Ooma
پرسش (1400/03/29):

سلام اوماییای عزیزم بعد غیبت طولانی اومدم داستان حاملگی تا سقطمو براتون بگم💋

روز ۱۳ ابان ۹۹ جواب ازمایش بتام مثبت شد و بتا ۳۲۹ بود من خیلی خوشحال شوهرم و مامانم بیشتر از من خوشحال بودن اومدیم خونه که به مادر شوهرم خبر بدیم اخه خونه ی من دیوار به دیوار مادرشوهرمه یه جعبه شیرنی گرفتیم و و بهش گفتیم بیاد خونمون براش خبر خوب داریم و اینا رسیدیم جلو در مادر شوهرم جلو درمون بود بهش جعبه ی شیرینیو دادم و گفت ماشین برنده شدید و اینا گفتم نه من حاملم یهو خندش محو شد و چون جلو شوهرم بود مجبور شد یه لبخند تصنعی زد و گفت مبارکه و اینا بعد شروع کرد به قُر زدن سر شوهرم که فلانی زنگ زده پولشو میخواد و اینا من خیلی از واکنشش تعجب کردم اخه تو اوما و جاهای دیه همیشه شنیده بودم مادرشوهراشون بغلشون کردن و ماچش کردن و فلان از اون قضیه گذشتم و گفتم حتما شوکه شده رفتم دکتر و سونو کرد و دوقلو بودنشونو بهم گفت و من فقط اشک میریختم به قدری خوشحال بودم که نمیتونم وصفش کنم به شوهرم گفتم به کسی نگو دوقلوان اما شوهرم به مادرشوهرم گفته بود و مادرشوهرم به خواهرشوهرم گفته بود من دعواش کردم ولیذاشتم پای هیجانی ک داشت خلاصه روزی که رفتم صدای قلبشونو بشنوم هیچوقت یادم نمیره بهترین روز عمرم بود ۷ هفته و ۲ روزم بود که خداروشکر قلب جفتشون میزد و رشدشون عالی بود من از سونوی قلب فیلم گرفته بودم و یه گروه خانوادگی طرف شوهرم تو واتس اپ داشتیم صدا قلبشونو اونجا فرستادم و گفتم حاملم ولی نگفتم دوقلوان بعدها فهمیدم همگی میدونستن دوقلوعه و مادرشوهرم همه جا پر کرده بود وقتی ۱۲ هعتم بود دیه علنا همه به روم اورون که میدونن .غربالگری اول همه چیشون عالی بود و مام خوشحال ناگفته نمانه من همش استراحت بودم و مامانم ناهار برام میفرستادو هفته ای سه بار میومد خونمو تمیز میکرد ۱۶ هفته بودم که مامانم برام سیسمونیمو گرفت و تکمیله تکمیل بود و یه نیم ست هم برا کادو زایمان برام گرفته بود و گذاشته بود کنار که روز زایمانم بهم بده🥲۱۶ هفته رفتم ازمایش آنومالیمو دادم یکی از ریسکا نارنجی بود که دکتر گفت تو دوقلویی این ریسکا الکی هست ولی برای اطمینان یه سونوی خوب برا انومالی برو یکی از دوستای عزیزم توی اندیشه از یه سونوی خیلی خوب وقت گرفت و رفتیم سونو و همه چیو دوبار چک کرد و گفت هیچ مشکلی ندارن بچه هات ماشاالله همه چیشون عالیه و گفت پسرن ولی ما به همه از همون ۱۲ هفته گفته بودیم دخترن چون طایفه ی شوهرم خیلی پسر دوستن و از چشم نظر ترسیدیم پس نگفتیم پسرن .چون دوقلو بودن برا سرویکس دوباره تو ۱۹ هفته رفتم سونو واژینال و گفت هم بچه ها عالین هم سرویکسم ۳۲ بود خلاصع همه میگفتن یکی دختره یکی پسره و فلان منم به شوهرم گفتم خب خیلی بده یهو ب دنیا بیان دوتا پسر باشن و هزارتا حرف دربارم میزنن و اینا بیا بگیم یه دختر یه پسرن اون زیاد راضی نبود ولی خب گفتم که دختر پسرن و اینا یه سریا خوشحال شدن و یه سریا ناراحت و اخرش از حرفا و حسادتای اطرافیان میگم براتون .یک هفته بعد ازین که گفتیم دختر پسرن ینی یک فروردین ما رفتیم شب خونه ی مادر شوهرم و اومدیم خونه شب خوابیدم ساعت ۵ صبح من درد داشتم هی بهم زور میومد و من فک میکردم مدفوع دارم و بیشتر زور میزدم🤦‍♀️خلاصه دردام بیشتر شد هی جامو گرم میکردم و فک میکردم عادیه که ساعت شیش و نیم صبح خونریزی کردم سریع شوهرمو بیدار کردم گفت چیزی نیس احه ۹ هفتگی هم خونریزی کردم ۶ روز بیمارستان بودم در نهایت خوب شدم برگشتم خلاصه دیدم نه درد و خونریزیم زیاده انقدی که میریخت زمین سریع نوار گذاشتم و حاضر شدم و سریع رفتیم بیمارستان و معاینم کردن و گفتن بچه تو دهانه ی رحمه کامل حس میشه نمیشه کاریش کرد باید زایمان کنی دنیا رو سرم خراب شد حسه مردن داشتم حسه گماه داشتم حسه اینو داشتم که قلبمو میخوان