هم کمبود حس کنه
با اونم می‌ره همینه
یبار خوابیدم از خستگی بیهوش شدم پسرم با باباش بودن بیدار شدم دیدم پسرم کلی دستشویی کرده پس زده تمام زندگیم کثیف شده بود

تازه سر من غر زده چرا مراقب نیستی میگم من کپه مرگمو گذاشتم تو بیدار بودی از من طلبکاری چرا
اره بچه ها اکثرا باباشون رو میبینن کلا انگار عوض میشن
اره بخدا
کوچیکه ایشالله بزرگتر بشه بهتر میشه
همه جاییه انگار
دل دل میکنم بچه رو ببارن نخوابه اونجا
خدا کنه
دختر من وقتی تنها هستیم اذییتم میکنه دعواش میکنم میره اتاقش بعد چند دقیقه میاد میگه مامان معذرت میخوام
ولی وقتی مهمون باشه یا باباش باشه بیشتر پرو بازی درمیاره
کلا ذات بچه همینه
پسر منم لجبازی می‌کنه با من ولی شوهرم هست بیشتره دیگه امشب زدم زیر گریه چرا هر بار بیرون رفتن اومدن من جهنمه
ببرش مهد
من دخترم با مهد رفتن خیلی بهتر شد اگه مثل یکسال پیش بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم
گذاشتم هوا گرمتر بشه گفتم سرما هست مریض نشه
شوهرمم جای اینکه حق به من بده میگه از دست شماها میرم خودمو گم و گور میکنم خستم کردین
شوهرتم بفرس مشاوره یکم اروم تر بشه ، شوهرت تنها بفرس خونه ننش
من که امروز انقدر گریه کردم از دست کارای دخترم که خدا میدونه
بدون بچه نمیره اونجا
ننش چون مقدسه باید برن زیارتش
کلا بیرون رفتن با بچه خیلی عذابه
من دخترم بچه تر که بود بیرون میرفتیم اشکمو درمی‌آورد خودشو می‌کوبید زمین تو مغازه ها ولی الان نه تنهایی اذیت نمیکنه ولی
دوتاشون نمیتونم ببرم بیرون اصلا کنترل نمیتونم بکنم چون به هم نگاه میکنن بیشتر شلوغ میکنن
از سر درد و قلب درد دارم میمیرم
سرکار میره؟
😭😭😭😭😭
اره
خب چ فایده بچه ببره گشنگی بکشه
چرا ؟؟
واقعا مامانا نیاز به صبر ایوب دارن
پسر من با همه چی درگیره لگد میزنه به مانکن یه چیزی رو هول میده یهو جیغ می‌کشه ابروی ادم می‌ره
پسر منم اینجوره
کلا پسربچه ذاتش شلوغه و شیطونه
مادر شوهر من اینقدر گشاده نمیدونی یبار پوشک بچه رو عوض نکرده بود اومده بود سرم بوی جیششش میداد شدید پوشکش خودش باز شد افتاد

اینقدر غر زدم سر شوهرم
تو سن لجبازی و خودم کارامو بکنم تو کمک نکن و این چیزاست دیگه کشته منو به شوهرم پیام دادم گفتم اومدی خونه دیدی من پس افتادم تعجب نکنیا
توو شهر غریب باید بچه های ما اروم بار می اومدن
خب پس تحمل کنو نفرستش بگو مریض میشه خب طفلک پسرت
🤣🤣🤣 پسر من که کلا میگه حرف نزنین هیچی نگید ، من غرغر نمیکنم بچه رو نبره خونه مادرش دیگه امشب قاطی کردم زدم زیر گریه
رفته رو صندلی وایستادم دم سینک دستاشو بشوره بخدا یک دقیقه نبود دراز کشیده بودم دیدم همینطور رو سرامیک صندلی داره لیز میره بدو بدو رسیدم بهش دیر رسیده بودم دهنش پاره بود
وای پسر منم دم سینک بود همش دیوانه شده بودم دیگه با هرچی بلد بودم از سرش انداختم بیزارم دم سینک خیس باشه
اخ اره همینن همشون
بچس نبایدباهاش کل کل کنیدلجبازی کنیدبدترمیکنه به نظرم رفتارشوهرت باعث شده بچه اینجورلج باز و بی طاقت بشه سربه سرش نزاریدلج کردسکوت کنید خودش اروم میشه
دختر من امشب شام گذاشتم اومده میگه من تخم مرغ میخوام
خودش تابه رو آورده تخم مرغ آورده همینجور شکوند با پوست تو تابه 😅
من بهش میگم هیچی نگو خوابش میاد خسته س

