Ooma
پرسش (1399/02/23):

خانمها میشه کمکم کنید خیلی تنهام... لطفاً دقیق بخونید چی نوشتم😔😔😔😔😔

سلام من ۲۰ سالمه یه سالی هست ازدواج کردم خیلی شوهرمو دوست دارم اونم منو دوست داره از کارهاش میفهمم مهربونه از نظر مالی و هر نظری واقعا ازش راضیم ولی تنها موردی که ازش ناراضی ام از نظر جنسیه خودشم قبول داره...اهل زن دیگه یا خودارضایی نیست می‌دونم ... مادرشم تقریبا مثل همینه از شوهرش دوری می‌کنه سرده میگم به مادرش رفته اینم اینطوریه ....خیلی روی خوابش حساسه اگه از خواب بپره دیگه خوابش نمیبره واسه خاطر همین من ازش جدا می‌خوابم الان ۱۰ ماهه اون رو کاناپه می‌خوابه منم رو زمین خیلی وقته اتاق خواب نرفتیم همه جاش گرد و خاک گرفته کم کم این شد براش یه عادت ...منم تصمیم گرفتم این عادتو از سرش بندازم بهش گفتم دیگه باید پیش هم بخوابیم مجبورش کردم بیاد کنارم ولی از بس تکون خورد وول خورد گفتم چرا نمی‌خوابی گفت نمی‌دونم منم فهمیدم گفتم برو همونجا روکاناپه رفت و راحت خوابید خیلی ناراحتم زندگیم انگاری جهنمه الان یه ماه بیشتره رابطه جنسی نداشتیم حتی چند بار خودم بهش پیشنهاد دادم ولی رد کرد منو بوسید گفت نمیتونم دست خودمم نیست بهش گفتم وقت بگیرم مشاوره میری گفت آره حالا میترسم نگرانم می‌دونم فایده نداره قبلا هم رفتم مشاوره دارو گیاهی تجویز کرد ولی اثر نداشت این دفعه می‌خوام خودش بره با مشاور حرف بزنه ولی می‌دونم الکیه آخه یکی نیست بگه دردت چیه بدهی داری قرض داری کشتی هات غرق شدن ...همش دعا میکنم غصه میخورم ...منم آدمم نیاز دارم افسرده شدم دیشب رفتم رخت خواب انداختم کنار کاناپه گفتم بیا پایین کنارم اینقدر این دست اون دست کرد خوابم برد نصف شب بیدارشدم دیدم رو کاناپه خوابه بیدارش کردم گفت دندون درد شدم ....حالا هر روز دم به دقیقه بوسم می‌کنه موهامو شونه می‌کنه نازمو مسخره ولی نمی‌دونم چرا اینجوری شده ....منم کم کم سرد شدم خیلی بهم فشار میاد سردرد میشم شبا تا صبح تو فکرم اصلا نمی‌دونم چکارکنم حتی یه بار به سرم زد بهش بگم جدا بشیم من بچتو به دنیا میارم میدم بهت......تا این حد به آخر خط رسیدم من ۲۰ سالمه شوهرم ۲۳

خیلی سخته واست ولی تو شاد باش نزدیک ۲۰ سال با یه مادر سرد بود تو شاد و پر انرژی باش تا تغییر کنه
یکم حال و هوای خونه تو عوض کن
وای چقدر ازین کارا کردم بهترین غذاها که دوست داشته دسر شربت شیرینی علاقه داره و فلان .....ولی بی فایده
من شادم خیلی خنده رو و هات همه بهش میگن زنت نمونه خوبه چه مهربونه چه لطیفه و ...اما الان شدم یه افسرده روانی
مادرش بدش کرده
اره باید عادت کنه
اگه توهم به حرفش کوش میدادی و جدا میکردی الان عادت کرده بودین
چاره مشکلتون مشاوره
حتما حتما چند جلسه برید مشاوره
۵ روز پیش رفتیم مسافرت خندیدیم و خوش گذشت دیشب رفتیم بازار وسایل سیسمونی خریدیم خندیدیم و خوش گذشت ولی چیشد قرار بود بیاد پیشم که نیومد
من تنهایی خوابم نمیبره
از بچگی فوبیا دارم ب تنها بودن تو اتاق
مجبورش کردم پیشم باشه
مشاور آقا برین، شاید باهاش راحتر باشه
بهش گفتم میری مشاوره گفت آره می‌دونم بیفایده است
اگه مشاوره نخواست بیاد کولی بازی دربیار جیغ و داد کن تا راضی شده
الآنم ک حاله تی بخاطر وضعیتت زود میتونی قانعش کنی بیاد مشاوره
منفی نباش انقد
برید، امتحانش ضرر نداره
