Ooma
پرسش (1400/02/29):

توروخدا توروقرآن بیاید یه راه حل بدین من

کلافه شدم دیگه
مادرشوهرم شده هوو من شده رقیب عشقی من
اینقدر شوهرم و ننش می‌چسبند به هم که فقط استغفرالله نمیکنه ننش رو
خسته شدم بخدا
تا ظهر سرکاره میاد میخوره می‌خوابه بیدارشد خونه ننشه
تا۹ و ۱۰ شب بعدم میاد شام میخواد میخوره می‌خوابه
زندگی من شده این
شبم تا توی تخت زنگ میزنه ننش قربون صدقه رفتن
آهای ملت من چیکار کنم؟
هرچی هم دعوا میکنم آروم میگم با داد میگم اصلا هییییچ
از ته دل میخوام بمیره ننش راحت بشم کل زندگی منو گرفته

مطمئنا همینجوره
نه هرروز نیم ساعت رانندگی میکنم میبرم و میارمش
مادرش که اره ولی شوهرم خره
کن شوهرم خودش میگه بذار مامانم بترکه از حسودی😁
به شوهرت بگو یه بار به ننت رو بنداز یه مبلغی ازش بخوا ببین میده بهت که این همه خودتو براش میکشی؟؟
من
شرایطی فراهم کن که شوهرت به ننش رو بندازه
اووو نه بابا شوهر من ننش خداشه
صبرت زیاده والا
اوو خودتم میبریش
خب نبرش بپیچون شاید کمتر رفت
میگه مامانم نداره داشت میداد
تو چرا می‌بری خوب
شوهر منم اونجوری بودن با ننش ولی شرایطی فراهم کردم دید ننش راضی نیس براش یه قرون خرج کنه الان کلا عوض شده
مگه میشه تا این حد وابستگی
اینا اگه اهل دعا گرفتن باشن چیز خورش کردن
بعدش دعوایی راه میندازه که خودم عصبی میشم. یه روز نره انگار باهام دعوا داره
رانندگی بلد نیس
خب دعوا کنه یروز دعوا دو روز دعوا آخر خسته میشه
تحویل نگیر همون جور خانمی کردی ک اینا اینجور میکنن
بره یاد بگیره اگر میخواد هر روز ننشو ببینه
فقط مالی نه مثلا یه چیزی باشه که بفهمه مادرش بین این بچش با بچه های دیگش فرق میزاره
میگم که توخونم دعا پیدا کردم قضیه بهش گفتم خیلی قشنگ جمعش کرد گفت خودم گذاشتم واسه رزق و روزی
فرصت گیر بیاد یادم می مونه ممنون عزیزم
خب بگو بزار تو خونه خودت رزقتون زیاد بشه دستت دراز نکنی
سلام عزیزم کم و بیش خوندم تاپیکتو و این پیامهای الان تون رو ببین همیشه تو خونه برای شوهرت یه سری کارها و مسئولیت ها رو بزار همه رو خودت انجام نده
ببین زن فقط باید ظرافت بخرج بده ن اینکه همه ی کارها رو از خرید گرفته تا بردن و اوردنش از سرکار اینجور تو در خدمت اونی ن اون برای تو همین که خونه زندگیت مثل دسته گل هست و غذاش و وظایف همسریت تو کار خودتو کردی و خرید و بقیه چیزا رو اصلا یا دوتایی یا خودش تنها

اینجوری ظلم در حق خودت کردی خوب اون کاری نداره تو خونه وقتی همه چی در رفاه کامل باشه


هرکسی جنبه ی خیلی چیزا رو نداره
نمیگفتی بهش،اینجوری میرم دنبال یه دعا دیگه
عزیزم من به شخصه از تجربه ام میگم برات
اولا اینکه اصلا همسرت روحساس نکن اصلا .
