Ooma
پرسش (1401/12/16):

نسیمم، بچه هایی که منو می‌شناسید بیاید...

هروقت آرمان با نیکان بازی میکنه
هروقت میخنده
هربار با هم می خندیم
هربار بیرون میریم
هربار براش وقت میذاره یا هرکار خوب دیگه ای که در حق من و نیکان میکنه، بغض میکنم...لابد میگید چرا، مگه مریضی. آره مریضم، الانم دارم هق هق گریه میکنم. بچم آریا چنین چیزایی رو هرگز تجربه نکرده محبت ندیده بین پدر و مادرش، تو سن نیکان کتک کاری و وحشی بازی دیده ، بزرگتر شده دائم بین ما سرگردون بوده...چی بگم از دل پرغصه بچم...دارم میترکم و گریه میکنم. قلبم هزار تیکه میشه برای آریا که چرا مثل نیکان خنده رو لباش نبود اون زمان و کلی اذیت شد.
متنفرم از خودم
آخرین بار با دل پردرد بهم گفت مامان تو تنها گناهت اینه منو به دنیا آوردی...حق داره، چرا بدبختش کردم. من خیلی عوضیم
امروز اومده کرج، هرشب کلی تو تلگرام برام درددل میکنه و من با چشمای خیس خوابم می بره. اومده کرج ولی رفته خونه مامان بابای من، هرکاری گرد آرمان که بیام ببرمت بیرون و فلان، گفت نه که نه، دلم گرفته میخوام اینجا باشم فقط 😭😭😭
خیلی از خودم بدم میاد. کاش با پدرش ازدواج نکرده بودم

یه چیزی که سرگرمی بشه و از این دنیاش بیاد بیرون
مجبورش کن بره کلاسی که علاقه داره
خدا بهت آرامش بده فقط همینو میتونم بگم
یه سفر دوتایی برید
پدرش هم همینو میخوادکه شما ذهنت دائم درگیر باشه روی خوش زندگی نبینی اون بادچیکارکنه چون خودش زندگی نداره الان اینجوری داره با روح وروان شما بازی می‌کنه
سلام نسیم جان توروخدا انقد خودت سرزنش نده توآدم بالغ وتحصیلکرده ای هستی . افسوس نخور بخاطر گذشته . مطمعن باش آریا هم بالاخره درکت میکنه ودیگه حرفی نمیزنه که تو انقد غصه بخوری 😥😥😥 قربونت برم تو الان بخاطر شرایطت وداروهای که میخوری روحیه ات حساستر ازقبل شده . ولی روزهای خوب میان نگران نباش گذشته بریزدور مهم الانه جان دلم. ❤
پاشو زمین نخور مادر قوی
خیلی تلاش کردم ولی متاسفانه اونجا امکانات هیچی رو نداره.
سگ خواست خریدم
طوطی ...خریدم
ماهی....خریدم
خرگوش....خریدم
اوووووه
لگو.....دنیا دنیا خریدم.
سفر....بردم
تفریح...بردم
شام ناهار رستوران....بردم
کلاس زبان، والیبال، بسکتبال، ........همه جا بردم.
فکر کن می بردمش استخر، مردونه بود، آب میشدم از شرم ولی می بردمش
باباش اصلا اجازه نمیده که
پیش من بود دائم اعتراض میکرد که چرا زبان میره؟ مگه قراره از ایران بره؟!؟!؟ چرا میره موسیقی؟ مگه مطربه، چرا میره شنا، چرا فلان
نسیم خدا حفظش کنه پسر گلتو بخدا گریم گرفت
نسیم جان تا پیش شما نباشه پسرتون همین داستان هست چرا چون پدرش دائم داره تو گوشش تحقیرش می‌کنه میزنتش فایده نداره بیستو چهاری پیش خودتون باشه مطمعن نتیجه ی خیلی خوبی میده
بخدا قصدم نیست ناراحتتون کنم
بچه الان باید فکر بازی های جدیدی که اومده و بازی با دوستهاش باشه ببین پدرش با روانش چکار کرده 😥
نسیم جان با خوندن پیامهای پسرت دلم پر درد شد الهی بمیرم برا دل خودت
فقط از خدا میخوام به دل تو و پسرت آرامش بده
خب چرا از طریق مشاور اجتماعی پیش نمیری که از پدرش بگیرنش و بسپرنش به خودت
تصور کنید بچه ها هرروز چند بار من اینا رو می شنوم؟؟؟
نزاره باباش،بفهمه
ازوکیل بپرسید راهنمایی بخواید ببینید نمیشه کاری کرد زودتر پونزده سالگی بیاد پیشتون
من یک بار گرفتمش وقتی ۷ساله بود
پوست انداختم.
