Ooma
پرسش (1400/03/04):

بیاین بگین من حق دارم‌عصبانی و ناراحت باشم؟

سلام
نمیتونم دردمو به خانوادم بگم
کجا ببرم دردامو

بنظرتون شمع بزارم فضا عاشقانه شه😂😂😂
یکی از اشناهام پیش یه دعا نویس رفتن دعا براشون گرفته بودن سر کتاب قران یه صفحه براشون باز شد و میگفت دقیقا کتاب قران رو گذاشت رو سرش و دعاهایی که براشون گرفته شد بود تو همون صفحه امد
خیلی ..واسه همینه اینهمه درد و بدبختی داریم
نه چراغ قوه بزار😂
اره بخدا
نداریم😐
چقد بابام گفت ببر یادم رفت🙄
من رفیقم رفت پیش دعا نویس میگفت دعا نویسه دعا و ورد میخونه یه تشت ابم جلو رفیقم بوده میگفت هی از تو هوا دعا میریخته تو تشت اب‌‌..چهار تا دعا افتاده بودن تو تشت
نزدیکی که پاشو برو ازشون بگیر😂
الان اومدم بالا حوصلم نمیشه😅😅😅
😐😐😐
ماهم امشب 7 تا 9 قطعی داریم
با همون شمع کارتو راه بنداز😂
واااااا چ. چیزا
اصلا نمیدونم سر چی دعا میگیرن برای طرف خدا ازشون نگذره
دوساعت چه خبره😐
ما 9 تا 11 😐
باور کن ،دو میلیون ازشون گرفت دعا نویسه
حتی اسمم برد ک کی براش دعا درست کرده
اونجا چند ساعت قطع میشه
من شوهرم اخلاقش گنده بخدا حتی بفکر نیافتادم که براش دعایی بگیرم که خوب بشه چون اعتقاد دارم هرکسی باید خودش تو زندگیش خوب باشه و بدی نکنه
مرررجان یکیو میشناسم تلفنی پول میریزی ب حسابش بهت میگه ک چی برا زندگیت شده و کی برات دعا کرده همشم راس میگخ
بچه ها امتحانش کنید
ولی خواهرشوهرم شوهرش داغونها هرسری بزور میامد اینجا دعواشون میشد میرفت بچشم میبرد 80 تومن دادن دعا براش الان سگ دست اموز زنش شده
ب شوهرم میگم ساعت 7 تا9 برق میره
ب شوهرم میگم ساعت 7 تا9 برق میره
اگه ادما با دعا خوب میشدن اینهمه زندگیا ب جدایی نمیکشید
همه سریع میرفتن دعا میگرفتن همه چی گل و بلبل میشد
قطع نشده تا حالا
چ خوب
عزیزم تو واعتقاد نداری،ولی چیزیه ک هست
تو شهر ما خیلی زیاده
مورد دیدم طرف ن خودش ن خانوادش دخترو میخواستن خانواده دختر دعا ب خوردش دادن حالا میخوان برن تو کون دختره اومدنم دختره رو گرفتن
دقیقا ولی الان خواهرشوهرم همچین با دعا رامش کرده بعضی دعاها میگن بعد مدتی میشه بلای جونت 😑
حالا نمیشه تو اون دو ساعت نری دسشویی 😂😂😂
اون روز تو خیابون بودیم خونه مادرشوهرم رفت خونه ما هنوز قطع نشده
یچیزی اون روزی که خواهرشوهرمو جاریم دعواشون شده بود جاریم میخواست خواهرشوهرمو لو بده که براش دعا گرفتن، 😂
شدن ک میشه،ولی نمیدونم چرا چیزی جز دسشویی ب ذهنم نرسید😂😂😂
برا ما ام هنوز قطع نشده اولین باره
یا من خونه نبودم نفهمیدم😥😅
توروحت😂😂
اینجا انقدر هوا داغونه اگه برقا بره میپزیم😞
امروز رفتم حموم زیر کولر خواب بودم بدنم گرفته😐
من میترسم
اگه تنها یاشم ک سکته رو. زدم
ن من ک تنها نیستم ،ولی شبا خدایی کار درستی نیست
اخه الان خیلی از مردا شیفت هستن خب ی زن تو خونه تنها میترسه
بگو هرری راه باز جاده دراز والا بره وردل ننش بمونه ، ببین ب کجا میرسه حرص نخور الکی جهنم ک میره اینجوری ادم ک شعور نداره زن و بچه مریضشو تنها بزاره بهتر ک بره
ماشالله بهت ،ما اسپیلت داریم من هنوز ظهرا روشنش نکردم حس میکنم خونمون خنکه
نه تلفن جواب بده وقتی رفت نه خبری بده زنگم نزن .
