Ooma
پرسش (1403/09/26):

بحث ناراحتی بعد از رفتن مهمون یا مهمونی رفتن

سلام دوستان تا حالا شده خونه کسی برید یا کسی بیاد خونتون با شوهرتون بحثتون بشه !!!؟
نمیدونم چرا هر وقت میریم خونه مادر شوهرم یا اون میاد خونمون بین شوهرم ناراحتی یا بحث پیش میاد
خیلی دقت میکنم که احترام بذارم غذا درست کنم با مادر شوهرم حرف بزنم ،اینطوری هم نیست که بگم مادر شوهرم دخالت کنه یا حرفی بزنه ولی


من با شوهرم تو ۹۰ درصد ممکن بحثمون میشه یا خودبخود شوهرم بهونه بهونه می‌کنه ،محل نمیده سرسنگین رفتار می‌کنه
واقعا نمیدونم علتش چیه!!!؟
دیگه طوری شده خیلی تمایل ندارم مادر شوهرم بیاد خونمون
ناگفته نماند که همه ش مادر شوهرم میاد خونه ما ولی من چند ماهی یکبار میرم خونشون ،حتی ماروهم می‌خوان دعوت بگیرن خونه خودشون دعوت نمیکنن غذا درست میکنن میارن خونه ما ،تولد ،جشن خونه ما
از الان گفته میخواد خواستگاری خواهرشوهرم بیار خونه ما 😐😐😐
الان امشب اومده خونمون ،قرار شب یلدا بره جایی مهمونی میگه اگه شما باهم نیومدین من پنجشنبه ظهر میام خونه شما تا غروب میمونم بعد میرم 😐😐
منم گفته م برنامه مون هر چی شد بهتون خبر میدم نمیدونم شوهرم از این بهش برخورده من خیلی استقبال نکردم از اومدن پنجشنبه مامانش
منم با مهمون مشکل ندارم ولی میگم باید دو طرفه باشه نه فقط اونا بیان ....
تا حالا چندبارم به شوهرم گفته م غیر مستقیم که ماهم بریم خونه مامانت چرا اونا میان ،اونم روش نمیشه بهشون چیزی بگه منم خسته میشممم
بعد واکنش چیزی نشون نمی‌دم بهش برمیخوره
بچه ها نمیدونم چیکار کنم ☹️☹️☹️☹️

واا خدا صبرت بده جاتون برعکس شده بجای ابنکه شما بیشتر برید اونا بیشتز میان
شانس من بخدا ،قبلنا هم اینطوری نبودن الان یکسال اینطوری شدن ..
خاستگاری خواهرشوهرت هم خونه شما باشه زشته بنظرم البته اگه خونشون کوچیک باشه اون بحثش جداست
از اول شما میرفتین اونجا اوناهم عادت میکردن
الانم ب مادرشوهرت بگین شما بزرگترین وظیفه ماست بیایم اونجا ما خودمون میایم شب یلدا اونجا چندبار اینکارو تکرار کن عادت میکنن
خونشون یکم از خونه کوچیکتر ،اونا خونشون دو خوابه ست سالن کوچیک تر ، ما برعکس یه خوابه سالن بزرگتر ،خواستگاری مهم نیست
کلیت قضیه اذیتم میکنه
خب تو هم وقتی مادرشوهرت اینطور میکنه با روی خوش بگوو مامان جان ما شب میایم اونجا شما زحمت نکش شام نیار اینجا،فارا هم طفلکی حوصلش سر رفته میایم اونجا
تا بدتر نشده جدی رفتارکن ب زبان خوش نمیشه ک اینطوری هرمناسب و همش اونا بیان
من مادرشوهرم تاحالا نشده ی بار بدون دعوت شام بیاد
خدایی اینطوری سخته
تولد واسه خواهر شوهرم نگرفته ،اورده با تولد دختر من یکیش کرده ،چقدر یه آدم می‌تونه راحت طلب باشه
بیشتر مواقع از اول هفته میگه
یکی دوبار هم به شوهرم گفته م میگه مامانم بیشتر دوست داره بیاد !!!!!
