Ooma
پرسش (1403/10/21):

سلام دوستان عزیزم اونشب تو چت بودین خیلی گریه کردم قضیه مشکلات گفتم کسی بیدار ه

امروز همسرم رفته با خانواده اش سروصدا کرد اونام تا تونستن خواستن پر کنن حرف های بی ربط زدن مخصوصا مادرش ،حالا الان جاری زنگ زدن مادرمون واسه بحث خودش زده به بی خالی مریضی خودشو از رو سیاست زده به مریضی که حالم بده فشارم افتاده دارم روانی میشم دبگه از دست کار وسیاست اینا چیکار کنم ؟؟😭😭😭😭

منم به همسرم گفتم از دست اضطراب اینا منم بیمارستانم منم حالم بده پس منم ببر بیمارستان
فقط اوناین که دارن ادا میزنن
دیگه بچها طاقت ندارم همسرم میگه میریم میریم اما کی خدامیدونه دارم روانی میشم بقران
عزیزم بحث کردن با خانواده شوهر به جایی نمیرسه یه کم سیاست به خرج بده باهاشون خوب شو فک کن وجود ندارن به شوهرت هم اصلا هیچی نگو از خانوادش
هر چه باشه پدر مادرش هستن تهش تو میشی ادم بده داستان
خیلی دخالت بی جا میکنن یکسر دعوا میندازن شما درجریان نیستین تو یه خونه ایم اذیت و ازار میدن 🥺😭
باور کن زندگی انقد ارزش بحث و جدال نداره هر چه گفتن با یه نیشخند سر تهشو به هم بیار اینو بخاطر اعصاب خودت میگم
پدر ندارها مادرش خواهراش بیست وچهاری دخالت بی جا وبهونه الکی میارن شوهر نشوندتشون سرجاشون باز نمیفهمن کار خودشونو میکنن
اینقد اهمیت نده تا دس از سرت بردارن
از اینا خواهر گذشته ۶سال دارم تحمل میکنم دیگه نمیکشم واقعا
هرچی کنار میام بدتر میکنن آرامش واعصاب فاتحه کشیدن دیونم کردن روان بهم ریختن
خدا کمکت کنه واقعا سخته
من که این روش رو به کار بردم از روز اول تا دو سال هر چه حرف زدن من فقط خندیدم کلا گفتن این ابی ازش گرم نمیشه هیچ وقت حرف نزدن دیگه
هیچ وقت هم به شوهرم گلایه نکردم
مرسی خیلی خیلی به خدا ایمان دارم اما بنده باید یکم رحم داشته باشه واقعا تو این شرایط دیگه خستم چند روز نه خوراک دارم نه خواب آب بدنم خالی شده نمتونم هیچی بخورم بدترین حالتم بقران
هرکی یجوره عزیزم من در زندگی شما که چه سختی کشیدم نه شما الان میفهمی که من چیا کشیدم صبر کردم اما دیگه واقعا نمتونم مادرمو از خونه بیرون کردن خودمو با بچهامو بیرون کردن
خیلی چیزا کشیدم بخاطر زندگی بچها تحمل کردم الان دیگه چه کنم
کلا قطع رابطه کن اگه هیچ جوره ول کن نیستن
واااای خدایا
چطور از خدا نمیترسن
شوهرت پشتت نیست؟
منم چند سال تحمل کردم همش دودش رفت تو چشم خودم از یه جایی به بعد بخاطر دخترم تصمیم گرفتم جوابشون بدم شوهرم که جاده بود اینا میومدن دخالت کنن حسابی حالشونه میگرفتم وجواب میدادم وقتی شوهرم بود ساکت میشدم اینا شدن آدم بده الان یکسال ونیم خونه مادرش نرفته
شوهرم رفته گفته کمتر دخالت کنید سرتون به کار خودتون باشه زنگ زده خواهرش مادرمون حالش بخاطر حرف های تو بهم خورده باید جوابگو باشی شوهرم گفتم بگو زمانی منو کتک زدی هزار جور حرف بارم کردی بخاطر مادرت چرا حالش بد نشد تا تو کلمه گفتی حالش بدش خدا از دست این بنده بدت
اصن به رو خودت نیار بدرک که حالش بد شده بزار بفهمه غلط میکنه تو زندگی یکی دخالت کنه فقط تو رو شوهرت چیزی نگو وقتی نیس حسابی جوابش بده
عزیزم دیگه تحمل من به سر رسیده رفته گفته دخالت نکنین وظیفه ندارها زن من مادرشما ازسرباز کنه شما دخترا باید بیاین مادر از سرباز کنین دخالت نکنین من زندگی حریم شخصی دارم شماهم داشته باشین همینارو گفته ننش خودش زده به مریضی
