Ooma
پرسش (1401/01/10):

توروخدا یه لحظه بیاین به کمکتون نیاز دازم شوهرم دوقطبیه چکار کنم دوسش دارم

سلام دوستای گلم خیلی خلاصه میگم من دوساله ازدواج کردم خیلللی شوهرمو دوست داشتم جلو همه وایسادم تا راضی بشن ازدواج کنیم اونم همینجور ازدواج کردیم دوماه بعد ازدواجم حامله شدم و تو هفت ماه بارداری شوهرم وقتی بینیش رو عمل کرد یه رفتار های غیر عادی ازش میدیدم تا اینکه خانودش گفتن باید بستری بشه تا خوب بشه ولی من فک میکردم بخاطر عملی که انجام داده اینجوری شده تا یه روز رفتم بیمارستان و با دکترش حرف زدم گفتن بیماری دوقطبی داره خیلی شک شدم اصلا نمیدونستم یعنی چی رفتم خونمون درخواست طلاق دادم رفتم دادگاه استعلام از بیمارستان که گرفت تا از ۲۰ سالگی اونجا بستری میشده الانم بستری شده و حالش دوباره نرمال شده اومده بیرون ولی تو دوجلسه حکم طلاق صادر شدو اون الان روش اعتراض گذاشته حرفم اینکه اول که خیییلی دلم شکسته از اینکه با وجود اینکه ۱۵ سال ازش کوچک تر بودم و جلو همه خانوادم وایسادم تا این ازدواج سر بگیره و سر گرفت ولی اون وخانوادش همچین موضوع مهمی رو به من نگفتن و تا زمانی که برم دادگاه بهم میگفتن تو خودت میدونستی ولی وقتی رفتم دادگاه گفتن ما نمیدونستیم باید بهت میگفتیم فک نمیکردیم چیز خیییلی مهمی باشه که بخوایم بهت بگیم دلم شکسته نمیدونم باید چکار کنم بخاطر بچم چکار کنم مشاور دادگاه بهم گفت اگه نمیخوای ۱۰ سال دیگه بری بیای اونم با تودوتا بچه دوباره راه طلاق رو پیش بگیری برو سر خونه زندگیت ولی درکل تو یه روزی این راهو میای بازم ادامه میدی واقعا موندم چکار کنم از یه طرف بچم از یه طرف من‌ ۱ سال با شوهرم زندگی کرده بودم که اینجوری شد و هنوز دوسش دارم ترو خدا راهنماییم کنین از یه طرف میگم طلاق اخرین راهه و من هیچ فرصتی بهش ندادم میترسم طلاق بگیرم و پشیمون بشم همینجور که الان دلم برای خونه زندگیم تنگ شده از یه طرف خانوادم میگن چون نگفته دروغ گفته ولش کن تا بره چکار کنم توروخدا راهنماییم کنین

ببخشید که خیییلی طولانی شد هنوزم حرف داشتم ولی همینارو فعلا جواب بدین
دو قطبی یعنی چی
یعمی دوشخصیتی گاهی خوب واروم گاهی بددهن وبی ادب
شما رو یادمه عزیزم
این بیماری درمان قطعی نداره عزیزم،هر روزم بدتر از دیروز میشن خودت بهتر میدونی راجع بهش
دست خودشون نیست اینجورادمها
کدوم شهر هستین؟؟
مثل دیوونه هامیشن کارهای عجیب غریب میکنن خودزنی میکنن به اطرافیانسون اسیب میزنن حتی به زن یابچشون
اره دقیقا ولی فقط دکترش بهم گفت اگه داعم قرصهاش بخورن کنترل میشن همین وگرنه خوب ن
به نظرمنم طلاق بگیرجون خودتوبچتوبرداروبرو..دادگاه بچه روبه تومیده چون شوهرت صلاحیت نگه داریشونداره
شیراز
خداازخانواده شوهرت نگذره که بایه بچه باهات اینکاروکردن
ببین رفتار همسرت تو روحیه ی بچه ات خیلی تاثیر میزاره،دست خودش نیس یه وقت ببینی عصبی میشه،بچه ات خیلی آسیب میبینه
بچه رو فعلا تا ۷ سال بهم میدن بعدش رو نمیدونم میترسم تا ۷ سالگی بزدگ کنم بعد که بدای خودش مردی شد ازم بگیرتش
آهان پس دوره
من یکی و دیدم رفت دکتر گفتن دو قطبی
هست
با دارو اولش کنترول شد به مرور دارو عوض شد و روز بیشتر کمتر میشد
بعد پیش روانکاو یکی دو سالی رف
الان خداروشکر از منم آروم تره و متین تر و بهتره😃
اگه بیماریش ثابت بشه که بچه بهش نمیدن اصلا
اخه دوسش هم دارم طلاق برام سخته
فک میکنی دوست داشتن کافیه؟
اگه ندرک داشته باشی که خوب نمیشه نگران‌نباش بعدازاونم مال تویه چون این بیماری تکب نمیشه
خوب
بچه هافیلم برادرم خسرو روحتما دان کنیدببینید توش شهاب حسینی درنقش یه ادم دوقطبی..
همه این مشکلاتی که میگین کاملا درسته!
به بچه آسیب میرسه.خودش هر چی
ته تهش دوستش داری
دوست داشتن چیزیه که آدم با هر سختی ای کنار میاد تا با طرفش بمونه!!
ولی اگه طرفشم اوکی باشه و همکاری کنه...
اگه راه میاد دکتر های خوب ببر.دوره های مشاور و روانکاو ببر
با کنترول شدنش.پیش هم میتونین زندگی آرومی هم داشته باشین!!
اره درکنار داروباید روانکاوی هم بشن و اینکه وقتی عادیه واقعا از همه لحاظ خوبه اینقدر اهمیت به زنو بچه میده که حد نداره حتی موقعی که عود کرده بود بیماریش هم وحشتناک نبود
اگ بخاطر دوست داشتن فقط بمونی ک و درست نشه هم زندگی خودتو هم پسرتو نابود کردی
اوج وحشتناکی بیماریش چکار می‌کرد
عزیزم وقتی میگی اینقدر بیماریش شدیده ک بستری شده
وقتی میگی مشاور دادگاه گفته تو الانم ک جدا نشی بازم این راهو میای
وقتی خانوادش شدت بیماری و وضعیتشو ازت پنهان کردن