خب شما بها دادین نمیگم مادرشوهر دشمن آدم ولی بگو دلم نمیخاد تولد دخترتم با کسه دیگ قاطی بشه تولد دخترتون میایم خونه ی خودتون، من مخم هنگ میکنه اینطوری
بنظرم ب شوهرت بگو بهشون بگ اگ شوهرتم ناراحت شد بگو بزرگتر دعوت میکنه خونش نه ما
الان من از اول هفته به شوهرم گفته م ما شب یلدا میریم ،یکی از آشناها دعوتمون کرده شوهرم میگه ما نمی‌ریم مادر شوهرم میگه ما پنجشنبه میام خونه شما یلدامون دور هم رد میکنیم شبشم ما میریم مهمونی ،بهشم گفته م ما با شما نیایم میخوایم بریم بیرون پنجشنبه
واای چ پرو خودشون خودشونو دعوت میکنن😅
شوهرم که اصلا بالاحرفشون چیزی نمیگه بگه ن میخوایم بیایم نمیگه نیاید ،مگه اینکه جلوتر گفته باشه ،منم روم نمیشه وقتی ام که استقبال نمیکنم شوهرم بدش میاد سر سنگین رفتار می‌کنه نمیدونم چیکار کنم
دقیقا 😐😐😐😐
بخدا من مامانم خونه زن داداشم زیر پاشون یعنی تا زن داداشم دعوتش نکن نمیره مگه کار داشته باشه یه ساعت بره بیاد ....
ای بابا پ کلا مشکل اصلی شوهرته
کلا باید رو شوهرت کارکنی
چندبار توام سرسنگین شو بلاخره دستش میاد
وقتایی ک سرسنگین میشه اهمیت نده
خب اصلشم همینه زمان قدیم نیست ک تو ی جا زندگی میکردن هرکی ب هرکی بود
دلیل اینک مادرشوهرت میاد خونتون چیه؟
چرا نمیگ شما بیاین؟
جالب از دست اونا ناراحت نمیشه بعد از دست من ناراحت میشه چقدر واقعا بی درکن ،باورت نمیشه چند ماه پیش تولد پدرشوهرم بوده بچه ها گفته ن سورپرایز کنیم منم گفته م باشه پدر شوهرم پیچوند که نریم خونشون بعد مادر شوهرم تولد پدر شوهرم آورد خونه ما 😐😐
حالا فک کن سفارش کیک هم بهم داده براش درست کنم فردا ببر تولد یکی از فامیلاش
پدر شوهر مادرشوهرم باهم زندگی نمیکنن البته
یعنی من موندم از این ور کیک سفارش فردا رو داشتم از یه طرف مهمونی افتاد خونه ما یعنی کارد می‌زدی خون م در نمیومد 😒
راحت طلبی که نخواد خونه تمیز کنه ،غذا بپزه کار کنه
واقعا نمیدونم چیکار کنم
ازاول هفته زنگ رو توبزن بگو فلان روز میایم خونتون شد ک برین نشد تو سرسنگین باش ناراحتیتو نشون بده غرنزن بزار باز اون بیاد باز بعدیکی دوبار توبزنگ اگ باز رد شد پیش شوهرت همون اداهایی ک اون درمیاره توهم دربیار
کلا به مرد نبایدزیادروبدی😅😅
وقتیم یکی دوبار اومدخونتون زیادتحویلش نگیری خودش میدونه چندچنده ازبس جلوش خموراست میشی ببخش سوارشده قشنگ
کوچک میره خونه بزرگ یا برعکسه جریان؟
فارا نمیتونه مثلا گریه کنه بگه حوصلم سررفته بریم بگردیم یابریم خونه مادربزرگ اونروز ک اون قراره بیاد یایه روزقبلش
واقعا خیلی زور داره
باید اول رو شوهرت کار کنی
تا شوهرت نخاد کاری نمیتونی بکنی
توهم زودزودبرو بگو دلم برات تنگ میشه ازبس میای میبینمت ،یه روزنباشی دلم تنگ میشه میگم بیام،،،، اونوقت چون روش کارمیفته شاید یکم ،کمتربیاد
ولی خب بایداخلاق شوهرتوپیداکنی چجوری حرفتو قبول کنه برامادرخودش انتظارداره برامادرتو.....