خود بچه ده سالش بود خواست بره.
وقتی رفت، سال بعدش من ازدواج کردم قبلش دوتایی زندگی می‌کردیم و بچه در رفاه کامل بود
نمیشه که، باباش بیکاره خونه نشسته
آخه چرا خواست بره
الان خودش همکاری نمیکنه برگرده پیشت؟
خدا از اون بابای بی وجدانش نگزره 😐ببین چطور با احساسات یه بچه ۱۳ ساله بازی می‌کنه یزره درک نداره ینی این مرد نمیگه این حرفا مناسب این سن نیست
مثل چی از باباهه می ترسه
هی خدا آدم حرصش میگیره
راستش اگر حرفای زشتش رو بگم، سنگ آب میشه اینا که خوب و مودبانه اس
خیالش رو راحت کن بهت اعتماد کنه بهش وعده یه اتاق تنها برای خودش با امکانات بده حتی عکسش براش بفرست
بگو اگر باهات همکاری کنه میتونه بدون اذیت باباش بیاد پیشت
ببخشید بچه ها هم وقتتون رو گرفتم، خاطرتون مکدر شد
چه آدمی بخدا
تولدش نزدکیه نسیم جان؟؟
اتاق داره اینجا، مستقل و با امکانات
نه بابا عزیزم من خیلی شمارو دوس دارم 😍😘
لطف داری عزیزدلم
تولدش نزدکیه نسیم جان؟؟
آره قصد دارم براش تولد بگیرم، ولی ماه رمضونه
رمضون باشه شب بگیر خوشحالش کن
من با همین حرفشم که نمیدونم بهت کلید ندادن بغضم گرفت چه برسه حرفای بدتر از این
آخه مرد حسابی بچه رو احساساتی میکنی سر چیزای بی ارزش یا خودت نگهش داره درست و حسابی براش وقت بزار یا بده دست مادرش بهتر از تو می‌تونه نگهش داره چرا اینطوری هواییش میکنی غم و غصه برش داره که کسی دوسش نداره
حتما میگیرم
از بس عقده‌ای و عوضیه،
چقدر پیگیر زندگی شما ولی پدرش آتیش هم داره میگیره که شما زندگیتون خوب هستش
اصلا ذهن بچه ی بنده خدارو درگیر چه چیزهای بیخودی می‌کنه
پیش خودش فکرشم نمی‌کرد نسیم طلاق بگیره
من خیلی وابسته بودم
فکر می‌کرد با سر افتاده تو کاسه عسل. میخورد و می‌ریخت و می پاشید عوضی، اون لا به لا با هزار نفر هم می لاسید
یه سوپرایز جانانه براش بگیر یکم حال هواش عوض شه این طفل معصوم به محبت احتیاج داره هرچی شما محبت میکنید پدرش عذر میخوام میرینه توش
ببین اول با وکیل صحبت کن که راه مطمئن و قطعی برای جدا کردن همیشگیش براش پیدا کنه بعد بهش بگو همکاری کنه بدون اذیت پدرش ازش جدا میکنه
فرزانه جان گفت الان نمیشه براش حکم رشد گرفت، باهاش مشورت کردم
انشالله
خوب میگم دیگه فکرشو نمی‌کرده شما زندگیتون اینجوری باشه موفق باشید باید همین داره عقدشو سر بچه خالی می‌کنه
نسیم از،طریق نامادریش نمیتونی پیش بری که اون شوهرش قانع کنه بفرستش پیش تو
یاد نوه همسایمون افتادم
دخترش طلاق گرفته یه دختر بچه ۴ سالرو دیوانه کردن مرتیکه هم خیانت کرد به زنش هم بچه رو ازیت می‌کنه حتی حضانتشم دادگاه داده به زنه ولی یهو میاد مثلا تو کوچه بچه بازی می‌کنه میدزتش میبرتش یهو محل کارش که خیلی هم جای دوری هست دختر همسایمون گریه میکرد می‌گفت زنش اونقدر زده بدنش کلا کبوده
دقیقا همینه
یعنی قانون میگه بچه حتی اگر داره آزار میبینه بلید صبر کنه مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟
الان شده ی مرد چهل و اندی ساله،
شده انگل خونه پدری
نه کاری
نه عزتی
همه سرکوفت می‌زنند که خاک بر سرت، نسیم رو از دست دادی.
