Ooma
پرسش (1403/04/11):

❓️جراحی من و تاثیر منفی روی روحیه پسرم

سلام خانم دکتر من بعد اینک مرخص شدم اومدم پسرم پانسمان گردن منو دید گفت چی شده گفتم سرماخوردم
بعد ک پانسمان باز کردم دید گفت این نخا چیه بعد هی زیر لب با خنده ای از رو لج هی میگفت اینجاشو دوختن
بعد پریشب اوردم پیش خودم بخوابه گفت مامان من خیلی ناراحتم تو گلوت اینجوری شده دیشب میگفت چرا زخمه
امروزم با خالش رفته پارک ب مامان دوستش میگفته مامانم گلوش زخمه من ناراحتم
حالا چکار کنم براش هر روز خواهرم میبرتش پارک منم تو خونه ابراز ناراحتی چیزی نمیکنم بهشم میگم خوبم

باید از قبل عملت براش توضیح میدادی و امادش میکردی ب نظر من
گفتم شاید بهونه بگیره
دوستانه چند ساعتی باهاش وقت بگذرون بعد بشین باهاش حرف بزن ، ازش سوال کن نظرت درمورد عمل من چیه ؟ یا چه حسی داری ؟
بغلش کن و بهش اطمینان بده حالت خوبه و این قضیه زود میگذره .
بگو میدونم این اتفاق ممکنه برات عجیب یا ترسناک باشه اما اصلا چیز مهمی نیست و زود این نخ ها رو باز میکنم .
از توی گوگل کارتون یا ویدیو مناسب درمورد جراحی پیدا کن و نشونش بده که این برای همه اتفاق میفته و این کارو میکنن که حالشون خوب بشه.
بذار احساساتش رو بروز بده ، حتی گریه کنه .
بگو این نشونه مهربونی توه که نگران منی اما نگران نباش چون زود این شرایط میگذره
افرررین همیشه حرفای خوب میزنی
لطف داری عزیزم
چقد قشنگ گفتی😢
زهرا خانوم درست میگه همین کارو بکن
یبار رفته بود گریه میکرد ابجیم گفته چرا گریه میکنی گفته بخاطر مامانم گریه میکنم
بهش میگم
خودش میگه مامان من خیلی قویم مراقب توام
الان میگفت برام مسواک بزنی گردنت درد نمیگیره گفتم ن چرا بگیره من عالیم مشکلی ندارم
خدایا😫😫😫😭😭😭❤️❤️❤️
رقیه جان خوبی
ب لطف خدا وارد ۳۲ هفته شدی ان شاالله بسلامتی نی نیتو بغل بگیری
برای من خیلی دعا کن
عزیزممم😭😭
چرا من با حرفای پسرت گریم گرفت
چ جراحی کردی عزیزو
قربونت
خداکنه ذهنش اروم بشه
میخوام اگ شد بفرستمش موسیقی کودو
تیروئدمو برداشتن
سلام به روی قشنگتون مامان گل
بابت تاخیر پیش آمده عذرخواهی میکنم
عزیز دلم بهتر بود قبل از انجام این کار دلبندتان را آماده می‌کردید اصولاً در مورد هر نوع بحران آماده‌سازی نتیجه بهتری می‌دهد ولی حالا که گذشته سعی کنید در این مورد با فرزندتان حرف زده با او همدلی و همدردی کنید، به او اطمينان دهید که حالتان خوب شده و اگر دلبندتان خوشحال باشد بهتر هم می‌شود، توضیح دهید که کاملا درک می‌کنید که ناراحت باشد چون شما را دوست دارد و بعد از خود او سوال کنید که فکر میکنی چکار باید کنیم که دیگه ناراحت نباشی؟ چکار کنیم که حالت خوب باشه؟ و با حرف زدن سعی کنید این مساله را عادی کنید که شما هم مانند بچه ها بیمار میشوید و این درمانی برای خوب شدن است و حالا حالتان کاملا خوب است

سوالات مشابه