آخه بدیش اینه به من زنگ نمیزنن به پسرش زنگ میزنم من خیلی مواقع ،پنجشنبه ها رو میکنم بهونه که بریم دور بزنیم و مادرشوهرمم هست مگه اینکه داشته باشه نیاد
کار
سلام من هر وقت جاریم میومد خونمون با همسرم بحثم میشد،مادرشوهرمم دقیق مثل مادرشوهر شما همیشه میومد خونمون همراهش هم همیشه جاریم میومد،اینقدر تحمل کردم که یکبار اومده بودند خونمون منم اون شب با شوهرم دعوام شد ونزدیک بود کتک هم بخورم منم رفتم خونه مادرشوهرم وهر چیز سر زبونم اومد بهش گفتم از اون قضیه یکسال میگذره ومادرشوهرم آدم شده ودیگه کاری به کارم نداره،و با جاریم هم دور باش دوست باش شدم.
حتی دیشبم جاریم بعداز یکسال اومد خونمون من دوباره با شوهرم بحثم شد نمیدونم شاید خیلی انرژی منفی داره🙂
والا واسه ما برعکس شده ،شوهرمم خودش دوست داره که واکنش نشون نمی ده
هرکی باشه دوسداره مامانش بیاد
نزنه میدونی دیگ کی میاد فارا رو بگیر روت بگو میگه بریم بیرون
یکم رونده
هرروز مهمون نیس که دیگه غذای عادی رفتار عادی
توخودت دعوت کنی باید مجلسی رفتارکنی
خوش بحالت رفتی بهش گفتی من روم نمیکنه بگم ، اونم دارن سواستفاده میکنن ،مادرشوعرم اصلا نمیگه بیاید خونمون ماهم که میخوایم بریم یا از قبل گفته یا خونه نیست ،یا ۹۰ درصد مواقع میپیچونه
کلا پنجشنبه ها میاد ،اگه پنجشنبه ها هم نیاد طول هفته یه روزش میاد ،خیلی مواقع میپیچونم باهاش میریم بیرون که نیاد
باورت نمیشه چقدر عصبیم و هیچ کاری هم نمیتونم بکنم
چیو روم نمیشه سواری میدی خوبه دلت براخودت نمیسوزه
ازقدیم گفتن بگیر،بده
نه که فقط بده
دقیقا ،شوعرم با من همکاری نیست ،ما تا این سر خیابونم بخوایم بریم زنگ میزنم مامانش که بیاد باهامون مگه اینکه کار داشته باشه که نیاد
عین شوهرت رفتارکن کاری لازم نیست بکنی
مامانت اومدنی شوهرت چجوربه اونجوری
بزار ببینه توهم بلدی
میپیچونم تا جایی بتونم ،برم به مادرشوهرم بگم روم نمیکنه مستقیم بگم نیاا
توزنگ مبزنی؟
نه شوهرم
خداییش اون چ حوصله ای داره میاد
اووووف ،همون
ببخشا ولی
موقع خابیدنم بگو زنگ بزنه مامانش بیاد
چ بدترکیب
مامان من اصلا تو این شهر نیست چند ماهی یکبار میاد ،وقتی که میاد شوهرم طوری که دلش بخواد رفتار می‌کنه خسته باشه می‌ره می‌خوابه ،با مامانم حرف نمیزنه ،سرش تو گوشی بیشتر مواقع ،ولی مامان اون میاد من باید در خدمت باشه م یه چیزی هم یادم بره شروع می‌کنه به مقایسه که مامان خودت بود فلان میکردی ،....