عزیزم شما چند جلسه برو مشاوره
یعنی معجزه میکنن مشاور ها
بجا اینکه افسرده و روانی بگی
به خودت قوت قلب بده
کتاب بخون و استفاده کن
و مشکلتو حل کن هرجور که شده تموم سعیتو بکن
فقط خودت مشاور و روانشناس خودت هستی
و قدرتی که تو این موارد خدا داده به زن به هیچکس دیگه ای نداده
حالا بعضیا میگن پس چرا اقاهه تلاش نمیکنه
اونا احساس نیستن حساس نیست اصلا شاید متوجه نمیشه شایدم یه مشکلی این وسط پیش اومده حالا هرچی
وقتی ما یه چیزی برامون مهمه براش تلاش میکنیم
دلارام جان
تو اولین فرصت دوتایی باهم برین مشاوره
امیدش بخدا دیگه اگه رفتم مشاوره جواب نداد بهش میگم برام خونه بگیر جدابشیم بچتم میدم بهت کاری ام به خانواده خودم ندارم تنها زندگی میکنم حتی ازدواج مجدد هم نمیکنم ولی بارها بهم گفته بعد تو میمیرم و می‌دونم راسته ...ولی با این حال اسم طلاقو بهش میارم
به زور بگیرش خفتش کن .
اون میره رو کاناپه توهم برو بگو باید منم جا بدی کنارت بخوابم
بگو من کاری ندارم جامون میشه یا نمیشه من باید کنار تو بخوابم
بگو من حاملم شب خوابم میبره یکی باید کنارم باشه اگه بد خوابیدم درستم کنه
بگو بیا رو زمین جلو کاناپه جا بندازیم بخوابیم اصلا
اون کاناپه رو بده سمساری ببره 😀😀
عزیزم مشاوره هم رفتی توقع نداشته باش با یکی دو جلسه حل شده
تا وقتی ک مشکلتون کاملا حل نشده برین
بچه های اوما منو میشناسن همین فاطیما قسمش بدین من روزای اول ازدواجم اومدم اوما اینقدر روحیه خوبی داشتم همه بچه ها بهم میگفتن دلارام نمکی یا دلارام زلزله اما الان چی
دیشب رخت خواب انداختم جلو کاناپه لعنتی گفتم بیا بخواب اینقدررررر لفتش داد تا من خوابم برد بعد نصف شب بیدارشدم دیدم رو کاناپه خوابه بیدارشم کردم دست گذاشت رو دندونش گفت دندون درد شدم منم محلش ندادم جامو کشیدم اونورتر خوابیدم
میگم دیگه اون کاناپه رو بده ببرن
فک کنم با اون عادت کرده
یه تخت یه نفره داریم تو انباره میگه برو اونو بیار من بزارم گوشه پذیرایی بخوابم هرچی گفت چرا میگم تو حامله ایی واسه تو آوردمش
دیوانه شدم بخدا سردرد دارم آرزوی مرگ دارم فکر آینده داغونم می‌کنه میگم تازه یه ساله اینجوری شده چجوری یه عمر کنار هم باشیم اصلا روانی شدم
الان هم برم کوفت و زهرمار ناهار درست کنم
بخدا جونم براش درمیرفت بخاطرش با دنیا جنگیدم خار به پاس می‌رفت میمردم ببینین به چه حالی انداخته منو که میگم کوفت و زهر مار
عزیزم به نظرم باید با مشاور صحبت کنید اینجا هرکی احساس خودش رو میگه
اونم نذار بمونه
تموم بهونه هاشو ببر
دیگه عشق و عاشقی سختی هم داره جانم
. باید هرجور شده حلش کنی
الان مهمه براش بجنگی و زندگیتو درست کنی
گلم اروم باش.استرس ناراحتی باس بچه ات خوب نیست بچه گناه داره...یه خورداروم باش نفس عمیق بکش..
بهترین کار کمک گرفتن از مشاور...ان شالله حل میش
مطمنی افسردگی نداره
عزیزم بهش گرمی بده...یسری چیزا هست که میلی جنسی رو زیاد میکنه
زنجبیل و دارچین و اینچیزا هرروز بریز توی چایی بهش بده
خورش بامیه شهوتو زیاد میگنه
انبه و موز و گردو و عسل شیر بهش بده
عزیزم دقیقا از کی اینجوری شده؟
اول همین مشکلو داشتین؟؟
بعد بارداری اینجوری شد یا قبل بارداری؟؟
از اولش اینجوری بود ولی هرچی گذشت بدتر شد نهایت لذت و خوشی من ۲ ماه بود
حتما یه مشکلی وجود داره که نمیتونه بگه.