گفت چرا
بگو ب فکر بودی نمیرفای
عزیزم خیلی راحت و بدون دعوا بگو برو هرچقدر مرد رو بهش اصرار کنی بدتر میکنه بگو برو سرشون بزن ولی اگه رفت هم خیلی سراغ ازش نگیر
چه حرفای بدی میزنی بهش؟؟اون این وسط چیکا کرده؟شوهرت خودش اهمیت نمیده
اون رفتار شوهرشه که بردش بالا،و مقصر اون نیس که بیاد بگه اره مثلا به فلانی اهمیت ندین
پیش میاد،ناراحت نباش همچی درس میشه
شمع روشن کنید عاشقانه بشه
یتدم باشه حالم بهتر شد بگردم
یادم 😑
🤣🤣🤣🤣🤣
چه جالب منم همینو گفتم
خب مشکلشون حل شد؟
🤣🤣🤣🤣
خب پس این چه کاریه که آدم‌انجام بده
😪😪😪
خیلی چیزا تو حوصلم نمیگنجیده که بگم
خیلی چیزا نمیدونین
اینا انقد رو اعصاب من رژه رفتن که من انقد بددهن شدم
من ی دختر آروم و باصبروحوصله بودم
شوهرمم مرد آرومی بود
انقد خونمون توش آرامش بود مادرم میگفت آدم خوابش میگیره همش دوست داره بخابه
ولی اینا انقد رو اعصاب من رفتن که اینطوری عصبی شدم
در ضمن جاریمم حقشه هر چی بگم بهش
حسود بدذات
به فاصله خیلی کم از ما عقد کردن
ما خیلی زودجشن عروسی گرفتیم اینا طول کشیدبرن مشهد و بعد برن خونشون
من نمیدونستم جشن ندارن
گفتم انشالله عروسی کی هست
با ادبی گفت اگه میرقصی تو جشنمون جشن میگیریم اگه نرقصی نمیگیریم
ما فقط واسه رقص تو جشن میگیریم
بخدا من‌کلا با ملاحظه و رودروایسی بودم باهاشون
شوک شدم از این حرفش
یا مادرشون میاد خونمون رو دلم
با تعصابم بازی،میکنه با حرفاش و کاراش
اونوقت رفته به جاریم‌گفته که من همه جوره کارهاشو میکنم و کمکش هستم
در حالیکه به من میگه میخای حموم بری یا هر کاری داری اول بچه هاتو بخابون
یعنی من بچه نگه نمیدارم تو کاراتو بکنی
اونوقت جاریم جلو رو خودم بهش پرید که اون عروستو بیشتر دوست داری،همش میری پیشش کمکش میکنی چطور پیش من نمیای
ی جوری گفت انگار روی صحبتش منم
حالا همشونم مهمون خونه ما بودن
دیگه خدا میدونه پشت سرم چطوری هستن اینا
که تو روم اینجوری ان
یا وقتی به من میرسن
کونشونو میکنن سمت من
سر تو سر هم‌میزارن و پچ پچ میکنن
منم فقط بی تفاوت رد میشم میگم مهم نیست اصلا به رو خودم نمیارم
مرجان یکی هست تلفنی باهات حرف میزنه فک کنم ۱۰۰ تومنم ازت بگیره ولی همه چیه زندگیت حقیقت میگه خیییلییییی وارده،خانومی هم هس
اصلا وقتی میگه موهای تنت سیخ میشه
نه خب
اوایل پشت سرشون کلی جلو من بد و بیراه گفت
بعد من چون از این حرفا خوشم‌نمیومد محلش،ندادم
ولی بخدا جلو روشون ی جوری چاپلوسی میکنه که عقم‌میگیره.من نه بد میگم نه چاملوسی
واقعا بنظرم‌تهوع آوره این‌چیزا
