Ooma
پرسش (1399/07/13):

شوهرم مشکل زبون بی قرار داره خیلی حرص میخورم از دستش توو این بارداری

کلا ما توو زندگی هیچ راز که چه عرض کنم هیچ حرف و حرکت مخفی نداریم همه چیزمون مشخصه از عادت های غذایی خوردن خوابیدن پوشیدن، تعداد موهای سفیدم، روز و ساعت دکتر رفتنم، دستمال توالتی که استفاده میکنم، اختلافات جنسی و....همه رو هم خانواده من هم پدر مادر و خانواده شوهرم میدونن، شوهر من از هر نا محرمی به من نامحرم تره ، خیلی حس بدی بهش دارم به خاطر اینکه توو دار نیست حتی برای کوچکترین و جزئی ترین مسائل،هیچچچچ رازی نتونسته برای من نگه داره ولی انتظار داره من حرف اونو به هیچ کس نگم تا خودش با زبون خودش بگه.
از گل نازک تر بگم بهش دعوا میشه میره همه کلمات رد و بدل شده ی مسخره رو به شکل دلخواه خودش و با اضافات خودش میذاره کف دست خانواده ها
سر هر چیزی صدا بلند میکنه با صدا بلند مدام خودشو میخواد اثبات کنه که من بهترینم و تو الکی گیر میدی ، جلو همسایه ها که آبرو نداریم، منم توو بارداریم اعصاب صدای بلندشو ندارم یه کم ساکت میمونم میگم داد نزن باشه ول کن تموم باشه ولی یهو منفجر میشم اینقدر جیغ و داد میکنم و خودمو میزنم تا از خونه بره بیرون، که تازه اون با همون داد و هواراش میگه آروم باش منم داد میزنم با جیغ و داد میگم همسایه ها با صدا تو فهمیدن مشکل ما چیه منم داد میزنم که بهتر با جزییات بیشتر بفهمن.چرا من سکوت باشم تو داد بزنی، جیغ و داد میکنم تا بفهمی منم میتونم صدا بالا ببرم.جیغ و داد میگم تا بفهمی وقتی ساکتم به خاطر اینکه آبرو برام مهمه ولی تو با داد و بیدادات آبرو منو میبری نشونت میدم یه زن وقتی بی آبرو بشه چطور میتونه جیغ و داد کنه بهش میگم یا ساکت باش یا از خونه برو بیرون،صدات رو اعصابمه نمیتونم تحمل کنم. تا ول کنه بره مستقیم هم میره خونه بابام یه سانس اونجا افشا گری میکنه یه سانس هم خونه مادرش. مادر پدرشو نمیدونم ولی خانواده من حوصله شنیدن این جزییاتو ندارن، بعد من هرر چقدر جلو خانوادم از شوهرم تعریف میکنم این با اینکاراش خودشو خورد و بی اعتبار میکنه که حتی خانوادم میگن یه کاری کن توو دعواها شوهرت نیاد خونه مون چون خیلی اینجا داد و بیداد میکنه و خودشو جلو خانوادم میزنه و میگه دخترتون گیر میده ،آبرو ما جلو همسایه ها میره.
دوست دارم بی تفاوت باشم توو بارداریم ولی نمیتونم
اصلا به خاطر نامحرم بودنش اعصابم خورده، همه حرکات همه چیز منم در کنترلشه نمیشه هم ازش مخفی کرد چون خیلی کنجکاوه در میاره همه چیو

دعوا اگه سبک تر باشه به بیرون از خونه رفتنش نکشه همون شب پیام میده به اعضای خانوادم که سر فلان چیز بحث کردیم امشب، نمیذاره به صبح بکشه

دیشب توو آیینه خودمو نگاه کردم پوست صورتم قرمز شده بود به خودم گفتم حالا اون احمقه تو چرا از روش احمقی اون استفاده میکنی ، دیشب عذاب وجدان گرفتم به خاطر بچه
گفتم پوست صورت من اینجوری میشه توو رحم و جفت چی میشه برای این بیچاره
اهل رفت و آمد با هیچ کس نیست ، با خانوادمم نیست
تا حالا یه بار با خانوادم گردش نرفتیم
چند باری رفتیم خونمون ولی بیشتر تنها میرم همش سر کاره
جمعه ها هم سر کاره یا میگه خسته ام هیچ جا نمیام.تفریح هم نداریم ، همش خونه چه قبل کرونا چه بعد کرونا
سال اول و دوم مسافرت رفتیم که امسال نرفتیم

بعد من میگم تو که با خانوادم رفت و آمد آنچنانی نداری چطور دعوا میشه خودتو میذاری اونجا ولی یه روز جمعه دستمو نمیگیری با دلخوشی بریم اونجا
من عروس دومی ام
با خانوادش و برادرش سر و کار نداشتم نمیدونستم اینجوریه
حسابی درگیره رفتارای خودش بودم فقط
و اینکه مدام با مادرش قهر بود برام معضل شده بود از اول چون از من بیشتر انتظار داشت
درست میگی برای اینکه خودشو نشون میده مدام از همه چی میگه
والا به خانوادم گفتم دیگه نذارین بیاد اینجا خودمم نمیارمش
ولی پیام میده بهشون
برادرم اون روز گفت چیکار کنم دیشب پیام داده بهم ، بهش زنگ بزنم باهاش حرف بزنم یا بی تفاوت باشم گفتم نه بهش زنگ بزن ، برادرم گفت پس بهش نگو من بهت زنگ زدم، تو انگار خبر نداری گفتم باشه 🙄

ولی به این فکر افتادم که دیگه به خانوادم بگم وقتی خبر رسانی میکنه فقط در جوابش بنویسید:
خدا ان شالله مشکلتونو حل کنه 🤣🤣🤣🤣 که حالیش کنن به ما ربطی نداره
بدون آرایش مشکل ندارم
ولی با اون‌ قسمتای موی سفید رنگ‌ نشده خجالت میکشم
حتی جلو خانواده خودم ، خانواده خودمو تونستم ولی غریبه رو نمیتونم
جلو شوهرمم که کلا راحتم برام مهم نیست
بابام رُک به خودش گفت اینجا نیا برای گفتن مسائل شخصی