وای منم پنج شنبه ها عزا میگیرم مادرشوهرم میاد شبم میخوابه خونمون😑
من بعضی پنج شنبه ها که حوصله ندارم با پسرم خونه تنها میخوابم، به شوهرم میگم تو برو پیشش
یا میبینم شوهرم بدش میاد میرم خونه مامانم یا خواهرم
دقیقا ، شام تولد میخوایم بذارم مامانش نظر میده 😐😐 هر چند من کار خودمو میکنم
یه راهی پیداکن کمی گیربده بزن تو رگش یکم فاصله پیداکنه
دختر دیوونه میشی
مادرشوهرمنم اینجوربود هم میومدن میرفتن همم میگفتن زنت بیرونمون کرد تاکه اخرش گفتم من ک نکردم اگ میگین حتما کردم دیگه ازاون ب بعد الان چندسالیه نرفتم اوناهرازگاهی بیان اونم مث مهمون و برن
جداازاینکه فقط طعنه میزنن و منم همون لحظه ب شوهرم نشون میدم قبلنا بعدرفتنشون میگفتم جواب نگرفتم الان همون لحظه میگم
من مشکلی ندارم با رفت آمد ولی میگم منم خسته میشم تو خونه ،باید پذیرایی کنم ،چه فرقی داره اون خسته میشه منم خسته میشم آدم نباید راحت طلب باشه
میدونم عزیزم توتاپیکات هستم اکثرا
شما شوهرتون چیزی نمی‌گفت ،واکنشی نشون نمیداد ،الان دیشب شوهرم برگشته میگه مامانم اینا که سه هفته ای یکبار میان بریم خونمون ببریم نزدیک محل کار من ،بهش گفتم مامانت دوشنبه اومده 😐😐
توزیادیخت میگیری
مامان جونش اومد غذارو سرو کن ب پسرش بگو پاشو چای بیار مامانت میگف پسرم چای هاش خوشمزس یا بگو اون کارارو بکنه من خستم
شوهرم میگه من خسته م تکون نمیخوره من فقط باید خودش مامانش پذیرایی کنم اونا هم لم بدن بگن بخندن
مشکل همینجاست که اونا راحت طلب هستند،جمعه خونمون بود شام خورد رفت.
ظهر شنبه شوهرم زنگ زد گفت بیاییم اونجا ناهار بخوریم گفت نه بچه تون اذیت میکنه ومن حوصله ندارم 😐
سلام به همگی
به نظرم شوهرت خودشم میدونه رفتار خانوادش درست نیست برا همینم دست پیش میگیره که پس نیوفته
بشین باهاش صحبت کن چون بگو اگه خودش مدیریت نکنه مجبوری خودت وارد عمل بشی بگو دلت نمیخواد دلخوری پیش بیاد
مامان فارا واقعا حق داری ناراحت باشی
مادرشوهرمن بگم میخندی
نگا جمعه مادرشوهرمیومد دوشنبه میرفت بجاش خاهرشوهرمیومد میرف پدرشوهرومادرشوهرمیومد میرفتن مادرشوهرو خاهرشوهرمیومدن
یعنی هرروز خونه من بودن بعدم ک میگفتم میگفتن کجاماهرروز خونه شماییم درصورتی ک صبح یکی میرف شب یکی میومد جاش سبزشه
بچه ها دوست دارم به حال خودم گریه کنم ،الان پدرشوهرم زن دوم داره اینقدر با دل زنش راه میاد الان پیچوندشون خیلی شیک ...
خوب حدقل کمکم کنن یه چیزی نه که بیان بشینن تو پزیرایی کنی
هم خودش یه خرجه هم خونه کثیف میشه هم خسته میشی مدام به ادما زیادی سرویس بدی و پزیرایی کنی مگه یه ادم چقد جون داره
کم کن بگو منم خستم
برنامه هاشونو لغو کن
بگو نمیتونم نمیرسم با دخترم
دخترت اذیت نمیکنه ؟
خیلییی راحت طلبن
خب خداروخوش میاد خب منم کار دارم ،درس دارم بچه کوچیک دارم
وقتی که میاد هم یه بحثی بین من و شوهرم پیش میاد که کلا روز من خراب میشه نمیتونم درس بخونم مثل امشب
من باشم میگم واقعیت توانایی پزیرایی ندارم اونم مدام از این همه ادم مردا هیچوقت این حرفارو نمیزنن خودت باید بگی نگی باید همینطور ادامه بدی
میگ روم نمیشه
بخداا بهش گفته م
میگه توام مارو کشتی با این درس خوندنت
بعد جالب خودش که درس میخواندیعنی مامانش آنقدر مراعات حالشو میکرد حالا نوبه من که رسیده اصلا براشون مهم نیست
منم اوایل روم نمیشد ولی یبارگفتم
یا باید همینطور ادامه بده یا یه بار روش بشه و بگه
😑😑
یابایدشوهرت بگه یاخودت مامان فارا
خیلیی زور داره مخصوصا میگن ما کی میایم
عین شوهر من میگه مامانم سه هفته ای یکبار میاد 😐😐
یا بازبون یاباعمل
توهم بپیچونش
والا سه هفته یبارشم زیاده به نظر من😐
مادرشوهر من بیچاره با اینکه تنهام هست چندماه یبارم خونه ما نمیاد تازه اونم باید دعوت کنم
قبلش باید تمیز کنم یعنی مادر شوهرم غذا میخوره می‌ره من باید سفره جمع کنم ،ظرف بشورم الان اگه امشب نیومده بود من زودتر غذامو درست میکردم درسمم میخوندم ناراحتی هم پیش نمیومد
به نظر من به شوهرت هیچی نگو،چون همه شوهرا طرف مادرشون رو میگیرن ولی سیاست داشته باش چند باری وقتی میاد خودتو الکی بزن به مریضی یا دخترت رو بهانه کنید که کار داره باید ببرمش پارک،باید ببرمش حموم یا کار خونه دارم ،کمتر بهشون اهمیت بده دیگه حساب کار میاد دستشون.