مردا ادمای عجیبین. گاهی دوست دارن تنها باشن
ولی اینی که شما میگین یکم غیر عادیه. اصلا پیشش گریه نکن دیگه. شاد باش بخند میدونم سخته ولی تظاهر به شاد بودن بکن به خودت برس. یه موضوعیو میخوای تعریف کنی با لحث بچگونه و ناز و عشوه تعریف کن حین حرف زدن حتما بغلش کن . و اینکه حتما حتما ببین با چه کسایی رفتو امد میکنه. دوست خیلی تو روحیه ادم تاثیر میزاره. ذهنشو بخون
خب همسرتون ذاتن همینه.
بله مثل مادرشه اونم همینطوره جیگر پدر شوهرمو خون کرده
یه سری چیزا برمیگرده به خصلتو خلق ادما. مخصوصا مادرشون اینجوری بودن. کلا از نظر روانشناسی پسر از مادر الگو برداری میکنه
یه وقتایی تو خودشه میرم براش شربت درست میکنم میام پیشش بغلش میکنم نازشو میکشم تا ازین روحیه درش بیارم والا از زمین به آسمون می‌باره
سلام عزیزم خوبی
ببین مشاور حتما کمکتون میکنه
انقدر اذیت نکن خودتو
مشکلات از این بزرگتر رو مشاور حل کرده
بعدشم جفتتون سنتون کمه
فک کنم گفتی همسرت ۲۳ سالشونه
صبر داشته باش مردا تا ۳۰ سالگی هنوز ب ثبات اخلاقی نرسیدن یه ساله اول ازدواج هم دوران پر تنشی هستش
خودتم چون سنت کمه صبرت کمه
بارداری هم کم تحملت کرده
همه ی ماها یه جوری از این مشکلا داشتیم
ولی زود ب طلاق فک نکن عزیزدلم الان نی نی داری
این مشکلم حل میشه چیزی نی ک حل نشه
شوهرت هنوز بچس تو باید بزرگش کنی
اصلا نترس نگو الان اینجوریه تا اخر عمرم همینه
کی گفته؟؟؟؟من شوهرم از این بچه تر بود الان ماه شده مااااه
باید روش کار کنی که به یه چیز دیگه عادت کنه
قرار نیست مادرش اینطوریه اینم ادامه بده و تو اذیت بشی
گلم اگه میخوای تغییر کنه باید خیلییییی صبر کنی. چون این ژنیه . تو نمیتونی اونو تغییر بدی ولی میتونی خودتو تغییر بدی. توام پا ب پاش راه بیا. مثلا ازش بخواه تو یه هفته یه شب پیش هم بخوابین اما با فاصله ..کم کم ب مرور یه بار در هفته رو بکن ۲ بار در هفته
میگم برم دعا نویسی دعا بگیرم براش ولی زیاد که فکر میکنم میبینم تا خدا هست چرا غیر خدارو صدا بزنم😔
خسته نشو ادامه بده
منم خانواده شوهرم خیلی سرد بودن
من از زمان عقدم تا دوسال بعد عروسیم ک شد ۳ سال تلاش کردم الان اون جوریه ک من میخام
توعم تلاش کن خسته نشو
مگ نمیگی با عشق ازدواج کردی؟؟؟؟؟پس باید عشقی ک انتخاب کردی وایسا
خب این کارارو انجام میدی. چه عکس العملی نشون میده؟
دقیقا اگه به مشکل بخورم خوانوادم میگن این بود عشقی که بخاطرش جنگیدی
هیچ نهایت یه خنده بکنه
نه نه از این کارا نکن
خدا این مدل جادو جنبلا رو دوست نداره
فقط بشین با خودش رازونیاز کن
نذر یکی از ائمه کن زندگیتو
من خودم نذر امام زمان کردم زندگیمو
گفتم خودشون مراقبش باشن هرموقع هم ک خسته میشم از خودشون مدد میخام
اصلاااا خانواده نباید بدونن. نه ب خاطر این موصوعو کلا خانواده ب عنوان محبت و دلسوزی یه زندگیو خراب میکنن
منم با عشق ازدواج کردم
پدرم درومد تا شوهرم از سردیو تنهایی ک داش درومد
الان ماه شده خواهرش میگف تو اومدی تو زندگیش ما صدا خنده های بلندشو داریم میشنویم