دربیارن فقط زار میزدم و گریه میکردم لباسامو عوض کردن و تو بخش زایمان بستریم کردن برا اینکه حالم خیلی بد بود گوشیمو نگرفتن و میزاشتن همراه داشته باشم از ۷ صبح بستری بود حتی ابم از گلوم پایین نمیرفت حال و روز مامانم و خالم و شوهرم از منم بدتر بود ولی پیش من بروز نمیدادن شوهرم اصرار داشت ببرتم تهران یا قم ولی خب بچه ی ۲۴ هفته کلا نمیموند هرجای دنیا که میرفتیم و دکترا میگفتن ممکنه تو راه زایمان کنم خلاصه دردام و اینا همه ادامه داشت کلی ازم خون میرفت در نهایت یه ماما اومد بالاسرم گفت دیه باید زایمان کنی وگرنه خودت اسیب میبینی کلی التماسش کردم برای اخرین بار صدای قابشونو بزاره بشنوم گذاشت برام و سوزناکترین ناله ها و گریه های دنیارو میکردم یادمه بچه هام تا قبل اینکه به دنیا بیان تکون میخوردن ساعت ۸ و نیم قول اولم به دنیا اومد و گریه که نه ولی حالت ناله کردن داشت و خیلی کوچیک بود بچم تکون میخورد دور از جون شوخرم شبیه شوهرم بود یهو کلی دکتر ریختن تو اتاق و اینا با بچم مشغول بودن صدای ناله های بچمو میشنیدم داد میزدم پسرم پسرمو نجات بدین تورو خدا پسرمو نجات بدین اما بچم کوچیک بود و عمرش به این دنیا نبود و نیم ساعت بعد به دنیا اومدنش زنده موند و جلوی چشمم پسرمو پارچه پیچ کردن و دوباره معاینم کردن بچه دوم خیلی بالا بود کلی امپول فشار بهم زدن که با کلی درد و زور بالاخره ساعت یه ربع به یازده پسر دومی به دنیا اومد این از اولی کوچیکتر بود دیه نای ناله نداشتم دیه جون نداشتم فقط گریه میکردم و مات بودم پسر دومم فقط ۵ دیقه زنده موند اخه اولی میگفتن به ۲۶ هفته میخوره برا همین بیشتر موند پسر دوممو گذاشتن کنار پسر اولم و جلو چشمم با نامردی بچه هامو گذاشتن تو کارتون حتی ندادن بغلشون کنم بوشون کنم اونام بچه هامو بودن اونام زنده بودن اونام از گوشت و خونم بودن بردنشون.من خونریزی شدید داشتم جوری که پارچه ی زیرم دیه خونو جذب نمیکرد و کلی خون رو زمین میریخت جفته قل اول راحت کنده شد ولی قل دوم جفتش کنده نمیشد پس گفتن باید کورتاژ شه خلاصه ویلچر اوردن که ببرنم اتاق عمل به محض اینکه بلند شدم غش کردم و یادمه برانکارد اوردن و گذاشتنم روش و من فقط سقف سفید و لامپارو میدیدم هیچی نمیشنیدم رسیدیم اتاق عمله سبز و وحشتناک که قبل ازینکه بهم بیهوشی بزنن غش کردم و ساعت ۱ و نیم شب بردنم سیسی یو بماند که کلی هزیون گفتم و گریه کردم همش غمناک نبود یه جاهاییشم فان داشت ولی خب به اندازه ی کافی طولانی شد داستان بعد دوروز از سیسی یو بردنم بخش زنان و اونجا من به خودم اومده بودم حال و روزم بدتر شد راسی دکترم بهم گفت خدا خیلی بهت رحم کرد جفتت به رحم چسبیده بود و میخواستیم رحمتو دربیاریم و به شدت کم خونی داشتم ۴ تا کیسه خون بهم تزریق کردن و گاهی نفسم میرفت.تو بخش زنان صدانوزاد میومد و من میخواستم بمیرم شب و روز خواب نداشتم همش به صدای اونا گوش میدادم شبا دلم میخواست برم تک تک اتاقا بچه هایی ک گریه میکردن و بغل کنم و اروم کنم اما....😔خلاصه به خواسته ی خودم و تعهد خودم از بیمارستان مرخص شدم و رفتم خونه ی مادرم ۶۰ روز خونشون بودم از خونه و زندگیم متنفر بودم حسه زندان داشتم پر از خاطره بود چطور میتونستم حتی الانم که خونمونم سیسمونیمو جوری قایم کردن که هیچیشون معلوم نیس روز دومی خونه ی بابام بودم درد سینه داشتم سینم سفت شده بود و شیر میومد و من میمردم بچه ای نبود ک شیرش بدم دیه کارم گریه بود خداروشکر که دورم پر بود وگرنه حتما افسرده میشدم شیرم تا دو ماه خشک شد و منم بالاخره به زور اومدم خونه ی خودم اما با کلی گریه و دلتنگی و حسرت اوایل همش گریه میکردم به هر نقطه خونه نگاه میکردم یادشون می افتادم و می افتم اما خب الان کنار اومدم ولی خب عکسای حاملگیم و فیلمای سونومو دارم و گاهی کلی زار میزنم اما خب زندگی ادامه داره ....