بنظر خودت راه درست چیه؟
عزیزم من اصلا نمیخوام ب طلاق گرفتن تشویقت کنم اما خواهشا احساسی برخورد نکن
ب این مسئله باید عقلانی نگاه کنی چون فقط تو نیستی ک بخاطر دوست داشتن هر چیزی رو تحملکنی
این وسط پای ی بچه هم درمیونه ک باید فک کنی ببینی موندن در کنار پدرش ب صلاحشه یا دور شدن از پدرش
با چند تا مشاور دیگه هم صحبت کن ببین نظرشون چیه بعد تصمیم بگیر
تو دادگاه‌ میتونه محضری قول بده تموم مراحل درمان طی کنه وگرنه حق طلاق بده بهت حق حضانت بچه رو هم بده بهت و ی فرصت بهش بده
سال دیگه اگه دوتابچه یایه دونه دیگه اوردی اونوقت چییی
والا ما شوهرامون دو قطبی نیستن یه وقتایی میخوایم سر به تنشون نباشه،خدا به دادت برسه فقط
من همینجوری ب شدهرم میگ تو دوقطبی🤣
احمدمن که ازهمتون دوقطبی تره🤣🤣🤣😎😎
میگه همه اینارو میدم تازه میگه یه زمینم میزنم به نامت فقط نرو
شوهرت وضع مالیش خوبه
درسته همه چی احساس نیست که بخاطر دوست داشتن و احساس بخوای آینده خودتو بچتون تلف کنی
ولی همین بچه بدون پدر بزرگ شدن براش خیلییییییی سخته.خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو کنی...من خواهرم جدا شده و به عینه دارم میبینم که پسرش مشکل پیدا کرده الان آبجیم میبرمش مشاوره
همه چی احساس نیست...توی زندگی تامین میکنه؟؟؟از همههههه ی لحاظ ها منظورمه
چون اگه باقی چیزاش اوکی هست و برای درمان همیشه باهات همکاری کرده و همکاری میکنه
این با درمان کنترول میشه..دقیقا مثل بیماری قند یا پارکینسون که فقط باید با دارو کنترول بشه
ای ولی کارش خوبه میتونه دربیاره
پونزده سال ازش کوچکتری؟اینو نتونستم درک کنم واقعا
من ده سال کوچیک ترم
منم ۱۱سال ازشوهرم‌کوچکترم سمیرا
اره چون دوسش داشتم 😑
هیچکس جای تو نیست شاید ماهم بودیم بارها برمیگشتیم چون من خودم ب شخصه گفنم تنها چیزی فرصت نمیدم خیانت شاید تو این موضوع بهش فرصت بدم ما اوج مریضی شوهرتو نمیدونیم من میگم شاید باشی کنارش ولی همه چیو بذه حتی دستگاه بزاری حامله نشی سفت و سخت جلوگیری کنی و درمانش کامل بره چرا نشه فرصت داد‌؟ مگ دست خودشه ی وقتایی میگم آدم مریض ی همراه میخاد تا بتونه بجنگه باهاش
دم همتون گرم،عشقتون پایدار👌
همینکه اهل کار هست و ول نیست
همینکه به خانواده دوسته
و بخاطر زندگیش میگه همه چی میدم فقط بمون
خب خانوادشون دوست داره.
خیلیا همین چیزار و یا چیزای خیلی پیش پا افتاده تر هم نداره...
درسته همه چی احساس نیست.ولی همسرت اینطور که میگی از باقی لحاظ ها بهت رسیده
منم 9 سال کوچیکترم🤣🤣🤣🤣
خسته نشی ننه ماهور
حالا عکستو پاک کن
سمیراغیرتی میشوددددد😂😂😂
🤣🤣🤣ننه ماهور جر خورده
اخه اینقد گریه میکنه میگه اگه برای توهم پیش میومد من باید ولت میکردم میرفتم عذاب وجدان دوست داشتنم واقعا داره نابودم میکنه من مستقیم اول رفتم دادگاه و درخواست دادم هیچ تلاشی نکردم میترسم بعد طلاق همش بگم کاش یه فرصت میدادم شاید خوب میشد شاید ها داره نابودم میکنه
مرد خانواده دوست
یا عشق دو طرفه راحت پیدا نمیشه😃
😂
خب یه بار فرصت بده😕
من ی آدمی میشناسم خب مریضی شدخرش عین مریضی تو نیست ولی خب ی مریضی داشت از همسرش پنهون کرد و اونم درخواست طلاق داد سریع بعدش ایقد شدخرش گریه کرد تا بخشید برگشت الان ی دختر 4 ساله داره و اون مریضی هم تحت کنتارلشه چون دگ زنش میدونه حواسش هست مراقبش
عزیزم خیلی کناراومدن سخته باهاش اما خوب فکراتو کن ک پشیمون نشی چون طلاقم بهرحال سختیای خودشو داره
هااا مثل من😃
منم دوستش دارم
تو خاندانم در و همسایه حتی
هزاران نفر گفتن جدا شو ازش
ولی میگم باید بمونم تا درست بشه خیلی چیزا
باید برا زندگیم بچنگم
که فردا روزی جدا شدم
غمش رو دلم سنگینی نکنه بگم تلاشی نکردم برای نگه داشتن و درست کردن زندگیم
اخه خانوادمم بهم میگن اون دفعه خودت خواستی رفتی حالا اومدی اگه بخوای بازم نظرما رو بیخیال بشی بری اگه مشکلی برات پیش اومد دیگه پشتت نیستیم میگن الان پشتت هستیم بعدا ن دیگه
عکستم پاک کن
خیلی مریضیش حاده؟ تا حالا رفتارای خطرناک هم داشته؟
ن فقط یه سری رفتار هاو حرفایی که گوش نمیکرد رو عصاب بود همین
پشتت بودن مگه تو چیزی ازشون میخوای؟؟؟
من مهر ماه افت بتا گرفتم.با شوهرم جنگم شد.کتک خوردم در حد مردن
رفتم خونه بابام
هیچ حمایتی هم ندیدم از لحاظ مالی چون میدونستمم ک ندارن
خودشونم مریضن حتی برا کارامم تنهایی رفتم دادگاه اینا شکایت کردم
دو روز طول نکشید اومد با همه خانوادش برای عذر خواهی و درست شدن
خانوادت همینکه بدونی جدا شدی یه سقف هست بری اونجا کافیه...دیگه نیاز نداشته باش که کسی پشتت باشه
تو هر جا هم بری فقط خودتو میخوان
هر تصمیمی بگیری باید خودت بگیری هیچکس هم نزار به زور بهت بگه برو طلاق بگیر وگرنه ما دیگه نیستیم...چون بعدا شدیدا پشیمون میشی
خب اگه واقعا با قرص قابل کنترله یه خورده بیشتر بهش فرصت بده
البته نمیدونم اصلا تو شرایطت نیستم.
در مورد این بیماری هم مثل همه یه اطلاعات جزیی دارم
فقط اینجور مریضیا فک کنم ارثی باشن ، حواست به بچت باشه یه وقت اون اینجور نشه
من فقط یادمه یه فیلم میداد شهاب حسینی این مریضیو داشت ، سخت بود واقعا زندگی باهاش
