عروسیمم چون تو اوج کرونا بود جشن نگرفتیم فقط قرار شد خانواده هامون باشن که خواهرشوهرم کرونا گرفتن گفتن نمیان...بعد این خانوم با بابام وایساده بود بحث ک ماهم نمیایم اینا خانوادشون پلشتن و کثیفن که کرونا گرفتن...انقد توهین کرد به شوهرمو خانوادش ک حد نداشت تو ی اتاق دیگه بودن ولی ما میشنیدیم..شوهرم بنده خدا هیچی نمیگفت دندوناشو هی رو هم فشار میداد من دیگه تحمل نکردم رفتم گفتم بسه دیگه تو نمیخای بیای نیا داداشم بیاد بسه
کلوزفرند بود یادش رفته بود منو برداره زود دیدم ۵مین اینا بود سریع پاکش کرد
خلاصه که اومدن ولی کاش نمیودن 😑
ما از ساعت ۸ منتظر اینا بودیم ک شام بخوریم ساعت ده اومدن منم از صب هیچی نخوردم خسته و له
بعدش رفتیم خونمون بدرقمون کنن این اومده بود دونه دونه کابینتامو باز میکرد مثل دیوونه ها از این اتاق به اون اتاق تک تک کشوهای اتاق خوابو بوفه و دراورو همرووووو دید زد من توی حموم و رو تخت گلبرگ ریخته بودمو شمع
اومد به ی حالت مسخره جلو جمع حتی خودم گفت هههههه رضاااا(داداشم) گل ریخته تو حمومشون چقد زشت
من انقد ناراحت شدم ولی باز هیچی نگفتم
اینکه یه پا خواهرشوره برا خودش جاتون عوض شده کم کاری کردی 😅🤣🤣🤣
دماغمو عمل کردم چندماه بعد داداشم تنها اومد با دسته گل ملاقاتم
مهمونی دعوت کردیم چند بار اینا نیومدن
تولدم ی پیام تبریک خشک و خالیم ندادن
چه دلیلی داره ادامه میدی رابطه تو وقتی خودش نمیخواد
آره بخدا میگم کاش یکم عوضی بودم بجای مهربونیای الکین
اصلا الان بهش اندازه ی هل پوکم محل نمیذارم
بیخیال بابا مهمه مگه
ذهنتو درگیر چ چیزایی میکنی
پیام نداد ک نداد
مهمونی نمیاد ک نیاد
عیادتم نیومده ب درک
توام مثل خودش باهاش برخورد کن
وقتایی ک خونه مامان بابامم اونام هستن عصبی میشم تپش قلب میگیرم
چرا مث نی نی سایت تیکه تیکه نوشتی😁😁
ولش کن خودتو در حد اون بیاری پایین خودت اذیت میشی بهترین کار بی محلیه بیشتر میسوزه
عه وا
زیادی جدی شون گرفتب
بابا بیخیال اصلا حسابش نکن
اگه داداشت برات مهمه به اون زنگ بزن حالشو بپرس همین
مامان و بابام خیلی ناراحتن میگن کلا دوتا بچه داریم اینجورید باهم
بگو با داداشم مشکلی ندارم که
مشکل زن داداشت حس حسادت زیاده ومتاسفانه تو نمیتونی اونو عوض کنی
بدبختی خونمون دوتا بلوک فاصله داره میبینیمشون گاهی ولی راهشون کج میکنن ماهم به رو خودمون نمیاریم ک اصن دیدیمشون
والا الان زندایی من شیش ساله زن داداششو ندیده ولی با داداشش مرتب در ارتباطه
خواهرشوهر نیست که عروستونه به جهنم بره هرکاری میکنه فقط خودت و شوهرت مهمید
تو هم اهمیت نده بهش
بود و نبودش برات فرقی نداشته باشه
چون اون ک اذیت نمیشه فقط تویی که اذیتی
اصن میدونی چیه؟
لبخند بزن تا چشمش دراد😁
اونم اخلاقش عوض شده به بابام گفته باید برم معذرت خواهی🤯گفتم واسه چی بابام گفت رضا گفته بهشون بی محلی و بی احترامی میکنی😐