نذار فکر کنه میخوای بین مادرش و خودش جدایی بندازی که بدتر می‌کنه که بهتر نمیکنه
دوم اینکه با زبون خوش با خنده بهش بگو عزیزم هرجایی میریم باید کنار هم بشینیم حتی سره سفره من دوست دارم تو کنارم باشی من تحمل دوریت رو ندارم و از این چرت و پرت ها🤣
خدا خیر همتون بده هم درد دل کردم آروم شدم هم بغض ندارم دیگه.. ناراحت بودم امشب تخمک گذاریم بود آمپول زده بودم بخاطر مادرش ول شد
مثلا شوهر من ماشین خواهر شومو گرفته بود شب پس داد اومد خونه مادرش زود گفت براش بنزین میزدی
من از فرصت نهایت استفاده رو کردم که مثلا راضی نیست خواهرت پول خرج کنه اما برا تو راضیه
تنها راهش اینه نبریش.. کم کم کمش کن خودت یجوری براش کار بتراش مهمونی کاری خریدی تفریحی
اینجور ک نمیشه
اگه بچه دار بشی هم بدتر میشه بچتو هم ازت میگیره
فقط با سیاست
نباید از خودت حساسیت نشون بدی که بدتر میشه
عین شوهر من اونم خیلی وابسته به مامانشه
اینم عالیه
باید با سیاست رفتار کنی
حالا رفتنش رو هم کم کنی
زنگ زدناش هم هست،،
حرفت کاملا درسته منم زیادی مسئولیت گرفتم اون کاری نمیکنه اصلا
عقلم نرسید..ولی دیگه خونمو ول نکردم مراقب بودم کلا
میدونی امشب چی میکفت؟ میگفت از شنبه از راه اداره میرم خونه ننم عصرا نمیرم دیگه این راه حلش بود تا ۲ سرکاره بره مستقیم اونجا
بگو باشه میدونم توتصمیم درست رومیگیری
وای اره من میگم مثلا تازه ۴ ساعت اونجا بوده ها باز تا میرسه خونه زنگ میزنه مامانش که سلام مامانی عزیزم چه خبر؟
تو تخت اول زنگ میزنه مامانش بعد میخوابه
یکمم سرگرمش کن بازی کنید باهم
😂😂😂
اصلا اهلش نیس.. برعکس من عاشق بازی و فیلم دیدن و....
آمارم میده به مامانش یعنی دخالتم دارن توزندگیتون
☹️☹️☹️☹️اینا مشکوکن چه خبره مگه
په چیکارمیکنه اوقات فراغتشو
دقیقا من تو دستشویی باشمم میگه الان دستشویی‌
حتی اگر هم خیلی دوست داره نباید اینجوری کنه جلوی تو
یعنی چی باعث کینه و حسادت میشن
وای چ دلی داری،،
اوووه😂😂اون فضولم هست 😤😤
من. شوهرم به اسم مامانم حساسه
نمی‌ذاره جلوش خیلی زنگ بزنم بهش
میگه به من توجه نمیکنی😐😆
بهش بگو من دوست ندارم آمار کارهای منو بدی بهشون
اصلا نداره با من مشکل همینه خب. تا ۲ سرکار میاد ناهار میخوره می‌خوابه ساعت ۵ میره تا ۸ یا ۹ یا۱۰ میاد شام میخوره میخوابه
همیشه میگم
منم شوهرم اینجوری بود بهش گفتم الان رعایت میکنه
دختر فرق داره با پسر،دختر باید زنگ بزنه😁
نزار بخوابه روزا
دقیقا
😔 به حرف من نیس میگه خستم
جای تو مامانش باهم عوض شده دقیقا
از فردا همین کارو میخوام کنم
چقدر رو دادی بهش،چقتی خوابید بپر روش با دوپا
یکم بیخیال باش به کارای خودت برس بهش مسئولیت بده همه کارای خونه رو خودت به عهده نگیر
بیتفاوتی اونا رو خواهد کشت فقط بی تفاوت باش
وقتی
اون زنش شده تو مامانش،، مگه سرویس مهد کودک داری ک بببری و بیاریش
عصرا میره میگم چیکارمیکنی میفهمم مادرشو میبره باهم پیاده روی
بگو شبا خوابت نمیبره دیگه
پدرشوهرم داری
اینا دیگه کین بابا
اره اون کلا گچ دیواره تو خونشون
یه کاری کن توهم همین کارارو برا مادرت کن زندگیتو ول کن برو بامادرت بازار پیاده روی
بخدا قصدم همینه
طبیعیه گلم
شوهر منم اینطوره ما هم وقتی میایم شهرستان قبلا خیلی حسودیم میشد بعدش دیدم آخه چه اشکال داره مادرشه دیگه
😂😂😂دسته بیله
دسته بیل که یه خاصیتی داره
آره حتما این کاروکن
😂😂
کلم بروکلیه
شما دورین آخه من هر روزم شده همین تکراری