الان یه کمم از نظر مالی ساپرتم میکنن ولی میترسم نتونم از پس خودمو بچم بربیام و سختی هامم بیشتر بشه چون تو خونه شوهرم شوهرم هیچی کم نمیزاشت
من اول عروسیم افسردگی گرفتم همش گریه میکردم...
رفتم پیش دکتر عصاب گفتم میخوام حدا بشم
شدیدا مخالفت کرد
گفت تو الان حالت خوب نیست افسرده شدی و با این حال تصمیم بگیری.بعدا شدیدا پشیمون میشی.بمون یه مدت بگذره بهتر که شدی با چشمای باز به موضوع نگاه کن و تصمیم بگیر
اره فیلم برادرم خسروووو
بهشون گفتم دان کنیدببینید
چ رفتار هایی نمیدونم چرا فکر میکنم عجولانه داری تصمیم میگیری تو این مدت زنش بودی چکار کرد دست روت بلند کرد چکار کرد شوهرا ماهم هم رو اعصابن فک کنم مریضی بین مردا همگانی باشه
زندگی بدون شوهر خیلی سخته
خیلی تحقیق کن
شاید واقعا قابل کنترل باشه و بشه زندگی کنی
وجیحه جان اگ میخایی برگردی باید خیلی چیزا بگیری از شدهرت حضانت بچه حق طلاق نمیدونم مهریه یا نصف دارایی چمیدونم چیزایی ک ایندت تضمین میکنه
اره افرین همین بود
خیلی دلم براش سوخت تو فیلم
سلام من تورو یادمه یبار دیگه هم گفتی این موضوع رو ..
هر تصمیمی که میخوای بگیری
اگه خواستی جدا بشی
یه کاری پیدا کن که بتونی یکم از هزینه های خودتو تامین کنی
چون خونه پدری نمیشه توقع زیادی داشت
من خواهرم جدا شده با بچش خونه بابامه
بابام میگه من نون پنیرم خوردم تو باید همینو بخوری
ولی بچه نمیفهمه ک
برا همین خواهرم چند تا وام گرفت.وسیله ریخت مغازه بابام مامانم وای میسته لباس اینا میفروشه..خداروشکر از بابام یک ریالم نمیگیره که هیچ.اجاره هم میده به بابام
ن دست روم بلند نکرد اصلا فقط میگم چون خودش یه مدت کارش یادش رفته بود نمیدونست چکار کنه کلافه بود همش میخواست بیرون باشه همش حرف میزد آبد باز میکرد ول میکرد هرچی میگفتی نمیبست یه همچین کاراییش رو عصاب بود فقط
یکی از اقوام دور ماهم همینجور بود یبار چاقو گذاشته بود زیر گردن مادرش 😐بردنش تیمارستا تا اخر عمرش
همین حرفارو که مشنوم میترسم
تحت درمان باشه و پیش روانکاو بره
در بدترین شرایط حتی اگه بهترم نشه
حداقلش بدتر نمیشه و تو همین سطح میمونه
پس برم پیش مشاور های دیگه
چون خودمم میخوام طلاق آخرین راهم باشه
مشاور مریضی و درمان نمیکنه!!دکتر مغز و عصاب برو دارو میده
خانوادش اصلا براشون مهمم نیست میگن میخوای بری هم برو من حتی قبل اینکه بفهمم مهریه ام بهش بخشیدم ۱۴ تاش فقط دارم
من نمیدونم جو خونتو اگه شرایطت سخت یا خطرناک نیست
بجنگ و درستش کن.چون دوستش داری بعدا اذیت میشی
ن برای اینکه تصمیم درست ترو بگیرم
هفقط تصمیم ب برگشت گرفتی قول های محضری باید بگیری همین مهریه ات تغییر بدی حق هات بگو خیلی چیزا وگرنه همینجوری برنگرد
منم همینو میگم میگم بدم اگه دیدم خیلی اذیتم کرد اگه دیدم قابل زندکی کردن نیست بعد بیام که حداقل بگم تلاشمو کردم نشد ن اینکه عذاب وجدانشو بکشم
اره همه اینارو گفتم بهش
الان حضانت و ولایت بچه رو کامل بگیر ازش
حق طلاقم ازش بگیر
تعهد هم بگیر...بعد اکه خواستی بدی خونت...یک دوره با دارو و درمان و روانکاو امتحانش کن ببین بهتر میشه یا نه..برا خودت این باشه یک فرصت که برای زندگیت میدی
ولی چیزای مهم که بالا گفتم حتما ازش بگیر
حضانت و ولایت هر دو با هم مهمه
من آبجیم حضانتو گرفته بود
بعدا بخاطر گرفتن ولایت مهریشو بخشید کلا
حتما وکیل بگیر برای این چیزا
و اینکه خانوادم میگن تو الان ۲۵ سالته اگه الان برگردی فرصت بیشتری داری ولی اگه رفتی چند سال دیگه برگشتی دیگه فکر ازدواج نباید بکنی و از این حرفا
ک از راه قانونی جلو بری
وجیحه جان رک بگم با وجود یک بچه چ 25 سالت باشه چ 40 سالت باشه خیلی راه ها برات بسته اس بعد فک نمیکنم ازدواج در آینده ایقد مهم باشه برات ب اندازه زندگی الانت
اینا همش تفکرات مادر پدرای ما هست که قدیمی فکر میکنن
بخدا دخترایی هستن که بالای سی سالشونه هنوز ازدواجم نکردن...
زن پسر خاله من از پسر خالم جدا شد الان دومی سومی شوهره ک کرده باز داره جدا میشه میگه میخوام ازدواج کنم تازه اول جونیمه
پدر و مادرای ما دور از جونت میگن جدا شدی بیا بمیر تو خونه بچتون نگه دار فقط
اوکی ممنونم واقعا از راهنمایاتون یه کم آروم شدم همش انگار استرس دارم یه روز زنگ نزنه پسرشو ببینه من به یه بهونه ای زنگ میزنم میگم ببین مثلا ماهان گریه میکنه باهاش خرف بزن آروم بشه درکنارش خودمم اروم میشم با صداش
وکیل خوب مشاوره خوب یادت نره
مادرشوهر منم بیماری دو قطبی داره
دقیقا دیگه واقعا ادم زده میشه از همه مردای دیگه با وجود دوست داشتن شوهرش مگم اگه خدایی نکرده هم جدا بشم هیچ وقتی ازدواج نمیکنم که به غرور شوهرم بربخوره له بشه این وسط حداقلش باهم زندگی نمیکنیم
آبجیم تیر ماه بود فک کنم یا مرداد
الان یه مورد خوبی براش پیش اومده
میگه مشاور بم گفته باید یه سال از رو طلاقت بگذره تا عاقلانه بتونی تصمیم بگیری..فقط جوابی نداده
مورد برا آدم پیش میاد
اصلا فکر ازدواج یا حرفای بقیه نباش.چیزی که قسمتت باشه و خدا سر راحت میزاره
ان شالله همه هرچیزی که بداشون خیره پیش بیاد برای منو پسرمم همینطور