ادم سمی حتی اگه داداشت خواهرت نزدیک ترین کس زندگیت باشه وقتی برای زندگیت سمه
وقتی حال دلتو خراب میکنن
حالت باهاشون خوش نیست
با دیدنشون بی قرار میشی
حذف کن
ملاقات نکن
۱۰ قدم اومد یه قدم برو سمتش
۱۰ تا پیام داد یه پیام بده
تمام
من این قانون رو دارممم
زنگ بزن به داداشت فقط با اون حرف بزن
البته به پدرت بگو زمینه رو فراهم کنه
اگه برادرتو دوس داری ونمیخوای از دستش بدی
اگر نه برادرت اخلاقش مثل خانمش شده خوشحالی تو براش مهم نیس خب قید اونم بزن
منم عروسها رو به حال خودشون رها کردم
سلام گلم خوبی درکت میکنم عزیزم یچیزی میگم دقیق گوش بده خواهری عزیزم ببین درد تو درد منم بود اما
من ی خواهر شوهر دارم با هم عروسم خیلییی باهم خوبن همش با من در گیرن پشتم حرف میزنن ی خون بپا کردن تو خونه ک این عروس جدید دروغگو و فلان درحالی ک دروغی نگفتم کاری کردن مادر شوهرم هم باهام بد کردن منم شوهرم رییید ب هیکل همه و اومد نشست حرف قشنگی زد گفت با من زندگی میکنی یا اونا گفتم تو گفت خوب هر موقع من بد دهنی کردم اعتراض کن گفت از امروز اگ فحشت دادن هم محل نزار منم گوش دادم الان س ماه حتی زنگ هم زهشون نزدم چند روز پیش اومدن زنگ زدن ب مادر شوهرم ک عروس جدید بیار اشتی منم جلو جفتشون گفتم من ن مشکلی دارم نه با کسی مشکل دارم ن قهرم سلام میکنم جواب دادین دادین ندادین من نمیمیرم الانم خونه خودمم گاهیی میرم خونه مادر شوهر اونا هم میان منم فقط ی سلام میکنم و تموم
از وقتی رفتن ارامش اومد تو زندگیم از وقتی بهش فکر نکردم معنی ارامش فهمیدم
توهم فکر نکن بیخیال باش کلا
کلا دوستان زن داداش حتی اگه خیلیم باهام خوبید و مثل خواهرید زیاد صمیمی نشید احترام و مهربونی باشه ولی صمیمیت زیاد نداشته باشید هیچ وقت حتی اگه سوزن بینتون نمیره همیشه این وسطا یه چیزی باقی بذارید
نه دیگه اونم نمیخام بیشعوری هم حدی داره من با اینکه ازشون کوچیكترم خیلی جاها کوتاه اومدم و بزرگی از داداشمم ندیدم حتی بهم واسه زایمانمم تبریک نگفتن زهرا🥲حتی داداشم ب رو خودش نیورد
خیلی ریلکس بگو من کاری نکردم معذرت خواهی کنم
ببین ب برادرت بگو یبار خیلی محترمونه و با لحن درست و مظلوم بگو من ی خواهرم توهم یدونه برادر بجز تو کسی ندارم دیگه هیچ کارتون ندارم کار هم با تو ندارم اما زنت بی احترامی میکنه حقم نیست داداش از تو گله دارم چون تو بهش رو میدی همینا بگو دیگه کارشون نداشته باش بفکر زندگیت باش
ببخشید اینو میگم این مشخص شد بی عرضگی و سیبی هز خود داداشه
خیلی خوبه که حداقل گفتن دردشون چیه اینا نمیدونم از رو حسادته از رو بخله حتی یه کلمه نمیگن مشکلشون چیه
پس یه مدت قیدشو بزن
منم عزیزم درکت میکنم موقع عروسیم زن داداشم نیومد بچه هاشم نذاشت بیاد فقط داداشم اومد
الانم سر یه موضوعی با داداشم قهرم کلا قیدشو زدم
ولی اون میاد خونه مامانم حال منو میپرسه سراغ میگیره سیسمونی برا آبجیم چی میخری رو منم حساب کنید وفلان