به شادی و با هم بیایین ما خوشحال میشیم
ولی اینجوری اینجا نیا آبرو دارم دختر دارم توو خونه
از دیروز دارم پیامارو میخونم من، واقعا خندم میگیره که یه زن وقتی برای خودش ارزش قائل نمیشه چجوری انتظار داره مردی با این وضع واسش ارزش بزاره؟؟؟خودت گرفتی خودتو زن بودنتو و همه ی زندگیتو زیر سوال بردی. چجوری میتونی اینقدر بدون غرور و غیرت باشی ک با همچین حیوونی زندگی کنی؟؟؟بزرگترین گناهت هم میشه اون طفل معصوم باید پا بزاره تو همچین زندگی مزخرفی.
داری با یه بیشرف و بی غیرت که حیا و ابرو نداره زندگی میکنی بعد میگی دوسش دارم؟؟؟بنظرم تکلیف شوهرت ک معلومه مریضه. ولی تو از اون اوضاعت بدتره ک موندی تو زندگیو تازه باردارم شدی.
خلاصه بهت بگم وقتی توعه زن ارزشو خودتو نمیدونی اون همسر مریضت هم نمیدونه‌
نمیفهمم چرا این تاپیکو ردی. که چی بشه راه حل بدیم؟؟؟ واقعا راهی مونده ؟؟؟ اون ادم با این سن مشکل و اختلال روانی داره. شرف و حیا هم نداره.
چجوری جلو خانوادت سر بلند میکنی نمیدونم واقعا.
منه زن از خودم خجالت میکشم میبینم یه هم جنس اینقدر خودشو خار و خفیف میکنه واسه یه مرد بیشرف. ریدم‌ تو همچین دوست داشتنی.
اصن فک نمیکنم ۱مورد واسه دوس داشتن داشته باشه. عاشق چی شدی خدا میدونه.
خودمون گتد میزنیم به عمر و جوونیمون بعد میگیم خدا صبر بده!!!
خدا عقل داده شعور داده وقتی استفاده نمیکنی دیگه چی میخوای.
متاسفم واسه خودم و هم جنس های خودم!!!
والا ۸ هفته که بودم خانوادم گفتن سقط کن و جدا شو
که با چشم خودشون دیدن اینجوره
حالا ک بارداری بازم مجبور نیستی با این حیوون زندگی کنی‌ براحتی حضانت هم تا اخر عمر میدن بهت. خودت نمیخوای نجات پیدا کنی. وگرنه خیلی راحت میتونی نجات بدی خودتو. همچیز بهانه.
نمیدونم نمیتونم تصمیم بگیرم برنامه خیلی بلند مدتی برای زندگیم داشتم
بچه دار شدن، خونه دار شدن و ......
الان وسط این همه گرفتار شدم و تازه دارم به عمق قَضیه پی میبرم با بچه میتونیم آروم باشیم
فاطمه واقعا سخته با همچین مردی زندگی کردن
حالا اگه فقط چیزای عادی زندگی رو میگفت میشد جلوشو گرفت یا ازش گذشت واقعا سخته غیر قابل تحمل مسائل جنسی رو میره میگه😑😑😑😑😑
همونطور ک گفتم. واقعا ب عنوان یک زن خجالت کشیدم .
شماهم ک تکلیفت معلومه نمیدونم واقعا چی بگم‌ جز تاسف برات.
خودمون باعث میشیم ک ارزشمون از دست بره.
تا اخر عمرت وضعت همینه. مطمئن باش بچه بیاد اوضاعت نابوده. هیجی درست نمیشه هیچی. پس بسوز و بساز چون دوس دلری خودت .
خب کار آسونیه به نظرت؟
راحت بگی من رفتم خداحافظ!
به فرض هم غیر قانونی برم بچه رو بندارم کلا همه چیم داستان دار میه
میشه
😔
کجاش سخته؟؟؟ با یه حیوون زندگی میکنی بعد جدا شدن سخته؟؟ من اگه از بدبختی بمیرم و هیچکی پشتم نباشه واسه جدایی حتی بچه هم داشته باشم میندازم بغلش جدا میشم تک و تنها راحت زندگی میکنم.
حتی اگه حضانت هم ندن. مگه میدونم فردا زندم یا مرده. چقد عمر دارم ک بخوام حرومه یه حیوون کنم. خودت ک استقلال مالی داری خانوادت باهاتن. دردت چیه نمیفهمم.
جالب برام‌اکثرا شوهراتون بی اعصابن همتون باردار شدین؟ به چه قیمتی یک طفل معصوم بی گناه و اسیر این دنیای زشتو ادمای نا جورش میکنین
سلام عزیزم خوبی. من پیاماتو خوندم. خیلی ناراحت شدم برات. کلا دوست ندارم کسی و سرزنش کنم جون تو زندگیش و جایگاهش نیستم. با ای کاش و اینا هم هیچی درست نمیشه. من فکر میکنم باید از الان به فکر یه راه حل درست حسابی باشی
افرین. بزرگترین گناهشون میشه همین.
والا من ک یک دکتر زنان میرم نه خانواده خودم میفهمن نه مادرشوهرم حتی بچه صبح تا شب پیش مادرشوهرم بود تا برم اهوازو بیام بهش نگفتم دکتر بودم شوهرمم هیچی نگفت فقط گفتم ی کاری پیش اومد برا ی سری مدارک رفتم دیگ طول کشید
هفته هشت بعد اون دعوای سخت، دل درد و کمر درد شدید گرفتم
بهش گفتم به خدا قسم این بچه اگه سقط شد برای همیشه میرم چون خستم کردی بی آبروم کردی
ولی خوب موند برام
خندم میگیره میگه قبل عقدم میدونست🤣🤣🤣🤣 خدایا از عصبانیت میخندم.
مغز خر خورده بود. خانواده ناراضی باشن بعد بری زن یه ادم بدبخت بشی. اخرشه والا.
زیادی رفاه داشتی دلتو زد بنظرم.
آره چون خودم رفاه داشتم به خیال خودم دنبال کسی بودم عاشقش بشمو عاشقم باشه همین