خب یه وقتایی این طفلی میگه همیشه
ب کجا چنین شتابان خدایا اینا دیگ کی هستن واقعااا 😰
مادر جای خودش،همسر جای خودش
میدونم سخته ولی هر چی بهشون بگی گوش نمیدن من هر کار کردم نتونستم
ولی شما با سیاست و ناز طوری که میدونی نقطه ضعف داره مثلا شدهر من رو بغض و گریه تا یه کم میکنم به حرفم گوش میده ایطور بهش بگو مطمئن باش جواب میده
تازه با خواهرش بدتر از مادر بود از همون دوران عقد بهش گفتم حق نداری بغلش کنی😤
طوری بغلش می‌کرد و بوسش می کرد انگار من بودم😂
میگم اکثر مردا دوست دارن حس مردونگی و مسئولیت و تکیه گاه داشته باشن و اینکه شما همه کارای خونه رو خودتون انجام میدید حتی رانندگی و این چیزا باعث شده که حس استقلال و مسئولیت رو شوهرتون از دست بدن و احساس ضعف کن و از طرفی این فرصتو دادید مادرشون خودشو به همسرتون وابسته نشون بدن و برای کارهاش از همسرتون کمک بخوان و این حس مسئولیت و استقلال رو به جای اینکه شما به همسرتون بدید مادرشون بهش بدن برای همین بیشتر سمت مادرشون کشیده بشه.به نظرم یه مدت کارای خونه و خرج و مخارج زندگی رو به همسرتون واگذار کنید شاید موثر باشه
مادرشوهر جماعت خیر ندیدس...مادرشوهرمنم ازبس حسود و بی ذاته...من الان چند وقته باردارم ی تبریک بمن نگفته حتی تلفنی...احمدلله راهش دوره...ولی ب پسرش زنگ میزنه
دوشب شام نزار...بگو مادرت غذاهاش خوشمزه تره بخور گوشت و گل بگیری...بغلشم نخواب بگو مادرت هست دیگه
والا
یعنی مادرش اینقدر مرموزه
خودشو میزنه به مریضی و افسردگی و...
کل وقت شوهرمو گرفته
باید بمیره همچین آدمی اسمشو شوهر نزار
متنفرم از همچین مردایی
ببین بنظر من وقتی شوهرتون سرکاره. براش کار درست کن. مثل بگو امروز بریم خرید من تنهایی نمیتونم. سختمه. یا مثلا کولرو دستکاری کن بگو کولر خراب شده من بلد نیستم درست کنم تو درست کن. وقتی هم اینکارارو کرد خیلی ازش تشکر کن بگو واییی کولرو درست کردی دستت درد نکنه چه جوری. بعنی اونکاری که میکنه را هر چند کوچیک شما بزرگ جلوه بدید. بزاربد تو خونه احساس مفید بودن بکنه. شبها موقع خواب بهش بگو چه خوبه هستی اگه نبودی من میترسیدم خونه خیلی ترسناکه وقتی نیستی یکم ظریف باش براش. احساس میکنم از حرفاتون که خیلی مردونه رفتار میکنی. باهاش جوری رفتار کن که انگار خیلی وجودش توی خونه لازمه.
خیلی مامانت مامانت نکن. از شوهرت خواسته داشته باش واگر خواستتو اجابت کرد ازش خیلی تشکر کن. صبحها بهش زنگ بزن بگو مثلا هوس بستنی کردم میایم بعد از ظهر با هم بریم خیلی وقته دوتایی جایی نرفتیم.
لباسهای سکسی تو خونه بپوش برو روی مبل بشین پاتو بنداز رو پات که مثلا من با موبایلم سرگرمم. مردا خوششون میاد. ی وقتایی خودتو بزن به خنگی. ی دختر لوس و خنگول بشو.
ببخشید طولانی شد. البته خودتون روانشناسید ولی اینا تجربه هست. مادرشوهرتون حتما از شوهرتون تعریف میکنن. ازش
میخان که براشون کاری انجام بده. شوهرتون توی خونه مادرش احساس مفید بودن داره
نگران دیر شدن بچه هم نباش. بزار شوهرت بیاد سمتت بعد. اگه با این اخلاق بچه دار بشید. دخالت صدبرابر میشه. من خودم توی ۳۵ سالگی حامله شدم. مشکلی هم نداشتم ولی به احدی اجازه نمیدم بگه دیر بچه آوردی
خیلی ممنونم عزیزم بابت راهنماییت
ممنونم از همه
شما باید دست از انجام مسولیت هایی که مال اونه برداری الان شوهر منم اشغال بخره باز باهاش خرید نمیرم میدم خودش میخره
کوزه گر از کوزه شکسته اب میخوره...