من میگم ادمای حسود زندگیتون و ادمای که بدتون میخوان باید بیخیالشون باشی بهشون محل هم نزاری وقتی سرت تو لاک خودت باشه وقتی ببینن پله پله داری بالا میری خودشون میسوزن
مطمعن باش زن داداشت حسوده
توضیح فقط بدترش میکنه اونم وقتی انقدررر تحت تسلط خانمشه
گفتم ندا
بابام قلبشو عمل کرده ی شب بخاطر فکرو خیال بخاطر کارای اینا رفت بیمارستان دوباره
نگران بابامم
هرچی میگم نمیخام با اینا حتی چشم تو چشم بشم میگه خدا منو بکشه از دستتون راحت بشم 😔
خوب پس بزار با خانومش بمونه تا ب وقتش
ولی ته دلتو نگاه کنی دلت برا داداشت تنگ میشه
منم همین حس میاد سراغم اگه میتونی اگه راهی هست فقط با داداشت ارتباط داشته باش حرفاتو بهش بزن
ب مامات بگو تا اینا میان بگو من نیام نمیخوام ببینمشون مواظب بابات هم باش
حتما همین کارو میکنم ولی شعور داداش من مثل داداش تو نیس!
خب اون بنده خدا هم حق داره اما این میشه باج گیری عاطفی
چرا فقط بشما فشار میارن
مامان و باباتون همه رو جمع کنن رودررو کنن هر کی حرفشو بزنه به نتیجه برسید اونجوری ک شما بری معذرت خواهی یعنی پذیرفتی اشتباهی کردی باید هی باج بدی
ترجیحا هم همسر شما و زن داداشت نباشن
مسئله رو خانوادگی حل کنید
دقیقا و اینکه زنش هاره میترسه مث سگ ازش
خوب پس دیگه منتظر هیچ محبتی از داداش نباش اون زن با سیاست برادر خام کرده
دیدم از اینا مث هم عروس خودمه
نه اینکه اونا جز خانواده نباشن فقط اونا که باشن شلوغ میشه نمیشه راحت صحبت کرد هر چی باشه هم خون از هم نمیگذرن اما ممکنه خانمش بیاد هی جو رو خراب کنه یا همسر شما ببینه فردا سرکوفت بزنه بهت
وقتی اونا خونه مامانت اینا میرن، شما نرید. کاملا فاصله بگیر ازشون. برادرت یه روز خودش متوجه میشه که تو تقصیری نداری. شک نکن.
چون ما ادمیم منو شوهرم انقد که احترام میذاریم به مامان و بابام
تو بگو اؤن دوتا ی درصد مثل ما باشن عمراااااا
عروسمون سر مهریش و حق مسکن ک میخاست بگیره یه سلیطه گری کرد ک نگو به بابام انقد حرفای رکیک زد
بابام همش میگه اشکال نداره بابا نداره دختره گناه داره نمیدونه داره با محبت بیجاش خودشو مارو عذاب میده
عزیزم ناراحت نشی مشکل از خودته میبینی طرف ادم سمی زندگیته بازم باهاشون ارتباط میگیری و رفتارشون واست اهمیت داره به نظرم ابتدا رو خودت کار کن
خوبی چو از حد بگذرد نادان گمان بد برد
خب پس نمیخواد حلش کنه میخواد فقط خانمشو راضی نگه داره که اگر نمیتونه مشکل خودشه
شما نمی تونی پدرت رو تغییر بدی. اصلا هیچ توصیه ای به پدر و مادرت نکن. بذار هرکاری دوست دارن بکنن. شما فقط خودتو خانواده ات رو از این مسخره بازیا دور نگه دار . آرامشتون از همه چیز مهمتره
درسته عزیزم خیلی ضعیف شدم از نظر روحی
من ک افسردگی داشتم سر همین ماجراها افسردگیم شدید شد🥲
پس بهترین راه سیاسته دیدشون یه سلام داری میری یه خداحافظ اصلا یک کلام اضافه نگو که فردا همون کاه رو کوه کنن