خواهرم دیونم کردن بقران موندم چه کنم هم تقی به توقی میخوره خودشو میزنه ننش به مریضی
اگه اینطوریه هزار جور گفتم بلا سرم آوردی منم خودمو بزنم به مریضی الان بگم سر زن حامله داد زدن توهین کردن به خونریزی افتادم منم حالم بده خوبه بقران
زندگی برامون زهر کردن طلب دارن با کاراشون
بخدا یاد مادرشوهر خودم میوفتم اون زنکه خودش میزد به بیهوشی اینا ترفند شون همینه فقط خودتو جلو شوهرت خوب جلوه بده کنار بکش تا با مادرش اتمام حجت کنه
عزیزم اتمام حجت کرده باهاشون بازم ننش خودشو زده به مریضی چطور زمان منو پسرت میزد حالت بد نشد امشب جوابتو داد حالت بد شد اره
میرم شکایت میکنم به شوهرم گفتم اگه مادر وخواهرت بخان به این رفتار ادامه بدن
به رو خودت نیار اگه اهل فیلم بازی کردن هستی الکی بگو سرم درد میکنع عصبی شدم‌ حالم بده تا شوهرت بفهمه تو آرامش نداری
اره باید همین کار کنم بهونه میارم
عزیزم بقران تو سرم انگار بمب منفجر شده از درد سر بقران سرمو بالا پایین نمتونم بگیریم سنگینی میکنه
آره این ترفند خوب جواب میده من هر وقت اذیتم میکردن واقعا سر درد عصبی میگرفتم میرفتم بیمارستان تا همونجا خودش بهشون فحش میداد
منم همینو باید بگم واقعا دارم از اینهمه آزار واذیت زره زره آب میشم
شوهرت بلند کن بگو حالم خوب نیس بیا بریم بیمارستان
حالا که به اینجا رسیده چاره ای جز جدا کردن خونه نداره فقط پافشاری کن
عزیزم فقط بهش گفتم اتفاقای برام بیفته یا برای بچه زندگی همتون ازهمه میپاشم
گلم میگه میریم اما الان پول کافی ندارها میگه یکماه صبر کن تا جور بشه بریم
خونه خیلی خرج کرده میگه به مستاجر یا رهن نمبدم درشو می‌بندم راحت
حتما هر روز یادآوری کن بزار بفهمه تو بیخیال نمیشی داخل دیوار خونه برا اجاره هست دو نفری بگردین پیدا میشه
توروخدا برام دوستان دعا کنین خیلی روزای بدی دارم آرامش ندارم دعا کنین سریع راحت بشم خیری نه از جوونی نه از بارداری از هیچی ندیدم بخدا همش تو خودم ریختم صبر کردم دیگه کشش ندارم
عزیزم نگاه کردم چندتا بهش نشون دادم هم میگه خونه خوب باید بگیریم بزار رهن خوب بدم وفلان یهو هی همش با بچه کوچیک جابه جا نشیم
دیگه از اینجا رفتین خودت راضیش کن سیاست بخرج بده اجاره ش بده که مجبور نباشی بعد از یه سال برگردی
خدا ازشون نگذره نمیگن این زن حامله اس حالش خوب نیست
همین جور درگیر تهوع و هزارتا چیز دیگس ما دیگه سربارش نشیم
نمیدونم خدا چطور اینارو میبینه و سکوت میکنه
آه میکشم عزیزم هر روز نمفهمن اصلا خدا جوابشونو به حق این ماه عزیز بده
انشالله بزودی مشکلت حل میشه باز اونم سیاست خودت هست که باید باهاشون قطع رابطه کنی تا به آرامش برسی
واقعا ما زنا تو این حالت غیر از محبت وارامش چی میخوایم از زندگی همجوره می‌سازیم همجوره کنار میایم دیگه این دخالت چیه قدیم که نیس
من الان یکماه قطع رابطه کردم شوهرم بهشون گفته پاشنه در خونم بیاین به زنم حرفی بزنین من چاره ندارم به جرم آزار واذیت روحی برم شکایت کنم
سریع فقط بلدن خودشون بندازن بگن حالمون بده فشارمون زده زمانی که زندگی میپاشونین نمگین یکی حامله اذیت نکنیم
این خوبه که شوهرت هواتو داره خودتم دیگه تنها فکرت رفتن از کنارشون باشع
خودش فهمیده چجوربن خوب دیگه فهمید اینا ضرر براش
متاسفانه مقصر همه اینا همسرته
اگه همسر ادم حامی و پشتیبانش باشه
خانواده اش جرات نداره ب زنش بگن بالا چشمت ابروعه
چ برسه ب اینکه بخوان اینجوری بهش بی احترامی کنند