بخدا انقد تابلو هست که فیلمشه و چاملوسی میکنه
ولی اینا باورش دارن و به به چه چه میکنن واسش
اصلا ی جوریه که آدم‌مور مورش میشه از کاراش و حرفاش
خب گفتن همه چی چه فایده ای داره
بعدم‌من اصلا دلم صاف نیست به این چیزا
عزیزم هر چی بگی بی فایده ای و فقط خودتو خراب مکنی
ولش کن زنگشم نزن هیچی نگو ببین خودش چیکار مکنه
شک نکن پیش اونام از تو میگه تو توجه نکن
دیگه هیچی نگو زنگشم نزن همین پاشو رو پات واستا و بگو‌میتونی باید بتونی
فعلا که از همون وقت رفته تو اتاق خوابیده حرف هم نمیزنه
منم محلش ندادم
مزتب براش آبمیوه میگرفتم قرصاشو میدادم غذا و سوپ ومیوه میزاشتم اما هیچ‌کاری نکردم براش
غذا هم‌خودش رفت کشید و خورد
نگاهشم نکردم اصلا
اره ولش کن
ببین آخر خودش مخاد چکا کنه
مگه آدم با دوتا بچه کوچیک مهمونی می‌ره یا مهمون میاد خونشون
دلم از این میسوزه
که زندگیمون خیلی خوب و قشنگ بود
تو این ۵ سال هیچوقت هیچی بینمون پیش نیومده بود
تا پارسال که ننش اینطوری روش تاثیر گذاشت
من مریض بودم زاج بودم با درد زیاد اومد منوزد بخودم گفتم باید پاشم پاشدم کاراکو کردم بچمم راه میبرم منان نمکشیدم
خاکتوسرش چقد مرد دهن بین بده
دیونه ای نگفتی برو بروپیش ننت من از بچه هام ی تنه مراقبت میکنم من میتونم بیشتر میسوخت
اصلا ی جوری شده
تا حرفی میزنم میگه تو نپیتونی منو تغییر بدی
من زیر بار حرفات نمیرم تو نمیتونی منو زیر زور بگیری
اینو تو‌گوشت فرو کن که منو نمیتونی برده خودت کنی
دقیقا حرفایی که مادرش بهم زد
نبود از اول
شده اینطوری
بهش بگو من نمخام تو مال من باشی هم برا ننت باش کافیه
دلم نمیاد
آخه رابطمون اینطوری نبوده
برا خودمم عجیبه که چی شد اینطوری شدیم
بخدا هر چی بی اهمیتی کنی بیشتر میان سمتت بی محلی کن بگو برو هر جور راحتی من باید از پس خودم بر بیام چون بچه هام پدری دارن ک پدرشون بچه ننه اس
دعایی نکردن
آخه ب ی دفعه اینجور نمیشه
بچه ننه نیست آخه
کلا خیلی آدم‌مستقل و غیر وابسته ای هست
در عجبم از کاراش
ببین مثلا میخاستیم بریم بگردیم حتی ی تعارف به ننش نمیزد گه بیا بریم
من خجالت میکشیدم بهش میگفتم تو هم بیا تنها نمون
در این کاری به ننش نداشت
ولی یکساله خیلی عوض شده
والا حرف زدنش ک اینجوری شوهر سابق منم اینجوری بود
عجیب
سر کرونا
من گفتم خاهرش اینا نیان
ننش خونمون بود بهش برخورد
دعوا راه انداخت
و یک هفته تمام یعنی تا آخر تعطیلات نوروز ادامش داد
طوریکه بعد چند روز منم از کورهدر رفتم و هر چی گفت جوابشو دادم
و جالبه وقتی پریدم‌بهش خودشو جمع و جور کرد و صداشو برید