وقتی اومد یابشین بگوبخند کن تنهانزارشوهرتو
یام کلا بزن اون دنده و برو اشپزخونه یااتاق مشغولشو بلکه فرجی حاصل شه
باورت نمیشه خودشون برنامه ریزی میکنن بعد هر چی بپیچونیمشون بازم میان اینقدر پررو هستن
الان برا تولد پدرشوهرم حتی شوهرم زورش گرفت
نه خیلی
رستوران میاد😂
دقیقا
خوب بگو لطفا جای دیگه بریم ما پوسیدیم تو خونه این سری خونه کس دیگه باشع
وقتی میاد تحویل نگیر بد عادت شده مثل اینکه
مادرشوهرم خودش تنهاست زیادم نیست ولی بار روانی بدی برام داره فک میکنم دارن از خوش برخوردیم سواستفاده میکنن
دختری پسری نداره
دفعه بعد تا فهمیدی میخاد بیاد غذا درست نکن ، خودتو بزن دل درد ،برو اتاق بگیر بخاب، چند دفعه گشنه بمونه دیگه نمیاد خونتون😬
دقیقا 🤣
غذا حاضری بگو شوهرت بگیره بگو احترامو از جیبش بزاره چرا از جون تو میزاره
خونه کسی ندارن
مادرشوهرت تو خیابون مگه زندگی میکنه
تقصیرخودتم هست
خودت یابگو یانشون بده ک ناراحتی
اگه تنهاس که هیچی من فکر کردم یه ایل ادمم میاره با خودش
یبار برادرشوهرم گفت توساکت باش تومثلا تحصیلکرده ای اینابیسوادن بزارهرچی میخان بگن توهیچی نگو
گفتم تحصیل کردم ک حقموبگیذم یالال باشم عین خر باشم
والا اونابااینکه بیسوادن سوارمنن
من خجالت میکشم چون درک دارم
ولی اخرش کاری کردن اب پاکی روریختم روشون
خودشون خونه دارن پدر شوهر م که جدا زندگی میکنه ،یکی از خواهرشوهرام عقد اون یکی هم قرار نامزد کنه تنها پسرشم شوهر من
اینم فکر خوبیه 😁
مامان فارا تک عروسی؟
مامان فارا اکثرتاپیکاتو دیدم حق دادنی نیست عزیزم حق گرفتنیه حالا چه بااحترام چه بازور
یا باید شوهرت یک چیزی بگه یاخودت
بعدم
دربرابر سگ ،سگ باش
دربرابر گرگ ،گرگ
دربرابر انسان ،انسان
هم گفته م هم نشون دادم ناراحتم
واقعا باید به شوهرم بگم که چرا باید همه ش اونا بیان منم خسته میشه م
اره
نه خودش تنها میاد ،بعضی اوقات هم یکی از خواهر شوهرام
ولی جشن اینجور چیزا که میارش خونه ما بیشترن
وقتی نمی‌فهمند باید بگی
خوب جواب دادی
واقعا آدمای بدون درکی هستن
خیلی خودخواهن فقط شرایط خستگی خودشونو میبینن
سلام عزیزم
من با اینکه مهمون بیاد بهش کم محلی کنی یا تحویلش نگیری یا پذیرایی نکنی تا خودش بفهمه مخالفم. به نظرم اول از راه غیر مستقیم، بعدم مستقیم بهش بگو که شما هم دوست دارید برید یا اینکه درس و زندگی و فلان برنامه رو دارید و نمیتونید از مهمون پذیرایی کنید. اگر غیر مستقیم جواب نداد مستقیم و صادقانه بگو

و اینکه حتما رو درک شوهرت کار کنه، اول شوهرت باید حالیش بشه 🤦🏻‍♀️
چه لزومی داره ثابت کنی عروس خوبی هستی