وقتی که حامله بودم کلی حرف شنیدم خب من استراحت مطلق بودم هی میگفتن بلند نشده کاراشو کنه هنوز استراحته؟یا میگفتن بچه چیه خرح داره و فلان؟اول باید خواهرشوهرت حامله میشد چون اون زودتر عروسی کرده😐
یا تو همون گروه خانوادگی خواهرشوهرم همش عکس غذاها ی مختلف میزاشت یا عکس بیرون رفتن و اینا میزاشت چکن میدونست من نمیتونم برم بیرون ولی خب نمیدونست که من هرچی هوس میکردم روزگار داداشش سیاه بود باید میرفت میگرفت یا دختر خاله شوهرم با اینکه یه بچه داره (پسر)تو روی مادرشوهرم گفته مردم چ شانس دارن بدون دردسر دوقلو حامله میشنم اخه خودش سخت حامله میشه و شنیدم که حامله هارو میشینه نفرین میکنه ناگفته نماند که الان خودش حاملس و بچشم پسره و خیلی چیزای دیه که هم ارامش و اسایشو ازم گرفتن هم حرصم میدادن هم استرس میدادن جا اینکه بگن حاملس حساسه و اینا
ببخشید میدونم خیلی طولانی شد ولی خب حالا جزییاتو نگفتم بخواهم همه رو بگم ۵ روز باید تایپ کنم 😁
ممنون که با چشمای قشنگتون داستانمو خوندید😘💓💗

نارسایی دهانه ی رحم
فداتشم ان شاالله😘
خدا بهت صبر بده عزیزم واقعا سخته ان شاالله ب زودی جاش سبز بشه.
متاسفانه چشم مردم و حرف مردم تمومی نداره
لطفا لطفاااا سری بعد باردار شدی ب هیچکس نگو ک اینقدر زود حرفتو بزنن واقعا چشم زخم وجود داره
ان شاالله ب زودی زود خدا دلتو شاد میکنه عزیزم
عزیزم بغض گلوم رو گرفت
الهی جاشون ب زودی سبز شه شکی نکن سبز میشه
عزیزم تو همون نسترن هستی؟
الهی دورت بگردم عزیزدلم..چه کشیدی تو آخه😔😔انشالله بزودی زود جاشون سبز بشه..
چشم بد زندگی آدمو داغون میکنه..😔
الهی بگردم انشاالله جاشون زودتر سبز بشه درکت میکنم خیلی سخته 😪😔
ممنون عزیزم ان شاالله
چشم
فداتم ان شاالله
فداتشم ان شاالله😘
😔 عزیزم چقد سختی کشیدی.‌اشک چشمام بند نمیشه. خداکنه‌زودی دامنت سبز بشه. انشالله خدا دوباره پسر کوچولوهاتو بهت میده .
ان شاالله
عزیزمی
قربونت عزیزم ان شاالله 😘
عزیزم ان شاالله خدا بهت ارامش بده🙏🙏
ان شاالله عزیزم
سلام عزیزم واقعاااااااا ناراحت شدم. منم تازگی حدود 20 روزه کورتاژ کردم. من جنینم کوچیک بود ندیدمش ولی همون دو ماه کوتاه هم برام لذت‌بخش بود
خیلی ناراحت شدم از اینکه تو بچه هات رو دیدی و درد کشیدی و به دستشون نیاوردی
عزیزم منم گریه میکردم و ناله میکردم. زار میزدم
نذر و نیاز کردم
قسمت نبود بمونه
بسپار بخدای بزرگ
حتما حکمتی تو کار بوده
واز همه مهمتر اینکه چشم مردم و چشم حسود سنگ رو دوتا میکنه
منم اشتباه تورو کردم که گفتم به همه
نباید میگفتم...
ان شاء الله بارداری بعدیت هم دوقلو باشه و جاشون برات سبز بشه. و از همه مهمتر سالم و سلامت بغل بگیری شون
و خواهشا نگگگگگووووو حتی به مادر خودت یا مادر شوهر....