واقعا ارومم کردین آبجیهای گلم ممنونم از راهنماییهاتون
خواهش میکنم عزیزم😃
وجیحه تو نت بزن دکتر زهرا یدالهی ببین اگه ویزیت آنلاین داره یبار باش بحرف
کارش خوبه.تو اطرافیان دیدم😃
من بیمارستان روانپزشکی ایران رفتم پیشش ویزیت شدم..دکتر مغز و عصاب هست
سال97😃
با مشاور و روانپزشک صحبت کن ببین اگه با دارو میشه کنترلش کرد جدا نشو. چون دوسش داری.
سلام عزیزم هیچوقت خوب نمیشن ک هرچی سنشون بره بالاتر بدترم میشن
من ک اخر از شوهرم جدا شدم تنها دلیلش همین اذیتاش بود ک هنوزم سایه اذیتاش رو زندگیمه
یهو زنگ میزنه تند تنو بچه ها رو میبینه الان چند وقت هی تند تند میدید بچه ها ک وابستش شدن بلاکشون کرده😑 و گفته فقط کار مهم داشتید زنگ بزنید
فقط این رو میتونم بگم واقعا خدا کمکت کنه عزیزم
سلام من خودم فوق لیسانس روان شناسی شخصیت هستم ، متاسفانه اختلالات شخصیتی قابل درمان نیستن و فقط قابل کنترل هستن ، به نظرم جدا بشین بهتره ،زندگیتون در آینده چالش های زیادی ممکنه براش پیش بیاد و کاری از دست شما برنمیاد حتی گاهی خیلی خطرناک هم میشه
فقط و فقط اگر شوهرت بیماریشو قبول داره و میخواد درمان بشه فرصت دادن خوبه وگرنه اگر مهم نمیگیره خیلی اذیت کنندس
مخصوصا هرچی بچه ها بزرگتر بشن بیشتر اذیت میشی
دقیقا
خیلی وحشتناکه
در لحظه مهربون و عاشق پیشه یهو هم انگار ی دیو پلید میشن🥺
من خودم فک میکنم این همه سال باهاش زندگی کردم خودمم دو قطبی شدم😂
متاسفانه دقیقا اگه حاد بشه شخصیت خطرناکی پیدا میکنن و ممکنه به اطرافیانشون آسیب های خیلی بدی وارد کنن رفتارهای خطرناک انجام بدن ، چون میگن سابقه بستری داشتن برای همین مشخصه شرایطشون زیاد نرمال نیست ،خانواده همسرشون خیلی کار بدی کردن که اطلاع ندادن
به من گوش کن
عشق! حرف اول و آخرو میزنه
به ندای قلبت گوش کن
از طرفی پنهان کردن یه همچین موضوعی که به سلامتی بر میگرده از طرف خانوادش، دروغ م عقدتون باطل محسوب میشه
بله دقیقا
من بابای بچه ها میگف برید عروسی بعد یکساعت بعدش زنگ میزد داد و بیداد ک چرا رفتی😅
خودش لباس مجلسی میخرید بعد میگف این لباس رو نپوشیا لخته زشته
یا میگف چرا تو خونه لباس لختی پوشیدی زشته لباس پوشیدخ بپوش
بیرون میرفتیم میگف چرا ارایش نمیکنی😅
شب میگف بیا بخواب بعد میگف زشته پیش من نخواب
وقتی ازدواج میکنی ینی باید تو غم و شادی هم شریو باشین
تا الان اگه شاد بودین نامردیه که الان بهت احتیاج داره و دلش برای بچه اش پر میکشه ولش کنی و بری
این نظر منه
دوباره به من گوش کن
پیرزنی تو روستای ما بود که شوهرش بعد از عشق و عاشقی دوران قدیم که خیلی عشق های واقعی تری نسبت به امروز بود با هم ازدواج کردن و یهو آقاهه از نظر عقلی مشکل دار میشه و خل میشه بعضیا میگن جن زده شد بعضیا میگن یهو مغزش آسیب دید به هر حال شلوارشو میکند تو خیابون جیش میکرد و الکی مخندیدو اذیت میکرد میرفت تو کوه گم میشد اصلا یه وضی
ولی خانمش می رفت دنبالش
می آوردش خونه
میشستش
دارو میداد
غذا میداد
ازش ۵ تا بچه آورد چون دوستش داشت که همه رو دکتر و مهندس کرد
الانم زنده ان
عشق واقعی بیماری نمیشناسه
پیری نمیشناسه
دیر و زود نمیشناسه
عاشق اگه هستی یا علی بگو و تحمل کن با رفتارت عوضش کن کنترلش کن
اگه عاشق نیستی اگه دوستش نداری ولش کن
اگه فکر میکنی بچه ات در آینده بهت مگیه مامان چرا به بابا فرصت ندادی جواب داری بهش بدی ولش کن
اگه بچه ات گفت چرا تلاش نکردی خوب بشه پس تو عاشقش نبودی ولش نکن
عزیزم این در صورتیه که بعد از ازدواج بیمار شده باشن نه اینکه از قبل بیمار بوده و ازش پنهان کنن تو همسایگی مادرم یه خانم بیماری صرع داشته و پنهان کرده شوهرش فهمید طلاقش داد بازه هم ایشون بچه دارن باید همه جوانب رو بسنجه
درک نمیکنم رو چه حسابی بعضی خانمها مهرشون رو میبخشن
عزیز دلم
من یه رفیق صمیمی دارم که شوهرش همینجوریه
۴ سال همو میخواستن بعد از عقد شوهرش خیلی خوب بود یهو عصبی میشد با کمربند دوستمو میزد ، همه گفتن عروسی کنین خوب میشه عروسی کردن رفتن خونه خودشون خوب نشد گفتن یه بچه بیار خوب میشه و ... الان دوستم دوتا بچه داره ازش و همچنان دوستش داره و ۱۰ بار رفت دادگاه و برگشت و هر ۳ماه درمیون باهم درحد مرگ دعوا میوفتن
الان دوستم میگه کاش تو دوران عقد ازش طلاق میگرفتم
به نظر منم ادامه این زندگی اشتباهه. جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته
اولا وقتی یکاری توش نه میاد نبلید خیلی اصرار کمی حتما یه حکمتی هست . دوما قبل ازدواج باید تحقیق میکردی . و سوما وقتی رفتی سرخونت نباید انقدر زود بچه دار میشدی .
حالا شرایط زندگیتو ببین ببین میتونی بدون شوهر با یه بچه زندگی کنی زندگیت بعداز طلاق عالی میشه یا بدتر . بعدم طلاق بگیری اگرم بچه رو بهت بدن بازم پدر حق دیدن بچشو داره .
اگه شوهرت حالش خوبه و میتوتی باهاش زندگی کنی زندگی کن.
حالا جدای ازینکه بهت دروغ گفتن .
یه فرصت دیگه بهش بده هر چی باشه پدر بچته حواست باشه دوباره باردار نشی فقط
حق طلاق و حضانت بچت رو بگیر حتما بگو شرط موندنم تو ابن زندگیه
اگه دیدی واقعا نمیتونی با مشکلش کنار بیای اون وقت خیلی راحت میتونی جدا شی