رو چیت بیشتر حساسه و واکنش نشون میده.؟؟
دقیقاااا
نذر کردم دعا کردم گریه کردم شبا تا صبح هی از دور بهش نگاه میکنم غصه میخورم بغض میکنم به نی نیم میگم تو از خدا بخواه اما انگار خدا صدامو نمیشنوه
رو گریه کردنم
قبلنا گریه میکردی چیکار میکرد الان چیکار میکنه؟؟
ببین اگ شبا نمیتونی سکس داشته یاشی چون میگی خوابش حساسع ظهر یا صبح لباس خواب بپوش برو بغلش خودت شروع کننده باش خودت دستتو بکش رو اندامش اونم تحریک میشه یکی دوبار خودت شروع کن
الان از نظر خوشبختی و زندگی من شدم زبانزد طایفه خودم و شوهرم همه میگن خوشبحالشون خوشبختم و فلان نذاشتم کسی بفهمه چه دردی دارم
اصلا اینی ک میگی درد نیس شوهر منم اصلا از من رابطه نمیحاد من همش شروع میکنم
درست میشه
بخدا درست میشه
چون سنش کمه این شکلیه
شما باید میزاشتین یه دوسالی میگذش بعد بچه میاوردین
بنده خدا گیج شده تو سنه ۲۲ سالگی همسر شده
الان تو ۲۳ سالگی پدر
داره کم کم قد میکشه
مطمئنم باش عاشقته
فقط نیاز داره ب کمک
مردا وقتی ذهنشون از دغدغه زندگی پر باشه نیاز جنسیشون میخوابه
پس ببین تو فکرش چی میگذره
تمام عمر خودم شروع کردم حتی رفتم همین کار که میگی کردم ولی گفت نه شب ،،،شب گفت صبح دوباره صبح گفت یه روز دیگه
اصلا به حرفش گوش نکن خودتو بزن پررویی
به زور لباساشو دربیار خودتو بچسبون نتونه جایی برا
نیازی نی کسی بفهمه
هنوزم خوشبختی
بعضی مردا میرن خیانت میکنن زنه دوباره تو زندگی باهاش میمونه
تو مشکلت با مشاوره حله بخدااا چیزی نی
نترس اصلا😚😚😚
یع قرص سیلدنافیل بدی بخوره هم دست ب سالارش بزنی سریع صدبرابر میشه 😂😂😂
از بس عاشق هم بودیم با رضایت خودمون بچه دارشدیم آخه دردی ندارن مشکلی ندارن دغدغه ای نداره
عزیزم منم رو خوابم حساسم کسی کنارم باشه نمیتونم بخوابم رو هر صدایی حساسمو از خواب میپرم و عصبی میشم واسه همین شوهر منم دید اذیت میشم از هم جدا میخوابیم ولی قبله بارداری با هم رابطه داشتیم حتی قبله خوابم یه ساعت پیشش دراز میکشم عشق بازی میکنیم اما موقع خواب جدا میخوابم ازش از وقتیم که باردار شدم رابطه نداریم چون جفتمونم میترسیم خدایی نکرده اتفاقی واسه من یا نی نی بیوفته اینو گفتم که زیاد سخت نگیری شاید اونم میترسه نی نیش چیزیش بشه
بعد خودش تعجب میکنه 😎
بهم دست زده مثلا بغلم کنه فهمیدم اونجاش راست ولی چه فایده انگار نه انگار
من می‌دونم بهش گفتم من زودتر از تو میمیرم چون دارم رنج و غصه میخورم بخدا ببین مردم رنج دارن منم رنج دارم
سلام دوست خوبم... من چتا رو خوندم خیلی ناراحت شدم از اینجور اتفاقا که برات افتاده تو الان تو بحرانی ترین دوره زندگیت هستی. منم با دوستمون موافقم چون سن شوهرت کمه هنوز واسش جا نیفتاده که داره بابا میشه. ولی انشالله زودی مشکلت حل میشه. ببین نمیشه گفت شوهرت بی حسه چون مگه میشه پسری که تو سن جوونی باشه و شور و شوق و بخصوص شهوت نداشته باشه.... نگران نباش برای خودت و نی نیت مشکل به وجود نیار... انشالله مشکلت هم کل میشه تازه برو خداروشکر کن که اهل خیانت نیست...