اول واخرش عروسی ،عروس
اونم مادرشوهر
یبار ک دخترش بود پیش دخترش بگو بامادرشوهربودن خیلی خوبه توهم مث من نرو زودزوددعوت کن بیادخونتون
ببین چی میگه بلکه ب دردت خورد یجوری بگو جواب بگیری
من خودمم آدمی نیستم مهمونم بی احترام کنم و رفتاری کنم که طرف معذب بشه من توقع درک دارم که شکر خدا نه مامانش داره نه خودش دلش به حال زنش میسوزه واکنش هم نشون میدم بهش برمیخوره
الان دفعه قبل مامانم اومده بود بنده خدا ده بار گفت من زیاد نمیمونم خونه دخترم میخواد درس بخونه یه طوری گفت که اونا بفهمن ولی کوو
شوهرم بهشون بگه بهتر تا من بگم ،خب پسرشون از دست دلخور نمیشن من یه چیزی بگم سریع بهشون برمیخوره که شکر خدا شوهر من دلسوز من نیست
این حرفت که درسته ،اخرشم هر چی محبت کنی از چشم پسرشون میبینن نه عروسشون ، این راهم امتحان میکنم
دقیقاً
مادرشوهرت که هر هفته داره میاد، ایندفعه زنگ بزن قشنگ و گرم احوالپرسی کن، بگو مامان جان این هفته من خیلی کار دارم، درس دارم، یه کمم ناخوش احوالم، خواستم از همین الان دعوتتون کنم برای پنجشنبه ۲ هفته آینده شام تشریف بیارید در خدمت باشیم

یعنی چی؟ یعنی این هفته نیا

اگر باز اومد خسته نشو، باز دفعه بعد زنگ بزن همین دیالوگو بگو و دعوتش کن برا ۲ هفته بعدتر
این چ جورشه دیگ خیلی رومخه ک اینجوری خب شمابایدبیشتربرید ن اینکه اون تندتندبیادشماجلوتربریدمثلاپنجشنبهامیادشمازودتربریدخونشون
یه راه دیگه ام اینکه گوشی رو بردار خیلی قشنگ بگو مامان جان انقد چند وقته احساس خستگی میکنم، هم جسمی هم روحی، مونده بودم چیکار کنم، یهو به ذهنم رسید زنگتون بزنم هم باهاتون یه کم صحبت کنم از این حال و هوا در بیام، و هم اینکه اگر مزاحم نیستیم پنجشنبه بیاییم خونه تون، یه کم فارا رو بگیرید من استراحت کنم دستتون درد نکنه
مادر شوهر دختر خالمم دقیقا همینجوری هستش، همه چیشون خونه عروسشه و عرپس بنده خدا اسایشی از دستشون نداره. بنظرم به نوع برخورد شوهرت برمیگرده اون شوهرش ازاول دعوتشون میکرد حالا عادت شده براشون یبارم نه بگن دلخور میشن و داستان دارن بعد عروسای دیگش درخونشون رو باز نمیکنه این مادرشوهره رنگ خونشون رو ببینه. چون شوهرای اونا از اول رفتن خونه مادره موندن و ریخت و پاش کردن. اینم از اول اونا رو هی دعوت کرده و ریخت و پاش کرده.
بنظرم با همسرت صحبت کن شاید همسر شما تک پسر باشه، یا ازاول حامیشون بوده انتظارات الانم به این شکل شده قطعا دلیلی داره که شب یلداهم شمارو دعوت نمیکنن و جایی دعوت هستن ولی قبلش میان خونه شما، بالاخره شماهم جشن میگیرید اون شب و و کلی کار هست برا انجام دادن.
