شرح حال زایمان طبیعی من

سلام عزیزان
نیمه شعبان بود حدودای ساعت ۱۱ونیم کمی بعد از رابطه کیسه آبم سوراخ شد. اما اصلا درد نداشتم تا وسایل رو آماده کردیم دوش گرفتیم خاهرم رو آوردیم ک پیش بهارجان بخابه و رفتیم دنبال مامانم و خاهر بزرگم ساعت۱ شد در حالی ک من هنوز هیچ دردی نداشتم تا بیمارستان حدود ۱ساعت راه بود و وقتی ک رسیدیم ساعت ۲ شد
بعد از پذیرش معاینه شدم گفت تازه ۲سانتم اما بهم لباس داد و بستری شدم.تا زمانی ک لباس میپوشیدم سرپرستار داشت شرح حال میگرف از اونایی بیشتر از من باز بودن تا رسید ب من.بعدش هر ۲نفر رو داخل ی اتاق فرستادن ک هیچ کدوم ب اون یکی دید نداشت
تخت کناری من خانمی بود کوچیک تر از من اما بچه ۴امش بود ۵سانت بود خیلی داد میزد و اینا رفتم پیشش گفتم ذکر بگو داد نزن نفس عمیق بکش ی کمی آب بهش دادم و دلداریش دادم تا اومدن برا خودم آمپول فشار زدن کم کم دردام شرو شد توی دردام نفس عمیق میکشیدم و با دهن فوت میکردم بیرون تا انقباض بعدی.
تقریبا دردام خیلی نزدیک شده بود ک دیگ نتونستم با نفس کنترل کنم دلم میخاس زور بزنم اون موقع ی داد زدم تا اومدن پیشم
پرستار معاینه کرد گف بیاین ک این فول شه داره میزاد
همین ک ماما اومد بالا سرم ازم خاس زور بزنم و ولش نکنم تا اینک صدای گریه دختر گلم رو شنیدم
من با توجه ب تجربه قبلیم اصلا جیغ و داد نزدم همش خودمو کنترل میکردم گ نفس بکشم و ذکر بگم و واقعا تاثیرش رو دیدم
چون زایمان دومم بود خیلی زود فول شدم با اینک پیاده رویی نداشتم اما سراسر بارداریم آدم فعالی بودم کارای خونه و مدرسه ام رو انجام می‌دادم تقریبا از ساعت ۲ونیم تا ۵ بازه درد هاي زایمانم بود