Ooma
پرسش (1400/11/10):

سلام بچه ها دل منو شوهرم گرفته برادرشوهرم خیلی بی احترامی کرد

ما میخوایم از پیش اینا بریم شهر بابام اینا
واقعا نمیتونیم اجاره خونه بدیم مستاجرا میدونن چقد اجاره و رهن گرونه
مستاجر بابام داره میرع گفت پاشید بیاید اینجا
حالا برادر شوهرم ک از ما چندسال کوچیکتره
کلی بی احترامی کرد بهمون
آدم مگه اختیار دار زندگی خودش نیس؟
اینا چه مرگشونه پس
همه چیو از چشم من میبینن در صورتی ک شوهرم از خداشه بریم
خیلی دلمون شکست امشب

حتما کار خودتونو انجام بدید پس😐
مردم چقد پررون
حالا با اطمینان بیشتری برین
خوب بگو پول رهنمون رو بده نریم
منم اومدم شهرخودم خونه خریدم چون قیمتهاش مناسبتر بود مادرشوهرم اینا راضی نبودن ولی مخالفت هم نمیکردن مثلا تو شهرشون خیلی دنبال خونه میگشتن .
صد در صد برررررررین عزیزم
عزیزم شما خودتون باید برا زندگیتون تصمیم بگیری اگ الان اجازه بدین دخالت کنن دیگ تو هر چیزی دخالت میکنن شما بهتر میدونین چی ب صلاح زندگیتونه
تازه نصف پولش رو شوهرم داده ولی خونه کلا به نام منه ولی چیزی نگفتن به اونا چه وقتی یه ریال هم کمک نکردن شاید به پسرشون گفتن ولی به من اعتراضی نکردن. خانواده م هم خیلی قرض دادن کمک کردن ولی خانواده شوهرم اصلا
چه رویی دارن بعضی ها
اونجا هم رفتین احترام شوهرت رو خیلی داشته باش تا احساس غریبی نکنه و حتی یه لحظه هم پشیمون نشه چرا اومده
برادرشوهر چیکاره س اصلا این وسط.پرو
حتما خانواده ش هی میگفتن اینم جوگیر شده واکنش نشون داده
اخه کوچیکترم هس والا ادم زور داره بهش بخواد امرو نهی کنه
دقیقا اینا حتی برا ما عروسی هم نگرفتن
بیخیال اصلا از چشم تو ببینن مگه بد زندگیت رو میخای. بگو میتونم میکنم🤣🤣🤣🤣🤣
درکت میکنم منم دقیقا تو همین شرایطم
ولی الان همش دنبال دعوان که ما نمیزاریم پسرمونو ببری
حالا شوهرم از خداشه بریم😅
ای بابا اینا انقد خسیسن جون ب عزراییل نمیدن دلت خوش توهم😐
والا مادرشوهرم گف اجازه نمیدم پسرمو ببری
منم گفتم هر ادمی اختیار زندگی خودشو داره
گف نه من راضی نیستم
تو دلم گفتم به تخمدانم ک راضی نیستی😑
مادرشوهرم مهربونه ولی باهمون مهربونیش حرفشو میزنه ولی جون کمک نکرد هیچس نگفت به خاهرش گفتیم برای یه ماه به ما پول قرض بده ده تومن ماه بعد قلکی داشت شوهرم نداد بهش میدادیم گفت نداریم از خاهر خودم قرض کردم چهل روز بعد یعنی ده روز بعد تعاونی شوهرم ماشین خرید اونموقع قرار نبود خونه کلا به نام من بشه
مامانم همش میگه نفرین نکنن شمارو
بهش میگم ب نظرت با این کارای بدشون ما رو نفرین کنن خدا خندش نمیگیره؟
چ‌نفرینی اخه
خون دل خوردیم از دست اینا بخدا
سعی کن با آرامش حل کنی میگفتی هزینه ها بالاست میریم اونجا پول جمع کردیم دوباره میایم خرشون میکردی. مادرشوهرم میگفت به داداشم بگم براتون دنبتل خونع بکرده با اینکه با شهر اونا مخالف بودم ولی میگفتم بگردین. البته من تو خاستگاری به شوهرم گفتم اگه واقعا امکانش هست شهرمن زندکی کنیم اونم قبول کرد الان سه ساله اینحاییم شهرمنو بیشتر دوست داره
ما کلا ارومیم
اونا همش داد میزنن
خالا خوبه شوهرت تک پسر نیست
پس بیخیال بذار جیغ جیغ کنن
همین ۲تا پسرن
برادرشوهرت مجرده؟
بعد مادرشوهرم گفت اگه میدونستم اینجوری میشه نمیومدم خاستگاری
دو شهر خیلی دورن؟
اره ۲۰سالشه
همون نمیدونه خرج زندگی یعنی چی
من مادرم بهمون برنج میده به مادرشوهرم میگم اونم تشکر میکنه
اره ولی نباید انقد راحت بی احترامی میکرد مامانشم که باهاش همکاری میکرد
اره
ولی شوهرم خیلی دوس داره بریم مشکلی نداره