حکایت توئه
همیشه میگم اینو .. متاسفانه..
خطاهاش رو من بگم بهش فکر میکنه جانبداری میکنم اصلا متوجه نیست اصصصلا که رفتارهاش نرمال نیستن و منم توجه و محبت میخوام
همون دیشب گفتم بهش.گفتم از فردا هرچی خرید گذاشتی یخچال من درست میکنم.
عزیزم کم محل اش کن مثل خودش. برخورد کن با مادرت یا خواهر یا به دوست وقت بگذرون جوری که براش وقت نداشته باشی بزار حسودی اش گل کنه .اگه بهتر نشد بدش دست نه نه اش بگو ارزونی خودت .والا این هنوز بزرگ نشده.
تو این مدت همش به خودت برس برا خودت خرج کن بزار فکر کنه دیگه نمیبینیش
سلام منم بحرف نرگس موافقم
بهترین کار اینه که کم محلش کنی تو هم به خانواده خودت بیشتر بگذرونی و به اون بی توجهی کنی
بنظرم یه مدت حساسیت نشون نده اون بیرون میره توم برو یا با کاری خودتو مشغول کن و هر دوشون رو کم محل کن
منم بهت گفتم بهترین کار محبت کردن به شوهرت تو جمع و پیش خانوادشه، بچسب بهش و ازش تعریف کن.
آخه چرا همتون سریع پیشنهاد جدایی میدی؟ 😤😤
وقتی هیچ راه حلی ندارین لااقل زندگیشو ازاینی که هست بدتر نکنید.
زن بی عرضه زندگیشو ول میکنه و تلاشی برای ساماندهیش نمیکنه
یکم مقتدر باشین با مشکلات بجنگین.
بخدا من هزارتا زن مطلقه دیدم مثل چیییی پشیمون هستن و حسرت همون زندگی قبل رو میخورن.
طلاق و جدایی آخرین راهه،
ناراحت نشیا ولی من مطمئن هستم شوهرت کنار تو خوش نیست از تو محبت نمیبینه که گرایش داره سمت محبت مادرش
اتفاقا خیلی مرد خوبیه که رو آورده به محبت مادرش، نرفته سراغ زن دیگه ای
عزیزم ببخشیدا من چجوری باید دیگه محبت کنم؟؟؟ از شکم من میزنه میبره ننش یه بارم اعتراض نکردم شب و روز وقتش اونجاست خونه مرتب غذا و چایی به راه از لحاظ پوشش و آرایش هیچ زمان کم نذاشتم چون مجردم بودمم به خودم می‌رسیدم. خونم عین دسته گل وقتی شوهرم اصلا خونه نیست من چجور دیگه محبت کنم؟؟؟
اون یکی هم عروسم چی؟ اونکه بدبخت بچش دنیا اومد مادرشوهرم تا ۷ ماه نرفت ببیندش از حسودیش
هم عروسم و من تا حرفی بزنیم مادرش میگه طلاق بدین
هر وقت رابطه خواسته نه نگفتم از همه نظر از خودش و خانوادش سر هستم وقتی بی ارزه هستن و بی لیاقت مشکل از منه؟؟؟
برادر شوهرم میره اونجا براش گوشت و مرغشون به راهه شوهر من جلوش تخم مرغ میذارن. والا هربار مریض شده شوهرم تا صبح من بالا سرش بیمارستان بودم یه بارم مادرش وخاتوادش نیومدن فقط پولش رو میخوان من چجور دیگه محبت کنم؟
چرا زن گرفته پس؟
مرد این چیزا رو نمیخوا، دور از جونت مگه کلفتی!
بهش حرفای عاشقانه بزن، براش پیام عاشقانه بفرس، بیخودی پیام بده بگو دلم برات تنگ شده کی میای خونه، استیکر قلب و بوس بفرس، تو خونه تلویزیون نگاه میکنه برو خودتو تو بغلش جا کن و بوسش کن، براش میوه پست بگیر بگو واسه عشقم میوه پوست گرفتم از صبح خسته شده، باهم برید حموم تو حموم بگو بشین ماساژت بدم، شبا تو رختخواب موهاشو نوازش کن و ووووو هزارتا مورد دیگه.
الان میگی پس اون چی؟ اون چرا محبت نمیکنه
تو این کارارو بکن ببین اونم یاد میگیره.