کجای کاری عزیزم ایشون بعدا تهمتی چیزی میزنه چنان توش گیر میکنی ک نمیتونی دیگ خودت نجات بدی
در حد سلام خداحافظی ارتباط بگیر
نه دعوتشون کن ن مهمونی برو جاییم دیدیشون مثل غرییه ها رفتار کن
اتفاقا باید انقد قوی بشی طرف بسوزونی
الهی خدا هدایتشون کنه که باعث دلگیری پدرومادر نشن خدا کنه پدرت اهی نکشه براشون
چند روز پیش نذری داشتن مامانم اینا رفته بودیم اونام بودن از در رفتم تو دیدم این تو اتاق خواب پیش عمه و بابامه نرفتم رفت تو اشپزخونه رفتم به اونا سلام دادم و اونام داشتن ذوق پسرم ک بغلم بودو میکردن
اومد نشست تو اتاق یکم دید نمیتونه تاب بیاره پاشد رفت تو راهرو با بغض عصبی بلند گفت منتظر بود من برم بیرون از اتاق بره بچپه تو😑😂من نتونستم نخندم🤣ولی بابام ناراحت شد
عجیبه واقعا چرا انقدر بهت حسادت میکنه
همینم انجام نمیدم مثلا تو همین جمع اخیر تو سلام احوال پرسیا از روشون رد شدم جوری ک اصلا انگار نمیبینمشون
خب این باعث میشه جای گلایه داشته باشن ده درصد زندگی کاره نود درصد سیاست کار
یه سلام کنی دیگه جا برا گلایه نمیذاری
ندا من ادم حسود زیاد دیدم ولی این نوبره
خدا کمکش کنه فرد حسود در درجه اول خودش آزار میبینه
همون دیگه من انقد رک و خنگم تو سیاست کارم ب اینجا کشیده
توام کم. سلیطه بازی در نمیاریا😂
دور از جون ماهیو هر وقت از اب بگیری تازست
سعیمو دارم میکنم که حتی کوچیکترین برخوردی نداشته باشم باهاشون
به مامانم سپردم وقتایی ک اونا اونجان نریم ما
ولی شوهرم میگه باید بریم پیش باباهم بشین از جاتم تکون نخور ک بفهمن اینجا مثل خونه خودته اگ ناراحته اون نیاد
والا من کاری نکردم ک 😐 چجوری سلیطه شدم😂
بلد نیستم خب ندیدم دورو برم 🥲
میخاستم اول نی نی سایت بذارم گفتم اینجا بهتره🤦🏻😂
هیچی دیدیشون یه سلام داری میری یه خدافظی جواب دادن دادن ندادن انگار ن انگار بعد داداشت اعتراض کرد بگو من با زنت مشکلی ندارم سلام علیکمم دارم برو ببین مشکل اون چیه جواب نمیده
خب محلش نمیدی میگم راستی تو چند سالته و زنداداشت چند سالشه
یه سوال چرا عکسای تورو واسه خواهرش میفرستاد؟
هم سن داداشته برا همین داداشت ازش حساب میبره
بچه دار نمیشه یا نمیخواد ؟
نمیدونم والا
ی دفه موهامو تا گردن کوتاه کردم.اومد ک گفت وای خواهرمم موهاشو این مدلی زده گفتم اوکی..بعد اتفاقی شنیدم از خودش داشت واسه داداشم میگفت گفت عکس زهرا رو فرستادم مریم خوشش اومد رفت از روش کوتاه کرد😐
وااااااا من فک کردم 17یا18سالس😐
یه چیز بگم شاید پدر نداره تو. داری و بابات باهاتم مهربونه ناراحته ک چرا اون بابا نداره
اینا حتی تا ی سال باهم رابطه نداشتن😐چراشم نمیدونم ی دف مامانم وسط درد و دل از دهنش در رفت به من گفت
الانم میگن نمیخوایم
میگم شاید بخاطر بچه روحیش حساس شده بچه شما رو میبینه اذیت میشه اخه گفتی با بچت بازی میکردن بعض کرده بود و ...