جوگیر شده شدید تحت تاثیر ننه شه حالا خودش زن بگیره همچین تو روی ننه ش در بیاد بیاو ببین
شاید بخاطر همین ناراحتن ولی حق بی احترامی ندارن
بعد داد زد سر شوهرم
تو میخای مامان رو بندازی وبال گردن من من نمیتونم ناراحتیشو ببینم🙄
کار شوهرت اونجا به مشکل نمیخوره؟
نه از همه نظر ب نفعش
بابام خیلی شوهرمو دوس داره همیشه حمایتش میکنه
همون قسمت اولش مهم بوده گفته این میره من ازدواح کنم ننه م مریض شه وبال گردن من میشه
پدرشوهرت چی میگه؟
اونم ناراحت بود ولی ب من گف هرجا میرید موفق باشید
حالا امشب مادرشوهرم گف ما هیچ کدوممون راضی نیستیم
تو خودتو زیاد قاطی نکن بذار شوهرت خودش دفاع کنه اوناهم چیزی میگن به شوهرت خبر نرسون
شوهرمم بهش گف الان داد بیداد راه انداختی ناراحتش کردی راضی هستی
وای داداش من یکی بود مامانم گفت هرجا دوست داری برو زندگی کن
حرف برادرشوهرت واقعا زشت بوده
والا ما مور بی ازاریم
اینا همش ب من میپرن
شوهرمم فقط از من دفاع میکنه
ولی تصمیم گرفتیم دیگه خونشون نریم تا این یکی دوماه بگذره بریم
به نظر من تو سکوت کاراتون رو انجام بدین چون اونا به این زودیا آروم نمیشن
مامانشم حمایتش میکرد
بویی از درک و شعور نبردن
حالا خوبه ما هیچ وقت تو زندگیشون دخالت نمیکنیم
مامانه باید از حرفی که پسره زده بهش برمیخورد بعنی من نمیتونم مراقب مامان باشم بخاطر این نرو
اره بهش گفت تو هم مثل داداشت منو ول میکنی‌میری
مردم دختراشون میرن راه دور ازدواج میکنن دل ندارن
شوهرمم همینو گفت
تازه تو رفت و آمد عروس دخالت میکنن. من ازدواج اولم غریبی بود واقعا زجر کشیدم اشتباهه محضه دختر راه دور شوهر دادن
پاشیدبرید سالی یکبارم ب ایناسربزنید حرف هاشونم ب چپتون بگیرید
من که از شوهرم خیلی راضیم
‌داییم میگفت با سبزی فروش محلت ازدواح کن با مهندس راه دور ازدواج نکن
خدارو شکر
شوهرمم شانس اورد من شدم فرشته نجاتش از دست اینا نجاتش بدم
اینا از اولم چپمون بودن اصرار دارن بیان وسط🤣
سلام
علیک
ولی هیچوقت بد اینارو پیش شوهرت نگو هرجی باشه خانواده ش هستن تو فقط بهش احترام بذار محبت کن اون خودش متوجه میشه
خب دیگه دلتون نگیره یک آهنگ بذارید زن وشوهربعدازدواج فقط همودارن من اینوکامل حس کردم
مث خودمی😂
سلام سمیه خوبی علی اکبرخوبه
😅😅😅
تازه بعد اهنگ برید توکارش😋
اخ دقیقا بچه خوابید بنظرتون میشه با بابای بچه اره😛😛😛😛
سلام عزیز دلم
قربونت تو چطوری
اونم خوبه شکر خدا هرروز شیرین تر از روز قبل میشه
تایپیک منو چیزی نکنید مرسی اه🤣🤣🤣
اگه تا الان نرفتی باید بگم خیلی نفهمی😂😂😂😂
دوس داریم اب پاشی کنیم
علیسان ماشالله چه نازه فکر کنم شبیه خودت باشه
بچه ها ممنون از حرفاتون
الان عکسشودیدم ماشالله خداحفطش کنه
منکه چیزی نگفتم ولی میدونم موفق میشی😎
خخخ بوی چیزازش میادتقصیرماچیه😉
فدات همچنین عزیز خودت
فدای توعشقم چشمات نازمیبینه😍😍😍
ب افق خیره شده
😂
اگه بیشترنیاز ب حمایت دارین بگو من خودم تنهایی شورش میکنم و برادرشوهرت قتل عام🤣🤣🤣🤣
الهی بگردم چرا اینجورخیره 😅😛😛😛
نگاه دیوار میکنه ک بلند شه بگیره
علیسان راه میره؟
انشالله
بلند میشه میگیره و وایمیسه
اره شیطون راه میره وهمش میخوره زمین
اخی عزیزم
چقد خوشه راه برن
الهی بگردم این پسره زودراه میفته هاازمن گفتن کارت دراومدسمیه
اره انقد خوشحاله 😉
هپین الانش دست میگیره و بلند میشه یکی دوثانیه ول میکنه
چهار دست و پا از هپه چی میره بالا
بایدم خوشجال باشه قراره مامانشو جر بده
خداحفظش کنه
مامانش ک کشته صب تاشب دنبالشم

سوالات مشابه