Ooma
پرسش (1402/01/18):

با همسر لجباز چیکار کنیم

دوستان اگه راهکاری دارین بدین. همسر من کلا دوماه با من خوب بود تا قبل بارداریم من زود بچه دار شدم. از بعد اون شد ی آدم دیگه. سر کوچیکترین چیزا باهام لج میکنه. خواسته من اصلا براش مهم نیست. بارها گریه کردم احساس میکنم اصلا منو دوست نداره. باور کنید اگه ب خاطر بچم نبود و شرایط داشتم جدا میشدم و خودمو راحت میکردم از دستش. خیلی خسته شدم. مشاوره هم رفتم فقط پول هدر دادن بود چون ب حرف مشاور اصلا گوش نمی‌داد دست آخر هم مشاور گفت برو طلاق بگیر. لطفا اگه ب جز طلاق راهی بلدین راهنمایی کنید

دلیلش برای این لجبازی ها چیه
برای چی باهات لج می‌کنه
مرداد جدیدا چه گند اخلاق شدن معلوم نیست چشونه والا
کلا آدم لجبازیه. همش حس آدم فریب خورده دارم میگم این مخصوصا باهام خوب بود حالا ک بچه دار شدم و گیر افتادم داره اینجوری میکنه. من ازدواج دوممه. اون ازدواج اول‌شه واقعا دیگه خانوادم تو این شرایط و با ی بچه نمیزارن جدا شم. جالبه زبونی میگه دوست دارم اما رفتارش هیچ بویی از دوست داشتن نمیده
لجبازی نشونه بچگیه ، برای لجبازی نکردن بچه ها هم میگن بی توجهی کنین ، شما هم همین کارو بکن
هی روزگار دلمان گرفت🥲ازدواج دوم شما دلیل خوبی برا رفتارش نیست.‌‌چون میدونسته شما ازدواج کردین...بگرد ببینم دلیل اصلی رفتارش چیه
یه مدت وقتی دیدی لجبازی میکنه باهات بیخیالش شو یا خودتو درگیر کارای دیگه کن بهش توجه نکن نشین یه جا گریه کن غصه بخور که اره الان خیییلی ناراحتم که بامن لج کردی.
بهش بفهمون که چه لج کنه چه نکنه تو در یک وضعیت خواهی موند و برات مهم نیست.زمانی که لج کرده جلوش زنگ بزن به دوستات قرار بذار برو پیششون یا خانوادت یا اصلا با بچت برو یه دوری بزن تو پارک و خیابون و برگرد نشون بده شادی اگر گفت کجا میری بگو نیاز دارم واسه خودم باشم.اگر بچه رو هم نگه میداره تنهایی بری که چه بهتر.
مثلا سر ناهار یک بار صداش بزن خیلی معمولی ن با عزیزم و فداتبشم اومد اومد نیومد شروع کن خودت.یه مدت بهش نگو اینو میخوای درست کنم یا اینو میخوای بپوشی برات بیارم؟!کم محلش کن
خیلی توجه کردی بهش فهمیده نطقه ضعفت رو.
جلو بقیه اگر بی‌محلی بهت کرد فقط یه لبخند ملیح بزن و سریع خودتو مشغول چیزای دیگه کن انگار اصلا ندیدیش.و خودتم اصلا تحویلش نگیر.نه جوری که دیگران حس کنند قهری نه فقط توجه نکن بهش کارخودتو بکن سرت گرم بچت و خودت باشه خیلی کم صداش بزن نگاش کن
شوهر منم دقیقا همینه،اولا ک اصلا بلد نیست محبتی بکنه،حرف مهرآمیزی چیزی،بعد اینکه بسیار لجوجه،دقیقا هرچی خاسته ی من باشه برعکسش عمل میکنه ،جدیدا هم ک‌جلو پدر مادرش همش بی اخترامی میکنه و سرم داد میکشه بی دلیلو،منم حس میکنم اصلا‌دیگه دوسم نداره
چقدر مثل منی 😞 خصوصا که نوشتی حس آدم فریب خورده رو داری ...
وای مال منم همینه 😞
منم مشاوره رفتم... منم سابقه افسردگی حاد توی مجردی دارم ... تمام امیدم به اینه که یکروزی بلاخره این زندگی تموم میشه ... اما خب با وجود بچه هنوز افسرده نشدم ... از بس که زندگیم سو سو میگذره یکروز خوب، ده روز بد ، پنج روز عالی، پنجاه روز گند ...