مردی ک زنشو کتک میزنه مشخصه ک خانوادشم ب خودشون اجازه هر رفتاری رو میدن


شما اول باید مشکلتو با همسرت حل کنی
حتما جفتتون از مشاوره کمک بگیرید
تا وقتی ک همسرت برات ارزش قائل نشه و از خط قرمزای شما عبور کنه
هیچکس حریم شمارو نگه نمیداره
اره گلم حق باشمایه از اول خودش رو داد که اینطور بی احترامی ببینه الان بستگی به خودش داره که گول نخوره دیگه
من با این حرفت بشدت موافقم
اینارو همه مادرشوهرا و خواهرشوهرا بلدن چجوری خودشونو به مریضی بزنن شوهرای ما هم که خنگ سریع باورشون میشه
ببخش عزیزم شما باردارین
و بچه هاتون چه گناهی دارن
باید شوهرت درکت کنه کمکت باشه
متاسفانه که انگاری نمدونن
برای همون خودت بزن به مریضی
سر و صدا کن یکم بترسونه
خودش جم جور کنه
گریه دردی رو دوا نمیکنه جز اینکه به خودت و بچت آسیب میرسونه
سیاست به خرج بده
حتی شده فیلم بازی کن
مادرشوهرت اگر پیر شده
تو هم بارداری و حساس تر از اونی الآن
هرجچرنقشی بلدی بازی کن فکرنکنن فقط اونابلدن قشنگ بلسیاست بیاجلو
اول باهمسرت حرف بزن قانعشون کرد هیچ ،نکردخودت شروع کن
فقط دارم سعی میکنم هرجور شده پس انداز هرچی خونه زود جدا کنیم هرجور شده هر یک روز اینجا منو عذاب میدن
عزیزم حرف زده بازم که دارن اذیت میکنن به یه روش های که شیطون تعجب می‌کنه بخدا
اونا میدونن خوب میتونن روی اثر بزارن برا همون دست میزارن رو نقطه ضعف که عصبی بکننت
تو اهمیت ندی
اونا ببینن عین خیالت نشد
دیگه ولت میکنن
تو هم زیاد کلید نکن به حرفاشون
میدونم اذیت میکنن
اینایی ک میگی من هزاران برابر و کشیدم حرف به کنار کتک هم خوردم پیششون

ولی تموم زندگی اونا نیستن که
پس زندگیتو ذهنت و همه چیت و محدود اونا نکن

ببخشیدا ببخشیدا از این گوش از اون گوش بده بیرون بگو کون لقشون

من دیگه اونهمه برام مهم نیس حرفاشون تز هایی ک میدن و حتی پر کردناشون

ولی خب من از طرفی نقطه ضعف ننه باباش و فهمیدم
میدونم روی دخترشون حساسن
مثلا ننش میخواد چیزی بگه حرف میندازه ک بحث کنه

منم حرف و عوض میکنم میگم اره امروز زنگ زدم با آبجی حرف زدم اینطور شد اینطور خندیدیم اینطور می‌خواستیم بهم لباس بخریم اینطور....
میبینم ننش نرم تر شد
نقطه ضعش و پیدا کنی بهتره
مثلا ننش امشب بهم میگفت چرا اونهمه وسیله درست کردی اصراف شد و فلان

