زایمان کردم ۳۱ شهریور

سلام دوستان وقتتون بخیر...
ببخشید دیر شد ولی اومدم بگم منم‌ زایمان کردم...
۲۹ شهریور ک رفتم واسه معاینه و سونو دکتر بهم گعت دور سر جنین بزرگه و امکانش نیست ک زایمان طبیعی داشته باشم.اینقدر ناراحت شدم و غصم شد ک نگو...ولی وقتی دکترم از خطرات زایمان طبیعی باشرایطی ک دارم واسم توضیح داد کلا پشیمون شدم و ۳۱شهریور بااونهمه درد کاذب و واقعی ساعت ۵ صبح رفتم بیمارستان حجتیه توی اپادانا...
اونجا پرسنل خیلی اذیتم کردن و همشون میگفتن باید طبیعی زایمان کنم و دلیلی ک دکتر آورده قانع کننده نیست و ۳۶ سانت چیزی نیست واسه دور سر جنینم و باید آمپول فشار بزنن...
دکترم توی معرفی نامم واسه بیمارستان نوشته بود ک معاینه نشم و کسی بهم دستم نزنه ولی پرستار شیفت و مسئول زایمان تااومدن دکترم چند بار معاینم کردن و کیسه آبم نشتی داد...دکترم ک اومد کلی دعوا درگیری داشت واسه شرایطی ک برام درست کردن و بلاخره ساعت ۸ شد و من رفتم اتاق عمل...دختر خالم ک مامای خصوصیم بود با پارتی بازی و کلک اومد داخل اتاق عمل و از ب بسم الله زایمان من فیلم گرفته بود تاموقعی ک دیگه داشتم بهوش میومدم...ازترسم توی اتاق عمل ب دکتر گفتم بیهوشی کامل میخوام در صورتی ک اصلا یادم نمیاداین حرف رو زده باشم و از قبل قانع شده بودم ک بیحسی کمر بشم...
خلاصه اذیتتون نکنم گل پسرم با وزن ۳۱۱۰کیلو گرم ب دنیااومد و من این لحظه رو واسه تک تکتون آرزو میکنم...😘😘😘😍😍😍🥰🥰🥰