پدرش معتاد
برادرش معتاد و خلافکار
برادرزاده ها بدتر....
اصلا این مردک قیافه ای هم داشت؟؟
زن نداره
خاک بر سر من
نسیم جان اگه ناراحت نمیشی میشه بگو چجوری آشنا شدی باهاش از ال هم همین اخلاقارو داشت
دور از جان
ی لقمه نون
سقف بالای سر
داره؟
پدرشه، ولیشه
اینا رو قاضی سال۹۶ گفت!!!
یعنی قوانین ایران مرد دیوونه هم باشه بچه رو به مادر نمیدن !!
قانون برای مادر بیچاره خیلی سخت میگیره
عزیزم پدر اگر بچشو بکشه هم قصاص نمیشه
پدرش معتاد نشه فقط
کاش یه کاری می‌کرد میرفت زندان
ایران هنوز تو عصر جاهلیته
شاید الان قانونی باشه همین پیام هاش رو ببر نشون یه قاضی با انصاف بده نسیم
پدر آریا از اقوام دور بود. اومدن خواستگاری، بابام گفت بدرد نمیخوره، ولی من که خسته شده بودم از اخلاق بابام و فقط میخواستم برم و مستقل بشم، گفتم میخوام ازدواج کنم
عزیزم فقط تونستی حتما پونزده سالش شد بیار پیش خودت پیش اونا این بچه تباه میشه آدمای درستی هم نیستن
قاضی رو خدا خیر بده، اگر کمک نمی‌کرد که همون سال هم نمیگرفتمش، خیلی کمکم کرد
کاش
خب شاید الان هم کمکت کرد
بعضی وقتا پدر و مادرا با اخلاقشون کاری میکنن دختر فرار کنه از خونه از چاه بیافته چاله
دقیقا واقعا درسته
امتحان کن نسیم باز برو سراغ دادگاه
دیگه آریا اون بچه ۷ساله نیست. حسابی از باباهه ترسیده، نمیاد دادگاه
همش میگه سرمون رو می بره،
با ی بچه کوچیک تو دامنم، هزار گرفتاری، شوهر، برم باز با اون حرومزاده روبرو بشم؟ راستش حق آرمان و نیکان هم نیست این تشنج
وای خدا بچرو چه ترسونده
بگو میبرمت جای امن جایی که دست هیشکی بهت نرسه
میگم، میگه نه.
بهش میگم‌بیا از ایران بریم، میگه نه، هرجا بریم میاد!