الانم نترس
باور کن گیج شده
نیاز ب کمک داره
باهم زندگیتونو بسازید
ب تموم شدن زندگیت فک نکن چون دیگ تلاش نمیکنی ولی اگ بگی من هیچ جوره دست نمیکشم از زندگیم ناخوداگاه تمام تلاشتو فقط معطوف ساختنش میکنیو میری جلو
اول دغدغه هاشو بشناس مدام حرف بزن باهاش بعدم ببرش پیش مشاور مردا حرفای ناتموم زیاد دارن ک ممکنه چون ما ناراحت شیم ب زناشون نگن ولی ب مشاور میگن
بعدشم تمرینایی ک مشاور میده و انجام بدین
من خودم رفتم پیش مشاوره
ب هم کمک کردیم بعدم ک دیدیم همه چیز اوکیه بچه دار شدیم
از قصد میزدم یه شبکه ماهواره ای که فیلم با صحنه داشت دوتایی نگاه میکردیم مثلا یهو وسط جنگ و دعوا زنه لخت میشد و ...با خودم گفتم ای جان الان میاد سمتم ولی نه
اره منم الان سه ماهه رابطه نداریم باهم
اولش ویارای سخت داشتم اصلا حس جنسیم صفر بود الانم ک هفتم بالا رفته یه ذره میترسم بچه چیزیش بشه بنده خدا شوهرمم چیزی نمیگ
ولی میخام کم کم رابطه رو دوباره از سر بگیرم
سلام عزیزم ممنون
عزیزم منم همین مشکلو دارم ..الان سه ساله ازدواج کردم سال اول خوب بود ولی بعد یه سال همچی عوض شد..من مشاوره هم رفتم ولی انقدر فاصله مشاوره ها زیاد شد که اصلا اون مشاوره یادش رفت راجب چی حرف زدم براش ..منم کلا زده شدم از مشاوره ..از من نصیحت یه جا برو که به کارش مطمئن باشی و تا مشکلت حل نشده ادامه بده و برو ..
قربونت گلی... توکلت بخدا باشه درست میشه ولی مواظب شوهرت باش ببین دوره زمونه خراب شده و گرگ زیاده
سلام عزیزم
حتما پیگیر مشکلش باش, با تهدید و گریه زاری درست نمیشه
احتمالا یه مشکلی داره که نمیتونه بهت بگه
امشب شب عزیزیه تو رو خدا برام دعا کنید خواهش میکنم
گلم اصلا نترس. جفتتون سنتون کمه. خصلت مردا با زنا یکی نیس. دقیقا تو دوره ایی هستی ک ب محبت نیاز داری مخصوصا الان ک بارداری نگران همسرتم نباش ب مرور زمان درست میشه فقط خودتو اذیت نکن. و پبشش گریه نکن. نزار گریت براش تبدیل به عادت بشه
از بس دیدم مشکلش حل نمیشه از خدا خواستم منو از شهوت بندازه سرد بشم و الان شدم
انشالله به حق این شب های عزیز. هم بارداری سالم داشته باشی و به نی نی خوشگل و سالم به دنیا بیاری هم زودتر شوهرت خوب بشه و برگرده به زندگیش
وقتی خونه نیست گریه میکنم تا خالی بشم اگه بخاطر بچم نبود شبو روز گریه میکردم تا خالی بشم
سلام من فکر میکنم شوهرت از برقراری رابطه باهات می‌ترسه فک میکنه خدایی نکرده برات مشکلی پیش میاد یا برات خطر داره
گلم همیشه صدقه بنداز و اسپند دود کن. دلت میگیره قران بخون
حتما
ان شاالله زندگیتون پر بشه از لذت و شیرینی و خوشبختی
سوره ی طلاق خیلی خوبه برای زوجینی ک مشکل عاطفی دارن
خوب قبل بارداری هم اینطوری بوده
ممنون همگی کاش الان یکیتون پیشم بودین من یه دل سیر گریه میکردم
مردا خیلی سختشونه که مشکلشونو به زبون بیارن
همین باعث میشه از درون بپوسن
دوستمون خودش گفت
الهی جانم نه گریه نکن حیف اون فسقلی و خودت نیست
تورو خدا انقد خودتو اذیت نکن عزیزم انقد بعضی زوجا مشکلات حاد مثله خیانت فقر اعتیاد دست به زن و چیزای غیره دارن که مشکله تو در برابرش هیچه همیشه نیمه پر لیوانو ببین و خدارو شکر کن عزیزم سردی مرد خیلی خیلی بهتر از هرزگیشه بخدا انقد مردا هست با اینکه هرروز با زنشون رابطه دارن چشمشون سیر نمیشه هر روز لای پای یه زنن و هر چی در میارن خرج این هرزه و اون هرزه میکنن
یه مشاوره خوب مطمئن باش می‌تونه رو شوهرت اثر بذاره شاید اگه مرد هم باشه راحتر باهاش حرف بزنه ..ممکنه اصلا جسمی سالم باشه ولی روحی نتونسته باشه با خودش مشکلشو حل کنه ..ولی دل سرد نشو کمکش کن ..تو نزدیک ترین فردی بهش .به خودت بگو اگه منم کمکش نکنم پس کی می‌تونه
توام که الان طعم شیرین مادرشدن رو چشیدی برای منم دعا کن
یه کم دیگه اینجا بازم شروع میکنم زار زدن نمیتونم جلو خودمو بگیرم باعرض معذرت از همه من میرم زود میام😔
منم یه مدت بود شوهرم از سر کار بر می‌گشت خونه خردو خسته بود شب زود می‌خوابید ومیگفت نصف شب نیای بیدارم کنی منم جدا میخوابیدم ازش تا اینکه دیدم اصلا براش مهم نیس که جدا میخوابیم یه جورایی براش عادت شده بود تا اینکه باهاش دعوا وبحث حسابی کردم گفتم پیرمرد پیرزنها هم اینجوری نیستن که ما هستیم دیگه از فرداشب درس شد اومد پیشم
برو گلم فکرشم نکن انشالله درست میشه. گریه نکنی هاااع
بخدا درست میشه زندگیتون
ب این روزاتون بعدا میخندین .....