هر چی هست انشاالله خدا کمکش کنه دلش اروم بگیره اینجوری خودش بیشتر از همه اذیته
شمام سعی کن فقط یه حال و احوال ساده بکنی که گزک دست کسی ندی به امید خدا درست میشه ❤
توجهی ک الان بابام ب اون داره به من نداره
خدا رحمت کنه پدرشو داداشمم همینجوری کشوند سمت خودش
داداشم اصن اهل دوستی مجازی اینا نبود ک اینم ک اومد گفت میخادش براش بریم خاستگاری گفت از اونجا شروع شد ک وایساد درد و دل کردن ک باباش فوت شده حالو روزش خوب نیس اونم اومده بوده اینو اروم کنه افتاده تو دامش
عزیزم بیخیال باش انشالله زندگیش اینقد خوب بشه ب کسی حسودی نکنه ولی بی پدری سخته
و اینک انشالله خوش باشند زنو شوهر اصلا با کسی رفتو اومد نکنن
سه ساله اینجوریه بخاطر بچه ک بدترم شدن
انشاالله ک اگه بخاطر بچس خدا بهش چندقلوشو بده و اگه بخاطر پدرشه قلبش اروم بشه
که اینطوری نخواد با بقیه رفتار کنه
فقط و فقط بفکر همسرت و بچت باش هر کی سلام داد علیک میشنوه هرچی نداد کوؤن لقش
فکر میکردم اگ کلا رابطمونو کات کنیم اشتباه باشه ولی خیلی خوب شد ک نظراتونو گفتید
ممنووووون از همتون 💋❤️
همه میان اینجا مشکلاتشونو میگن یکی با خانواده شوهر یکی با زنداداش یکی با خونواده خودش اخرشم اونا مقصر میشن . شاید تو اگه براش خواهر شوهر خوبی بودی اونم با تو دوست میشد همه روابط سمی نیستن ما سمی میکنیم اونارو شاید خودمونو جاشون بزاریم خیلی هم از ماها بهتر باشن . هممون یه مشت ادم بیهود شدیم که تا یکی گفت بالای چشت ابروئه میخوایم به اندازه یه هل پوک هم بهشون اهمیت ندیم چه دنیایی شده .
همه ادما با خونواده شوهر یا خودش مشکلات داره ولی با مهربونی و سیاست همه چیز حله اگر قبول کنیم اونا متفاوتن و قرار نیست بتا بر خواسته ما عمل کنن . هرکسی یه اخلاقی داره خوب یا بد شما اگر شوهرت اینجوری بود یا بچت اینجوری بشه اخلاقش ولش میکنی؟ نه تلاش میکنی برای بهتر شدنش ، نمیشه بگی من اوایل باهاش خوب بودم اون محل نذاشت منم گفتم به درک. لابد اونم از به چیزی ناراحته توام یه رفتاری داشتی که ابنجوری میکنه . همیشه این جور رفتارا دو طرفه اس کا فقط طرف یکی رو میشنویم
خدا به داد اطرافیان شما برسه ندا خانوم ، متاسفم واقعا
وقتی اونقدر درک نداری که چتا رو از اول بخونی بعد ادعای روشن فکری و مثبت اندیشی کنی اصلا لزومی نمیبینم برات توضیح بدم
نظرتم برا خودت نگه دار لطفا
سلام بنظر من آدم توی زندگی خودش باید خوش باشه ،درسته زن داداش مهمه ،خواهر شوهر مهمه ولی اگه در برابر احترامی که میبینه بی احترامی ببینه بهترین راه قطع رابطه است ،درسته باید تلاش کرد برای اصلاح رابطه ولی زمانی که میبینی فایده نداره فقط باید بی محلی کرد ..... اینو تجربه ثابت کرده 🤩
سلام خانومی اینطور که من متوجه شدم شما هم کم مقصر نبودید و یه بازنگری تو رفتاراتون نیاز دارید، البته اگه رفت و آمد و رابطه با برادرت برات مهمه
