Ooma
پرسش (1401/01/11):

بچه ها دلم گرفته خیلی😭

بچه ها دلم میخواد زار بزنم گریه کنم فقط اخه این چه وصعشه کم اوردم خیلی خیلی کم اوردم از یه طرف مشکلات بچه از هته دیگه باید برم سرکار اصلا نمیدونم بچمو پیش کی بزارم امروزم مادرو خواهرم اومدن خونم هردوتابچه خواهرمو مادرنکه داشته بود انوقت که جونتربود بهش!میگم نمیدونم بچمو دست می بدم میگه به هرکی پدرم خطو نشون کشبده فقط سه روز نگه میداریمش
از اونطرف تو اداره توسط به عده خانوم حسود تحت فشارم
نمیدونم چیکار کنم پول پرستارم الان نمیتونم جورکنم 😭 چیکارکنم بچه هم یه جوراذیتم میکنه اون لز شیرخوردنش که فرار میکنه بیچاره کرده منو ۵۰ سیسی ۵۰ سیسی میخوره اون از الرژیش هرچی بهش میدم کهیر میزنه عاصی شدم 😭 کاش یه تکه قبر بود میرفتم توش میخوابیدم بعد از سزارین عطلات شکمم فاصله افتاده نمیتونسنم بچمو با اون رژیم شیر بدم بچم الانم میگه شیرمادر میخوام خسته شدم هرروز گریه میکنه واسه شیرمادر😭

فقط بامن یکی چرا چون طلاق گرفتم و مهربمو بخشیدم در مقابل جونم و جونیم
اره بابا
بقیه گل وبلبلن
همه یه جوری بدبختی دارن
اها خداصبرت بده مادرشوهرت نمیتونه کمک ات کنه چون برای من الویت اولم توگذاشتن بچم خونه مادرشوهرمه بلاخره نوه پسری شیرینتره
چند ماهش بود طفلک؟
بگردم الهی😓
اشتباه فکر میکنی همه فکرا زندگیتو نابود کرده،ناراحت نشو،هرچیزی جنبه میخواد حتی مجازی،خیلیا مثل من از درداشون نمیگن وگرنه بدتر از تو مشکل دارن
اصلا هر چی باشه هیچی دلیلی وجود ندارد ک بچتو بندازی بیرون
سلام عزیزدلم هستم توتاپیک هاشلوغ نیومدم علیسانم ک مریضه درگیرم توخوبی آریاجان خوبه
منم این مشکلو دارم ولی یه نوع دیگه🥲🥲🥲
همچیم ریخته توهم
انشالله از همه درس شه منم کنارش
آمین
ششماهه تو شکمم فوت شد وقتی رفتم سرکار همون دونفرگفتن خودش بچشو کشته دیوانه است پشتسرم حرف دراوردن که بچه شش ماهه مگه میمیره 😭سه ماه بعد دوباره تو اوج ناامیدی خدا اینو بهم داد خورد تو پوزشون
فدات چرا مریض خدا بد نده آریا هم بد نیست میگذرونیم مهشید
راستی مهشید دکتر اعصاب خوب خیلی خوب سراغ نداری
الهی خدا دهن هرچی یاوه گوئه تخته کنه
انشالله ک درس شه مال همه ومن
سرماخورده ازبعدعیددرگیرم دوره داروهاش تموم شد عاقاخوب نشدباباشم همش سرکاره منم توگلبهارهیچ جابلدنیستم بایددوباره ببرمش دکتر. انشالله متخصص ها بیان سرکار حداقل متخصص ببرم
برای خودت ؟
خیلی ناراحت میشم بچه تو ماه بالا از دست میره
متاسفم واقعا🌹
ببین برو با مامانت حرف بزن دلشو نرم کن ازش خواهش کن ی مدتی فقط نگهداری کنه تا پرستار ok شه
رفتم اداره وقتی اینها رد شنیدم دچار پانیک عصبی هم شدم اوضاعم خرابتر شد
خدا جوابشونو بده
الهی بمیرم آریا هم حال خوبی نداره
اره
عزیزدلم سرکارک ادم هازیراب زن همیشه هس چرا خودتواذیت میکنی بایک پوزخندبزن تودهنشون
چراخدانکنه
ازبین دعوا کردیم آریا همش ماریه موهاش مکنه چن روزه هی باهاش آروم میحرفم بازیش مکنم بهتر شده
گاهی اوقات ادم مجبوره غرورشو بذاره زیر پا چاره ایی نیست
نمیخوام توهین کنم خودس جهارسال درفکربچه بود همکار بودیم بهم نکفت دنبال دوا درمونه هردقت من نیگفتم بچه میگفت نه بابا زوده فعلا خودش دنبال دوادرمون بود تمام جونیم تو اداره رفت دست اخربه خودم اومدم دیدم دیر شده جقد بدبختی کشبدم تا صاحب این بچه شدم