واقعا حق داری
هرچی بگی تو کتش نمیره دیگه ترسیده فقط باید صبر کنه تا وقتش
بخدا آرمان اونقدر مرده، که شرمنده روشم
باید بزرگتر بشه بتونه دفاع کنه از خودش
جواب سختیای هستش که کشیدی قشنگم
نسیم جان هر زمان این فکر ها و استرس ها به جونت رسید بگو
متاسفم
منو ببخش
سپاسگذارم
دوستت دارم
این چهار جمله آرومت میکنه
دقیقا
اونقدر بچمو محبت میکنه که آریا خودش میگه کاش بابای واقعیم بود
چشم
تو گناهی نکردی آریا هم همینطور شما دچار سرنوشت عجیبی شدید
قربون چشمت
خب بگو بخای خودت میتونی بیای پیشمون
خدا ازش راضی باشه مردا هم باهم فرق دارن واقعا ما میگیم نه نمونش آقا آرمان
بچه منم معلوم نیست چشه، من حس میکنم خودشم نمیخواا به خودش کمکی بکنه
آریا سن بلوغ یعنی۱۵سال برسه خودش میتونه بگه پیش کی میمونم وراضیش کن و ببرش مشاوره که ترسش بریزه و دلش قرص بشه که پدرش هیچ غلطی نمیکنه بعدا. طفل معصوم میترسه از پدر روانیش 😔
امیدی نداره
من همیشه میگم بخدا، مرد خوب هم وجود داره
افسردس فقط میخواد نباشه بقول خودش البته دور از جونش
باید خودشو پیدا کنه و اعتماد به نفس بگیره
چکار کرده با طفل معصوم ، سعی کن بیشتر باهاش صحبت کنی بیشتر خونه شما یا پدر مادرتون بره ، هرچی از باباش دورتر باشه روانش آرومتر میشه
اصلا ی طوری می‌ترسه که باور خودم نمیشه
😔😔😔😔واقعا دلم برات گرفت نسیم جانم واقعا حق داری هردوتا جیگر گوشتون
آدم یه وقتی یه جوری میترسه که همه چیزو و بزرگتر از خودش میبینه باید این ابهت ترس بریزه پیشش
تا بزرگتر نشه همینطوره
بچه ها
هر دختر مجردی دیدید، بگید برای ازدواج دقت کنه.
من غلط میکردم اگر فکر میکردم اینطوری میشه، من همش فکر میکردم خب، میریم زندگی می‌کنیم دیگه.....
مگه مشاوره این ترسها ازوجودش بیرون کنه
دیگه نمیاد! میگه اعتقاد ندارم به مشاور
نسیم جان چقدر با اون مردک بهت سخت گذشته که قید آریا رو زدی واقعا دل میخواد این کارا
هنوز باورم نمیشه کاری کردم زندگی خودم و ی طفل معصوم اینطوری پاشیده بشه
خداحفظش کنه براتون . چطور آشناشدین باهم
یجوری راضیش کن کم کم
از یه زن قوی همچین کاری برمیاد خدایی
قیدش رو نزدم،تا هفت با من بود، اومد برد رفتم شکایت کردم کلی سختی کشیدم برگردوندم، ولی سه سال بعد خودش رفت!!!!
تو دانشگاه عزیزم
متاسفانه دخترها هم هرچقدر بگی باز حرف خودشون میزنن تا تجربه نکنن نمیفهمن
عین خود خرم
نه همین طلاق رو میگم
مقصر شما نیستی ، خودت هم تو اون زندگی آسیب دیدی
بزرگتر بشه بدتره
عشقتون پایدار باشه تاابد و آریای عزیز هم عاقبت بخیرشه ❤
حق انتخاب داره دیگه
پوست انداختم
کتک ها خوردم
بی احترامی ها دیدم
مالم رفت
جانم آسیب دید
حرمت پدرم ریخت اعتبارش با انتخابم خدشه دار شد، همه گفتند یکی یکدونه فلانی عروس خانواده فلان بدردنخور شده......
دورت بگردم عزیزم
شاید راضی شد با مامانش بمونه
دور از جونت
تجربه برای بزرگ شدنمونه نسیم وگرنه به این درجه نمی‌رسید ی گاهی باید خیلی زمین بخوری تا صبر بدست بیاری
با ترسی که داره شاید بازم بره سمت همون
کاش بابام منو ببخشه، اینهمه بهم لطف کرد، بخاطر زبون تندش همیشه ازش ترسیدم و دوری کردم
الان اعتبارت خیلی بیشتره پدرتون هم بهتون افتخار میکنه یه اشتباهی بود تموم شد
مثل کوه پشتم ایستاد و حمایت کرد.
مرد بزرگ....