سلام گلم خدا صبرت بده با تک تک کلمهات گریه کردم😭😭😭😭
باز من مادر شوهرم و خواهرای شوهرم عالی آن. اینقدر تو دوران سقطم بهم روحیه دادند.
ولی خوب کلا نباید بگی چون از سر هیجان و ذوق همه جا رو پر میکنن
الهی بگردمت
اره خیلی سخته خدا قسمت دشمنم نکنه
اره خیلی سادگی کردیم
ان شاالله من که بعید میدونم ولی هرچی خدا بخواد
اره دیه این دهنو میبندم
عزیزم دفع دیگه حامله شدی بهیچکی نگو کارت اشتباه بود ک شیرینی بردی و صدای قلبشونو تو گروه خانوادگی گذاشتی من اگ اون لحظه پیشت بودم هرگز نمیزاشتم اینکارو کنی
من شانس ندارم
میدونم الان خودتم یا بغض کردی یا گریه خیلی سخته خیلی😭
فداتشم. من یا افرادی مثل من شاید درد شما رو حس نکرده باشیم ولی خوب اون حس بد رو تجربه کردیم.
ولی خدا بزرگه نگران نباش بسپار بخدا
ان شاء الله به زودی جاشون سبز میشه و صحیح و سالم بغل بگیری
اره بیتجربگی و سادگی همینه
من دیه کار هرروزمه
ان شاالله عزیزم
بنی ادم اعضای یک پیکرند ولی بعضا از سنگن
عزیزم آن شاءالله خدا به زودی جاشون برآن پر کنه و سالم و صالح بیان بغلت
ان شاءالله ب همین زودیا جاشون سبز میشه ولی تو خدا اینبار تا چهارماه نشدی اصلا تا شکمت بالا نیومده بکسی نگو ..بدرک ک هرکی هرچی میخاد فک کنه
ممنون عزیزم ان شاالله
فداتشم چشم نمیگم
سلام عزیزم خدا بهت صبر بده واقعا سخته ودرکش واقعا سختر.انشالله زودتر جاش سبز بشه
ممنون عزیزم ان شاالله
سلام عزیزم مطمئن باش بزودی جاشون سبز میشه برات🌹
این دفه باردار شدی با این همه حسود دوروبرت کلا به هیچ کس نگو، وقتی خوشحال نمیشن و حسادت میکنن دلیلی نداره بهشون بگی
عزیز دلم ان شاء الله خدا جاشونو خیلی زود برات سبز کنه تورو خدا با دل شکسته ات برا ما حامله ها دعا کن راحت و سلامت بتونیم زایمان کنیم
الهیی بمیرم عزیزم اشکم دراومد ایشالله جاشون برات به زودی پر میشه اجی گلم غم نخور خدا خودش میدونه چکارکنه فکر اونا رو نکن
عزیزم
اشکم در اومد دختر خیلی ناراحت شدم کاش کنارت بودم و میتونیستم کاری برات بکنم😞😔
انشالله خدا بهترینارو سر راهت بیاره عزیزم
عزیزم حالتو درک میکنم الهی خدا جاشونو برات سبز کنه به خوشی به سلامتی
عزیزم ایشالا که خدا صد برابر شادی به زندگیت بده.خیلی ناراحت شدم عزیزم.امان از چشم مردم
وای خدا گریه کردم الهی که خدا زود زود جاشونو برات پر کنه واقعا دردناکه و با هیچ چی قابل مقایسه نیست
😭😭😭😭😭😭😭الهی بگردم عزیزم چقد اشک ریختم
مطمئن باش خیلیییی بهترش حتما نصیبت میشه
خدارو شکر ک خودت سالمی
چقد بده این چشم و نظر ک چ کارا نمیکنه
منم هنوز غیر لز مادر شوهر و خواهر شوهرم از فامیل شوهر هیچکی نمیدونه دوقلو دارم
موندم بعد زایمان چیکار کنم
خیلی برات گریه کردم واقعا اینهمه سختی کشیدن ی دل شیر میخواد
مطمئنا ظرفیتت خیلی بالا بوده ک همچین امتحان سختی شدی
عزیزم واقعا ناراحت شدم انگار اینا که نوشتی سرگذشت من بود دقیقا برا من همین اتفاق افتاد و همینطوری نینی و از دست دادم دیروز تولدم بود و یادم میفته پارسال برا تولدم باردار بودم امسال تولدم فقط گریه میکردم احساس پوچی داشتم از خدا می خوام هیچ مادری این دردا رو نکشه و زمانی بره زایشگاه که با نینیش صحیح سالم برگرده انشالله خدا خودش جاشونو ب ات سبز کنه
ان شاالله خیلی زود جاشون پر میشه
عزیزم واقعا متاسفم ، انشالله خدا حکمتشو بهت نشون میده و درهای رحمت یکی یکی به روت باز میشه ، فقط یه چیزی اگر شوهرت پشتته ، حتما حتما از کل خانواده ش دوری و قطع رابطه کن ، اگر نه پس طلاق بگیر ، این خانواده ای که تو تعریف کردی به درد مُردن هم نمیخورن ، بی آبرویی هم شامل حال خودشونه نه تو .