فقط خودم دکتر لازمم شدید
سمیراجان تو هرچی میکشی ازاختلاف هاخانوادگی اول برومشاوره بعد انشالله زندگیت اروم بشه مشکل اعصابتم حل میشه
الهی
بگردم بچمو
مهشید اون رفتم خوب نشدم ب غیر روحی مهشید جسمیمم داغونه هرشب سمت چپ سرم انگار از داخل آبجوش ریختن جمع میشه خیلی بد میشه حالم حالت تشنج
به هاطر سن بالام هم بچه تو خطر رفت هم من هنش بیمارستان تخصصی بستری بودم چون حرف خانومو گوش کرده بودم واسه بجه گفته بود ادم هروقت بخواد حامله میشه با یه امپول😔
بخدا من ب مرز سکته رفتم برا اریا
خدانکنه یه خانم با آدم دشمن شه تو محیط کعر اونم دوتا کلکت کنده ست
به خدا ووتاهستن باهم دوستن پست حساسم دارن اونی که من باهاش ت‌ یه اتاق بودم الانم بچه نداره یعنی وقتی بچه اول من فوت شد این مییومد از خوشحالی زمینو گاز میزد مییومد میرفت فقط درمورد پیگیرهاش واسه بارداری پیش منی که بچهم تازه فوت شده بود میگفت انتظارداشت ایندفعه خودش بارداربشه که دوباره خدا به من بچه داد
حالا با این شرایط میشه مرخصی گرفت ابنها مناظرن منو از پست راحتی که دارم کله پا کنن
چقد پست بجا ک زنا پشت هم باشند چ‌مکننن
اداره اینجوری هستن عزیزم
مردا اینقد پشت هم هستن
از مامانت اینا خواهش کن یکی دوهفته بچتو نگه دارن هرجوری میدونی دوست دارن دلشونو نرم کن..
تو اون مدتم پرستارو جور کن تا بچتم بهش عادت کنه بعد دیگه خیالت راحت ترمیشه
پرستار گرفتی ،دوربین هم بزار تو خونه از محل کارت چکش کن حتما
خداروشکر کن که هواتو داشته منم تو محیط کار هیجکی حز یه آقا کاررمنو بلد نبود گفتم تا ظهر میام کارفرما قبول کرد گفت به شرطی که اون آقا قبول کنه کارتو انحام بده قبول کرد حالا منم خیلی کمکش میکردم تو کارهاش ولی انقدر منت میکرد انقدر اذیت میکرد خدا ازش نگذره خودش دوتا بچه هم داشت خیلی وقتها الکی سر ظهر میگفت مشکل پیش اومده بمون از بس عقده ای بود خیلی عصبیم میکرد خداییش همکارهای دیکه م و کارفرمام خیلی هوامو داشتن و چون کارت کارت کارفرما دست من بود شدید بهم حسادت میکرد حالا ازونجا رفته به من میگن برکرد دیگه کاری کرد از کار متنفررشدم
انچاررتقصیر تو هستش اونا بجه ندارن انشاء الله اونا هم بچه دار شن به آرامش برسن دست از سر تو بردارن
عزیزم سزارین این بدهای رو داره از طرفی خدا رو شکر کن بچه داری
پول شوهرت نمیرسه به زندگیتون حتما باید بری سر کار؟
به نظر منم از مادرات اینا خواهش کن به مدت نگهش دارن دیگه یه قسمت از حقوقت رو ندید بگیر براش پرستار بگیر
ما هم این سال قسطامون زیاده آخرسال نصف میشه شرایطمون بهتر میشه ولی دلم نمیاد بچه م رو بذارم پیش کسی برم سرکار این شرایطو تحمل میکنم البته قراره دو ماه خودم بیمه م رو رد کنم بعدش تقاضای بیمه بیکاری کنم یه شیش ماهی بهم میدن دیگه توکل بخدا
بچها ی سوال بی ربط
دو روزه پاهام خعلی خواب میره ا چیه؟
طبیعیه
خواهرت بچت رو نمیگیره؟ اون دو روز رو
خو بخاطر چیه؟
الان میخام سیر بخورم اشکال نداره برام؟
عزیزمم پرستار پول زیاد میگیره بذارش مهدکودک وقتی چاره ای نداری