از اون‌موقع شوهرم خیلی تغییر کرده
همش برا من جبهه میگیره
و کلا سعی میکنه خلاف میل من رفتار کنه
حتی اگه حق با من باشه
بشین درس باهاش حرف بزن بگو چرا اینجوری شدی
صد دفعه حرف زدم
میگه تو اشتباه میکنی
من خودم خستگی و ... باعث بداخلاقیم شده ربطی به مامانم نداره
معذرت خواهی میکنه مهربون میشه
اما به محضی که ی موضوع دیگه پیش،میاد همونطوری جلو من در میاد
ی چی بگم نخندی ها یکم جیش کن تو چایش بریز خیلی کم شاید دعایی کردن
اون باطل مکنه
نمیتونم ببخشمش
امروز که داد و بیداد کردم که حق نداری بری
بهم‌گفت گوساله
گفت شعورت انقد پایینه که فقط همینو میتونم بهت بگم 😭😭😭😭
🤯🤯🤯🤮🤮🤮
بزنم‌بکشم شوهرمو
خاک بسرم
نع دیونه بکشم چیه خودم چن بار خوردم از ی دعا نویسه خبره پرسیدم یا این یا پی پی گرگ باید دود کنی اندازه چن قطره وا چرا بکشی
چند وقت پیش هم دیدم خانمها تو اوما گفتن
ولی بنظرم‌کثیف و غیرانسانیه
ن من خودم خوردم بابا
هیچ‌یک نمیشه
چرا خوردی آخه؟
منو طلسم کردن
خوردی که طلسمت بشکنه؟
خب درست شد؟
بااین یا پی پی گرگ ک اصلا گیر نمیاد
منو ی سنی طلسمم کرده بود من مسلمون بودم شکستنش سخت بود
پی پی گرگ ب بدبختی پیدا کردم رفتم باغ وحش ب اونجا پول دادم یکم داد بهم
بازم خودت هر جور راحتی ولی نترس نمبمیره با جیش خیالت راحت
آخه من از کجا پی پی گرگ بیارم
جیش،که نمیشه بدم بهش نجسه گناهه
شنیدم آل یاسین برا آرامش خیلی خوبه
میخام هر روز،بخونم
بلکه آرامش به زندگیمون برگرده
ذکر یا وَدود هم زیاد بگو
برای ارامش زن و شوهره
باشه عزیزم‌مرسی
مرجان عزیزم
یچیزی خواهرانه بهت بگم
مردا همییییییشه زنشون حتی اگه دختر پیغمبرم باشه بازم خانوادشون تواولویته بعد خانومشون
تا تهش بخون برو جلو
من شوهرم جونش برام میرها حتی به کل خانوادشم گفته اما تا یکی ازخانوادش یه ناخونشون کج شه دیگ شب وروزش خانوادشن
البته من خیلی حساس بودم خیلی زیاد یجورایی ناراحت میشدم ک چرا منواولویت نمیزاره اما دیدم فقط جنگ اعصاب برا خودمه وبقیه ازاین بابت خوشحالن
تا حدودی شاید بعضیا بدونن من چشم دیدن یکی از خواهرشوهرام ندارما ینی ندارم اصلا ببینمش کلا انرژی منفی کل وحودمو میگیره اما شوهرم قبلا خیلی باهاش لج بودا مدتی بود برعکس خیلی صمیمی تر شد جوری که دائم بااین یکی خواهرش تفریح و اینور اونور منم دارم سعی میکنم کلا بی احساس نسبت به این قضیه باشم خونسرد خونسرد یجاهایی کفرم درمیاد اونم خدایی جیک نمیزنه فقط میگه حساس نشو خودتو عذاب میدی فهمیدم درست میگه