گفتم یدونه ابجی بیشتر نداریم که صد تا آبجی هم بود بازم من دور سرش میگشتم🫤🫤🫤🫤
اون میخواست شوهرم و پر کنه ک پولای تو رو با درست کردم شیرینی و کیک و چرت و پرت خرج کرد
منم اونطور گفتم
دیدم بازم میخواد ادامه بده

گفتم آره اون روز آبجی خیلی شاد شد عکسش و گذاشته بود اینستا
همه ازش پرسیده بودن برای داداش کوچیکت زن گرفتین اونم میگفت نه داداشم اینا آوردن از خوشحالیش

دیدم ننش یه خنده اومد روی صورتش
گف اینا رو به من نگفته بود اصلا
گفتم ارههههه من باهاش تلفنی حرف زدنی بم گف
نقطه ضعفشون و پیدا کن

درسته با این حال بازم شوهرم و پر میکنن

ولی خب چیکار کنم
بازم یکمی اینطور نرم تر میکنمشون
برای این طور آدما باید یکمی سنگ باشی
بشنوی حرفاشونو مث موهات ببافی بندازی پشتت

و از طرفی اصلا و ابدا توی دلت نگه نداری و مرور نکنی برای خودت

فقط گوشه ای از ذهنت نگه دار

صبر کن
صد سال دیه
زمان طوری میچرخه
زمان همین حرف طوری میرسه
که تو راحت حتی با خنده و خوش بودن بدون هیچ بحثی قشنگ آن حرفارو میخورونی براشون

پس غصه حرفاشون هم توی دلت نخور اصلا که فردا روزی افسردگی بگیری
راجب این چیزا ک مادر شوهرت اینطور گف اون‌یکی اینطور گف

اصلا به شوهرت هم چیزی نگو
جای این چیزا به خودت برس
به خونه برس
به بچه اگه داری برس
غذا های رنگا رنگ و...
شوهرت اومد خون به خونه شاد ببینه خودتو خندون ببینه

اگه بیاد تو هم راجب خانوادش غر بزنی

به مرور زده میکنیش
اینطور بهت میگه خاله زنک
تو اصلا به شوهرت راجبش چیزی نگو

خب راستش و ببینی شوهرت بدبخت چیکار کنه
ته و تهش و ببینی مادر پدرش هس بزرگن توی خونه اونا هست زبونش کوتاهه
تو جو خونه و زندگیت و شاد کن

توی اون شادی ها یواش یواش توی ذهن شوهرت بکن که از اونا برید بلند شین از خونه اونا

ولی خب از طرفی اگه پولای شوهرت دست تو هست مدیرت کن جع کن از همه چی بزن زودتر از اونجا برو بیرون
سیاست نداری😑😑میبینی میخواد الکی حرص بخوره پاشو براش آبی چیزی بیار بهلش کن بگو مامان حرص نخور شما ببخش شما بزرگی ما بچه ایم
ناراحت نشو
فشارت میره بالا مارو بدبخت نکن ما زیر سایه شما خوش هستیم

به زبون خودمون یکم اسکولشون کن😑😑😑😑😑

مادر شوهره باید بدونه تو هم طرف اون هستی تا دست از سرت برداره
زهرا جان با گوشت و استخونم کامل میفهمم چی میگی

ولی خب تو فکر میکنی خونت و جدا کنی این آدم ولت میکنه؟؟؟
درسته دور میشه کمتر تورومیبینه

ولی آخرش کرمش و برات میریزه
زندگی یکی دو روز نیست
یکمی باید خرش کنی تا کارت راه بیوفته زندگیت روی روال بیاد
خسته نشو
یبار خر کردی دوبار خر کردی ده بار صد بار
با یه بار اون خیالش راحت نمیشه
باید چندین سری ببینه ک تو طرف اون هستی تا دست از سرت برداره

سخته ولی با خنده همه چی درست میشه
چون شوهرت هم حداقل یک درصد طرفت هست کار تو راحت تره
شوهر من اصلا و ابدا رای خانوادش و حتی یک صدم یک درصد به من نمیده
برای زندگیت بجنگ البته با خنده و شادی سر ببر