عزیزم پدر مادر منم کارمند بودن منو خواهرمم مدرسه میرفتیم مادرم حامله شده و خواهرم که الان ۱۱ سالشه به دنیا اومد ما از ۹ ماهگی بردیم مهد دو سه روز اول برای بچه سخت بود بود برای خود ما هم سخت بود ولی بعد عادت کردیم همه هر کی زودتر میرسید خونه اون اول میرفت دنبال خواهرم نزدیک ۴ سال رفت مهد بعدم که عقلش کشید خونه وایمیستاد کار مادرم طوری بود بهش میتونست سر بزنه ولی خب اون مدتی که رفت مهد خیلی دوست داشت هر روز ۶ صبح با ما بیدار میشد توی گرما و یرم ۳ تا چهار راه پیاده میبردمش من روز اولم من خودم بردم مهد😊 هنوز بادمه چقدر گریه کرده تا جدا شد ازم ولی خب سر یه هفته درست شد
عزیزم منم مث شما مامانم زیر بار کمک بهم نمیره مادرشوهرمم میگه پیرم بعد صداشونم در میاد مادر شوهرم که ما 7 تا بچه بزرگ کردیم آخ نگفتیم حتی یه خواهرشوهر مجرد دارم که بهش گفت حق نگهداری بچه هارو بهت میدم بذار یه نصف روز پیشت باشن زیر بار نرفت حتی یه هفته موقتا بیان کمکم بعد میگن فلانی بچه اشو داده مادرش نگه داره قید همه چیو زدم ناچارا تا بچه ها یکم بزرگ شن خیلی بهم سخت گذشته از وقتی دخترم بدنیا اومد حتی یه جای تفریح و یه مسافرت نتونستیم بریم الانم گفتم این یکی هم بیاد لاقل من که خونه ام جفتشو بزرگ کنم بعد برم کارج
مهد بچه زیاد سرگرم میشه از پرستار خیلی بهتره
موافقم
بچهای همسن خودشم هستن اجتماعی بار میاد بنظرم
اره
خواهر من نسبت به منو خواهر دیگه زودتر اجتماعی شد خجالتش ریخت
بزار مهد به پول جیبت منت بابا،من مامانم سرکار میرفت داداشمو گذاشت مهد کودک داداشم فوق العاده اجتماعی بود
البته تا ی سنی مهد خوبه مثلا همون ۳ سال
چون بعدش از چند بعد بنظرم خطرناک میشه
اخه تو این اوضاع کرونا خیلی مناسب نیس خواهرم دوسه ماه پیش پسرشو یه ماه گذاشت مهد هم خودش هم بچش هم شوهرش کرونای بدی گرفتن در حدی که یه ماه خواهرم بیمارستان بستری بود حتی پسرش کسی نبود ازش مواظبت کنه بعد بچه ها کوچیک زیون ندارن کسی اذیتشون کنه یا آسیبی برسونه بیان بگن
انشالله منم مهر دغدغه شماهارو داشته باشم🥺
خب عزیرم فکر میکنی اگه پرستار بگیره اوضاعش بهتره اونگ ادمه مریضه میشه حتی خودشون میرن بیرون منکنه مریض بشن
آموزش و پرورش ثبت نام کردین
اونزمان دوتاعمه داشتم مجرد بودن بابام آورد مارو نگه دارن هرروز زنگ زدن عموهام عمه هام به بابام میگفتن بشبن توخونه بچه هاتو نگه دار زنت بره سرکار چقد عذاب دادن باحرفاشون مبگفتن دخترای مارو کسی نمیبینه نمیگیره😑یه روز مامانم توسرکار گریه میکرده همکارش گفته دیوونه ای؟ببر مهد کودک دیگه
آره عزیزم
البته ی سال دانشگاه داره بعد یسال مشغول میشی
نمیدونم ولله حالا خود آدم یکم رعایت میکنه و با جون دل مواظب بچه ها هست
منم ثبت نام کردم تا الان که به اون صورت نتونستم بخونم طرف خودم که کسی نیست نگه داره چون میرن مدرسه و سر کار مگه مادرشوهرم اینا البته کار شوهرمم جوریه که خودشم میتونه نگه داره ولی تبله
ما هم مامانمون شاغل بود همش خ نه مامان بزرگام بودیم تا بزرگ شدیم بهشم یه بار گفتم زیر بار بچه ما نمیری اونوقت چه جوری مامان بزرگم مارو نگه میداشت
درست ولی خب چاره نداره من توی اوضاع این خانم میبرم مهد
بهتر از منتو از دست دادن کاره
اره دختر خواهرشوهرمم با اینکه مادرشوهرش طبقه بالا خونشونه دخترشو میده مامانش ماهی 1,5 از حقوقشم میده ننش 😂
بهتر بابا،الان همون مادربزرگم پیر شده ۶تاداداشن بابام اینا قرار گذاشتن مادربزرگمو نگه دارن عمه هانو عموهام مامانم برگشت گفت صغیر منو نگه نداشتن کبیرشونو نگه دارم، خوبی نکنن انتظارم نداشته باشن