گریه نکن نی نی گناه داره ها😔
ببین شوهر من اونقدر بهم خیانت کرد منو تو خونه تنها میزاشت می‌رفت پی دوستاش مشروب خوریش چون منم زود ازدواج کرده بودم اما وقتی دخترم دنیا اومد خیلی عوض شد انگار نه انگار همون آدمه
یا ببرش پیش دکتر اورولوژی یا غدد
شاید هورمون بدنش‌پایینه
معمولا ازمایش مینویسن .
پیش روانپزشک یا سکسولوژیست هم شاید لازم بشه‌ برین .
ولی حتما هورمونای بدنشو چک کن
دیابت هم‌همینطور
منم از وقتی دخترم دنیا اومد شوهرم خیلی عوض شد درکل کلی از رفتارای بدشو کنار گذاشت
چ دلیلی داره از همه زنا جز تو متنفر باشه عاخه؟! همین طرز فکرش خودش مشکل سازه
دارو گیاهی رو ولش ...ببرش دکتر دارو شیمیایی بده خوب میشه
یه خبر جدید دارم 😔😔😔😔😔😔 شوهرم بنگاه ماشین داره الان بهش خبر دادن پراید اومده پایین اینم چندتا داشته حالا ضرر کرده دیگه با این حساب فعلا اسمی از دکتر و دوا درمون نمیتونم بزنم اصلا
پراید که شده 90 ت کجا ارزون شده
هنوز معلوم نیست بهش زنگ زدن گفتن شده ۷۰ بعدش دوباره گفتن نه شایعه نمی‌دونم والا شانس منه
والا پراید هر چقدر بشه بازم سوده نگران نباش
میگن قیمتش اومده پایین دوباره
آخه پراید چیهl که بشه 90
20 هم واس پراید زیادیه
عزیزم منم اصلا عادت ندارم رو تخت بخوابم ولی به خاطر شوهرم میرفتم از وقتی که باردار شدم گفتم من نمی تونم رو تخت میخوابم چون خیلی تکون میخورم برای همین جا انداختیم رو زمین میخوابیم اونم میاد پیشم. از اول بارداری هم نزدیکی نداشتیم به خاطر شرایط من دکترم منع کرده.ولی من هفته ایی یه بار جور دیگه ایی راضیش میکنم تو سکس که اون عادتش ازسرش نیوفته.که بعد زایمان سرد بشه.
دلارام ببر‌ش دکتر این کارش که عمداااا نیس که میگه میل ندارم و خودشم تازه میگه شرمندم!!!!!!!
یه نوع بیماریه اصلا باید حتما ببریش متخصص مربوط تا درمان شه حالا از هر لحاظی...