نه من توو سرم نمیره این چیزا بچه بهش میگی ساکت باید بفهمه
🥲🥲🥲🥲🥲
شوهرمنم لجبازه ولی نسبت ب سلین خیلی صبوره جوری ک تو کت من نمیره
خونه نشین میشم غرغر میکنه بچه رو زندانی کردی بیرون نمیبری

بیرون میبرم جنگ دارن
خیسی سینک و دم سینک بخوره تو سر من خودشو خیس میکنه دو ساعت باید لایه لایه لباس عوض کنم
نه شوهر من سر پسرم لجباز میشه حتی با منم چپ میشه
هوووف امان امان
چقدرمنه😅😅
خخخخخ
بیچاره مامانا بعد میگن چرا زنا زود پیر میشن
بخدا ، دم عید کار زیاد هرچی مرتب میکنی باز هیچی میخواستم شنبه برم لیزر نمیرم با این شرایط بمیرم بیرون نمیرم دیگه
اره والا هرکی ندونه انگار هیشکی این خونه رو مرتب نمیکنه
دقیقا
ممنون عزیزم
برای پسر خیلی زوده هنوز از پوشک گرفتن اصلا عجله نکن بذار سه سالش بشه خودش میگه
بعدم بچه پسرا انرژی شون زیاده باید هرروز ی برنامه ای براش داشته باشی مثلا پارک یا الان هوا سرده خانه بازی
ی جایی بره که کامل انرژیش تخلیه بشه
با هم سن و سالاش بازی کنه
الان بنظرم رفتار پسرت طبیعی و اقتضای سنشه، اینو شوهرت باید درک کنه ک مرد عاقل و بالغه
خوبه ظرفارو نمیشوره برات 😅
دختر من میگه من ظرفارو بشورم کل آشپزخونه خیس میشه میرم میبنم همه ظرفا روغنی یه عالمه هم آب هدر میده
ننش اگه درست تربیتش میکرد من الان مشکل نداشتم
دیگه جرات نمیکنم ببرمش جایی میترسم بره دیگه نیاد
واسه از پوشک گرفتن اصلا اسرار نکن بزار هروقت امادگیشو داشت براش شعر بگو قصه بگو یوقتایی ببرش دسشویی تا خودش اماده بشه .اصلنم به حرف بقیه گوش نده.
ول کردم تا سر وقتش
الان باز پسرم و آوردن جنگ پدر پسر شروع شد
گویا پدر باید بره خونه ننش مجددا تربیت شه برگرده🤔
اره همیشه بهش میگم زنگ بزن مامانت بیاد ببرتت بگو مهد کودک تموم شد هروقت بزرگ شدی برگرد
عزیزم یکم اقتضای سنشه... یکم نادیده گرفتن نیازشه!!! (نیاز به خودمختاری مخصوصا تو این سن خیلی بولد میشه... نادیده اش بگیری بصورت لجبازی بروز میکنه. این نیاز رو باید به شکلهای گوناگون رفع کنی تا از زفع اون بصورت قدرتنمایی و لجبازی جلوگیری بشه)... یکم هم ناشی از اضطراب و چالش محیطی بخاطر ازپوشک گرفتنه...
تا وقتی که خودت و بچت از لحاظ روحی و جسمی اماده نیستید این کار رو به عقب بنداز
میتونی یه خوراکی خوش مزه که دوست داره تو خونه داشته باشی بهش بگو اگه بریم خونه بهت میدم یا مثلا وعده بدی یذره کارتون میذارم برلت
یا اینکه گاهی اصلا هیچی نگی انگار کر و لالی دور از جونت ولی واقعا محل ندی خودش خسته میشه
دختر من شده یه ساعتم جیغ میزنه من هیچی محل نمیدم از سرش میوفته
و اینکه نت بیجا کرد که 18 تا 24 ماهگی باید از پوشک گرفت... علمیش اینه ک حداااقل بین زمان از شیر گرفتن و پوشک گرفتن 7-6 ماه فاصله باشه که بچه دچار اضطراب نشه
البته من شوهرم همراهمه شما یذره کارت سخته
درباره ی پوشک هم به شوهرت بگو هخه گوگل شد منبع؟ من ندیدم پسر زیر 3سال از پوشک بگیرن، دختر بوده ولی پسر ندیدم از بس پسرا شیطونن
ینی 2 سالگی ک شیرو بگیری خیلی هنر کنی 2.5 سالگی باید تااازه شروع کنی پوشک بگیری
هر بچه ای یه زمان داره نباید بچه ها رو باهم مقایسه کنی ،البته این حساسیت گیرا رو بچه اول بیشتر ،رو بچه دوم کمتر میشه
و اینکه باید شوهر آدم از لحاظ روحی با آدم همکاری کنه
هی گیر نده ،رو مخ نره ،طعنه تیکه ننداز ،مقایسه نکنه....
من استارت از پوشک گرفتن دخترم از ۲ سالگی زدم تا ۳ سالگی طول کشید که کامل بره دستشویی تو خودش دستشویی نکنه ،خیلی سخت باهام همکاری کرد
براش قصری بخر ،بعد باهاش برو تو دستشویی ماژیک ببرید دوتایی نقاشی کنید. رو کاشی ها ، براش برچسب بخر که اگه جیش بکنه تو دستشویی که برچسب بزن به دیوار ،برچسب ها که زیاد شد براش جایزه بخر
اول باید با محیط دستشویی آشناش کنی که ترسش بریزه دوست بشه ،بعد کم کم شروع کنی از پوشک گرفتن
از پوشکم خواستی بگیریش اصلااا پوشک براش نپوش بذار باز باشه ،خیلی بد ،البته دیگه زندگی ندارییی 🤦
باید تحمل کنی
واقعا خودم در توانم نیست خیلی بدنم ضعیف شده حس کار روتین رو ندارم
لجبازی کنه یعنی دنیا رو هم بهش بدی بیخیال نمیشه ، بخوامم سر هرچیزی بهش وعده خوراکی بدم میترسم عادت کنه