خوبه هم مطمین هم این که مادرش یه درآمدی داره 😁😁منم با نوه هام اینجوری معامله میکنم
خیلی خوبه
انشالله ک قبول شدیم
منکه غیربومی هستم چون خوده مشهد نمیخاست رشته منو
انشالله از پاقدم دخملی قبول شم
والاه تومحلمون یه خانومی هست سنشم بالاس دوتا نوه داره دوتاشونم پسرن اصلا مادرشون اینارو نگه نداشت زنو شوهر میرن سرکار این نگهشون میداره عین دسته گل
ان شاالله عزیزم
فدات
انشاالله قبول میشی والا توی شهر ما هم بدون سهمیه همش ۳ تا خانم میخواست رشته منو
مثلا من خواهر دارم خیلی کمکم بود سر کار نکردن خونه بابام اینا تو زایمان دومم یه دعوایی راه انداخت که مامان اینام باهاش قطع ارتباط کردن
من سهمیه ایثارگر داشتم ولی آزاد میخاس دوتارو😂😂😂
چقد غصه میخورم من اینارو میبینم
چه برعکس
خععععلی
بچه ها بومی چقد امتیاز و سهمیه داره؟
الان بچت ۹ ماهشه
زیاد رو شیر تکیه نکن
به غذا و میان وعده و ... عادتش بده
دیگه شاغل بودن همینه عزیزم اذیت زیاد داره کاملا درکت میکنم
منم از طرف محل کارم خیلی اذیت شدم
فقط بگم که دوقلو داشتم و فقط ۵ ماه مرخصی زایمان
بچه هام ۵ ماهشون بود رفتم سرکار
ولی اینا موقتی هست صبور باش میگذره
ی چند وقت پرستار بگیر هر طوری شده پولشو جفت و جور کن
چه بد 🤣
من شنیدم اونا ۱.۴ شانس بیشتر دارن
وای درکت میکنم
منم همین اسفند ۱۴ تومنو خوردنو ندادن
چه زیاد🤣 من بچه هم دارم ۲ درصد تاثیر داره
اره منم حاضر بودم اینکارو کنم اما مامانم خودش حقوق داره با حقوق من راه نمیا😂
از یه طرفم باید به پدر مادرا حق داد پدر و مادر من الان حوصله خودشونم ندارن چه برسه بع بچه من
منم 4 درصد😍
شاید ما هم سال های اینده اینطور بشیم
اخه میدونی قرار نیس که تا آخر عمر بگیرنشون نهایتا دوسال
مامان من از وقتی پسرم دنیا اومد تا دو سالگی کامل نگهش داشت،اون موقع من خونه اونا زندگی می کردم یعنی انگار ن انگار بچه منه؛ شیرخشکیم بود یعنی اگه شبا بیدار خوابی کشید یا مریض شد نصف شب شیر خواست...همش مامانم من یکسر بیرون بودم😂انگار اون مامانش بود من خواهرش🤣🤣
منم بعد آزمون دنیا میاد تو ثبتنام زدمش🤗
خوشبحالت
حالا چیزیم خوندین من از ۱۰۰ درصد ۳۰ درصد خونه باشم یا نه امیدم دارم قبول بشم🤭
می فهمم چی میگی
مادرشوهر من اینطوریه
اصلا انگار دختراشو نزاییده انگار غریبه هستن
خاهرشوهرام‌وقتی مامان منو زحمتهایی که برام میکشه میدیدن دو تا شاخ روسرشون بود
میگفتن مادر ما یک ساعت هم به ما کمک نکرده خونشون نمیره اصلا براش مهم نیست خبری ازشون نمیگیره
منکه همش خابم😑عمومیارو تا ی جاهایی خوندم تخصصیام گذاشتم ی ماه آخر
یعنی از ۱۶ باید شروع کنم تخصصیارو😁
ولی خب الان دیگه حوصله نداره،یوقتا میگم نگهش دار میگه خودت نگهدار یا با خودت ببر😑منم میبرم دن خونش ایفون میزنم اردلان می فرستم بالا خودمم فراررر🤣🤣
حس خوبیه امیدواری 😂😂😂
همین خواهر بزرگه منم اینکارو میکرد😂
اره 🤣
چاره ای نیس خواهر🤣🤣باید بزور فرستادش
باز یه هفته اگه نبرمش یکسر زنگ میزنه😂خودشم نمیدونه چی می خواد
مادرشوهر منم اونجوریه درسته منو بچه هامو خیلی دوست داره با من خوب بوده خداییش ولی گاها دیدم واسه دوتا از دختراش حاضر سر به تنشون نباشه
من تاریخ زایمان آخرین سونو ۲۱ اردیبهشت بود😂فک کن سر جلسه دردم بگیره یا کیسه آب پاره شه😂😂😂😂