بنظرم برو مشاوره
تصمیم خیلی سختیه
چقدر ناراحت کننده ست بعضی بیماریها درمان نمیشن
این مریضی خیلی مریضیه سختیه
با تعهد و حق طلاق و حصانت به زندگیت ادامه بده اگه دیدی نمیشه بعد جداشو
اصلا درمان نمیشه
امکان داره کاری یهو کاری انجام بدن ک جبران ناپذیر باشه ولی با دارو قابل کنترله
عزیزم زود ب طلاق فکر نکن تصمیم عجولانه نگیر اینو به خانوادت هم بگو
با رفتنت شاید خیلی بدتر شه
یه کم تحمل کن حداقل کاری کن ک بعدا عذاب وجدان نگیری ک تلاش نکردی برای کنارش موندن
بزار فردا ک بچت بزرگ شد حرفی برای گفتن داشته باشی
بهش بگی ک تلاشت رو کردی ک کنارش بمونی ولی نشده...تا شرمنده بچت نشی
خاهر منم گیر همچین آدمی افتاده بود فوق العاده مهربون و عاشق اما چند بار خودکشی کرد یه انگشت خاهرمو رو شکوند یه روز همه ی وسایل خونه رو شکوند یه روز همه ی قابلمه های تفلونش رو سیم ظرفشویی کشید سفیدش کرد یه بار تو محرم تو مسجد یهو عربده کشید از مسجد زد بیرون حالا همه دنبالش سری آخر یه چاقو آوورد خونه به خاهرم گفت میکشمت دیگه خاهرم تصمیم گرفت و جدا شد ادنا البت بجه نداشتن خاهرم میگفت تو نامزدی کاملا خوب بود و یه روز پسرعمه ش رو دیدن گفت مشکلی نداری نگو از بجگی مشکل داشته خانواده ش بیخیالش شدن بابام چون خاهرم جدا نمیشد خیلی هزینه کرد برد تهران دکتر درمانش کنه دکتر گفت مگه پسرخودته ولش کن این خوب بشو نیست دخترتو نحات بده. دوباره ازدواح کرد طلتق گرفت باز دوباره ازدواج کرد بچه دار شد یمی از بچه ها ش رو فروخت
باید مراقب باشی پسرت از پدرش الگوبرداری نکنه
اخر خواهرت جدا شد؟؟؟
خواهرت ازدواج کرد
دوقطبی ها باید مادام العمر تحت درمان و دارو باشن....ومتاسفانه ژنتیک خیلی موثر
اومدیم یه شرایطی پیش اومد مثلا قرص نخورد..
چه کاریه خواهر من
سری که درد نمیکنه چرا اصرار داری به دردش بیاری..
دلت واسه خودت بسوزه که بیچاره ات کردن
دلت واسه خودت بسوزه نه اون دروغگوا
تو خودتو حروم کردی..حستو اسراف کردی..ریدن تو جوونیت