یبارشم به شوهرت بگو انقد دلم برا دونفره بودنمون و عاشقانه هامون تنگ شده که حد نداره... خوبه این هفته فارا رو چند ساعت بذاریم خونه مامانت اینا و‌ دوتایی بریم بگردیم و حرف بزنیم و یاد ایام کنیم... خیلی دلم میخواد باهات تنهایی عشق و حال کنم
بعد نهایت فارا هم خونه مادر شوهرت نذاشتی، حداقلش اینه که شوهرت اونو دعوت نمیکنه 🤦🏻‍♀️
مادرشوهر من نمیشناسی خیلی پررو من اینطوری بگم بدتر میکنه ،میگه میایم تو استراحت بکن یه ساعتی می‌خوام نوه موببینم برم
ایندفعه قبل اومدنشون شما پیش دستی کنید و بگید ما میاییم اونجا
این فکر خوبیهه ،که بهونه استراحت کردن برم خونشون البته اگه نپیچونه نگه بازارم ،خریدم ،سر کارم فردا بیا
با این حرکت موافقم باید اجراش کنم
نوشو فقط خونه پسرش میخواد ببینه، مثلا ببرید نوشو خونشون نمیتونه ببینه.
بنظرم ببرش خانه بازی اطراف خونه اونا بگو بچه رو اوردم اینجا بازی کنه
شب میاییم خونتون به شوهرتم زنگ بزن بگو شب بیا خونه مامان
والا عزیزم واسه ما برعکس شده قبلنا هم اینطوری نبود الان یک سال زدن جاده جیمبو ،از وقتی شوهرم با خواهرش مامانش قهر کرد اینطوری شدن ما نرفتیم اونا فقط اومدن همون موقع به شوهرم گفته م عادت میشه بیا بریم به حرفم گوش نداد تا عادتشون شد ....
حالا میگه میام خونتون میگیرم شما استراحت کنید باید تو عمل انجام شده بزارش😂😂
منم برمم اون هفته ای یکبارشو میاد مگه اینکه همون روز پنجشنبه برم که تایم اومدنش
به من زنگ نمیزنه به شوهرم میگه
اگه به من بگه پیشدستی میکنم
دقیقا همون تایمی که اون میخواد بیاد باید این برنامه رو اجرایی کنی. چندبار که بری دیگه منتظرتون میمونه. انسانها با عادتهاشون زندگی میکنن.
اینم فکر خوبیه ،باید پیاده شون کنم
ولی اینم یکبار ،دوبار
همیشه که نیست
ساعت چندمیاد؟؟
دقیقا باید پنجشنبه ها برنامه بذارم برم خونشون
ببین روز پنج شنبه اول صبح صورت نشسته زنگ بزن بهش😂😂😂
که دارم دخترمو میارم سمت شما که ناهارو شام پیش هم باشیم.
باید هفته دیگه همین کار کنم ،بهش پیام میدم می‌خوام برم خرید فارا رو میذارم اونجا 🤣
وقتی شوهرم میاد ۶ به بعد
اصلابهش زنگم نزن ساعت ۵خودت پاشوبرو ب شوهرتم بگوبیاداونجا
فقط باید تو عمل انجام شده بزاریش، وگرنه روش های دیگه بکار ببری یه راهی براش میاره. یا صبح پنج شنبه کلا بری سمتشون بگی دخترمو اوردم بفرما 😂😂
حالا خودت یا برو به کارات برس یا بمون دیگه دست خودته این بخش.
هی بگو دخترم خوشحال شده میخواستم بیارمش اینجا و...
یه بار زنگ نزدم رفته م خونه نبود بعد بهش گفتم اومدم در خونه نبودی دیگه نگفت نبودم بیایید فرداش خودش اومد خونمون
چقدرفاصله داره تاخونتون؟
چندبار این کار کردم ،رفته م خونشون ولی فایده نداره بدجور عادت کرده که پنجشنبه ها بیاد اینجا
پایان چالش 😂✋🏻
تو یه محله هستیم ولی یه مقدار پیاده روی داره تا برسم خونشون
همون پنج شنبه ها باید بری عزیزم
برنامه برا پنج شنبه ها باید باشه
روزای دیگه جواب نمیده
🤣
میرم یهو خونه نیست شانسی ،معمولا خونه نمیونه بعد من بخوام ۵ برم اون صبحش زنگ زده من شب میام خونتون مگه اینکه با خودمون ببریمش بیرون
باید صبح زود بهش پیام بدم قبل از اینکه اون بخواد زنگ بزنه
اشکال نداره توهمون ساعت ۶ب بعدبرو خونشون زنگشونونزن ب گوشیش زنگ بزن حرف بزن بگومامان کجایی گفت خونم بگودروبازکن ما جلودریم سوپرایزززز😅😅
🤣🤣 اینم فکر خوبیه
اره دقیقا عزیزم.