عین مامان من واسه خواهر بزرگم واسه من که دوره هم گاها اینجوره
وای
خب پس قیدشو بزن کلا بذار استرس نکشی ارزششو نداره
ولی پسرمم خیلی دوسش داره وقتی می خوایم بیایم خونه میگه بهت تصویری زنگ میزنم..اگه کار داشتی یا چیزی خواستی زنگ بزن میام😂😂
خب اشتباه میکنی سمیرا
چرا فکر میکنی بقیه مشکل ندارن
مثلامن خودم اگه بخام بگم هنگ میکنی
ولی خیلی وقتا آدم دیکه حال حرف زدن نداره
خب تو دوری دیگه ازش
انقد اداره و همکار رو جدی نگیر
روابطت محدود کن
کارتو انجام بده بیا خونت
راجع به مسایل شخصی نه چیزی بمرس نه چیزی بگو
دقیقا همه دارن و اکثرا خیلی شدید فقط جدیش نمیگیرن
آخی طفل معصوم
خیلی مواظبش باش
دیگه نزار نا آرومی زندگیت روش تاثیر بزاره
سلام
تعجب میکنم انقد به همکار بها میدی
من فقط در حد سلام و علیک و کارهای اداره و تمام
ی جوری بودم که اصلا جرات ندارن بپرسن
حتی مجرد که بودم خاستگار میومد ازشون میخاسته ولسطه بشن گفتن ما نمیتونیم بهش نزدیک بشیم یعنی تا این حد فاصله
بخدا اینطوری اعصابت راحتتره
بزار پشت سرت بگن تو قیافس مغروره بی عاطفس
مهم نباشه برات
این بَدههههه🤣🤣🤣
استرس ندارم
فقط شب ۱۶ نیاد قبل و بعدش مشکلی نداره خودمو میرسونم ب آزمون😁
مامان من گفت تامن پیر نشدم دومی رو بیار من دخترتو نگه میدارم تودومی رو الان شوهرم هی میگه مامانت راست میگه دومی رو هم زود بیاریم🤣🤣🤣🤣
سلام سمیه خانوم
چ عجب
مگه چند سالته عزیزم که انقد نگران کردی خودتو
به همکار رو نده تو زندکی شخصیت خبر داشته باشه چی میگذره
خیلی در حقم اون خانوم بد مرد منو محبور کردن با حیله نامه بنویسم درصورتیکه عیدی رو نمبتوتستن بردارن به عیدی پارسال بود یه عیدی انسال حای لهشون گفتم ده تومووبردارین هرچی تهس موند لهم بدید زیربارنرفتن حتی همون خانوم رفت مدیرمالی اقایی بود اورد تو اتاق چندنفری بهم توهین کردن خداازشون نگذره خیلی خیلی دلم شکسته ار دستشون خودشون بهمن ماه یواشکی رفتن وان ۱۰۰نیلیونی گرفتن ادم بیخودها من قبلن تو مالی بودم بعد فوت اولی از کارتو مالی استفعا دادم اوندم یه واحد بی دردسر اینها این قضیه خیلی اعصبانیشون کرد چون من اونجا به تنه کارچندنفروانجام میدادم انوقت دوست هنین خانوم همونی که بچه نداره تو اینستا لایک و کامنت میراشت از بیکاری وقتی رفتم کارم بین اینها پخش شد هرچند سال بعدش فهنیدم چندنفرادمو از واحدهای دیگه اوردن مالی انوقت اونموقع من میگفتم کمک میخوام میکفتن ماری نیست که خودمون میریسیم یعنی اینب که گفتم فقط بخشی از مکرو حیله هاشون بود
سعی کن ازشون دوری کنی
کلا تو محل کار نباید صمیمی شد نباید زندگی شخصیتو بدونن
باعث میشه تو همه چیزت بخان دخالت کنن
ضربه شو خوردم دیگه ‌....سربچه اینقد تو گوشم میخوند فعلا برا بچه زوده اونوقت خانوم از فردای ازدواجش درگیر دوا و درمون بجش بود چون هفت سال از شوهرش بزرگتره
اره میدونم عزیزم همش از دستشون ضربه خوردم الان هنسرم میگه تا اخر خرداد بمون خونه میترسم بمونم پستمو از دستم دربیارن چی بگم
بچه ها مشکلاتتونو خوندم حقیقتا پشمام ریخت
باورم نمیشه که پدر و مادر اینجوری هم وجود داشته باشه

الهی بمیرم ک قدر پدرمو تا وقتی بود ندونستم