ب هرحال من مثل بقیه نمیگم خدا بهت صبر بده
میگم خدا بهت عقل بده و غرور تا بتونی خودتو نجات بدی. همین.
شوهر من بود تا ته و توی مدارک رو در نمیورد آروم نمینشست
والا خانوادم گفتن بعد با یه بچه چیکار میکنی
گفتم نمیذارم به اونجا بکشه ولی اگه کشید حتی با بچه جدا میشم
ولی فکرشم عذابم میده با بچه بخوام جدا بشم
از طرفی هم این بچه خب روز به روز داره بزرگتر میشه توو شکمم و من نمیدونم نمیتونم سریع تصمیم بگیرم
ببین زنا همش حرفن
اشتباه اولت این بود ک همون اول جدا نشدی...اشتباه بزرگترت باردارشدن بود
چرا ما فک میکنیم جدایی جرم در حالیکه ....پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان.....یخورده دوراندیش باشید....فردا بچت اومدی خدای نکرده ی مسایلی داشت ک از چهار چوب خونه نباید میرفت بیرون وقتی خونه حریم نداشته باشه فرزند دنبال یک محرم راز خارج از خونه میگرده.....عزیزم یک فکر اساسی کن بجای اینک تو فضای مجازی ونبال مشاوره باشی برو پیش دوتا روانشناس حال شوهرتو خوب کنن.........
توو این سال این سومین بارداریم بود
دو تا بارداری قبلیم از دست رفت
سر بارداری اولم که زود رفت مشکل کمتر بود یه کم
سر دومی مشکل زیاد شد که حتی یه روز توو بارداری با هم دعوا کردیم
این سومی هم غوز بالا غوز از اول دعوا و بحث
خوب بچه برا چیت بود
ببین عزیزم الان بچه دار شدی ولی با این رفتار نباید بچه دار میشدی الان درستش کن تا بچت از اون الگو نگرفته من شوهرمقبل بچه دار شدنم فرشته بود بعد زایمان طبق حرفای مامانش که پرش می‌کرد رفتارش تغییر کرده بود فک کرده بود چون بچه دارم با هر رفتاری میمونم کاری کردم نه مادر دیگه حرف میزنه نه خودش خودشم شد همون شوهر خوب قدیمی بدون هیچ بی احترامی خودت باید بخوای
قرار بچه رو تو یک محیط امن خانواده پرورش بدی نه ناامن......
چیکار کردی؟
آخه بحث و دعواهامون خیلی الکی و سر هیچیه واقعا
من گفتم چرا به خاطر هیچی بچه نیاریم
ولی همین هیچیا داره بزرگ و بزرگتر میشه
🤣🤣🤣🤣🤣
تا چند بار صبر کردم بعدش به پدرشوهرم گفتم جلو خانمتو بگیر اینقد آتیش به زندگیم نندازه قبول کرد صحبت کنه گفتم دوباره تکرار بشه میرم خونه بابام اونوقت دیگه فایده نداره یبار دیگه تکرار کرد رفتم خونه بابام با یه بچه هفت ماهه گفتم شنبه میرم دادخواست طلاقم یدم شوهرم زنگ زد بخدا اشتباه کردم درست میشم برگرد خونه یدفعه هم جلو مامان بابام و پدرشوهرم تمام حرفا و کارای مادرشوهرمو گفتم گفتم جلو شما میگم یبار دیگه تکرار کنه طلاق میگیرم گسرتونم بره ور دل مامانش شوهر من زبون خوش درست نشد ولی وقتی دید این با بچه هم بخواد بره میره خانواده اش هم پشتشن نشست سرجاش البته منم موقع بحث سکوت میکردم الان شده همونی که آدم میمیره براش از بس خوبه
و همین سکوتم بدتر می‌کرد فک می‌کرد حق باهاشه البته من پدرم پشتم بود و وقتی مادرشوهرم دید گند زده بابام بهش گفت فک نکنین چون بچه داره میتونین هرکاری بخواید بکنید طلاقم بگیره قدم‌ رو چشمم پسرشم از پسر خودم بیشتر دوس نداشته باشم کمتر دوست ندارم واسه خاطر بچه فک نکنید میزارم دخترم عذاب بکشه
خب خانوادش که خوبن ، یه جورایی میدونن پسرشون شره و زود جوش میاره و ..... و میدونن من آرومم
هیچ وقت دخالت نکردن
نه مادرش نه پدرش
فقط پدرش میگه هوا همو داشته باشید با خوشی بگذرونید حیفه
خود شوهرم بعد دعواها میاد میگه بیا تو رو خدا بحث نکنیم باهام دعوا نکن! یعنی اون میگه تو باهام دعوا کن که کشدار نشه! منظورش اینه حرفی نزن ناراحت بشم که به اینجا نکشه😶
من میدونم شوهرم طاقت یه روز دوری هم نداره
بهش میگم تو کشدار نکنخدا رو شکر کن بچه دار شدیم خونه داریم کم کم میسازیم تنمون سالمه ، اگه من یه حرفی میزنم از رو دلسوزیه تو بلند باهام حرف نزن اعصابمو خورد نکن
ولی این یه جمله براش قابل درک نیست که بلند حرف نزن با داد حرف نزن
میگه نمیتونم سیستمم اینجوریه! تو حرفی نزن که اینجوری نشم😶
خب همینه شما کوتاه میای اون هروقت دوست داره میاد سرت خالی میکنه میره این خیلی بده تا وقت مرگ همین اخلاق و داره به نظر من مردا باید بترسن
شوهر منم اروم بودا بعدا گر که می‌شد دلایلی تند میشد سرچیزای کوچیک داد میزد الان در عصبی ترین حالتم صداش نرماله
میگه بذار همسایه ها بگن چه شوهر گوهی داره
ولی تو نباید جیغ و داد کنی