من نمیفهمهم یعنی چی دلم تنگ میشه واسش

ترو خدا گاهی وقتا بیاید دلمون واسه خودمون تنگ شه

بنظرت تو این بیماری رو داشتی اونا ترو قبول میکردن! والا یک شبه طلاقت میدادن
آره عزیزم دوباره ازدواج کرد الان دوتا بچه داره خداروشکر زندگی خوبی داره
اینم بگم زندگی که با دروغ و فریب شروع شه..پایان خوبی نداره.
راهتو جدا کن
خودت و بچتو هم بسپر ب خدا.
یادمه بعد از جداییشون مادربزرگم فوت کرد اومد تو ختمش چون همه حالشو میدونستن برخورد ملایمی داشتن تا بره بعد از جدایی خیلی اذیتمون میکرد تا یه سال مزاحم تلفنی میشد تا اینکه ازدواج کرد و دست از سرمون برداشت
ما خونه مون ویلایی و حیاط دار بود چندوقت میترسبدیم درهارو قفل میکردیم از تو بتغمون میومد در پشتی رو میکوبید چه شبای وحشتناکی بود
والا حق دارن.
تهش اینه خودت شاغل میشی واسه دخل و خرج پسرت.
وجیهه تو پارسال هم تاپیک زده بودی چی شد الان تصمیم به جدایی گرفتی حالش بدتر شده؟
Vala qotbaye shohare mnm kheili ziyade..

Yho enqad mhrabone k asln mikhay zaman hamonja vayse..

Yho mibibi ba khodesham qahre.. 🤐


Hyo mibini nmishe bahash harf zad y klme migi mipare bht...

Yho mibini jang mishe..

Yho engar faqat khodesho mibine o toi in vasat nisti..

Vali vali vali vaqti khobe kheili khobe...

Yho dasto dl baz mishe hme kar mikne...
Yho miyad mnate hme un chizaro saret mizare...

