Ooma
پرسش (1401/10/03):

اذیت بچه یه ساله

دوستان سلام من خیلی خسته شدم😭😭پسرم بی نهایت بد شده خیلی اذیت میکنه نمیتونم به هیچ کاری برسم مدام پشت سرم حرکت میکنه میچسبه به پاهام داد و فریاد که بغلم کن نه غذا مثل آدم درست میکنم نه خونه مرتب میکنم باید همش پیشش بشینم خیلی خستم بریدم بااین اوضاع 😭 😭 دوتا مچ دستم درد میکنه سربارداری قبلی هم همین بود بخاطر کمبود کلسیم چاره ای هم ندارم اما امروز واقعا سرش داد زدم لجبازی میکنه آخه من باید چیکار کنم باهاش قبلا پای تلویزیون و اسباب بازی هاش می‌نشست الان اینجوری نیست اذیتم میکنه بااین اوضاع من سخته آخه.نمیدونم چیکارکنم راه حلی اگه دارین بهم بگین😔

هرچی داره هفته های بارداری میره جلو من کم توان تر داغون تر ضعیف تر میشم درد دندون درد دست درد گوش سردرد 😭😭
سلام عزیزم پسر منم یه مدت اینجوری شده بود
کم کم بهتر میشه میدونم الان بارداری و سخته ولی باید صبر داشته یاشی
من الان آنقدر نمیزاره بخوابم دوروزه میگیرن داره من و میکشه
سلام گلم خیلی سخته 😣 باور کن از نظر جسمی و روحی خیلی خرابم میگن خدا خودش هواتو داره بهت صبر میده اما الانه ده پونزده روزه با مريضی و لجبازی این بچه من از پا دراومدم
یه مدت همش کنارش باش تا خیالش راحت باشه که تنهاش نمیزاری چون ترس از دست دادن تو رو داره واسه سنشه پسر منم همینطور بود
بعد یه مقدار از اسباب بازی هاشو از جلو چشمش بردار مثلا بعد ده روز بده بازی کنه چون یادش می‌ره و براش تازگی داره همینطور دوره ای اسباب بازی هاشو بردار و بیار الان چون همش جلو چشمش هست بی اهمیت شده
آخی عزیزم میدونم خیلی سخته
برای خودتم وقت برای تمیزی و آشپزی همیشه هست سعی کن وقتتو به کوچولو بدی و خودت استراحت کنی چون انشالله وقتی فارغ بشی بچه بزرگت بیشتر اذیت میشه
بخدا از صبح کنارشم فقط کافیه تا سرویس برم اینقدر داد و فریاد راه میندازه که نگو خداکنه خوب بشه باید همینکارو بکنم براش
سلام خوبی خانمی خوب تو سنی هستش که بهت احتیاج داره چرا میگن باید فاصله سنی ۳ تا ۵ سال باشه چون بچه الان به شما خیلی خیلی احتیاج داره سعی کن کارهات شبها که همسرت هست انجام بدی که بتونی برای کوچولو وقت بزاری
پسر منم همینطور بود معذرت میخواهم ولی اینقدر نمیزاشت برم دستشویی که یوبس شده بودم ولی چاره چیه یا میبردم دم دستشویی یا با خودم میبردم الان دیگه می‌دونه جایی نمیرم بهانه نمیگیره
یک سالشه چه توقعی ازش داری فقط باید صبر کنی تازه نی نی به دنیا بیاد این بدتر میشه فقط باید با مداراو صبر باهاش کنار بیاین تا لجباز تر نشه
تمام وقتا رو بزار برای پسرت و استراحت خودت چون اگه استراحت نداشته باشی هم حوصله پسرت رو نداری هم برای تو دلیت زیاد خوب نیست
سلام دخترمن وقتی خوابش میایاگشنشه میچسبه پام
ببین شایدمشکلی دارع
سلام گلم قربونت برم عزیزم باورت میشه وقتی باردارشدم همش نگرانیم پسرم بود بهش فکر میکردم اشکام می‌ریخت با شوهرم تا یه ماه سر بارداری ناخواسته بحث داشتیم میگفت حالا که شده میخوای بریم بندازیمش ولی مگه من جرات اینکارو داشتم ترسیدم خدا قهرش بیاد طفلی پسرم سرش بلایی بیاد تمام فامیل الان غصه منو میخورن چون بااین اوضاع همش بغلمه براش وقت میزارم تغذیه بازی حتی بیرون میبرمش هوابخوره میگم خونه همش گناه داره ولی یه هفته ست خیلی بد شده
سلام گلم نه انگاری اخلاقش صد درجه برگشته خیلی بچه ی آرومی بود یه هفته ست اینجوری شده بهش میرسم همه جوره انگار قراره این دوره رو تجربه کنم