فکر کرده من اعصابم فولادیه
از نظرش خودش من صبح تا شب به استراحت و عیش و نوش در بهشت میگذرونم دیگه باید اعصابم فولادی باشه
عزیزم من همه پیامهات روخوندم حیف عمر جونیت نیست حروم بشه خودت داری زندگی میکنی باهاش میبینیش چطوره سنش هم کم نیست با بچه میخوای چکارکنی فکرمیکنی بچه بیاد درست میشه اون موقع شوهرت بدترمیکنه میگه گرفتار بچه شد دیگه نمی تونه بره دندونی که لقه باید کند انداخت دور
آخه بیشتر از داد و بیدادش خبرچین بودنش اعصاب برات نمیزاره😐
اگه خانواده ات پشتتن طلاق بگیر راحت شو حداقل اون طفل معصوم توآرامش بزرگ بشه بین بد بدتر بهتره بد روانتخاب کنی تا یه عمر بسوزی
اصلا من یه مشکل عمده دیگه که دارم اینه که چرا هر روز از کار میناله
هر روز خدا میناله ، چند بار در روز زنگ میزنه بهم همش میناله
شبا هم جنازه میشه میگه بدبختم بیچارم داغونم ماساژم بده وگرنه نمیتونم کار کنم ،
خوب کار میکنی مثل بقیه مردم
مگه بقیه مردم ارث و میراث و پول از زنشون دارن ، اونا هم کار میکنن خرجی در میارن
واقعا این ناله هاش هم رو اعصابمه ، مریضم کرده هر روز میگه بدبختم بیچارم صبح تا شب سر کار جوون میکندم ، از بدنم دارم مایه میذارم برای یه لقمه نون
خب بابای من هم کار کرد
همه کار کردن هر کی یه جور ، بهش میگم ول اینکارو تو رو خدا ، میگه کجا برم هیچ جا دیگه نیست
از کجا معلوم ی بدتر نصیبش نشه . همیشه طلاق اخرین راهه همین زودی اسم طلاق میارید
داد و بیداداش و دعوا راه انداختناس
خبر چینیش که نابودم کرده
هر روز و هر دقیقه از کار نالیدنش بیچارم کرده بهش با گریه گفتم چند شب پیش گفتم چه غلطی کردم زنت شدم که تو مدام بگی از زجر کار کردنت بگی ، بابا به خدا خودم مجردی میتونستم خرج خودمو در بیارم چرا اومدم زنت شدم که تو مجبور بشی خونه بگیری و خرج خونه مشترک بدی ، برم تا تو هم خرجت نصف بشه کمتر هم کار کنی.میگه من نگفتم که برای خرج کردن برای تو مشکل دارم ، من فقط دارم درد ودل میکنم باهات.گفتم تو رو خدا از درد ودلات کم کن من خودم غصه دارم ، تحمل شنیدن زجه و اشک و ناله برای کار ندارم هر روز
وااای پیاماتو مبخونم عصبی میشم...بزن له کن شوهرتو
با نالیدن و گفتن از مشکلات میخواد ترحم دیگران رو جذب کنه
ترحم من و ترحم خانوادم که شاید خانوادم بیشتر کمک کنن
من اینجور فکر میکنم
😕
بجای شوهر من بود ک اونسر دنیا دور از من میره کار میکنه چب میگفت
باید الماس میخریدم براش میفرستادم خرج خودش کنه بهش سخت نگذره
مثلا توو حرفاش میگه کاش بابات n میلیون بهمون وام میداد
بهش میدیم به عنوان قرض!
یا میگه کاش بابات به جای زمیناش، یه خونه برات میگرفت اینجا زندگی میکردیم
گفتم من که دخترشم خجالت میکشم معمولا مردا زیر بار این ذلت نمیرن ، میگفت نه خب چون پولداره
میگه خونه به نام خودش باشه ما فقط بریم توش زندگی کنیم
من همه سرمایه مو گذاشتم وسط که از بابام انتظاری نداسته باشه ولی هنوز میگه اگه بابات....گ
بعدش هم میکه میبینی که من از صبح تا شب جون میکنم خرجی خونه در بیاد
کاش بابات ویلا میخرید شمال .....
کاش بابات مدل ماشینتو عوض میکرد .....
من هزار متر زمین باغی بابام بهم داده واسه آینده خودم شوهرم شغلش املاکیه، میگه میخوای زمینتو بفروشی برات روش معامله کنم، فکرشو که میکنم میگم نه ولش کن، بعضی وقتا داداشش میگه خوش به حالتون هزارمتر زمین دارین بفروشین بزارین بانک بخورینا که شوهرم میگه توبه خدا به خودم بده، اینم زمینش برای آینده خودشه دورازجون دورازجون هزار و یک اتفاق هست من چیزیم بشه بعد زن و بچم دستشون جلو کی دراز باشه، توچقدر اشتباه کردی که آپارتمانتو فروختی دادی شوهر قدر نشناست، باید واسه خودت میزاشتی که آخرین مرحله اگر به طلاق کشیده شدی سرپناه داشته باشی، آسایش داشته باشی
فکر کنم شوهرت از روز اول این طوری هم نبوده، به نظرم خودت عادتش دادی، آخه یه زن همه جوره جور شوهرشو بکشه، خوب اونم توقعش میره بالا، مگه ازت زیاد بوده که همه چیتو به پاش ریختی، یاازش میترسیدی، چرا سیاست نداشتی
آپارتمانو فروختم پولشو ریختم به حسابش
چون میگفت نشون بده بهم اعتماد داری
واقعا هم دارم مشکلی ندارم
خرج ساختمان هم داره میکنه
زمین ساختمان هم به ناممه
هر چی هم بفروشم خرج ساختمان کنم راه دوری برام نمیره