Hala ba in tafasir shoma bgin ino chikaresh knm🤕🙄😆
👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
سلام عزیزم عذاب وجدان نگیر که جدا بشی . دلت نسوزه بیشتر از دوست داشتن حس میکنم دلت میسوزه .
خدایی حالا خانواده شوهرت بهت نگفتن خود شوهرت نباید میگفته؟
یه کم منطقی فکر کنی باید طلاق بگیری . خدا واسه هیچ کی نخواد اینجور بیماری هایی رو. ولی خودشون که میدونستن نباید زندگی تو رو خراب میکردن . آخه ۱۵ سال اختلاف.
حرف خانواده تو گوش کن تا پشتیبان داشته باشی نه کسی که از اول بهت دروغ گفته
سلام عزیزم خوندم،ومن همچی موردی روشنیدم،اگه کنارش باشی تحت درمان باشه قابل کنترل،طلاق بابچه سختیای خودشوداره حتی اگه خانواده همه جوره پشتت باشن،شایدکنارهمین پدرموندن برابچت بهترکنارناپدری بزرگ شدن باشه،تااخرکه نمیتونی ازدواج نکنی،ازدواج بابچه سختیای ی زبادی داره حتی توبابهترین کیس ممکن،این سرنوشت تو،اون همسرت وتوازش بچه داری درسته توراه طلاق روداری قرارنیس تباه شی،اماتوکل کن بخداوکنارش بمون کمکش کن تاخوب شه اون یه انسان مریض شایدرفتنت بیشتربهمش بریزه الان زنوبچه داره همه ایناروازش بگیری چه حالی میشه بفهمه بخاطرمریضی زندگیش خراب شد،به نظرم بارفتنت شایدخودت زندگی بهتری گیرت بیاداونم قطعی نیس،امامطمعنن برابچت سختره،یه فرصت دیگ بده به طورجدپی درمانش باش،حال این دوقطبی بقیه شوهراوالااون قطب خوبشم درحدهمسرشماندارن،بازهم چندجلسه مشاوره حضوری برات بهتره،ان شاءالله که بهتربن تصمیموبگیری
عزیزم بابت اتفاقی که برات افتاده خیلب متایفم امیدوارم راه روشنی و خوبی روبرو باز بشه پیشنهاد من این هست که شناختت رو نسبت به بیماری دوقطبی بیشتر کنی با یه روانشناس نه یک مشاور صحبت کن و اطلاعاتتو بالا ببر و بشین فک کن با این شرایط یک آدم میتونی کنار بیای یا نه اگه این بیماری سالی یه بار یا چند سال یه بار تحت چه شرایطی سرافکغش میاد چقد میتونه رو تو و زندگیت تاثیر بذار خیلی مهمه پارسالم یه خانومی مشابه شما همین پیامو زاز نمیدونم شاید خود شما هم بودیولی یه سرچی بزن تو اوما نظرات اونجارو هم باز بخون
همه شوهرای ما هم از دم کصخولن بابا همه مردا جا دو قطبی ۴ قطبی هستن🤣
اگ خوبه و با دارو کنترل میشه زندگی کن
اخی دلم گرفت به حاطرش😔
به نطرم با چندتا دکترو روانشناس دیگه ام مشورت کنه بچه بدون پدر بزرگ کردن خیلی سخته میشه سرشار از عقده و حسرت اگه واقعا میشه با دارو کنترل شه همه ی حق هارو ازش بگیر و بهش یه فرصت دیگه بده و خیلی مواطب باش باردار نشی
ولشون کن بابا از این حرفا زیاد میزنن هیچوقت بچه شونو ول نمیکنن
نروووو
وجیهه خداوکیلی بخوای حساب کنی شوهر همه ی ما دو قطبیه🤣🤣بازم شوهر تو شعور داره میگه نرو شوهرای ما میگن بدرک درم پشت سرت ببند🤣
😂😂👌👌
سلام عزیز ببخشیدا با یه بچه طلاق بگیری بهتر از اینه ک بچه ات با کلی کمبود بزرگ بشه
پدرشوهرمنم دوقطبیه تو کل سال دو سه ماه خوبه مادرشوهرم صبرش خیییییلییییه ولی با این سنش پارسال میخواست طلاق بگیره
خودت ببین اعصاب خودت و بچه ات بیشتر برات مهمه یا اون؟؟؟؟؟!!!! بعد تصمیم بگیر
😄 این چندسالی ک من عروسشون شدم دیدم هرسال قبل ازعید قهربود و بدوبیراه میگفت تا ۱۴ فروردین خودش اشتی میکرد
فقط امسال قهرنکرد چون من باردار بودم ذوق میکرد الان ک سقط کردم هنوز بهشون نگفتم
ولی در کل مرد خوبیه و مریضیش درحد شوهرت نیست ی مدتم قرصرمیخورد صبح و شب همش خواب بود دکترش هم گفت این درهمین حدمیمونه نه بدتر میشه نه خوب میشه
بادکترش صحبت کن چون جوانه شاید درمان بشه
ببین صبرت در چه حدیه اگه میتونی تحمل کنی خوبیاشو بذار بجای مریضیاش و زندگی کن
بخاطر بچه ات هم نگران نباش
وقتی بزرگ بشه درک میکنه
من خواهرشوهرم باباشو میگه کاش میمُرد ولی وقتی تصادف کرده بود خیلی نگرانش بود وسریع خودشو رسوند بیمارستان
شوهرمم باباشوخیلی دوس داره
وقتی پدرشوهرم بدمیشه بعنوان یه مریض بهش نگاه میکنیم
خداروشکرکارای خطرناک نمیکنه فقط قهرمیکنه و دهنش ول میشه (یعنی حرفای بدمیزنه فحش واینا) بعضی موقع ها هم وسیله میشکنه بایدجاخالی بدی😁 این مورد خییلیی کم پیش میاد
دوست گلم تاپیک شما رو با تموم کامنتای بچه ها خوندم
با شوهرت قرار بذار و حضوری صحبت کن
با گرفتن حق حضانت و حق طلاق و همون زمینی که گفته(چون مهریه نداری که پشتیبان آینده ات باشه) برگرد سر زندگیت
اینجور جدا شی تا آخر عمر خودتو نمیبخشی
بمون و واسه درمانش همه تلاشتو بکن
خیلیا هستن شوهراشون از اول روی همون قطب بد شوهر شما هستن ولی موندن و دارن زندگی میکنن

اون بهت دروغ نگفته
اینجوری فکر کن که چون دوستت داشته و ترسیده از دستت بده قبل ازدواج بهت نگفته


و اینو هم بگم ک خودت کلاهتو بردار و قاضی شو
تویی ک انقد دوستش داشتی ک بخاطرش تو روی خانوادت ک بزرگت کردن وایسادی
اگر قبل ازدواج از مریضیش هم خبردار میشدی باز میگفتی میمونم و کمکت میکنم درمان بشی و ازش دست نمیکشیدی