اینجوری دیگه لازم نیس ببینی و حرص بخوری از گروههای فامیلیشون بیا بیرون هرکی هرچی گفت پشت سرت سریع بهش زنگ بزن بشور پهنش کن تو آفتاب
کثافتای عوضی ، اعصابم خورد از چیزایی که نوشتی
عکس یاسو گذاشتی پروفایلت😍
اره بچه ها سانازن عاشقه یاسم
وااای خدا صبرت بده من ک گریه کردم بخدا،😭😭😭😭😭
ان شالله که زود دامنت سبز میشه و چشم و چال حسودات در میاد
اره باور کن هر چی بقیه کمتر از زندگیت بدونن بهتره
من تا ۱۲ هفته هیچکی جز مامانم نمیدونست
حتی مادر شوهرم
شوهرم خیلی اصرار داشت بگه ولی نذاشتم
😍😍خیلی خواستنی ان بچه هاش
عزیزم...🥺 چقدر غصه خوردم برات..😔😔
منم ماه پیش تو ۸ هفته سقط شد بچم.. صدای قلبشو شنیده بودم دیگه حس میکردم بدون اون نمیتونم زندگی کنم💔 اون رفت ولی زندگی هنوز ادامه داره..
توکلت به خدا باشه.. الان دونفر دم در بهشت منتظرتن..❤️❤️
ایشالله که خدا حفظشون کنه
واقعا متاسفم. خدا بهت قوت بده و امید بده. همه خانمایی که زایمان نکردن سر زا برا این خانم دعا کنن
ببخشید که میگم ولی هنوزم یه سری شهرستانا نمیخان رشد کنن و مردمانشون عقب افتاده ان ، خانواده شوهر این خانوم هم از این دسته ان ، فکر میکنن با قطع رابطه و طلاق بی آبرویی میشه
حالا عقب افتادگی و اینا ب کنار
بعضی وقتا خیلیا از روی محبت چشم میکنن
یا بدون خواست خودشون
وای از این چشم نظر و حسادت
ان شاالله
😑😑اشکم درومد
ماشالله ب ارادت دوباره برگشتی ب زندگی افرین بهت
عزیزم انشاالله بزودی دوباره بارداری رو تجربه کنی تا جاشون پر بشه و موندنی باشه برات الهی🙏🏼🙏🏼🌷
اصلا شماره هاشونو بده من خودم میدونم چی بگم 😐
اهل کجایی؟
چه داستان غم انگیزی. انشاالله خدا جواب دلتو بده
ساوه عزیزم
سلام مینا جون عزیزم خیلی تو فکرت بودم.
بعد اون ویس دیگ ازت خبری نشد
چن باری بچها تو وات سراغتو گرفتن
وای اشکم دراومد ایشالله ب زودی زوووود جاشون سبزشه گلم
اشکم در اومد😒
ای عزیزم الهی بمیرم بخدا چقدر برات گریه کردم خدا خیر نده کسی که حسوده چشمش بده
الهی که خدا جاشونو برات با بهترین ها پر کنه عمرشون به این دنیا نبوده عزیرم
خدا رو شکر که خودت سالمی
ان شالله خدا این دفعه رو سه قلو دوتا پسر یه دونه گل دختر بهت بده
عزیزدلم خوشحالم که به خودت اومدی افرین زندگی ادامه داره و مطمن باش خدا بازم برات بهترینها رو میخواد و بازم جاشون سبز میشه
چقدر گریه کردم با متنت😭😩خدا بهت صبربده انشالله به زودی خدا جاشونو برات سبز کنه
لعنتی تو باید نویسنده میشدی
قلبم ترکید
اما احسنت به قوی بودنت.من زنای شجاع و قوی رو دوس دارم.خیلی خوشحالم که گرچه دلت شکسته اما استواری مثه کوه.
جونم برات بگه خواهر..چشم زخم وجود داره.
نباید میگفتی...بذار وقت زاییدنت همه بگن عه چی شد یهوو دوتا پسر شد.