دیشب میگفت من براب بقیه دستم خیره برا زنم که دوسش دارم که بیشتر خیره، خونه رو برات میسازم چون خودت نمیتونی بسازی که منو بذاری کنار بعد ساخت خونه
که بهش گفتم آدم عاقلی که بخواد این ترفندو بزنه اولا آپارتمان آماده سکونتو نمیفروشه خرج زمین کنه نصفه کاره ،تازه طلاهاشم بزاره روش، تازه یه بچه هم بیاره توو دست و پاش
فکر کن و حرف بزن
پس خونه که ساخته شده کامل بزنش به نام خودت، حداقل پشتوانه داشته باشی
چون نداشت
خیلی مالی ضعیف بود خواستیم با هم در رفاه باشیم در کنار هم خوش باشیم
آره ولی اون موقع هم میدونم یه بامبولی درست میکنه اسم منو بیار کنار خودت توو سند!
به نظرم وقتی بهت گفته نشونم بده بهم اعتماد داری نشونه سواستفاده هست، وقتی این همه خوبی بهش میکنی چرا انقدر قدر نشناسه، مواظب باش برای سند زدن خونه به نام خودت گولت نزنه
شما عقل داری لطفا این کارو نکن
فقط میخوام در حد یه طبقه بهش پول بدم نیمه کاره بریم بشینیم
چون اگه دو طبقه کامل شد پایان کار میدن یند تفکیکی صادر میشه ، میدونم فشار میذاره یه طبقه بفروشیم
بخدا من اینقد مال داشتم‌میریختم‌مای شوهرم‌هرروز دستو مامو میبوسید ...خیلی رو داره شوهرت...اگه یه ذره عقل داره بنام خودت کن هرطور شده
به هیچ عنوان این اشتباه رو نکن، هرطوری هم شد این کارو نکن که بزنی به نامش بهتره این بار شما بهش بگی مگه اعتماد نداری
میگه بیا وام خانه اولی بگیریم دو تا ۶۰ میلیون
برام اینکه ۱۲۰ میلیون بدن ۱۲ ساله هست قسطاش که باید فکر کنم ۲۰۰ به بالا پس بدیم نصف زمینو بزن به نامم
میگم اول اینکه نمیخوام خودمونو درگیر وام کنیم چون ما هنوز توو قسطای وام ازدواجمون موندیم
دوم اینکه خودم با طلا جورش میکنم چرا بریم دنبال ضمانت و اوراق خریدن و این حرفا
سوم اینکه یه طبقه خونه کامل بشه کافیه من نمیخوام همسایه داشته باشم توو خونم
به نام خودم کردن که کار نداره چون زمین به ناممه فقط یه سری کارای شهرداری داره آخر کار
مگه بچه هستین، چرا انقدر بی زبون هستین، آخه فشار بزاره چقدر ساده ای که زود میبازی، به هیچ عنوان این سادگیو نکن کامل بزن به نام خودت به هیچ وجه راضی به فروش نشو، به فکر آیندت باش، این طوری آینده خوبی نداری ببخشیدا ولی جز این هیچی نمیتونه باشه
آره دیگه خودمو باید آماده کنم برای سخت ترین دعواها
یکم مثل شوهرت زرنگ باش ببین چطوری واسه خودش میزنه، چون به فکر آینده خودشه
میگم مهریمه نمیدم😁
که یه روز گفت کی گفته مهریته همینجوری زدم به نامت دهن بابات بسته بشه راضی بشه به وصلت
چون بابام گفت باید حتما خونه یا زمین به نام دخترم بشه شش دونگ
که حاشیه شهر یه زمین ارزون پیدا کرد که پول یک چهارم زمین هم نداشت من گفتم یواشکی طلا میفروشم بهت میدم فقط زمینو بخر تا شر این داستان تموم بشه
حالا اون زمین قیمتش شده ۹ برابر
دایی شوهرم یک سال پیش فوت شد جوان هم بود زن و بچه داشت، قبل از فوتش خیلی به زنش میگفته زمینتو بفروش روش کار کنیم زنه نمیفروخت میگفت نه مال خودمه تو وظیفه داری برای خودت تلاش کنی، بنده خدا وقتی فوت شد زن و بچش آواره بودن خونه اجاره ای یه مقدار از پول شوهرش داشت زمین خودشم فروخت یه خونه خوب خرید حقوق تامین اجتماعی هم بهش میدن راحت داره زندگیشو میکنه دستش جلو هیچ کسی هم دراز نیست سرشم بالاست، دورازجون شوهر شما باشه، ولی کلا همه چیو تو زندگی احتمال بده که بتونی راه درستو انتخاب کنی
درسته
من از اول دارم تلاش میکنم این زمینو حفظ کنم
خیلی براش نقشه کشید میگفت بفروشیمش بذاریم بانک یودشو بخوریم
یه بار میگفت نصفشو بزن به نامم اسمم کنارت باشه
یه بار میگه به خاطر اینکه وام دوبله بتونیم بگیریم نصفسو بزن به نامم
🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
خو با خودم حساب میکنم پول یک چهارم زمین مال من ، پول ساختش هم مال من
اون وقت نصف خونه بزنم به نامش یعنی من مهرش کردم نه اون مهر من ، بهم بر میخوره اینقدر بی ارزش میکنه
بعد میگه به مهریه اعتقاد ندارم یعنی چی زن مهریه داره ، گفتم یعنی چی مرد حق طلاق داره! توو ایران وضعیت اینه زن مهریه داره مرد حق طلاق داره
عزیزم یکم زرنگ باش تو خدا با این اوصاف این براتو شوهر بسازی نمیشه شاید داره گولت میزنه همچیو بنامش بزنی بزاره بره وقتی برات هیچ ارزشی نمیزاره اون بچه رو هم نمیخاد و ب اسونی ب همچی پشت پا میزنه لطف لطف گول نخور دارایاتو حفظ کن
چ جالب واقعا بهت بر هم میخوره؟🤣🤣🤣
ببخشیدا نمیتونم نخندم. احساس میکنم کیف میکنی شوهرت اینجوریه‌ ،انگار با ذوق تعریف میکنی🤦🏻‍♀️😅🤭
😐
شوهرش یه گرگه پول دوسته. بنظرم اون زرنگ تر از ماهاست. حسابی با نقشه داره پیش میره😅🤦🏻‍♀️
اره موافقم زرنگه خیلیم زرنگه
بعد این خانم فک میکنه خیلی بیچارست و دلش میسوزه ب حالش🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
چی بگم ..فقط خدا کمکش کنه چیزیو از دست نده
همیشه باید از شوهراتون اینقدر بگیرین جمع کنین واسه خودتون. من جیبه شوهرمو خالی میکنم تا یه پولی دستش میاد سریع طلا میخرم.
تو این‌زمونه مگه ادم میره طلا میفروشه میریزه شکم شوهره ب این خرفتی🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
من سریع زمینی رو ک گرفتیم زدم ب نام خودم
خونه رو بسازیمم باز مال منه
مادرشوهر من این مدلیه همش میگه طلا بفروش. دیوث‌ . تخم خودم حسابش نمیکنم همشم اضافه میکنم کونش بسوزه
فکر آینده رو میکنم اومد ورق برگشت هیچی از فرداش خبر نداره
دقیقا. زن باید حتما ملک زمین یا هرچی بنامش باشه. خدایی نکرده اتفاقی افتاد زن پشتوانه داشته باشه.
دقیقا‌. باید از اینده مطمئن باشه ادم.
ی اشنایی داریم زن و شوهر ایقد همو دوست داشتن عین لیلی مجنون کلا ب این اسم دو فامیل میشناختنشون
ما هنوز خونه نخریدیم ولی تصمیم داریم ،از الان همش ب شوهرم میگم ک باید بنامم بشه. بنده خدا اصلا این مدلی نیست هرچی بگم قبول میکنه.
زدو بعد هفت سال ک مرده صاحب مال منال توپی شده بود فیلش یاد هندوستون کرد رفت ترکیه با ی زن ترکی ازدواج کرد زنه رو اورد ایران
همچیو داد ب زنه لیلی خودشم پرت کرد بیرون ...هیچکی باورش نمیشد
تف ب این مردا. جنبه پیشرفت ندارن
الان زنه. با دوتا بچه اوره ی روز خونه برادرش ی روز خونه خاهرش ..هیچی نداره از خودش
مردا براحتی قید همچی میزنن. فقط کافیه زیر سرشون بلند بشه. باید اینقدر خرج بزاری دستشون تا قدر بدونن و دنبال اینکارا نرن
چقدر بده اینجوری🤦🏻‍♀️🥺
رفته در خونه شوهرش یجا بده بشینم با بچه ها بهش گفته شما؟نمیشناسمت
ایقدم پارتیش کلفته قاضی و وکیل خریده
دسیسه درست کرده ک من قبل اینکه برم ترکیه اینو طلاق دادمو مهریشم دادم بچه هارم دادم بهش
مادر پدریم نداره ک بره خونشون خونه پدریشم ک فروختن این قدیما سهم خونه پدریشم داده بوده ب شوهرش الان اواره کوه برزنه😫
با این همه مشکل و کشمکش چرا باردار شدی اخه راحت و بی دردسر ازش جدا میشدی میرفتی دنبال زندگی خودت که حالا با یه بچه اینجوری گرفتارش نشی همچین ادمی ارزش یه روز زندگی هم نداره اخه تو چجوری داری تحملش میکنی
واقعا مردا چرا آنقدر هار شدن😐😐😐😳
خخ شوهر تو قبول می‌کنه پول تورو؟😐
من شوهرم از ماهیانه ای ک خودش داده بهم چیزی برا خونه بخرم انقد غر میزنه ک مگه من بی عرضه ام تو پول خرج کنی
بنظرم الان توی این دوران حساس بهترین موقعیت هست برای بردن همسرت به روانشناس