پس هرگززززز اونو متهم به دروغ گویی نکن و خودتو هم با فکر اینکه بهت دروغ گفته عذاب نده
خیلی سختههه زندگی کردن با ادم دوقطبی به نظرم چندتا روانشناس برو یه مدت بگذره ببین رفتاراش بهتر نشده اگه دیدی تاثیری نداشته یا موقت بوده طلاق بگیر بنظرم یه تربیت بد و محیط نا امن خیلی بدتر از بدون پدر یا مادر بزرگ شدن و تاثیرات بدش خیلی بیشتر رو بچهه
خداییش بخوایم نگاه کنیم ما زن ها هم وقتی پری میشیم ب ی مقداری اعصابمون بهم میریزه یکی بیشتر یکی کمتر
من دوستم دوقطبی شده بود البته از اول دوقطبی نبود بخاطر یه سری فشارا اینطوری شد الانم ازدواج کرده یه پسرم داره دیگه نمیدونم داره چجوری زندگی میکنهه ،ظاهر قضیه که خوبه ولی باطنشو نمیدونم ،اون موقع که با هم تو یه خوابگاه بودیم از بچه ها دزدی میکرد بعد که بچه ها میفهمیدن دلیلای عجیب میوورد واسه کارش یه بار میگفت یه گروه پشت سرم هستن ازم اخاذی میکنن اگه بهشون باج ندم گفته م بکارتت از بین میبریم ،یه بار میگفت داداشم سرطان دارههه مجبور شدم پول بردارمم خیلی وحشتناک بود واقعا سختهه زندگی کردن در کنار کسی بودن که دو قطبیههه
ارهه ولی کارای غیرطبیعی نمیکنیم ته ش اینه که گیر بدیم یا داد بزنیمم ،افسرده بشیم اونم موقت نه هر روزش
البتهه عزیزمم چون شوهرت مشکل روانی دارهه ،مدارک پزشکی ببری دادگاه رای به تو میدهه که بچه تا اخر پیش خودت باشهه چون صلاحیت ندارههه و واسه بچه ناامن
دوقطبی ها هم موقته، همیشگی ک نیست.
چندروز خوبن یهو بد میشن دوباره خوب میشن
بعضی ها بادارو امکان داره درمان بشن بعضی ها هم تااخر عمرشون باید دارو مصرف کنن
خداروشکر پدرشوهرمن وقتی بدمیشه باهمه قهرمیکنه
منکه اوایل تعجب میکردم هیچ دلیلی براقهرکردنش پیدانمیکردم، بعد خودش باکمال پررویی باهمه آشتی میکنه
دوقطبیا زندگی عجیبی دارن
ببین من یکی از نزدیکانم اینطور بود
از نزدیک لمس کردم این زندگی رو و دیدم
حتما پیش چندتا روانپزشک برو و اطلاعاتت رو بالا ببر ببین میتونی تحمل کنی و اینکه اگه مریضی سخت تر بشه مریض چکارایی ممکنه انجام بده
خودتو آماده کن که اگه موندی همه کارای زندگی رو به عهده بگیری خودت مرد وخودت زن باشی
شاید یه وقتایی برسه که دیگه از لحاظ زناشویی به صفر برسه ومثل خواهر برادر بشین باهم در اثر بیماری و قرص ها
اگه تصمیم به موندن گرفتی حتما با مدرک معتبر حق طلاق و حضانت بچه و همون تکه زمین که گفتی رو ازش محضری بگیر که دیدی عرصه بهت تنگ شد راه فرار داشته باشی
یه وقتایی طلاق راه نجات هست بهش بد نگاه نکن و همه فکراتو بکن تو الان یه مادری و سردو گرم روزگار رو دیدی
با فکر انتخاب کن نه با احساس


برات بسیار بسیار آرزوی روزای بهتر میکنم عزیزم وحتما دعات میکنم خدا خودش کمکت کنه
عزیزم به نظرم من یه فرصت با شرط و شروط بده من بودم اینکارو میکردم توی خونه پدر با یه بچه خیلی سختر میگذره از یه طرف احساس سرباری از یه طرف حرف و حدیث مردم از یه طرف چشم هرزه بهش بگو بیاد داده اونجا محضری ازش کتبی قول بگیر کع درمانشو ادامه بده و در صورت قطع درمان یا آزار و اذیت حق طلاق با تو باشه بچه ها مال تو باشه و همچنین تا قرون آخر مهریتو بده و اون زمینم به نامت کنه مریضیش دست خودش نیست بهش فرصت بده و این که سعی کن بچه دار نشی دیگه
فکر کن خودت حالا دوقطبی هیچی یه بیماری دیگه داشتی و شوهرتم دوست دلشتی و میخواستی بهش برسی حتما ازش قائم میکردی اگه بعد ازدواج میفهمید و ناراحت میشد و درخواست طلاق میکرد ازش یه فرصت دیگه نمیخواستی ازش نیخواستی به خاطر عشقتون ببخشدت به نظرم یه فرصت بدی بد نیست البته با شرط و شروط
موافقم
ممنونم از همه دستان
بخاطر راهنمایی هاتون
ان شاالله زندگی پرازعشق و محبت و سلامتی درکنارهم داشته باشید
سعی کن خیلی رفتارارو بابیخیالی بگذرونی
سلام بانو
الهی عاقبت بخیر شی
حقیقتا نمیدونم چی بگم فقط چندتا نکته را مد نظر داشته باش ـ
بیمارای دو قطبی با مصرف دارو و کمک روانشناس تا حد زیادی کنترل میشه به شرطی که فرد خودش قبول داشته باشه باشد
دوم اینکه عود دست خودش نیست چون بیماریه
پس شرط و شروط گذاشتن معنی نمیده
با یسری راهکار ها و آگاهی شما و همسرتون میتوانید زندگی خوبی داشته باشید