ببین اوج بیشوعوریه که توقع مادرشوهرت اینه شوهرت شمارو تنها بزاره پاشه بره اما من جات بودم اون یه هفته رو اساسی میترکوندم که خودش دوروز نشه برگرده ببینه برام مهم نیست یااینکه پامیشدم میرفتم خودمو مینداختم رودست مادرشوهرم دوتا بچهامم میزاشتم که تخمشون بیاره تا دیگ همچین کاری نکنه تو خیلی ریلکس حساسیت نشون نده دیده حساسی مادرشوهرت بدتر لجتو درمیاره واینکه مردا توعصبانیت هرچیزی میگن خیلی بهش توجه نکن قشنگم
دیشب بیرون بودیم شوهرم داشت راجب دوست دخترای رفیقاش همینجوری حرف میزد البته بحث شوخی بود و داشتیم اذیت میکردیم یهو برگشت گفت من کلا سلیقم خوبه هم خانومم هم دوست دخترام همه تو کف سلیقمن 😂😂😂😂😂خدا سرشاهدههههه کاری به سرش آوردم با شوخیا افتاد رو گو خوردن گفت آقا من گوه خوردم یه نخ موی .....س پریودیتو با دنیا عوض نمیکنم😂😂😂😂😂😂ینی اینجوریاااااا دهنش سرویس کردم البته باشوخی
ن گناه نیس
اگر پی پی گرگ دود کنی کلا سمتشون نمیره
خب تو چیکار کردی
یعنی چیا گفتی که افتاد به غلط کردم
من وقتی شوهرم از این شوخیا میکنه من بدجور بهم‌میریزم تهش هم میگه جنبه شوخی نداری
فکر نکنم مامانش زنگ زده باشه
داداشش زنگ زده
این اولین‌جملش این بود که داداشم‌گفته من مریضم‌زن و بچمم مریضن همش من دنبال مامان بودم کمک لازم دارم
حالا میخام برم به دادشون برسم
منم گفتم خب آخه منم مریضم
پس کی پیش،ما بمونه
یهویی خون جلو چشماشو گرفت شروع کرد داد زدن
دیگه منم در جوابش داد و بیداد کردم
ببین اینا اینجورین که اگه ی خار بره تو دستشون زمین و زمانو بهم میریزن که ای،وای گلوله خوردم
ولی،من تا واقعا نیفتم از پا
مریض بشم هیجی نمیگم
هر چقدم درد داشته باشم تحمل میکنم جیک نمیزنم
تقصیر خودمه
خب همینه عزیزم هیچی فقط بزار تو حال خودش باشه ببین وقتی میگم خانوادم بگو چقدر خوب منم میام کمک ب حال مامانت گناه داره باسیاست برو جلو ببین من انقد سیاستو پیش گرفتم شوهرم هرزمان ک خونه تکونیه کاریه چیزیه سریع توجمع میگه شرمنده رو زن من حساب نکنین نمیتونه فک کن بعد همه خواهراش و کلا طایفش دیگ هیچوقت ب من نمیگن جرعت ندارن😂😂😂مگ خودم باسیاست یکی دوبار برم
بابا چرااا بیخود ناراحتی
بزار برررره
خودت راهیش کن بره
والا
کاش من یکم تنها میشدم ارامش میگرفتم
با حالت تهوع از خواب پریدم
از بس فکر میکنم گوه توش😑
پریسا انجا
پریسا اینجا
پریسا همه جا
😂😂😂
پریسا داغان
پریسا اعصاب یوخ
پریسا یک عدد زخم خورده از روزگار
هعی خواهر من چی بگم... خوبه مادرشوهرت دوره مال من ور دلمه تو یه شهریم شوهرم از سر کار میاد میخوره می‌خوابه تا پاشد میکشن میبرنش اونجا تا ۱۰ ۱۱ شب