انشالله درست میشه
انشاالله ممنون
کسی نیست
من گریه امونم نمیده چکارکنم
الان یه ساعته شوهرم نیست ومن دارم گریه میکنم
گناه داره بچم می‌دونم دست خودم نیست
عزیز دلم گریه چرا
اون نی نی گناه نداره؟؟؟
نزار بچت فردا روز عصبی بدنیا بیاد
میدونی چقد گریه تو روش اثر منفی میزاره
دست خودم نیست
اود ک حتما برو دکتر تا وقتی ام ک نرفتی دکتر بگو کون لق شوهر نی نی ک هست جای باباشم میگیره
فردا ساعت ۳ نوبت گرفتم روانشناس حالا شب شوهرم بیاد بهش بگم خداکنه بیاد نگه کاردارم
بگو کارت ک ازما واجب تر نیس
اگه گریه نکنم همش تو فکرم بخدا از ساعت ۵ ونیم تلویزیون خاموش کردم تنهام فقط نشستم تو فکرم یا گریه میکنم دست خودم نیست بخدا
بخدا اون بچه الان خیلی حساسه حتی میگن بچه میتونه استرس پدرشو حس کن خو اون الان ک خیلی بیشتر ازشما دوتا تحت فشاره
دوست و رفیق نداری؟؟؟
هروقت دلت گرفت برو پیش دوستات
همه نمکدون به دست وایسادن خدا نکنه بفهمن من مشکل دارم
با نی نی باهم برید پیاده روی
نگو مشکل دارم برو باهاشون بیرون برو خونشون بگو بخند کن بزنید برقصید
حوصلشون ندارم اونا مجردن
هرکس منو ببینه می‌فهمه یه مرگم هست
ای بابا
چکارکنم ای خدا
برو برا نی نی خرید کن
فقط روحیتو از دست نده
بنظرت جدابشم
جدا بشی نی نی چی میشه
میدم به پدرش
اون هم ب تو نیاز داره هم ب باباش
میدی پدرش ک یکی مث مادربزرگ و پدرش بشه؟؟؟
😔😔😔
ک فردا روز بگه مامانم نموند واسه من مبارزع کنه رفت منم مثل اینا بشم
وقتی کوچولوت ب دنیا بیاد بغلش کنی دیگه نمیتونی ی ثانیه هم ازش دور بمونی
امشب بیاد سنگامو باهاش وا میکنم نهایتش میگم طلاق عاطفی بگیریم من تو یه اتاق دیگه زندگی میکنم نه باهات حرف میزنم نه کاری دارم فقط غذا میارم میبرم همین امشب به خدا بهش میگم
بگو میدونم سخته منم نمیگم بیا هرشب هرشب پیشم بخواب با فاصله بخوابیم ولی ی روز در میون
دیگه چند بار بهش بگم این حرفارو چندبار
ب زور عمل کن
خودتو بزن ب بد حالی
مثلا شب تو خواب جیغ بزن بیدار شو یا ی همچین چیزایی
زدن نهایتش ۱۰ دقیقه بیاد بخوابه بعدش پاشه بره راهی نیست نرفته باشم حتی شبا ترسیدم تو خواب داد زدم ولی واقعی بخخدا بوده فوقش ۱۰ دقیقه میاد میره
والا دیگه راهی ندارم
حالا فردا ک نوبت گرفتی ان شاالله میری و نتیجه خوب میگیری
😔😔😔😔
کاش بمیرم
خدا نکنه
نی نیت میشنوه ناراحت میشه ها
ی مدت برو خونه مادرت
یکم روحیت عوض شده
شه
وای نه اصلا اینقدر باهوشن زود میفهمن چی شده
منم خونه تنهام دلم میگیره افسرده میشم میرم خونه مادرم اونجا شلوغتره دورو برمم چندتا ادم میبینم یکم بهتر میشم
چرا میترسی بفهمن بزار بفهمن مخصوصا مادرت کمکت میکنه بهت روحیه میده
من از صبح تا شب تنهام شوهرمم گفته بدون اون جایی نرم چون یه بار رفتم پشت سرم حرف درآوردن دیگه ترسیده میگه نرو
گور باباشون در دروازه رو میشه بست دهن مردمو ک نمیشه بست
چون به زور راضیشون کردن به ازدواج ما رضایت بدن اگه بفهمن مشکل دارم میگن دیدی چیشد انتخاب خودت بود و فلان
یکم سر زنش میکنن بعد تموم میشه میره پی کارش
ای بابا مهمونی ام یه بار دوبار آخرش که چی
من به بن بست خوردم رسیدم تهش
میگم تا بری دکتر نتیجه ببینی بگرد
سرم داره گیج میره
برو استراحت کن عزیزم
سلام خانم دلارام. شرایط منم تقریبا مثل شماس. شوهرم سرده. من اوایل خیلی گریه میکرم. غصه میخوردم. اما الان عادت کردم. سکس رو فراموش کردم.