چون الان پیش همسرت خیلی عزیزی و به خاطر بچه هم که شده خیلی امکان داره که همکاری کنه

روانشناس میتونه خیلی کمک تون کنه
خوش به حالت دیدگاهش اینجوره
من این همه پول آوردم خونه دار بشیم آواره خونه مردم نباشیم ، به جای آقا تعهد خونه رو من دارم جور میکشم

بعد با پول خودش میرم سیب زمینی پیاز و برنج میخرم برای خونه سرم غر میزنه که چدا اینقدر خرید میکنی بذار پس انداز بشه برای خونه
میگم با چندر غاز حقوق کارگری هم میخوای خوته اداره کنیم هم پس انداز! هیچی نباید بخوریم
تازه شما طلاهایی که میفروشین طلاهایی که شوهرتون یا خانواده شوهرتون کادو داده یا خریده
من طلاهایی هست که خانوادم دادن یا خودم با پول کار خودم توو مجردی خریدم
کلا مشکل داره شوهرت
طلای ک شوهرت خریده هم مال تویه و هیچ حقی ندارد ک بخواد بفروشه
کلا دوسداره همه عالم بدونن ک مشکل دارین😐
به غیر از یه دونه انگشتر هیچی برام نخریده
یه بار بهش گفتم ، لازم باشه بازم بهش میگم که تو طبق رسوم و ادب و روال عشق باید سرویس طلا برام میخریدی و عروسی میگرفتی من گفتم اینا رو نمیخوام پول گذاشتم زمین خریدیم ، یعنی حتی مهریه هم نمیشه اسمشو گذاشت
اون وقت مدام توو فکر برگشتشی
فک کردم پیر و عصا بدست و زشته🙄😂😂🤦‍♀️
نه میگه پول دستمون بیاد بذاریم بانک سودشو بخوریم من کار نکنم ته ته فکر اقتصادیش اینه
جدی میگم ک
واقعا این مازوخیسم داره خیلی بده
حتما باید درمان شه
🤣🤣
دقیقا
طلایی که خانوادم بهم کادو دادن هم میگه بفروش
گفتم خیلی دوسشون دارم تا ببینم تا چه حد کم میاریم ، آخرین طلایی که میفروشم اوناست
ن گلم با شما نبودم
با ی فاطمه دیگه بودم
پول تو بانک از ارزش میوفته
من چندتومن پس انداز داشتیم پنج گرم طلای آب شده خریدم ک از ارزش پولم کم نشه اونوقت شوهرتون میخواد خونه بفروشه پول بزاره بانک؟
ناراحت نشیا ولی این حماقت محضه
یه روانشناس خوب توو اصفهاندباید پیدا کنم دلسوز باشه و خانم هم باشه چون میدونم جلو اونم آبروم میره
ک بعدش بی آبرو تر شین با اخلاقاش
خودم میدونم حماقته
پول آپارتمانمو چیکار کرد پارسال گذاشت توو بانک گفت فعلا سودشو بگیریم
وای گفتم آپارتمان بفروشم ریالش کنم سودشو بگیرم بس کن تو رو خدا
گفتم به خدا من بابام میلیاردر ولی به خدا روم نمیشه دستم جلوش دراز کنم چون میشناسن من خودم چقدر زرنگ بودم پول درآوردم که محتاج نباشم
ن گلم هیچوقت فک نکن ابروت جلو روانشناسا میره
همینایی ک اینجا گفتی رو با چیزایی ک تو دلته قشنک بگو براش نگران نباش
این دیگه بدتره دیگه. کادو طلا ماله عروسه. حق ندارن بگن بفروش. مال خودت باشه ک دیگه بدتر
آپارتمان من ظرف شش ماه ۱۵۰ الی ۲۰۰ میلیون روش اومد ، آقا چیکار کرد توو شش ماه دلش خوش بود سودشو بانک میده
تورم زیاد شد همهوچی گرون شد
پول آپارتمان من ناچیز شد
فاطمه من فک میکنم بخاطر پولتون بود ک ازدواج کرد باهات
دیگه دید هرچیم هوچی گری کنی تو سکوت میکنی دیگع بدتر این وسطا ی علاقه ایم داشت بهت
نه همون اول نمیدونست من چه کاره ام و چی دارم
فقط ماشینمو دید
خودش ماشین داره؟!
آپارتمانمم مخفی کرده بود تا لحظه آخر ، بی شرف رفته بود ته و توشو درآورده بود که چرا ازم مخفی کردی
ماشینت چیه
پژو ساده ایرانی
ببین این ادم زرنگ تر از این حرفاس
تو ساده ای خواهر
آره گفت چه فکری راجع من کردی که نگفتی
بعد هم گفت آپارتمانمانتو بفروش تا بریم خونه رهن کنیم😑
داشت فروخت واسه خرید وسایل
و رهن خونه
منم یه سری وسیله خریدم
با پولی که بابام داد
سر این حرفی که دیشب بهم زد تا آخر عمر بهونه میکنم وقتی گفت سه دونگ بزن به نامم
، میگم نه من خونه میسازم که فردا روز برم خودت گفتی
که یاد بگیره اولا قدردان محبت خالص من باشه
ثانیا هر حرفی نزنه دل بشکنه
آینده هم یک درصد ریالی دستم اومد دیگه توو حسابش نمیریزم ادا در بیاره بریز توو حسابم تا بدونم بهم اعتماد داری
زرنگه میخاد خونه روهم ب نام خودش کنه قبول نکنیا
وا این چ حرفیه میخاد پولاتو بکشه نه حوصله کارو نداره
آره میگه بیکار باشم پول توو حساب باشه با هم بریم سفر خارج کشور و زندگی آروم بی حاشیه داشته باشم
رویایی فکر میکنه
تقصیر خودمه که بهش گفتم اگه پولی دستم بیاد یه زمانی یه کاری میکنم شغلت عوض بشه نجاتت میدم از بس مینالید
فکر میکنه من میذارم بانک برای چندرغاز سودش