میدونم گلم خیلی سخته ولی باید صبر داشته باشی اول برای پسرت تمام وقت بزار باهاش کنار بیا اشکال نداره اون که نمیتونه درک کنه تو چه شرایطی داری
تمام وقتم شده پسرم بخدا میترسم خدایی نکرده دچار زایمان زودرس بشم همش میگم خدایا حتما حکمتی داشته این بارداری خودت مواظبش باش
سعی کن ببریش بیرون خونه مامانت خونه اقوام با بچه های دیگه بازی کنه با باباش بازی کنه مشغول بشه و الان به محبت شما بیشتر نیاز داره
عینکمو از رو صورتم برداشته هرچی میگم مامان جون پسرم مگه بهم میده مجبور شدم سرش داد زدم گریه کرد دلم کباب شد تازه سه روزه زد شکستش تحویل گرفتم از تعمیرات باز دوباره داشت خوردش می‌کرد 😔
میترسم از خودم جداش کنم به غیر از باباش هرجایی تنها بزارمش خودخوری میکنم میترسم بلایی سرش بیاره چون راه میره و فضولی میکنه
خوب گلم کار خودت اشتباه بوده سریع هواسش پرت کنه از چیزی که خوشش میاد بیار تا هواسش پرت بشه اون که دعوا نمیفهمه چیه اینجوری برخورد کنی لجباز میشه وبعد با بچه دوم هم اینجوری برخورد میکنه من دیدم که میگم که حتی بچه دوم رو میزد که توجه جلب کنه
جدا نکن خودت هم اونجا حضور داشته باش بعدش هم مجبوری جدا کنی برای زایمان میخوای چکار کنی
بچه فاصله سنی کم خیلی حوصله میخواد وتجربه سعی کن مطالعه کنی اطلاعاتت رو ببری بالا که چه رفتار واکنشی نشون بدی که خدای نکرده بچه اول آسیب نبینه چون مهم تر و ارجح تر هستش
منم داغونم بچه تو که یسالشه برامن دوسال ونیمه دیگه اصلا سربه هوا وادمو واقعا اذیت میکنه منم خستم
تمام کابوسم شب بیمارستانمه که بچه ام جدا باشه ازم چیکار کنم 😭 😭 خیلی حساس شدم از زمان بارداری بیشتر اما خونه مامانم دو سه ساعتی میزارمش الان که بد شده مامانم نیست رفته خونه خواهرم شمال
آره همینطوره
ولی تا میتونی سرش داد نزن لجبازی نکن با آرامش برخورد کن زیاد هم حساس نشو کارخونه همیشه هست پس از این روزهای دشوار وسخت هم لذت ببر که دیگه تکرار نمیشه و برات خاطر میشه من پسرهام ۵ سال هر کدوم باهم فاصله دارند ولی بازم اذیت میکنن به خدا بعضی مواقع توی حمام گریه میکنم بسکه جمع میکنم ولی بازم خدا روشکر دلمون برای این روزها هم تنگ میشه زودی بزرگ میشن
دیکه باید باهاش کنار بیای سعی کن شب ها رو پیش باباش بخوابونی که تو نبودت اذیت نشه
خیلی خیلی ممنونم گلم 😍 خدا برات حفظشون کنه ❤️❤️انشاالله شماهم به سلامتی بگذرونی این دوران رو
انشالله به خوبی خوشی زایمان کنی تا میتونی سوره عصر بخون صبرت زیاد میشه تو حمام هم غسل صبر کن مال حضرت زینب هستش خیلی تاثیر داره
چشم عزیزم ❤️ ❤️
هم دردیم
سن وابستگی و ترس از تنهاییش هست دوست داره کنارت باشه
ناراحت نباش میگذره کمی تحمل کن
شمام بارداری صعیف شدی
به خدا دیگه از کمر درد ودلدرد دیشب باقرص خوابیدم
زهرا جانم هیچ کاری نمیتونیم بکنیم فقط صبر
سارا من روزی کم کم دوتا استامینوفن میخورم 😔
میفهمم خواهر به خدا با تمام وجود درکت میکنم
قرص منیزیم بوخور
من خیلی خیلی ضعیف شدم پینار بیشتر روحی شوهرم میگه بیا برو مشاوره اینجوری بچه ها جفت شون فردا اذیت میشن من خیلی قوی بودم ولی الان تمام بدنم جسمی و روحی خالی کرده
سارا خداروشکر یکی منو فهمید خانواده که همه میگن مگه قدیمیا چیکار میکردن تو هم مثل اونا😔شوهرم و برادرشوهرم ده ماه به هم دارن مادرشوهرم تا حرف میزنم میگه مگه من چیکار میکردم 🤦‍♀️
عزیزم هممون همینیم ماها ک ناخواسته باردار شدیم اینم سختی هاشه.