منم اینطورم توی ظاهر میخندم ولی باطن آنقدر توی خودم میریزم همه جام درد و مرض شده
تو بشنو و رد شو و بخند با سیاست کنترلشون کن
تو با سیاست و خنده اینطور ک بت گفتم رد کن

مطمئن باشه این ارامش و شادی که باهاش همراهه بخاطر بچه هات ارزشش و داره👌👌
قطع رابطه کردن جواب دادن و برخورد کردن خونت نذاشتن
همه رو همه بلدن خیلی راحته
تو کار سخت و بکن
من تخمک کشی عمل کردم سر کلاژ کردم توی هیچکدوم از عمل ها حال منو نپرسیدن تازه میگفتن چرا عروسمون زنگ نمیزنه حال مارو بپرسه

من زنگ زدم بگم حامله هستم
مادر شوهرم گفت بزار اول سالم به دنیا بیاد بعد خبر بده شاید چیزی بشه شاید نمونه شاید...
ولی خو چیشد؟
بدی برای خودش موند
منم توی بارداری بخاطر هورمون هام حساس شده بودم همش گریه میکردم ای چرا اینو بم گف اونو بم گف همش گریه گریه
چیشد؟؟
جز ناراحت کردن و مریض کردن بچم و خودم چیزی برام نموند

تو نکن
پ چیزی حسابش نکن
با خنده رد کن
توی ذهنت هم حتی نزار بیاد حرفاش
فک کنم خوابی منم دیر رسیدم همش دارم میحرفم😅😅
عوضش من استفاده کردم و یه عالمه ذوقتو کردم شبنم خوش قلب من 🥰😘 خدا رو شکر که این حرفا رو ازت شنیدم، که سرسخت شدی، قوی شدی، سعی میکنی توی خودت نریزی
برای تو هم اون روزای خوب به زودی میاد... همین فرمونو برو جلو 💋💞
اتفاقا خودتو بزن ب مریضی بگو خون ریزی کردم.
برو دکتر تا شوهرت تو دست و پاش بیفته. جلو شوهرت دراز خودتو بنداز ک فشارم افتاده حالم بده. بلکم بری از خونه اون مریضای روانی
میگفتی به جهنم
از این حالش بده که پسرش داره می‌ره
کولی بازی در میاره
برای منم اینجوری بود
مشکلات شما با جدا کردن خونه برطرف نمیشه
فکر اساسی کن
کسی نیس منو درکنه کار از سیاست گذشته نمیدونه یه عفریته شیطون درس میده یکبار میبینن همه میگن صبرت با این چجوری میسازی اینجا بعضی وقتا جای همه چیز نیست نمتونی بعضی واقعیت گف گلم
نه با جدا شدن سرکشی نمیکنه درسته اما من دیگه نه میبینم کاراشون نه دیگه می‌تونه منو اذیت کنه عالم و آدم میشناستشون میگن اینا همینطوری تو بری بهتر بهتر میشه وقتی برادر شوهرم ازسون چندسال جدا شده کاری ندارن حتی توقع نمیکنن بهش منم برم دیگه میمونم خودشون خودشون
اصلاچراشوهرت رفته باهاشون دعواکرده بگوما ک دعوانداریم فقط وسایلمونوجمع کنیم بریم این ک دعوانداره اوناتواین چندسال عوض نشدن بادعواهم نمیشن
قربونت فهیمه جونم❤️❤️ بی حس شدم یه جوری ...دارم سعی میکنم نسبت به همشون انعطاف پذیر تر بشم....
آره منم مجبورم فعلا همین فرمون جلو برم ایشاللههههههه که خدا به زندگی منم نگاهی میندازه😘😘❤️❤️❤️
ذات بد یه نفر با رفتن درست نمیشه👌با رفتن به نظرت بهتر میشی
من پیش مادر شوهرم نیستم
اصلا من نه یا هزاران نفر پیش مادر شوهر نیستم
مادر شوهری که دلش از گل باشه زهرشو میریزه چه با نزدیک بودن چه از پشت گوشی🙄🙄🤌🤌
نیستن*