پول که دستم نمیاد ولی این کارم نمیکنم ، دستمزدمو داده با رفتاراش
فاطمه مگه شغل شوهرت چیه؟کارگر؟؟؟؟
اینجوری که شوهرتو میناله انگار کارگر سرفلکه اس 😂😂
اون بدبختا چی بگن بخدا همه کاری انجام میدن واسه رفاه حال زن و بچه هاشون
به شوهرت بگو خودتو جم کن حوصلتو ندارم مزخرف
اره والا
عزیزم واقعا چقدر تحمل داری، شوهرتون مرد زندگی نیست والا
با این خانواده ای که میگین دارین، حیف نیست خودتو حروم همچین آدمی کنی، حضانت بچه تا ۷ سال با شماست، بچه هم بزرگ بشه خلاصه میاد سمت شما کم کم با این اخلاقی که باباش داره
من معمولا اصلا به کسی نمیگم که جدا بشه، ولی این چیزایی که شما میگین، خودتو و اون طفل بی گناه و نجات بدی از دست این آدم بهتره
منم همینو گفتم
فاطمه اس ک تحمل کرده وگرنه من ی ثانیه ام تحمل نمیکنم همچین مردی رو
من بودم همون اول که گفت خونه رو بفروش بریز تو حسابم ببینم بهم اعتماد ری یا سودشو بگیرم یا صدتا بهونه یا میکشتمش یا با لگد می‌زدم برم خونه باباش باباش اعتمادش جلب کنه
سودشو خرج نکرد گفت برا ساختمان سازی ولی همون اول گفت یه گوشی شیرینی فروش آپارتمانت برام بخر
این نکته هم‌ حواسم نبود حضانت تا ۷ ستل اول با مادره
کار فنی میکنه
ولی از کارگر سر فلکه بیشتر میناله رو مخه
من یه روزی هم جدا بشم نمیرم پیش خانوادم زندگی کاملا مستقل آغاز میکنم بدون وجود هیچ آقا بالاسری 😁 خودم از پس خودم بر میام ، بابام منو یه پا مَرد بار آورده . ولی نمیخوام به جدایی بکشه حداقل نه به این سرعت
سعی کنم اصلاحش کنم اول
یعنی خودم مدام میگفتم آپارتمان فروختم که خونه بسازیم خرج هیچی دیگه نکنیم‌
میگفت بیا یه سفر خارجه هم بریم باهاش
گفتم با مخارجی که اونجا میکنیم هیچی دیگه نمیمونه ، من تحمل نمیکنم توو خونه اجاره بمونما ببین کی گفتم بهت.
اگه بابام بفهمه من آپارتمانا پارسال فروختم گذاشتم توو بانک و تازه امسال خرج زمین کردم بهم شک میکنه دختر خودش باشم😁 دیوونگی محضه دست گل شوهرمه، واسه همین میگه کسی نفهمه
بعد خود شوهرم میره پیامک بانکیشو نشون خلق الله میده میگه اینقدر پول هست برای ساخت
خوب خانوادم فکر میکنن اینقدر از خودش داره، اینقدر هم آپارتمانمو بفروشم پول هم زیاد میارم
نمیفهمه وقتی میگه نگو فروختم ، بابام اینا میدونن شوهرم زوری مخارج ماهانه در میاره این همه پولش کجا بود
سوال که نمیکنن ازش ولی به من میگن بفروش کمک کن بسازینش🙄
توهم بگو فروختمش
هی میره پیام پولارونشون میده
ههه موجودی حساب ما رو همه میدونن😏
حتی کارگرای سر ساختمان
کارگرای شرکتشون
و..........
وای خدایا😐
😐😐😐
وای گناه داره دست خودش نیست یا سادست یا اینکه یادش ندادن ی رازی رو نگهداره
هم ساده است
هم مدام نیاز به تایید و تعریف و تشویق و توجه من و دیگران داره
بعد دو سه سال یه ذره تونستم از چنگال گرگای اطراف سو استفاده کن نجاتش بدم هر چند هنوز حرص میخورم
دوسداره سرکار باشه زنگش بزنی احوال شو بگیری
وای فاطمه جان بهت برنخوره ها خودت دوست داری داری اگه کل اوما هم بگن اینجوری زندگیت بدتر میشه تو بازم به شوهرت سواری میدی تویی که دوست داری این کارای شوهر تو پس تو اوما نگو اینجا کسی مشکلشو میگه که میخواد تغیر کنه عزیزم نه توی که که دنبال تغیر این زندگی نیستی البته ببخشیدا
تو الان داری میگی شوهرم اینجوریه اونجوریه اگه راه حل میخوای گوش بده به حرف بچه ها اگه نمیخوای وفقط میخوای درد ودل کنی تو یه دفتر بنویسی خیلی بهتره
خودتم به این نتیجه رسیدی که شوهرت تورو دوست نداره پول هاتو دوست داره سرمایه باباتو دوست داره و الان داری فقط به خودت دلداری میدی
کاملا موافقم با حرفات 👍👍👏👏
والابخدا
آفرین از کجا میدونی😁
نه عزیزم مشکلمو گفتم درد و دل کرده باشم با بچه ها دور همی، از نقطه نظرات هم استفاده کردم ، یه جاهایی دیدم باز شد که آینده چطور برخورد کنم که یه وقت ضرر نکنم
با خواهر مادرم نمیتونم بگم که ، ناراحت میشن تا آخر عمر