من خودم باشم بیخیال میشم محل نمیدم شوهرم کل کل می‌کنه باهاش خونه میشه میدون جنگ
چون دوتا از دوستاش پسراشون رو گرفتن میگع ما چرا نمیتونیم
همه کار کردم کلا پسرم شدیدا لجبازه خیلی بد جور قد سه تا بچه از ادم انرژی میگیره
سلام عزیزم از پوشک گرفتن رو خودش باید بخواد عجله نکن
دخترمن با اقنکه مشکل کلیه داره وتا ۵سالگیدهم طبیعیه ولی ۲سال و دوماه خودش پوشک رو پرت کرد
حتی بیرون هم میریم یا مهمونی پوشک نداره شبا موقع خواب چون تکرر ادرار داره
اونم تو خواب خودش رو تکون میده که ادرار داره ولی براش پوشک میبندم
حالا شما هم عجله نکن بزار خودش بخواد
ولی بازار رفتن ومهمونی رفتن وقشنگ زهرمار آدم میکنه
سلام عزیزم من ۳ سالگی از پوشک گرفتم
قبلش میخواستم بگیرم اصلا همکاری نمیکرد
سمانه دنیز ک تا پاتو از خونه میزاری ییرون ۳۰۰ پیادت میکنه کم کم
هرچی میبینه میخاد میگه بخر
ینی ی چیزایی میگه بخر شاخ در میاری
شوهر منم انتظار داره پسرم مثل آدم بزرگا رفتار کنه😐
دستشوییشم خودش میگه فعلا زیاد گیر نده بهش
من ک دیگه مهمونی خونه کسی نمیرم یاهم اگه برم پنجاه درصد کمتر میرم مثلا قبلا هفته ای ۲ بار میرفم خونه خالم دنیز دنیا اومد شد هفته ی ی بار الان ب زور هر ماه یا هر چهل روز میرم اونم در حد ۲ ساعت و تمام
میگم اصلا نبرم بیرون میگم نکنه بدباشه نتونه با جامعه ومردم یکی بشه
من عجله ندارم اطرافیان انگار خیلی عجله دارن هی فشار میارن شوهرمم میگه خب حق میگن
نه پسر من اهل خرید نیست کلا بیرون بره خونه نمیاد حق نداری لباسشو در بیاری حق نداری لباس خودتو در بیاری با کفش میاد توو خونه

جرات نیست باهاش تا سر کوچه بری یهو میبینی از سر خیابون اصلی سر درآوردی خونه نمیاد
امان از این مردا
اره اینو فعلا شانسم گفته
به من باشه صد سال یبارم جایی نمیرم
نه دلم میخواد کسی بیاد نه جایی برم

این سمت شوهرم خیلی رفت و امدی هستین شوهرمم تا میگن شب بیاین بدو آماده اس بگی نریم بهش برمیخوره
بیرون میرن با کاراشون آبروی ادمو میبرن ترجیح میدم خونه باشم بخدا