دقیقا. دردها وسختی ها باعث رشد ما میشه
گاهی بزرگترها شاید ناخواسته اینجور زمینه ساز تصمیم های نادرست میشن
ولی الان یه زن قوی شدی
خدا برای هیچکدومتون نخواد بچه ها
هیچکس
توام دختر اون پدری عزیزم عین خودش قوی
لطف داری الهام عزیزم
می بخشه اون صلاحت رو در چیزی دیگه می‌دیده و تو از خامی چیز دیگه
هر دو بی گناهید
قرار نیست عقل و رفتارها همیشه درست باشن اگر درست بودن دنیا این نمیشد
پدرم میگفت درس رو ادامه بده، تو باهوشی و حیفی....من خاک بر سر😑
ندیده افکارم درگیرت شد الهی هرچی خیره بیاد سر راه خودت و آریای عزیزت غمشو نبینی
دقیقا آریا هم از من بخاطر تاکید روی درس فراری شد!!
الهی فدات بشم، ببخشید ناراحتتون کردم
مگه درس نمیخونه
میخونه ولی نه در حد توقع من
شل و ول
نسیم هر کدوم از ما داریم درد و سختی رو میکشیم که بسته به ظرفیت وجودمون تحمل هامون فرق میکنه شاید درد تو برای کسی دیگه خیلی تحملش راحت تر باشه
و یا درد های من برای تو سخت باشه
بسپارش به خدا
از خدا بخاه محافظش باشه همونجور که وقتی توی رحمت بوده
از خدا بخاهش
از خدا بخاه تو رو در کنار پسرت قرار بده
بهترین تقدیر رو براش بخاه
خدا براش بد نمیخاد
مادرشی براش دعا کن
بزرگتر بشه متوجه میشه صلاحش رو میخواستی
شما رفیق ندیده و دور منی میبوسمت😘😘🌹
چقدر قشنگ گفتی، مثل زمانی که تو رحمم بود. عالی بودا
انشالله
اصلااااا از طریق درس بهش فشار نیار بفرستش دنبال یه کار عملی مثل مکانیکی تراشکاری......
روی ماهت رو منم می بوسم. الهی همتون سلامتی و شادی سهم خونه های قلبتون باشه
من خیلی اعتقاد دارم دعای مادر در حق بچه اش مستجاب میشه
من که اصلا رو آریا اختیاری ندارم....ولی دیگه فشاری نمیارم. معدلش شد ۱۷/۵.
تشویقش هم کردم😄
انشالله همینطور باشه عزیزم
همون خدایی که گذاشتش تو رحمت همون میتونه محافظش باشه
میدونی چیه نسیم خدا میخاد از خودش بخای و دل از بقیه ببری
الهی قلبت گرم به آریا بشه روزی برسه دیگه دغدغه ش رو نداشته باشی شب بخوای بخوابی بری اتاقش نگاش کنی خداروشکر کنی که خونه ی خودته کنار خودت
چقدر قشنگ گفتی بخدا...
پناه می برم به خودش
هرجای دنیا که باشه فقط سلامت و شاد باشه
باریکلا با اینهمه سختی خوب تلاش کرده
کاش از طریق معلمی بهش نزدیک بشید بچه ها با معلم هاشون راحت کنار میان
دوستای مهربونم، ازتون ممنونم.
شب خیلی خوبی داشته باشید.
😘😘😘😘
انشاالله بحق مولا علی
مدرسه گفت فقط به پدرش اطلاعات میدیم!
حتما جوابی بهت میده یا راهی جلو پات میزاره ازش بخاه راهو نشونت بده یا نشونه بفرسته برات
هروقت میاد کرج، براش معلم خصوصی میگیرم
چشم عزیزم
قربونت
آرامش تو وجودت ریشه کنه
فدات
فرشته های نازت رو جای من ببوس
یکی از معلم هاش پیدا کن که اخلاق درستی داشته باشه بتونه دور از چشم مدیر کمکت کنه
آقا هستند، مدرسه دولتیه، اصلا همکاری نمیکنند
منظورم معلمی که بتونه به روح آریا نزدیک بشه و مثل پسر خودش بدونه
دست بوسن عزیزم
زمونه بدی شده، دیگه معلمها هم از این اخلاق ها ندارن، تت‌ معیشت خودشون گرفتارن
همکاری میکنن فقط باید یه جوری نزدیک بشی
من خودم معلمم
خیلی به بچه ها کمک کردم بدون اطلاع مدرسه
سلامت و عاقبت بخیر باشند.