الهی بمیرم که قدر روزایی ک شوهرم میرفت ماموریت و بابام سر صبح زنگ میزد و میگفت هنوز خوابی? لباساتو بردار دارم میام دنبالت و نمیذاشت یک ساعت تو خونه تنها بمونم ندونستم
قدر تموم روزایی که دم عید ملخ زیاد میشد و بابام میدونست ازشون میترسم تو حیاط با مگس کش راه میرفت و هرجا ملخ میدید میکشت ک وقتی میرم سرویس نترسم

اخ ک دلم آتیش گرفت ک فکر میکردم محبت پدر و مادر واسه همه است و همه پدر و مادرا انقد هوا دار بچه هاشون هستن و چیز مهمی نیست
خب عزیزم خودت سادگی کروی نباید اعتماد میکردی
کلا محل کار برا خیلیا جای رقابته نه رفاقت
من خودم به کسی کاری ندارم واقعا حوصله حاشیه ندارم
ولی خیلیا حاشیه رو دوست دارن
خانمایی که چند سال دیگه بازنشست‌میشن رفتن‌اعتراض کردن‌که چرا ما پاس شیر فقط یکساعت داشتیم‌فلانی دو ساعت؟ حالا بچش زن داره بچه داره ها الان بعد ۲۵ سال رفته اعتراض کرده
چون من دوقلو داشتم دو تا پاس شیر بهم دادن
امروز مادرم اومده بود میگفت فقط سه روز اخه نمیگه دوروز دیگه من چه خاکی تو سرم بریزم کلا خودسون زدن به بیخیالی
خدا باباتو رحمت کنه گلم😔
دیدی ادم عوضی عوضیه من خودم رغتم بخسنامه عیدی تولد رو پبدا کردم نشونشون دادم اقای مالی برگشته میگه ما برات عیدی زدیم به خدا اگه نمیگفتن سوت میزدن
اون ۳ روزو ببر
۲ روزم ببر مهد
همینم غنیمته
برا اون دو روز پرستار بگیر
اصلا خدا رو چه دیدی
شاید همون دو روزم نگهدلشتن
ولی سعی کن به کارت ضربه نزنی
بچه بزرگ‌میشه
و اون موقع مادر شاغل بیشتر میتونه خواسته هاشو برآورده کنه
سعی کن‌پیگیری کنی حقتو بگیری ازشون
ولی اگرم‌نشد دیکه غصشو نخور
من بعد حواست به دور و بریات باشه
باشه عزیزم ممنونم ازاینکه وقت گذاستی حوندی
فرشته باورم نمیشه بخدا
مامان من یه روز نیایم پیشش میبینی شب خودش اومده در حیاطمون
اگر براش هرکاری انجام بدیم کلی تشکر میکنه و قدر شناسی میکنه که شوهرت امروز رفته واسم خرید کرده یا وسیله ای ک خراب بوده رو تعمیر کرده
خواهش عزیزم
شرایطتو درک میکنم
انشالله همه چی برات خوب پیش بره
ممنونم عزیزم
ان شاالله خدا خودش اوضاع رو برات جفت و جور کنه ک.نیاز ب هیچکس نداشته باشی دوست خوبم
همه مثل هم‌نیستن
نمیشه آدمها رو تغییر داد
من مادرم‌۴ ماه اول زایمان شبانه روز پیشم بود کلا خونشون نرفت اصلا
از بعدشم صبحها میاد تا آخر شب
الانم حدود ۳ هفته هست دنبال من اونده شیراز که کمکم باشه
ولی میدونم که همه مادرها مث هم‌نیستن
کاریش هم نمیشه کرد
ممنونم پدرم تو‌ گوشش خونده گفته خودمون مهم هستیم میخوان برم مسافرت تفریح فیلم ببینن کلا میخوان خوش باشن میگن نمیتونیم به خاطر بچه تو همه زندکیمونو خراب کنیم فقط سه روز وقت میراریم
باباها رو ول کن 😁😁😁
بابای منم اگه مامانم بهش رو بده همینه
الانم مرتب صبح و ظهر و شب زنگ‌میزنه
مامانم محل نمیده
فرشته جان اونام حق دارن از ی بابت
حالا تو همون ۳ روزو ببر بچه کوچیک خصوصا نوه شیرینه
ان شاالله مهرش ب دلشون میوفته خودشون میگن بقیه روزا رو هم ببری
خیلیا همینم انجام نمیدن
تو حالا رو همین سه روز حساب کن
برا دو روزم ی جا دیگه پیدا کن
انشالله درست میشه
اره سن مادرم بالا رفته میکه مریض احوال میشم از بچت نکهداری کنم دیگه نمیکشم من بعش گفتم امروز تو همون سه روزم جا میزنی حالا ببین فقط نکاه کرد گفت نه سه روزهستیم ولی من نیگم همونم جا میزنن
اگه بهت قول داده که حتما انجام میده