من گاهی بالا میارم هنوز پسرم پشت سرویس گریه ک هیچی ضجه میزنه از نگرانی و ترس
خیلی دلم براش میسوزه.
اصلا نمیتونم ب خورد و خوراکش برسم بیشتر حواله ش میدم سمت باباش
خودم ک از درد واژن کشاله ران کمر مردم دیگه😭
اونم گریه میکنه بغل میخواد منم بغلش نمیکنم اصلا در توانم نیست فقط نشسته بغلش میکنم😒
تازه من شهر غریبم خانواده هامون هیچکس اینجا نیست
خلاصه تو تنها نیستی😒
بهشون محل نده
فاطمه جان خدا بهمون صبر بده نمیدونم حکمت بارداری اینجوری چیه دوتا پسر شیطون پشت سر هم. من خودم داشتم میخوندم برای وکالت همه چی نقش برآب شد اما دلم روشنه بعد هر سختی یه آسونی هست انشالله بسلامتی این چند قدم دیگه رو تااخر بگذرونی خدا بهت توان بده ❤️
توکل به خدا کن میگذره باهمه سختیاش
بچه ها تو همین سن همین طورن. الان بچه منم همینه. خونم هر چی تکیز میکنم انگار نه انگار نه به کار خونم میرسم نه به کارای مدرسه. در طول روز دوساعت بعد ازظهر اگه بخوابه وقت دارم کارامو انجام بدم
حق‌داری خسته بشی منم وقتی دخترم همسن بچه ی شما بودواقعا اذیت میکرد فک‌میکنم دوره ای هستش این وابستگی شدیدشون دقبقا دخترمنم تا سروییس نمیذاشت برم باید تحملتو ببری بالا و یمدتم بیخیالی تمیزی شی وقتایی هم ک خوابه غذاتو درست کن چند وعدع ای بزار.تمیزی اینارم ب حداقل برسون یمدت
مم اونموقه فک‌میکردم فقط من تنها اینقد اذیتم ولی الان‌پیامارو خوندم فهمیدم همه بچه ها انکارهمینن😩😩😩من یزماناییی انقد فشار روحی‌جسمی بهم‌میومد ک از ته دلم میگفتم خدایا اگ‌یزمانی خواستم بازم بچه بیارم یکی بزن دهنم😂
عزیزم حق داری دوتا زایمان و شیر هدی و بارداری پشت سر هم
مازنهارو از پا میندازه
خودتو تقویت کن
روحی که فکر کنم مال عوارض هورمونی در این دوره هست
جسمی هم به خودت برس همه چی اول خودت بخور بعد بقیه رو در نطر بگیر
تا تو حالت خوب نباشه خانواده رو فرم نمیاد
دوروز دیگه شب بیداری هم ضعیفتر میشی
خدا خودش کمکتون کنه
من که اون دوتا بزرگ بودن زیر این یکی زاییدم رسما
شما خب حتما درگیری بیشتره
اگه میتونی برای تمیزکاری خونه کارگر بگیر، هفته ای یه بارم بیاد کلی بار از دوشت برداشته میشه. حق داری واقعا سخته. خود بارداری کلی از آدم انرژی می گیره دیگه اینجوری که خیلی سخته.
فدای تو ممنونم ان شاالله خدا ب تو هم توان بده🤲

سوالات مشابه