عزیزم من تمام تلاشمو کردم حتی بعد از اینکه رفتاراشو دیدم و حرفاشو شنیدم کلی تلاش کردم که با زن داداشم خوب بمونم ولی همیشه بهم تیکه انداخت و دلمو شکوند ی بار دوبارم نبوده حتی با اینکه بهش مستقیم گفتم ازت ناراحتم به روی خودش نیورد یه معذرت خواهی کنه
همه اطرافیانم میدونن که خیلی خیلی صبورم و با آدمایی که باهام مشکل دارن هم خوش برخوردم چون میدونم آدما فرق دارن و خوبی خوبی میاره
یکی اوکیه میبینه خوبی میکنم اونم اخلاقش بهتر میشه و یکی مثل این گربه صفته
من از بنده خدا ترسی ندارم ولی چون از خدا میترسم به کسی بدی نمیکنم نهایتش اینه که باهاش دهن به دهن نمیشم
سلام آخه فرزانه جان
من از بچگی تا وقتی ازدواج کردم دل خوشی هم از داداشم ندارم همش اذیتم میکرد و اشکمو در میورد
گوشیمو چک میکرد دوستامو چک میکرد من نه اهل پسربازی بودم نه دوستای بدی داشتم ولی سر هر چیز کوچیکی منو دق میداد
گوشه گیرو بی اعتماد بنفس بودم بخاطرش
حتی چند دفعه تشنج عصبی کردم از دستش
بازم میگفتم عیبی نداره و بخاطر هیچی ازش معذرت میخاستم😑کارم شده بود ببخشید ببخشید
خیلی تمایل ندارم باهاشون اصلا اوکی بشم
دلم واسه مامان و بابام میسوزه که شدیم مایه عذابشون هرچند اونام کم مقصر نبودن با بالا بردن و خوبی بیش از اندازه کردناشون
زهرا جان زن داداش من عقد کرد هی میومد خونمون یه روز جلو بابام زد تو گوش داداشم من نبودم خونه ولی خواهرم بود هیچی بهش نگفت گذاشت بره خونشون بهش پیام داد دیگه نیا خونمون وقتی احترام بلد نیستی یه داستانی خواهر زن داداشم دراورد یه حرفایی به خواهرم زد که نگو الان ما کلا قید این عروس رو زدیم انگار وجود نداره میاد خونمون باز ولی انگار یه بچه ۵ساله خونمون میاد همینقدر میبینیم نه باهاش بحث میکینم نه خرف میزنیم در حد سلام همین و بس ولی با داداشمون چرا زنگ میزنیم میاد خونه ما خواهرا ولی میگیم تنها بیا خانمتو نیار اینجور اعصاب خود داداشم راحتتره هم حتی همون خواهرم برا ناهار دعوتشون کرد اومدند ولی کاملا بی تفاوت نادیده بگیری خیلی بهتره بعضی ادما حتی ارزش تنفر رو هم ندارن پس بی تفاوتی درمان این ادما هست
خیلی بد رفتاری ازش دیدیم قبل اینکه بزنه تو صورت داداشم ولی ما هیچی بهش نمیگفتیم دیدم فایده نداره اینو بزاری به حال خودش خدا شاهده یه خواهر شوهر دارم کوچکترین بی احترامی تا حالا بهشون نکردم
داداشت باید جلوش و بگیره
یبار که حرفی میزنه جوابش رو از شوهرش بگیره دیگ حرفی نمیزنه ب کسی بر بخوره
بنظر من در مقابل کارایی ک میکنه ی پوزخند بزن جوری ک متوجه بشه بعدش بهش لبخند بزن. اینجوری اونی ک میسوزه اونه
و بعدم نادیده بگیر چون من از حرفاتون پتوجه شدم فقط حسودی میکنه ب زندگیت، همین
1562
1401/07/05