ان شاالله واسه بعدیا بدون چیکار میکنی...عبرت و تجربه بشه واسه بقیه زندگیت
😆😆😆
سلام عزیزم خدابهت صبربده وبه زودی جاشون برات سبز کنه 😥😥

چه دردناک نوشتی😔😔
سلام عزیزم منم هم دردتم کشیدم میدونم چقدر سخته تا لحظه آخری که تو این دنیا زندمو نفس میکشم یادم نمیره واقعا غم فرزند سخته چه بچه داخل شکم چه یه روزه هیچ فرقی نداره جیگر گوشت هست وقتی شیر میاد توی سینت ناخودآگاه حس مادری میاد توی وجودت ازاین رو به اون رو میشی من از اون اتفاق به بعد ترس از دست دادن عزیزام دیونم میکنه انقدر که برام سخت بود😔 الهی بمیرم برات خیلی سختی کشیدی😭
منم اسفند ماه دخترمو 28هفته با عمل سزارین دنیا آوردن 4روز توی دستگاه زنده بود نفس کم آورد نموند😔
خواستن سیسمونی بچمو ببرن نزاشتم گفتم بدون اینا دیونه میشم انقدر که با ذوق خریدمشون
بگم فراموش کن که یه کار محاله اما قسمت این بوده باید باهاش کنار بیای و توکلت کنی به خدا ان شاءالله جاشون سبز بشه دوتا کاکل زری تپلی قسمتت بشه😍
سلام عزیزم خیلی سخته منم بعد ۴سال باردار شدم و استراحت مطلق به هیچ کس نگفتم جز خونواده خودم.
به مادرشوهرمم وقتی جنسیت معلوم شد گفتم دیکه هیچ کس نگفتم.
بارداریم خوب بود چون کسی نمیدونست که هی بخواد زنگ بزنه و پیام بده چون میدیدم اونهایی که استراحت مطلق هستن هر کی ی چیزی میگه.
منم به کسی نگفتم روز زایمانم مامانم عکس پسرم و استوری کرد کل فامیل تعحب کردن کی حامله شد کی زایمان کرد.
زنگهاشون شروع شد منم گفتم چون کرونا بود نگفتم که شماها نگران حالم نشید.
خداروشکر با تمام نگرانیهای بارداریم پسرم دنیا اومد و دنیا رو بهم داد
منم اولین بار باردار شدم مادر شوهرم جای تیریک گفت ما که تو خانوادمون بچه ناقص و سقط نداشتیم بعدم به همه گفت باردارم بچم ۱۲ هفته بودم تو ۶ هفته موند رشدش سقط شد😢
این دفعه که باردار شدم شوهرم نذاشت تا سه ماه اول بهشون چیزی بگم ... وقتی هم گفتیم سریع گفت دیگه ولخرجی نکنین بچه خرج داره بعدشم گفت من نوه اولم فلانیه(خواهرزادشو میگفت)....واس هر خطت برا قلبت که شکسته اشک ریختم بچم لگد زد و دعا کردم خدا هم جواب بدی های آدمای اطرافتو بدن هم بعد این سختی بزرگ چیزیو برات قرار بده که آرامش به قلبت برگرده....
ادمایی که چشم دیدن خوشی تورو ندارن دلیلی نداره از خوشیهات با خبر باشن...
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یعنی حالم گرفته شد 😭
خدا لعنت کنه آدم های حسود و پست رو
عزیزم خدا به دلت صبر بده منم دوتا سقط داشتم
مطمعنم زودی باردار میشی
از خدا برات طلب آرامش می کنم
انشالله به زودی جاشون سبز میشه🙏
بیش تر از 10بار نوشتت رو خوندم😭
قربون دلت برم خدا خیلی بزرگه صبرشو میده
واگذار تمام آدمایی که بهت بدی کردن بسپار به خدا
مادر شوهر من به ظاهر زن خوبیه و کاری به زندگیم نداره باطنشم خوبه زن بدی نیست خدایی 7ماه بارداری رو کمکم میکرد آب هم دستم میداد ولی نمیدونم چرا این حرکتو هم انجام داد
یه چیزی ازش دیدم که تا ابد فراموش نمیکنم، تا چند وقت عینه دیونه ها هرکیو میدیدم لباسای سیسمونی رو باز میکردم میگفتم بیا نشونت بدم و تا لحظه جمع کردنشون گریه میکردم
یه روز که مادرشوهرم اومد پیشم لباسارو باز کردم گفتم بیاین نشونتون بدم یکی یکی نشون میدادم و اشک میریختم حس میکردم این کار سبکم میکرد مادر شوهرمم برای اینکه سبک بشم دلداری میداد ان شاءالله خدا جاشو سبز میکنه همشو تنش میکنی ذوقشو میکنی بهم میگفت خیلی خوشکلن از کجا میخریدی اینا رو منم میگفتم