دیگه برام عادی شده
از نظر من شما اول برو تا دکتر یه سری ازمایشا براش بنویسه دیدی مشکل نداره بعدش برو پیش روانشناس یا روانپزشک
ممکنه هورمون تستسترونش کم باشه
حتی پزشک غدد ممکنه براش ام آر ای بنویسه
اون سه تا پزشکی که اون بالا بهت گفتمو از نظر من برو
بهرحال اینا تجربه هست میتونی ازش استفاده کنی
چاق نیست؟ دیابت نداره یا نمیخوام بدبینت کنم مواد مخدر هم سرد کننده هست
به هرحال ب جای فکر و‌خیال اگه شوهرت باهات همکاری میکنه دکتر بری بهتره
افسردگی هم باز ممکنه دلیلش باشه
کلا دلیلای متفاوت ممکنه داشته باشه
شاید همسرت به کمک تو نیاز داره که مشکلش حل بشه فقط خودش پا پیش نمیزاره واسه دکتر رفتن
سلام دوستای گلم یه خبر خوب دیشب شوهرم اومد بهش گفتم از دکتر وقت گرفتم اولش جواب نداد بعدش گفتم باید بری اینو که گفتم لج کرد گفت به من دستور نده منم زدم زیر گریه یه کم بحثمون شد گفتم من نمیتونم اینجوری زندگی کنم همش تکراری خسته کننده دلم به چی خوش باشه و.....بعدشم رفتم تو اتاق در بستم از ساعت ۱۰ و نیم رفتم بلند بلند گریه کردم خدا رو قسم دادم امام علی قسم دادم گفتم امشب شب قدره خدایا تقدیر منو با خوشی بنویس من زندگیم دوست دارم شوهرمو دوست دارم نزار زندگیم بپاشه خلاصه تا ساعت ۱۲ونیم یهو دیدم شوهرم اومد در اتاق در زد منم جواب ندادم بیشتر که در زد درو براش باز کردم اومد معذرت خواهی و بعدش منو برد بیرون دیدم جلو تلویزیون رخت خواب انداخته گفت برو بخواب منم خوابیدم بعدش اومد کنارم تا صبح همش تو بغلش بودم و خداروشکر میکردم دوستان دعا کنید همینجوری بمونه دعا کنید حرفام روش اثر بزاره دعا کنید خودش به این نتیجه برسه که منم آدمم ....خلاصه که مرسی از راهنماییتون .... ببخشید ناراحتتون کردم باور کنید من ۱ ماهه دارم زجر میکشم ولی تا اومدم اینجا بین شما دوستان مشورت کردم هم سبک شدم هم با دعای خیرتون مشکلم حل شد البته بگم سکس نداشتیم فقط تو بغلش بودم ...ولی خیلی خوب بود دوست داشتم صبح نشه ....وقتی کنارم خوابید احساس کردم چقدر ازش دور بودم خیلی حس خوبی بود احساس کردم اونم انگاری اولین بارشه به وجه اومده بود انگار مثلا اولین باره کسی رو بغل می‌کنه
خدا روشکر عزیزم ان شاء الله همیشه در کنار هم خوش وخرم باشید از زندگی لذت ببرید
من چند وقت پیش یه سوالی پرسیدم از خانوما که چجوری رابطه ام با شوهرم رو بعد زایمان درست کنم
شوهر من از روزی که فهمید من باردارم تا همین چند وقت پیش هیییچ رابطه ای با من نداشت
بعد زایمان هم جاش رو از من و دخترم جدا کرد هر چی هم بهش میگفتم فایده نداشت
آخر یه شب که تو هال داشت تو لپتاپش میچرخید من و دخترمم تو اتاق خواب بودیم یه اسمس بلند بالا براش نوشتم و هنه جرفام رو زدم گفتم اگه نمیتونه یا نمیخوادبا من باشه و رابطه داشته باشیم میتونیم جدا شیم. همین که اسمس براش رفت دیدم لامپ هال خاموش شد اومد پیشم.
گفت به خاطر تو بچه بوده.
خلاصه بعد یکسال اولین رابطه یه کم سخت بود ولی بعدش دیگه بهتر شد.
خلاصه کلام نزار دوری ازت براش عادت بشه که درست کردنش کلی اعصاب آدم رو خورد میکنه
یه جورایی آدم غرورش جریحه دار میشه هی از شوهرت درخواست کنی هی اون جواب رد بده

خدا رو شکر که شوهرت متوجه ناراحتیت شده
خداروشکر عزیزم خیلی خوشحال شدم ان شاالله ک ب حرمت این ماه عزیز زندگیت روز ب روز بهتر و شیرین تر بشه ان شاالله ک ب فرق شکسته مولا علی نی نی تم سالم دنیا بیاد ک کلا طعم خوش زندگی رو بچشی
ممنون از همگی انشاالله حاجت روا بشید
سلاااام
عزیززززم خیلی دوسدارم بدونم مشکلت حل شد یا نه

سوالات مشابه