ازهیچکس نبایدتوقع داشته باشی
اکه تا خرداد نرخصیه بدون حقوق بگیرم جطوره بچه یک ساله شرایطش راحتتر نیست تو شیرخوردن
تا جایی که میتونی مرخصی بدون حقوق نگیر
من‌گرفتم خیلی ضربشو خوردم
بچه ۹ با ۱۲ ماه تفاوت آنچنانی ندارن
تازه نوپا که میشن سخت تر هم هست
من‌مانانم میگه بچه هات تا قبل یکسالگی راحتتر نگه میداشتم
راه افتادن سخت شده خیلی
این الان تو شبرهشک‌خوردن مقاومت میکنه تو یکسالگی هم همبنقدرباید شیرخشک بخورن ذله شدم از دستش امروز غذاهم اعتصاب کرده فقط صورتشو چنگ میندازه که من خودم شیرش بدم تازه با بذبختی شیرخشک رو کردم تو دهنش میگه اهههههه اسیرشدم به خدا از دست این الرژیش
پس با پروویی یکشنبه ببرم خونشون بزارم 😔 اصلا دلم نمبخوایت اینهمه بهم توهین کردن دست اخر منتشونم بکشم
بنظرم الان دیگه خیلی رو شیر تمرکز نکن
با غذا مغزیجات میوه و خشکبار سیرش کن
شیر حساسیتی طعمشون خوب نیست براش با قند یا نبات مزه دارش کن
اینکه گفتن فقط ۳ روز نگه میداریم رو میگی توهین؟
سخت نگیر پدر و مادرتن غریبه که نیستن
بدبختی به غذا هم الرژی داره مغریجات براش قدغنه فعلا عزیزم خیلی شرایط سختی دارم
اب مرغذو سیبزمینی هم میخورهکهیر میرنه سیب زرد وکدوحلوایی چیه دیگه ادم کهیر بزنه خیلی خیلی درگیرم باهاش
سینتو چسب زخم بزن یا با ی چیزی رنگیش کن بهش بگو جیز شده
نمیدومم متوجه این‌چیزا میشه الان یا نه
و ابنکه جلوش لباس عوض نکن سینه هاتو ببینه
یا لباسی که سینت مشخص باشه نپوش
نه خیلی حرفها بهم زدن اینکه کفتن به ماچه به مامذبوط نیست اینکه اوایل گفتن نگه میداریم یه دفعه زیرش زدن
وای آلرژیش شدیده پس
اگه تهرانی یا برات مقدوره ببرش دکتر مقدادی
خیلی خوبه تو این‌مورد
خودتم دیر به فکر افتادی
باید از حداقل یک هفته قبل کاراتو میکردی که آماده باشی
پرستار میگرفتی که دوروز که میاد خودتم‌باشی که بچت باهاش اخت بشه بشناسش
با مادرتم هماهنگ میکردی که اکه میخاد نگه داره از چند روز قبلتر ببری که خودتم خونه باشی
اینطوری کارت راحتتر میشد
دکتر مقدادی اشخیص غدن تحمل لاکتوز داده مشاوره تلفنی و‌متنی کردم جندبارباعش میکه بچت ببلام ال اف میتونه بخوره من دیگه نمیتون روش ریسک کنم یه دوره اچ ا دادم البته تو اج ا لاکتوز داره تمام بدنش کهیر زد دکترهای اینحا گفتن صددرصدحساسیت به پروتویین گاویه حالا بجه اچ ا را بااشتها میخورد بعد دوباره وپتی رو شروع کردم کهیرش خوب شد ولی کهیری که ولسه غذا میزنه هنوزم رو بدنس میباد و میره به خدا نمیدونم چیکارش کنم الان بهش ببلاک ال اف بدم دیگه دیونه میشه اگه بهش نسازه پپتی بدم
مثلا من قل اولم‌شیر خودمو میخورد
سه ماه قبل از اینکه از شیر بگیرمش براش سیرخشک شروع کردم
اولش فقط چند قطره میخورد بعدها شد یک درجه کم‌کم به مزش عادت کرد بعد طوری شد که از داداشش که شیرخشکی بود بیشتر میخورد
برادهمین‌جایگزین سینه کردم‌شیشه رو
زیاد سخت نشد از شیرگرفتنش
این اگه شیرش خوشمره باسه راحححت قبول میکرد این پپتی رو میخوره دوباره برمیکرده سرخونه اولش که شیرخودتو بده
اچ آ اصلا مناسب پروتیین گاوی نیست
من قل اولم حساسیت داشت پمتی جونیور گفتن بدم‌که بدمزه بود نخورد دیکه خودم رژیم‌گرفتم شیر خودمو دادم