توی عید بود رفتم خونه مادرشوهرم خواهرشوهرم و دخترشم که هنوز یک سالشم نیست اونجا هستن دیدم لباسی که من موقع نشون دادنش چقدر براش ذوق میکردم میگفتم اینو برای مناسبت خریده بودم تنه بچم کنم چقدر اشک ریختم دیدم تنه بچه خواهرشوهرمه وقتی کسی نبود به خواهرشوهرم گفتم این لباسو از کجا گرفتی گفت مامانم براش عیدی خریده، چیزی بهش نگفتم که نقطه ضعف دستشون نیاد گفتم عیبی نداره، توهم سعی کن نقطه ضعف دستشون ندی پر انرژی باش بگو قسمتم این بوده🤲🏻
خیلی خیلی چشم نظر بده اونم چشم نظری که تنگ باشه هممون بعضی وقتا اشتباه میکنیم اما تجربه میشه ان شاءالله خدا جواب سختی هایی که کشیدی و جواب دله پاکت رو میده مطمئن باش 😍🤲🏻
تنهاچیزی که میتونم بگم اینه خداخودش بازحال دلتوخوب کنه واقعاغم انگیزه ولی شک نکن خدابازم بهت میده
مینای عزیزم خدا خیلی دوستداره ک تونستی کنار بیای و الان تجربه تلختو با ما در میون گذاشتی
الهی ک بحق محسن سقط شده حضرت زهرا جاشون بزودی پر بشه🙏🙏🙏🌹
سلام نمیدونم چی بگم واقعا سخته انشالله خدا جاشو برات سبز کنه انشالله که زود زود باز مامان بشی و برات بمونه خیلی ناراحت شدم خیلی😔😔😔
عزیزم نتونستم تاآخر بخونم طاقت نیاوردم، ولی تا حدی درکت میکنم، منم دوقلو داشتم یکیشو از دست دادم ولی دلم به این‌یکی خوش بود، فقط میتونم بگم خدا بهت صبر بده و دوباره دلتو شاد کنه، مبادا ناشکری کنی و به مهربونی خدا اعتماد داشته باش
عزیزم میدونم خیلی سخته... اما ناراحت نباش حتمن حکمتی توش بوده.. انشالله بزودی جاشون سبز شه... همه چیو بسپار بخدا🌹🌹
عزیزم خیلیییی متاسف شدم برات 😭😭
خدا کمکت کنه وجاشون سبز بشه برات به زودی
هیچی نمیتونم به جزاینکه خدا مرحمی بذاره رو زخم دلت عزیزم😭😭
وای عزیزم من فقط درکت میکنم منم این شرایطو کشیدم زایمان زودرس و استرس میدونم چقد سخته.. ان شالله خدا بزودی جاشونو برات سبز کنه .. سالم و صحیح
عزیزم خیییلی ناراحت شدم، انشالله ک جاشون سبز شه برات💖💖💖
ممنون عزیزم ان شاالله
چشم درس عبرت شد دیه
ان شاالله عزیزم
ب خدا روزی ده بار میگم خدایا هیچکس درد بچه نبینه و بچشو سالم و سلامت بغل کنه
عزیز دلمی ان شاالله
اره دیه خدا بهترینارو میخواد
ان شاالله عزیزم
فداتشم سلامت باشی ان شاالله
فداتشم عزیزم
الهی آمین
خدا به هیچکس درد بچه نده
ب درک هرچی میخوان بگن
بزرگیه خداروشکر
منم روز تولدم حامله بودم و عکساشو دارم که چقد شاد بودم باد داشتم
ان شاالله
ان شاالله عزیزم
نه بابا شوهرم مثل کنه چسبیده به خانوادش تنها کاری ک تونستم کنم خواهرشوهرمو خط زدم از کل زندگیم
ان شاالله عزیزم
خدا بزرگه خودش بهمون برمیگردونه خوشیامونو
شوهرم نبود واقعا من نابود بودم شوهرم واقعا ادم خوبیه ولی خانوادش مزخرفن و تو زندگیمون دخالت میکنن
ان شاالله عزیزم
ان شاالله عزیزم
سلام عزیزم همینجاهام
منم دلم تنگیده براشون
ان شاالله عزیزم
عزیز دلمی
ان شاالله😘
اره خدا بزرگه منتظر معجزاتشم
فدات شم من تجربه اولم بود و خام بودم ولی خب اینم تجربه ای تلخ بود ولی درس عبرت شد
سلام عزیزم ان شاالله
اره ستاره جون تورم باخبرم ان شاالله خدا دلتو شاد کنه گلم ان شاالله خدا جواب دل شکستمونو بده
خدارو هزار مرتبه شکر عاقل بودی
قربون تو و تو دلیت بشم خدا هر دوتونو حفظ کنه
🤩🤩🤩🤩🤩
فدات همچنین
فداتشم ان شاالله
خدا بهت بهترینارو بده عزیزم ان شاالله باهم دلمون شاد شه😘
قربونت برم
ان شاالله
فداتشم ان شاالله
قربونت برم خدا تک دونتو حفظ کنه
فداتشم ان شاالله
قربونت ان شاالله گلم
فداتشم ان شاالله
قربونت ان شاالله
همون روز ک مرخص شدم از خدا خواستم که من اخرین نفری باشم ک این دردو کشیدم ولی خب طبیعته
ان شاالله خدا بچه هاتونو حفظ کنه اوناییم که ندارن مزشو بچشن