من تنهام ولی ننش با دخترش و نوه هاشو و شوهرش و پدر شوهرم و برادر شوهرم پیشش هستن
شوهرمو میکشن میبرن منم تنها
هربار میرم هم یه بی احترامی میکنن دیگه نمیرم
من کرونا گرفتم شوهرم رفت اونجا تا ۴۰ روز تنها بودم
فقط بهت بگم بسپار به خدا
واگذارشون کن به خدا
هر بار آمپول میزنم یا ماهی که وضعیتم برای بارداری خوبه یه بحث و اختلاف میندازن بینمون تا موعد تخمک گذاریم میگذره
میره میگه و کافیه بفهمن وضعیتم حساسه. سریع یه چیزی درست میکنن که ناراحت بشم
دو شب پیش اینقدر بلند بلندترین کردم و اماما صدا زدم که صدام گرفته بود
نزار تنها بره باهاش باید میرفتی
ن بابا دیگه اینجوری نیستن اینا که
از من توقع کار داشته باشن
تازه من توقع کمک دارم‌وقتی میرم اونجا با بچه کوچیک
ولی مادرش فقط در حد آشپزی و ظرف شستن کمک میکنه
حتی ی آب به دست و صورت بچه ها نزده تا حالا
همه کارهاشون بدخوابیاشون غذا درست کردن و دادن بهشون شستن لباس و خودشون
شیشه هاشونو حتی خودم باید بشورم کلا وقتی میرم اونجا یک لحظه استراحت ندارم
میبینه و کمکی بهم نمیکنه
میشینه نگاه میکنه
این دفعه آخری که مریضم کردن انقد تو حیاط دنبال بچه ها دویدم خودشو دخترش از جاشون جم نخوردن
انقد وضعیت بدی بود که برادرشوهرم‌سه چهار دفعه گفت کمکش کنید اینا خودشونو زدن نشنیدن
انقد حالم بد شد
فعلا که نرفته
باهاش حرف نمیزنم
ولی،میدونم میره حتما
آخهدشوهرم بره اوضام بدتر میشه
عصای دستمه تو نگهداری از بچه ها
دیشب با مامانم ۳ ساعت بیرون بودیم دنبال دکتر و داروخونه
بچه هارو نگه داشته بود شام داده بود
برده بود تو حیاط بازی کردن
حموم داده بود
با اینکه خودش حالش بود و سرم میگیره
منم اگه با فکر خیال بخوابم سرگیجه و تهوع میگیرم بعد بیداری
خاک تو سرشون
چه بی رحم
من گرفتم شوهرم از من گرفت
البته تقصیر خانواده خودش بود منو مبتلا کردن
انشالله خدا کمکت کنه
تاوان همه بدیهاشونو جلو چشمات پس بدن
هنوز نرفته
ولی اگه خواست بره و تونستم‌
حتما میرم
دردی کشیده ام ک مپرس😑😔🤦‍♀️
ب مامانش بگو لطفا دیگه پرستو از شیر بگیر
خجالت نمیکشن اخه گوووه خوردن ک عروس اوردن پس😕😕😕😡😡
این چیزا رو میبینم قاط میزنم بخدا
تو ذهنم ادم درس میکنم هی مشت مشت میزنم تو دهنشون🤦‍♀️
سردمم میشه ناجور😑
قبل خواب با گوشی مشغول کن خودتو که فکر و خیال نکنی
من خودم‌همینکارو میکنم
گوشی بدست خوابم‌میبره
مرجان بلاخره شوهرت رفت شیراز یانه
ببین باور کن اگه چیزی نگی و بزارط بره سر راه از عذاب وجدان تنها گذاشتنت با دوتا بچه میمیره
بزار بره هیچی نگو