میگم که معلوم نشد واسم که چه مشکلی داره حساسبت به لاکتور دکترخودم میگه اسهال میباره مقدادی میگه حساسبت به لاکتوز داره اصلا نمیدونم واسه لاکتوز شیر کهیر زد یا واسه حساسبت به پروتویین گاوی مبخوایتم شبا که خوابه بهش ببلاک ال اف بدم شاید بهش ساخت دیگع کم اوردم به خدا دارم دیوانه میشم
دکتر مقدادی ی قطره معرفی کرد
من شهرستانم به یه بدبختی برام از تهران با پرواز میفرستاد داروخونه تازه یخچالی هم بود باید تو یخ میزاشتن
چند دفعه برا بچم خریدم‌بنظرم‌همون باعث شد ۸ ماهکی خوب بشه
اسمش بایوگایا هست
اگه تونستی براش پیدا کن بگیر
البته با پزشک مشورت کن اول
علایمش فقط کهیر هست؟
بنظر من لاکتوز نیست چون میگی با غذا کهیر میزنه همون مروتیین گاوی هست
خریدم اونو عزیزم الان تو بخچالم هست مادرم خوذش خورده گفته زهذمارهست ندید به بچه
یک ملیون و پانصد لز دبی برام فرستادن الانم تو بخجالم هست
من اون موقع ترکیهدایش گرفتم
هیچ طعمی نداره
ی قطره خیلی کوچیک هم هست زود تموم‌میشه
الان رفته تو نه ماه اره فقط کهیر مونده براش قبلنا مقعدشم زخمی میشد الان فقط کهیر دونه دونه قرمز میشه پوستش
بچه من مدفوعش اسهال و رگه های خون داشت
معقدش هم زیاد پیش پیوند قرنز میشد
اره دوتا خریدم شد سه میلیون تو یخچال افتاده یکی رو بازکردم چند قطره میدادی چندبار از قطره داذی عزیزم
من فکر کنم ۴ ۵ تا براشگرفتم
اون موقع ۳۰۰ و خورده ای گرفتم
نه خون نداره اسهال ندهره مقعدش سالمه😔 فقط کعیر میزنه
وای گناه داره طفل معصوم
خارش هم داره کهیر
من فقط یک دونه دارم دیگه ان نمیتونم براش بخرم به نظرم فایده ای نداره استفاده کردنس
بده بهش
چرا نمیدی
احه یکی تاثیر داره یکی رو که باز کردم تا الان باطل شده یکی میتونه کمککننده باسه
فک کنم داسته باشه اکثرا شبها بد میخوابه همش خودشو پرتاپ میکنه
من‌خیلی سرسخت بودم‌ سر این قضیه
رژیم‌سفت و سخت گرفتم و شیر خودمو دادم چون دیدم‌ ظرف دو سه روز بچم داره آب میشه شیرخشک نمیخورد به ی بدبختی یکی دو درجه بهش میدادم
بچه دو سه ماهه ی جوری بهم‌نگاه میکرد و با اشک شیر میخورد به زور که خودمم باهاش گریه میکردم
خب خواهر من تو که هزینه کردی چرا ندادی بخوره بچه
این قطره ها برای بچه سالمم میتونه مفید باشه
روده بچه رو تقویت میکنه
آره حتنا خارش داره
اینم اینحور کرد دیگه من بهس شیرخودم دادن ولی شیرم کم شد با رژیم و استرس دیگه ضعبف شدم هفت ماهگیش شیرخشکیش کردم راحت اچ ا را خورد ولی وقتی پپتی رو شروع کردم دوبارع لجبازی کرد
حق داره طفلی پپتی خیلی بدمزه و تلخه
ی کم قند بنداز یا نبات ی کم شیرین بشه ببین نمیخوره
الان بیدارشده دوباره گریه میکنه میگه نهذنه مامان دلم خون داره میشه
حساسیت خیلی سخته
من بدترین روزها بود برام
از ی طرف نگران بچه.از ی طرف خودم‌نمیتونستم هیچی بخورم از طرف دیگه بحث با شوهرم که با رژیم خودتو داغون میکنی شیرتم‌براش بده
از طرفی هر چند روز یکبار مدفوعشو به امیدی که خون نداشته باشه میبزدم‌آزمایشگاه
انقد رفته بودم‌میشناختنم سریع جوابو برام حاضر میکردن
هوفففف خیلی سخت گذشت
عزیزم خیلی ناراحت شدم
بچه ها خیلی معصومن خیلی گناه دارن
عزیزم کی خوب شد
دکترش میگه اختمال داره یکسالگیش بشه
۸ ماهگی خدارو شکر خوب شد
آره به منم‌ همینو گفتن
براش دعا کن ممنونم
انشالله زود خوب میشه
این روزهای سخت هم‌میگذره عزیزم
انگارحال روزمنو دارشتی توصیف میکردی هی😔

سوالات مشابه