ببخشید دیر جوابتونو دادم سرکار بودم
ان شاءالله عزیزم میده من مطمئنم🤲🏻
مطمئنم لایق بهترینا هستیم، خدا به وقتش همچین دلمونو شاد میکنه که هزاران بار شکرگزارش باشیم😍
خدا بهت صبر بده و جاشو برات سبز کنه خیلی خیلی ناراحت شدم
ان شاءالله عزیزم😍🤲🏻
اره عزیزم توکلت بخدا ما لایقشیم😍
ممنون عزیزم ان شاالله
الان اقدامی؟
آره به خدا دقیقا منم این دعارو کردم بلند بلند گریه میکردم و از خدا میخواستم، اما خدا صلاح هرچیو بهتر میدونه
نه فعلا که نمیخوام، اطرافیانم همه میگن اقدام کن ولی میگم زوده، جای زخمم هنوز درد داره
میگم هروقت خدا انداخت دلم واقعا تونستم از پسش بربیام اقدام میکنم فعلا ترس دارم
هره دیه قسمتمونه
دقیقا منم مث توام
سلام انشالله که جاش بزودی برات سبز بشه خیلی ناراحت شدم برات .بیشتر بچه های ک اینجان سختی زیاد کشیدن و بالخره خدا براشون خاست بچه دارشدن .ازجمله خودم که خیل ی از طرف خانواده شوهر عذابم دادن خدا خودش میدونه چکارکنه حتما حکمتی بوده که اینجورشده
توکل بخدا کن خدا خودش کمکت میکنه انشالله که هیشه سالم و تندرست باشی
فدانشم ان شاالله خدا نینیتو حفظ کنه
خستگی اون موقع ها هنوز از تنم نرفته حالم از هرچی جو سونو و مطب و دکتر و بیمارستان به هم میخوره
ان شاءالله هروقت تونستم با ترسام روبه رو بشم بدون استرس بسم الله میگم
برای دوباره اقدام و دوری از استرس باید پر انرژی جلو بری مطمئنن نگرانی هات بیشتره
نمیتونی بهشونم فکر نکنی
ان شاالله هرچی صلاحمونه
ترسای من این که همه دکترا بهم گفتن مشکلتو پیگیر نباشی و تا باردارشدی درمان نکنی بازم این اتفاق واست میفته
برای پیگیری و درمان موقع بارداری هم باید دله بزرگ داشته باشی و کفش آهنی بپوشی

فدات شم تو هرروز به خودت انرژی بده ترسی هم نداشته باش هروقت فکر کردی میتونی اقدام کن ترسی هم نداری تجربه کردی میدونی این بار چه کار کنی با توکل به خدا برای هدفات تلاش کن تو بازم میتونی به خواسته هات برسی 💓
منو دعا کن منم دعات میکنم
دعا در حق هم زودتر اجابت میشه
ان شاءالله🤲🏻
سلام عزیزم منم هم درد تونم
همین حسارو تجربه کردم.
پسرمو تو ۲۱ هفتگی از دست دادم نارسایی دهانه رحم
و خیلی داغون شدم
ولی خدا رو شکر
قطعا قسمتم بهتر از این اتفاقاته و خدا شادی منو میخواست
سعی کنین خودتونو سریع جمع کنید زندگی در جریانه و ما ازش عقب نمونیم
خدا بخواد کوه جا به جا میشه بچه دا شدن که هیچیه ان شاالله خدا بهت بچه ی سالم و صالح میده عزیزم
بله هر چیزی به وقتش خدا میده ان شاالله هر چی صلاحه
وای عزیزم چی کشیدی چقدر گریه کردم ، الهی زود زود خدا جاشونو برات پر کنه و این دفعه صحیح و سالم بیان بغلت 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
عزیزم
خیلی ناراحت شدم برات
شوکه شدم تاپیکتو خوندم
انشالله زودی جاشون سبز شه
خدا لعنت کنه کسایی رو ک چشم دیدن خوشبختی و حاله خوب بقیه رو ندارن
خدا صبرت بده
وااااای خدای من چقدر دردناک بود خدا به قلبت آرامش بده عزیزم چی کشیدی امیدوارم جاشون به زودی سبز بشه اینسری صحیح و سالم بیاد بغلت😍
الهی بمیرم برات
انشالله جاشون پرمیشه
خدا ب دلت صبر بده عزیزکم
عزیزمی ان شاالله
ان شاالله عزیزم
دوستان اگه خوندید من تاپیکو پاک کنم دیه؟
چندبار خوندیم و حرص خوردیم و برات آرزوی موفقیت کردیم و دعا کردیم زودتر دامنت سبز بشه
😙😙
مینا
چن جاشو نگفتیا
اینک خودت ای وی اف کردی برا پسر و دوقلو بودنا
ممنون عزیزم ان شاالله
یه ایران میدونن🤣
با خوندنش گریم گرفت ، از ته دل برات دعا کردم که خدا جاشونو برات سبز کنه عزیزم

سوالات مشابه