عزیزم بذار بمونه بعد از عید از پوشک بگیر، هم آماده تر میشه هم هوا میره رو ب گرمی برا خودت راحتتره
از نظر لج کردن اکثر بچها تو این سن همینن، من خودم انقد حرص خوردم الان باز تیروئیدم بدتر شده🥺
اطرافیان برای خودشون میگن
من دخترم جیش میکردم میگفت جیش کردم پوشکش عوض میکردم سر همین مامانم گیر داد بگیر از پوشک تازه یک و نیم سالش بود بخدا پیرم دراومد انقدر که جیش کرد جاش آخرش دوباره پوشکش کردم دو سه ماه بعد تولد دوسالگیش شروع کردم به گرفتن
بگو پسراشون همینقد لجباز بودن یا پدر اون پسرا اینقد لجبازی رو به بچه هاشون یاد میدادن؟
لجبازی پسرت یذره ش طبیعیه و یذره ش الگو برداری از پدرش
کلا بچه ها تقلید میکنن دیگه پسرا هم از باباشون تقلید میکنن
بنظر من از یه سنی باید بعضی چیزا ب بچه بگی یا تکرار کنی یاد بگیره
دختر من سنش کمه
ولی چند ماه پیش هرکی می اومد خونمون گریه میکرد باهاش میره بیرون
دو باری با سازش رقصیدم
یکی دوباری توجه نکردم
دیگه یه بار باهاش حرف زدم
گفتم کارت خیلی زشته اگه یه بار دیگه دنبال کسی راه بیفتی میزنمت
البته تا الان بهش دست هم نزدم.
دیگه اون کارو تکرار نکرد
نه بابا اینقدر بیخیالن ، شوهر من همه چی رو سخت میگیره من اینقدر از نظر روحی خسته شدم تمام بدنم درد می‌کنه
حوصله هیچی رو ندارم
ما مامانا خیلی گناه داریم هیچکسی نیست مارو درک کنه
اره منم گذاشتم بعداز عید
شوهرت ب پوشکش چیکار داره
شوهرم میگه ول کن بچه رو هرموقع خواست پوشک بزاره کنار خودش
اوووف بدونی به چه چیزایی دخالت داره بخدا خل کرده منو
شوهر من سرش تو همه چیز من هست
الا این بچه کاری ب دخترم نداره
یه مدت خوب شده بود درجا می اومد خونه لباس در می آورد اروم بود بهانه نداشت
یهو نمی‌دونم چی شد بهم ریخت شده مثل یکسال پیشش
دندون در نمیاره
ممکنه از اون. باشه
و البته هر بچه ای تو هر برهه سنی یه ادایی داره.
نه شوهر من به ریز به ریز همه چی دخالت داره ، بارها بهش گفتم تو فکر می‌کنی من بچه داری بلد نیستم یا اطرافیان سهمی در تربیت بچه من دارن ؟؟

تووو همه چی نظر میده از بس مادرش فضول هست و بوده تربیت بچه هاش هم همین شده
توو این سن بازم دندون دارن ؟؟ دیروز که دیدم یکی دوبار دستش توو دهنش هست
من دخترم از من میترسه. خیلی کارا انجام نمیده
آره دارن
دندون های کرسی هنوز کامل در نیومدن
شوهر منم تو همه چیز دخالت داره.
ب دخترم کاری نداره.
مثلا تو آشپزخونه میرک غذا بپزم
پشت سرم وایستادس انقد بدم میاد
حرفایی ک میزنه
دستات شستی
قاشق تمیزه دستت
چرا اینجا اشغال ریخته
این ظرف چرا نشسته گذاشتی.
نمیزارم بیاد تو آشپزخونه الان
کلا مردا فضولن
دقیقا حرف دل منو میزنی منم اسیرم از دستشون بخدا همش باید مابین اینا باشم دعوا نکنند
بخدا واقعا حس میکنم هیچی ازم نمونده
اره دقیقا شوهر منم همینه
یبار داشتم الویه درست میکردم اینقدر غر زد جنگ شد بینمون من نمیدونم چرا آقایون فکر میکنن زن ترین زن مادرشونه فقط آشپز ترین هم مادرشونه
رو مادر شوهر حساس نشو
کلا مردا فضولن.
وای موقعی ک اشپزخونه ام
تميزی گل میکنه میاد تمیزکاری
خلاصه خونشون حلاله
اره واقعا 🥺

سوالات مشابه