مردا بلد نیستن آخه از کی یاد گرفته باشه؟
از اون گذشته غرور دارن یخشو آب کن.
اینجوری وقتی بیرونه دلش پر میزنه که زودتر بیاد خونه تا کنار تو باشه و تو نازشو بکشی
بخدا مردا بچن، اگه تو نازشو نکشی میره خونه ی مامانش که اون اینکارو کنه
از قضا شانست مامانشم اینو فهمیده و سوء استفاده میکنه
هعی خواهر از دل من خبر نداری که.. هرکاری گفتی کردم.. حتی بیشترش. تو جمع بارها تعریفشو کردم حموم و.. همرو انجام میدم. حتی هر ماه موبر میگیره براش خودم میزنم همه جاش.. چیکار کنم دیگه
همه اینها رو میخواد خودشم میگه تنها جایی که آرامش دارم خونه پیش تو و خیلی دوستت دارم و..... ببین شوهرم بد نیست مادرش نمیذاره خواهرش با دوتا بچه مطلقه هست توخونشونه یا خواهر شوهرم میکشه میبرتش یا مامانش
اعتراضم میکنم میگه صبر کن درست میشم فلان میکنم و...
میگم جدا بشم میگه آتشت میزنم. خب هم خدا میخواد هم خرما؟ پس من چی؟منم محبت و توجه میخوام
اگر مادر شوهرم نباشه دست از سر زندگی من برداره میدونم خیلییییی خوشبخت میشم
سلام دقیقا نیلا منم همینم
😔😔😔
سلام فاطیما جون
من دیگه بیخیالش شدم بهتره بره همونجا بهشم گفتم میخوای برو اونجا زندگی کن
والا منم همینو گفتم
خسته شدم بخدا
میگه نه دیشب رفت گفت میخوام خونه مامانم بخوابم گفتم برو دیدم خودش امد
همش من توجه و محبت کنم پس خودم چی الان سه ساله روزگارم اینه بخدا
چون زیادی لوس شدن
الهی عزیزم واقعا سخته
😂😂😂😂😂😂
یچیزی بگم گاهی بعضی مردا رو محبت زیادی هار میکنتشون
اره هرچی باید به اندازه باشه
باید مثل خودشون باشی تا بفهمن
👌👌
از لحاظ قیافه و همه چی حتی اندامم عالیه هرکی مارو میبینه میگه من سر هستم لباس پوشیدن و آرایش و تمیزی و... دیگه چ کنم اخه؟
من ک فدای شوهرم بشم خیلی خوبه باهام و هوامو داره اصلا اینجوری نیست
ربطی نداره گلم مرده دیگه مامانی تیتیش مامانیه عزیزم
چندساله خونه خودتی ؟
من ۳ ساله ازدواج کردم
بعضی مادرا فکر میکنن با اینکارا بچشون دیگه مال خودشون میشه
نمیدونن زندگی پسرشون خراب میشه
والا
خیلی دلم‌گرفته
ساعت ۶ عصر رفته هنوز نیومده
هم عروسم با من دشمنه هزار بار گفتم اون که میاد نرو
از عمد میکشن میبرنش مادر و خواهرش
یعنی خدا تقاص منو از اینا نمیگیره؟
سلام عزیزم
میدونم شرایط خیلی سختی داری واقعا حق داری وای بنظرم یه مدت کلا بی تفاوت رفتارکن یه کم از خدماتی که میدادی کم کن خودتو سرگرم کن وانمود کن رفت وآمداش برات دیگه مهم نیست وقتی خونه نیست زنگ نزن بهش چه سرکارباشه چه خونه مامانش اگه مشکلیم داره که بهت میگه مثل قبل مایه نزار براش بی تفاوت رفتار کن
من خودم اینکارو رو کردم خیلی سختم بود توی تنهاییم گریه میکردم ولی بالاخره نتیجه گرفتم
شوهرمن وقتشو خیلی با رفیقاش میگذروند که بعضیاشون خیلی اهل نبودن البته خودش میگفت وگرنه منکه ندیده بودمشون
بهش گفته بودم که هربار که منو ناراحت میکنی واشک منو در میاری باهرقطره اشکم یه کم از محبتی که توی دلم دارم نسبت بهت کم میسه واز چشمم دلمم میایی بیرون