این تجربه ی منه
خب میگم ک یکاری کن اونا بیان دنبالت ن تو منم کاری نمیکنم مگ اینکه خودم یجاهایی کاری کنم
نه نرفته
الانم خوابیده
از دیروز ی کلمه حرف نزده
دیگه چیزی نگفتم
من اصلا حرف بدی نزدم
فقط گفتم اونا دور همن من تنهام با این همه فاصله
اون بهم‌پرید که تو شعور نداری فقط میشه بهت گفت گوساله
ولش کن
هیچی نگو هیچی نگو اگرم چیزی گفت بگو عزیزم من که بدم نمیاد پیش خانوادت باشی برو عزیزم خدا به همرات خوش بگذره
بزاربره توهم واسه خودت عشق و حال کن
بزار فک نکنه بهش وابسته ای
البته من خودمم دارم روخودم کارمیکنماااا
میدونه وابستم 😪
از دیروز حرف نمیزنه اصلا
حتی یک کلمه
منم چیزی نمیگم
از دیشب تا حالام خوابیده فقط
هیچی هم نخورده
مرجان بچه هات چجورن اونا ک مبتلا نشدن
الان خوبن
چرا تب کردن
استا دادم قطع شد
دکتر دارو داده بهشون
هر شب میدم بهشون
خداروشکر بچه ها خفیف میگیرن
بچه منم داغ میشد
آره خداروشکر
چی میدادی دارو؟
لج ب لجش نکن حتی برو امشب فردا سمتش یکم نازشو بخر که تموم بشه بره خودتو خراب نکن پیش شوهرت
استا دادم
دکتر برای پیشگیری شربت ازیترو داد
من فقط ساکت موندم
خودش اومد معذرت خواهی کرد
حالشم خیلی بد بود
رفت سرم‌گرفت ی کم بهتر شد
دلم سوخت براش😪
آره منم دادم‌با تاخیر
بمیرم براشون
نه دیگه
خدانکنه
چیزی نمیشه نگران نباش
ب شوهرتم برس بهم روحیه بدین ان شاالله زودتر این بیماریو پشت سر بذارین
دیدی حالا ببین خودشم پشیمونه آرامش زندگیتونو با مادرشوهرت خراب نکن
اصلا نزار کسی ازاین قضیه سواستفاده کنه حتی شوهرت جلو همه بهت بی احترامی کرد سکوت کن لبخند بزن بزارهمه بسوزن
آره دیگه
بهش رسیدم
بهتر شده
من نمیکنم والا
خودش شروع کرد
اصلا ملاحظه منو نمیکنه
مریض خسته با دو تا بچه کوچیک که اندازه دوازده تا بچه اذیتم میکنن
سکوت خیلی سخته
ولی دارم‌تمرین میکنم
از همتون ممنونم 🥰
عزیزم منم کمترازتو نیستم واقعا بعضی وقتا کم میارم ولی اشکال نداره خداتو بزرگه سعی کن باارومی سرکنی خودتو پیش شوهرت خراب نکن بزار اون تورو توذهنش مثل یه فرشته همیشه یادکنه که حتی اگه کسی هم تورو خواست خراب کنه بشه یه سرپوزی براش.من خیلی لجبازما خودم بگم ولی یجوری باسیاست میرم جلو که چندبار خواهرشوهرم زیرزیرکی خواسته شوهرمو پرکنه حتی بلند شده به دادوبیداد که چیکار به زن من داری وازاین صحبتا بزار اونا خراب بشن پیش شوهرت ن تو همیشه اون چیزی که میخاد رو به سیاست خودت براش انجام بده
درسته
همه این چیزارو میدونم
ولی تو موقعیتش که قرار میگیرم‌کنترل اعصابمو از دست میدم

سوالات مشابه