از این نظر برام خوب بود مشکلو گفتم
وگرنه میدونم توی اوما که بچه ها مشاور و روانشناس و متخصص نیستن خواستم دیدگاهشونو نقطه نظراتشو ببینم همین کافی بود برای من😊
توو دفتر بنویسم که شوهرم بخونه🤣 تا آخر عمر دعوا داشته باشیم 😁
عزیزم حق هر کسیه بتونه تاپیک بزنه ، این که راهکاری رو گوش بده یا نده یا موثر بدونه توو زندگیش یا نه هم به خودش مربوطه
هر کی دوست داره فقط خواننده باشه و یا نظر بده
هر کی دوست نداره هم بره تاپیک بعدی به همین راحتی

اینجا هیچ کس مجبور نیست به حرف کسی گوش کنه یا نکنه
من مخالفم😉
درسته عزیزم ولی نه من نه شما همدیگرونمیشناسیم ولی همون این مرداروخوب می شناسیم به نظرت نباید یه جا دم این مردا رو چید که این قد از مابدبختاسواستفاده نکند
هیچ کس خدا نکرده نگفت طلاق بگیر و فلان درسته هرکسی حق داره ولی شما که داری با چندین آدم جون دار حرف میزنی پس هرکس یه نظری میده من اگه هم حرفی زدم فقط فقط به خاطر این بود که حد اقل حال دلمون خوب باشه
مطمعنا اگه ماتوزندگی آرامش داشته باشیم شوهرامون هم دارن تو اگه دوست داری زندگیت خوب بشه اول دنبال این باش که حال دل خودتو خوب کنی
قبول دارم ولی باید راهشو پیدا کرد که در عین حال که زندگی آرومی داریم نذاریم ازمون سو استفاده بشه
من مردایی که دور و برم دیدن، سالها سر کار دیدم توو جامعه دیدم ماشالله همشون یه ایرادی دارن، من پسر ساده ای برای ازدواج انتخاب کردم ولی تهش ایراداتی داره
کسی که بگه طلاق بگیرم برم با یکی دیگه ، از کجا معلوم اون بدتر نباشه ، حداقل میدونم شوهرم سالمه معتاد نیست، زنباز نیست.حداقل تا حالاش نبوده آدم از آینده بی خبره
در مورد سو استفاده مالی هم دوستان راهنمایی کردن خودم هم یه فکرایی توو سرم هست

به هر حال من مشورت کردم درد و دل کردم از همه دوستانی که دلسوزانه کمک کردن ممنونم
هر کی هم ناراحت شد ار تاپیکم شرمنده قصد ناراحتی هیچکس رو نداشتم
صد در صد
منم هدفم همینه
که اول حال دل خودم خوب باشه که بتونم حال زندگی رو خوب نگه دارم👍
چون کمبود محبت داره

سوالات مشابه