شب خولی داشته باشی عزیزم
ابتدایی که بود با معلم‌ها در ارتباط بودم چون خانم بودن، الان اصلا ....
درسته ولی خدا رو چه دیدی شاید یکیشون دلش به رحم اومد با نقشه از طریق دوستی با خانم هاشون و معاشرت
شبت خوش،بهترین بانو
کرج به تهران رفتن برای چنین پروسه ای با وجود نیکان فاجعه است😮‍💨
وای خدالعنت کنه باباشو ک پا میزاره رو احساس بچه دلم کباب شد براش بخدا
😘😘😘😘
😪
ان شالله موقعیتی پیش بیاد از طریق همسرت بتونی به معلم و خودش نزدیک تر بشی
تو ک مادرشی الان میدونم و درک میکنم چی میکشی
الان گوشیم خاموش میشه....شارژ ندارم
برو قربونت برم
چقدر دلم گرفت... یکی از عزیزانم ۷ماهه زندگیش رو هواس اون دو تا بچه داره.
خیلی دل نگرون بچه هاشم. ی بچه ۱۰ ساله یکی ۱ساله
هیچی هم نمیتونیم بگیم دخالتی هم نمیتونیم بکنیم....
ناخودآگاه یاد اون افتادم ک چقدرررررر بچه بزرگش افسرده و لاغر شده.
زیاد نمی‌ذارن بیاد پیش مادرش با اینکه هنوز جدا نشدن😔
خدا به دلت آرامش بده... به دل عزیزان من هم😔😔
نسیم جانم الهی ک خدا اول ب دلت و روحت آرامش بده.اونقد آرامش بده ک ب حرفات و نظرت راجع ب خودت مسلط باشی.من فقط عکستو دیدم ولی دستم اومده ک ی خانم باشخصیت و باقدرت هستی.دوستت دارم و حرفا وادبیات زیبات همیشه برام موثق و متین هست.لطفا خودت رو سرزنش نکن چون هیچکسی نمیخاد ک جگرگوشش اذیت بشه.الهی ک خداوند ب حق این شب عزیز آریا رو عاقبت بخیر کنه و درپناه لطف و نورش ب حاجت دلش برسه.اونقدددددددددد موفق و خوش باشه ک تو دلت آروم بشه.دورت بگردم مواظب خودت باش.انرژی مثبت همه کائنات و دوستای خوب اومایی ب سمتت روانه باشه🙏
اخ که چقد پسرتو درک میکنم 💔
چقد من با این تاپیک اشک ریختم
💔
😔😔بچه ندارم ولی با بند بند وجودم درکت میکنم
فقط از خدا میخوام ب دلت آرامش بده آرامشی از جنس خودش🙏
عزیزم طرحواره محرومیت هیجانی داره در آریا شکل میگیره با یه روانشناس صحبت کن
به آریا بگو تو مثل سیمرغی
مثل ققنوسی
از خاکستر خودت درخشان و باعظمت خارج میشی
ببخشید بانو آسو؟!
سلام نسیم جان . خیلی از نوجوانان تو این سن دچار این خلقیات میشن ربطی به طلاق شما نداره چه بسا ماندن در آن رابطه سمی عوارضش خیلی بدتر می‌بود. نوجوانانی هستن که با وجود رابطه عاطفی خوب بین پدر و مادر باز اقدام به خودکشی میکنن . اینکه آریا موضوع خودکشی رو بیان کرده کمی جای نگرانی داره حتما قانعش کنید یه مشاور خوب بره یا اینکه خودتان به شماره ۱۵۷۰ زنگ بزنید و ازشون کمک بگیرید
سلام نسیم جان خیلی واسه تووآریا و حتی نیکان ناراحت شدم واسه تو چون که مادری میدونم غم بچه ات واست چقدرآزاردهنده و واسه نیکان عزیزم که مادرش نباید الان انقد حالش بدباشه و واسه آریا گلم که حال روحیش خوب نیس
نسیم اینجورکه من حس کردم آرایاخودش خیلی تنهامیبینه چون همه سرگرم زندگی هاشونن
براش هدف گذاری کن خداروشکرمیدونم ازلحلظ مالی مشکل چندانی نداری بهش بگو بهت امکانات میدم و میفرستمت یک کشوردیگه واسه تحصیل . باید سعی کن این هدف توذهنش پررنگ بشه تا میشه کلاس زبان و کلاس های درسی خوب بره وقت آدم جوون یاباید بادرس وکارپربشه یادوست هاش ک توسن حساس آریا بهتره دوست هاش کمرنگ باشه به محضی که انشالله از سن حضانت پدرش گذشت سربازیشو بخرید و بفرستید بره خودتم دائم بهش سربزن انشالله یک پزشک خوب میشه و یکروزی باهمسرش یک زندگی خوب تشکیل میده و بادیدنش بهش افتخارمیکنی
😔😔😔😔😔
نسیم جان من نمیتونم خیلی تایپ کنم ولی...