منم این چیزایی که دوست مون گفت رو تجربه کردم واقعا تاثیر داشت ... شاید روی تغییر روال شوهرم خیلی اثر نکرد ولی روی طراوت و ارامش خودم موثر بود ...توی شش ماهه دوم پارسال شاید ۱۰ تومن فقط خرج پوست و آرایشم کردم... البته از جمله اخلاق های بدی که داره اینه که خسیسه... این پولا رو از پدرم گرفتم... یه مبلغ پس انداز هم داشتم که خورد خورد هی ازشون خرج میکنم و میگم خوشی امروز ارزشش از دغدغه فردای نامعلوم بهتره ...
همین امروز چون خونه رو جارو نکرده بودم و یکم مو روی زمین دید بهم گفت نمیتونی موهاتو نگهداری کنی برو از ته بزن ...واقعیتش توی فکرم برم از ته بزنم! به نظر شما درسته کارم؟ اصلا هم موهام برام مهم نیست ولی برای اینکه فکش رو بیارم پایین در خودم میبینم که این کارو بکنم
حقیقت اینه منم دیگه دوستش ندارم دلم میخواست شرایط طلاقو داشتم. میدونه کی حرصمو دربیاره ی نمونش امروز گفتم بیا بریم بیرون گفت باش آماده ک شدیم گفت من اگه بیام باید ماشین باباتو بگیری بریم! چون بابام اینا هم قرار بود باهامون بیان. گفتم ن قهر کرد محل نمی‌داد میدونستم آخرش جلو اونا دعوا راه میندازه اعصابشون خرد میشه آخر ماشین بابامو گرفتم. هربار میخواد بیرونم ببره اوقاتمو تلخ میکنه حالا اگه خودش بخواد بره آزاده. یا مثلا دیشب مادرش شام مارو دعوت کرد خودش قبول کرد ک بریم من اصلا تمایلی نداشتم غذاهم داشتیم رفتیم اونجا الکی شام نخورد!! اصلا حس میکنم مشکل داره
ن ولش کن. منم دلم میخواد بیخیال بشم اما هیچ دوستی ندارم. توی تهران غریبم کسی رو ندارم برم خونش یا رفت و آمد کنم جایی بلد نیستم و اونم از همین شرایطم سو استفاده میکنه
خب منم توی شهری که هستم کسی رو ندارم تازه خانوادم شهرستان دیگه ای هستن... یعنی دیگه ببین چقدر تحت فشارم گاهی... ولی از همین اختیاراتی هم که دارم تا میتونم استفاده میکنم
سلام عزیزم به هیچ وجه همچین کاری نکن بعدش همین آدم ازت ایراد میگیره چه زنی هستی که مو نداری و تا بلند بشه دیوونت می‌کنه
سلام عزیزم میشه بپرسم رفتار شما بعد بچه دار شدن چجوری شده؟
مثلا مثل همون اولا بهش توجه میکنی ، مثل همون اولا کاری که میخواد و انجام میدی؟
بنظر منم اصلا کوتاه نکن بعد منت های زیادی سر مو نداشتن و ضعیف بود می‌ذاره و فک می‌کنه ب خرفش توجه کردی و چیزا و مورد های بعدی برا گیر دادن شروع میشه
عزیزم بعد بچه دار شدن شوهر منم همش دنبال بهونه بود چون اصلا بهش توجه نمیکردم ولی همینجا خیلیا گفتن که نباید فقط ب بچه توجه کنین منم روالمو عوض کردم بیشتر از دخترم به شوهرم توجه میکنم و این باعث شد که شوهرم رفتارش خوب بشه ،ی مدت بهش توجه کن و بهش محبت کن حدود ی ماه ،بعد اگه نتیجه نگرفتی راه های دیگه رو امتحان کن ،ولی حتما این روش رو پیاده کن مطمعنم نتیجه میده
قبول دارم ک براش کم میزارم اما چیکار کنم بچه تمام وقتمو میگیره. ماحتی جای خوابمون ب خاطر بچه جداست. میگه گریه میکنه باید برم سرکار. جدا می‌خوابه
خب اشتباه میکنی عزیزم
شوهرمنم میرفت سرکار بچه ی منم به شدت گریه میکرد کولیک داشت چون وزنش کم بود دکتر اجازه نمیداد داروی کولیک بهش بدیم شوهرم دو سه بار گفت من برم جدا بخابم گفتم بری دیگه باید همیشه جدا بخابی . سعی کن کنار هم بخابین خود این جدا خابیدن خیلی سردی میاره
افرین دقیقا همینه ،زن باید مدیریتش قوی باشه سعی کن کنترل کنی شرایطو ،زبونیم شده بهش بگو بیشتر از بچتون دوسش داری

سوالات مشابه