گفتم من از اینکه دیگه دوست نداشته باشم ناراحت میشم اگه براتوام مهمه بیستر توجه کن
اولا توجه نمیکرد ولی وقتی دید داره رفتارم عوض میشه نگران شد
البته من هم به خودم خیلی میرسیدم از نطر پوشش وآرایش هم به تمییزی زندگیم هم به غذا چون شوهرم شکموام هس
واقعا منم همینجورم خیلی دلم میشکنه
قبلا اگه تا۶بعدازظهرم نمیومد منتظرمیشدم باهم نهار بخوریم ولی الان تا ۲ منتظر میشم نیاد نهارمو میخورم
خیلی سخته
یه دل بزرگ پراز غصه
درکت میکنم ولی باید عملی نشونش بدی که داره از جشمو دلت میفته
مردا حرفارو جدی نمیگیرن
یه مدت دیگه ام تحمل کن روش اعتراضتو عوص کن انشالا نتیجه میگیری
هیچوقتم تهدید به طلاق نکن
باشه
براش عادی میشه
ممنون عزیزم
اره درسته
فقط از خدا میخوام تقاص دل شکسته منو از مادر و خانوادش بگیره
من یه بار گفتم من تاوقتی بتونم برام ارزس داشته باشی میمونم ولی اگه طاقتم تموم بشه اصلا نمیتونی حدس بزنی چیکار میکنم
گفت میری خونه مامانت گفتم نه عزیزم جایی نمیرم که بتونی حدس بزنی
گفتم بعید میدونم بخوای منو به مرحله برسونی
شنبه تولدشه
به نظرت چیکار کنم؟
مطمین باش زمین گرده باخر دست بدن باهمون دست پس میگیرن وای شما اونارم کلت ندیده بگیر باحفظ احترام
خیلیییی زیاد دلم شکسته
بعضی وقتها هرقدر گریه میکنم آروم نمیشم
احساس میکنم من خانوادش نیستم
انگار من جزو زندگیش نیستم
من وقتی گذاشتمش توی لیست تحریم تولد وروز مردم براش هدیه گرفتم ولی نه مثل سالای قبل خیلی جم وجورتر بدون شمع وگل هدیه ام خیلی معمولی مثلا پارسال براش شلوار خریدم شام مورد علاقه اشم پختم لباس مورد علاقشم پوشیدم وای اصلا هیجان زده نبودم مثل قبل
کاملا متوجه تغیر رفتارم شد چونکه گفت یه جوری شدی
گفتم چجوری؟غذا خوب نیست؟لبتسمو دوس نداری؟از هدیخ ات خوشت نیومد؟
کلا هنگ کرد چون به هیچی نتونست اعتراض کنه😋😁
درست میشه گلم
شماکه یه خانوم تحصلیکرده وباکمالاتی اصلا اعتمادبنفستو از دست نده
متوجه اش کن که بی توجه هاش داره روی علاقه شما تاثیر منفی میزاره
باید نگران از دست دادن حس خوبی که ازتون میگیره بشه
خیلی حرفهات آرومم کرد ممنونم..
آدم یه جا کم میاره میشکنه
ولی باید خیلی به خودت مسلط باشی تا باور کنه
بخدت برامنم خیلی سخت بود خیلی تنهایی کسیدم وگریه کردم ولی بالاخره موفق شدم
فداتشم انشالا که شمام موفق میشی
برام دعا کن بتونم چون خیلییی دارم عذاب میکشم از دست مادرش و خانوادش
حتما عزیزم
مراقب خودت باش
اصلا روی مامان وحانوادش زوم نکن انرژیتو میگیره
خیلی خستم کردن از خدا میخوام جوابشون رو بده.. مگه مادرش سکته نکرد؟ بخدا بدتر از قبل شد رفتاراش
تمام تمرکزتو بزار روی شوهرت ونقطه ضعفاش ببین چیکارارو براش نکنی ناراحت میشه همونا رو کم کم ازش وریغ کن خیلی آروم اینکاروکن
بازم ممنون از حرفهات عزیزم خیلی لطف کردی داشتم گریه میکردم یکم آروم شدم
بهت حق میدم
به قول قدیمیا نیکو نگردد انکه بنیادش بداست
خواهش میکنم عزیزم
خدا زندگیتو پراز آرامش کنه
خودتم به خودت کمک کن انشالا موفق میشی
منم برای آرامش دلت دعا میکنم عزیزم
خیلی ازت ممنونم عزیزم
😭🙏🙏🙏🙏
🌹❤
❤❤❤