😂😂
تو یه محله که کار راحتتره، میتونی کل هفته رو بری پنج شنبه ها رو اختصاصی بری😂😂
والازنه حسابی بشین توخونت بچهاتوجمع کن دورت دره خونتومیبندی کجامیری😅
پنجشنبه از ظهر برو خونه مادر شوهرت
هر هفته اینکارو بکن گاهی وسط هفته هم برو
بعد بينتون مسابقه میفته اون صبحونه میاد خونتون دیگه نمیره😂😂😂😂
من باشم هرروز میرم از صبح تا شب از شام و ناهار درست کردنم خودمو معاف میکنم. میگم دخترم دلش میخواد ببینتتون😂😂
اره بخدا
من مادر شوهر ندارم
وگرنه انقد راحت طلبم
همین الان بیشتر خونه مامانمم
اگه داشتم مادر شوهر ناهار شام با خودش بودم
از شب چهارشنبه رزرو میکنه😂😂به همین خاطر میگم هرروز بره پنج شنبه رو اختصاصی انقد بره مادر شوهره وقت نکنه لباس عوض کنه😂😂
😂😂😂😂
من ازم دورن، خونه مامانم که خونه قبلی خود ادمه کلید دارم هرموقع که برم رفتم.
😂😂😂
والا .
من مادرشوهر دختر خالم عجوبه ای هستش.
من اونو دیدم تعجب میکردم. حالا مامان من با التماس هم نمیره میگه شما بیایید من اینجور راحتترم. خونه امید شماست اینجا.
کل هفته تا ظهر سر کار متاسفانه
نمیتونم صبحا برم
کلا مادرشوهرم زن تو خونه نشستن نیست ،همه ش دوست داره بچرخه 😁
همون ، جمعه ها هم خونه نمیمونه می‌ره باغ برا خودش خوش
باید همین کار بکنم 🤣🤣
در قبال پسرشم همین من نباشم مسافرت برم اصلاا به پسرش نمیگه زنت نیست بیا خونمون
خودش یه شب میاد پیش پسرش
من اگه بخوام اینطوری برم شام درست نمیکنه
بدشانسی آوردم جاری ندارم وگرنه اون موقع می‌تونستم بگم چرا خونه اون نمیره همه ش خونه ما میاد
وا ازخونش فراریه دیگ بگوبرو سینما شهربازی باغ وحش پارک مسافرت برومشهدکربلابچرخ واسه خودت خونه ماام خونس دیگ تفرجگاه ک نیس
خدا صبرت بده فقط همین
من که حوصله مادرشوهر ندارم
حوصله ندارم مامان خودم هر هفته بیاد چه برسه ماررشوهر
نه مامانم نه مادرشوهرم هیچ کددم بی دعوت نمیان
البته منم همیشع باید باهم دعوتشون کنم وگرنه به شوهرم برمیخوره
منم ماهی یبار دعوت میگنم
توام یجوری باید از سر شوهرت و مادرشدهرا بندازی
بیین مثلا اومد خودتو بزن مریضی جا پهن کن واس خودت
به شوهرتم بگو نمیتونی غذا بپزی
مجبور شه خودش کار کنه شوهرتم غذا بخره
ببین اون موقع چی میشه
یبار بزن مریضی یبار مثلا بی محلی کن
یبار بیار پیش اونا درس بخون
چه میدونم
اگه شوهرت ادم بود و مادرش و میدید شاخ نمیشد به نظر من اشکال نداشت که بیان بالاخره یه ادمه
😂😂یه دو طبقه کرایه کن کنارش زندگی کنی به صرفه تره

سوالات مشابه