ولی خواست باشه کلید رو دادی به اریا پدرش سواستفاده نکنه از اون کلید
خدایا خودت خدایی کن واسه پسرکمون آریاجان خدایا خودت گره ها رو باز کن راه رو هموار کن اریا به ارامش برسه
پسرک عزیزم عزیز هممون شده دیگه
نسیم مهربونم بغلت میکنم محککککمممممممم واسه اینکه انقد صبوری انقد محکمی کم نمیاری 🤗🤗🤗🤗🤗
کل تاپیک و خوندم و ..😞💔

نسیم جانم تو الان جای ۲۴ سال پیش ی مادری ک میشناسمش از نزدیک هستی و آریا دقیقا جای ..
پدری ک فقط بدی مادر و میگفت و مدام رو مغز و روان بچه اش میرفت ک مبادا دلش هوایی شه و بخواد بره پیش مادرش
ب حدی ک با مادرش تلفنی هم حرف نمیزد چون خیلی کوچیکتر از الانِ اریا بود..
بعد ۹ سال اومد پیش مادرش باتمام سختیاش
و ب کل قید اون ب اسم پدر رو زد کامل چون مادرش هیچوقت حتی هنوزم حتی یکلمه بدشو نگفت . و برعکس اون هنوز ب اونا میخواد بد مادرشونو بگه حرفای خیلی بد ک شاید ی بچه ۱۳ ساله یا ۷ ساله درک نمیکرد . ولی بعدها فهمید اون حرفا فقط واسه منحرف کردن ذهن بچه بوده و تنفر از مادرش .
حالا جوری شده ک قید اون بچه رو کامل زده و بچه ی خودش نمیدونه!!! چرا؟؟ چون جلوش وایساد و گفت تو دروغگویی و ..
پدرخونده ی اون هم خوبه و مثل آرمان هواشو داشت .
اونم ی برادر مثل نیکان داره و الان انقدرررر دوستش داره ک تنی ها رو اونجوری نمیخواد .
میخوام بگم زندگی میگذره خودتو مقصر ندون و صد البته ک درک بچه ها تو سنین مختلف فرق داره ولی مطمن باش ک بالاخره اونروز میاد ک آریا باتمام وجود متوجه همه چی بشه!بفهمه کی حق دار بوده!
امااا تا اونروز نزار دلش ب سمت سیاهی بره و دنبال مرگ باشه دورازجونش

مطمنم هم تو هم آریا از پسش برمیاید 💫🫂♥️
سلام نسیم خوبی.
منم مثل توهم.بازم خدا رو شکر میتونی با پسرت حرف بزنی.باهاش در ارتباطی.
منو چی میگی ک اجازه حرف زدن هم ندارم.
شرایط بچهای منم مثل اریاست.ولی هیچ کاری از دسم برنمیاد.
الانم ک دخترم گوشی داره حتی دلش نمیخوا شماره منو پیدا کنه دزدکی باهام در ارتباط باشه.همش هم.به خاطر ذهن خرابشه ک.اطرافیا خرابش کردن.
هیچ کاری ازدستم بر نمیاد..هیچی جز صبوری

سوالات مشابه