Ooma
پرسش (1398/06/08):

دوستانی که زایمان طبیعی داشتن لطفا تجربه هاشون رو بگن

من خیلی از زایمان میترسم کسانی که زایمان کردن لطفا بگن چجوریه؟ خیلی وحشتناکه ؟؟!😖

سلام من از 20هفتگی کلاس آمادگی زایمان رفتم از30 هفته پیاده روی و ورزش روی توپ داشتم تاریخ زایمانم براساس قاعدگی 10مرداد وبراساس ان تی17مرداد ماه بود تاریخای دیگه ی سونوهام 10 و 11 و 9 مرداد بود، از اوایل تیر ماه درد داشتم و از اواخر تیرخودمو آماده کرده بودم برای زایمان یه هفته شیاف گل مغربی مصرف کردم نزدیکی بدون جلوگیری داشتم قرص روغن کرچک هم خوردم ولی فایده ای نداشت دردام همه کاذب بودن جالب اینجاست که از همون اول بارداری تا آخرش سوار موتور میشدم ولی کیسه آبمم حتی پاره نشد 9هم و 10هم و 11هم رد شد و اتفاقی نیفتاد دکتر معاینه لگن که میکرد گفت لگنت خوبه برای طبیعی خلاصه 17هم هم اومد و اتفاقی نیفتاد رفتم دکتر بهم یک هفته دیگه مهلت داد و برای 23 ام نامه بستری داد 23ام صبح ساعت 9رفتم بیمارستان تا کارای بستری انجام شد ساعت شد 10وارد بلوک زایمان شدم ساعت 10 و نیم معاینه کردن گفتن کمتراز 1سانته ساعت 10و50دقه شیاف گذاشتن گفتن باید منتظر باشم انقباضاتم شروع بشه ساعت 1ونیم ظهر انقباضاتم شروع شد ولی قابل تحمل بود ولی درد پهلو امونمو بریده بود شدیییید درد میکرد که اونجا فهمیدم کلیه م عفونت کرده چون آزمایش کشت ادراری ک دکتر برام تو بارداری نوشت خودم سهل انگاری کردم نرفتم نفهمیدم که عفونت دارم خلاصه ساعت5عصر اومدن سرم فشار بهم تزریق کردن از7ونیم دردام بیشتر شد معاینه کردن گفتن هنوز2سانته من دوشب بود نخوابیده بودم و از صبحشم چیزی نخورده بودم ضعف داشتم تا ساعت 2ونیم نصف شب همینجور با درد گذشت فقط گریه میکردم دکترم ک اومد دید پیشرفت نکردم کیسه آبمو پاره کرد یک ربع بعدش دردای وحشتناکی اومد سراغم معاینه کردن گفتن 3سانته وقتی دردامو دیدن دیگه زنگ زدن مامام اومد بالاسرم منوبرد دوش آب داغ گرفتم روی توپ ورزشم داد و ... ساعتای 4 فهمید از خستگی نمیتونم همکاری کنم بهم دوتا آمپول پتادین تزریق کرد من دیگه به خواب عمیقی فرو رفتم وقتی درد میومد سراغم تو خواب ماسک اکسیژن و میزدم تند تند نفس میکشیدم دیگه نمیفهمیدم چیشد بیدار که شدم ساعتای7 صبح بود و گفتن 6 تا7 سانتم ساعت 8 شدم 8سانت 9 شدم 9 سانت و یک ربع به ده صبح فول شدم گفتن زور بزن سر بچه بیاد ولی هرچی زور میزدم نمیومد تا ساعت 11ونیم زور زدم دیدن فایده نداره گفتن امادم کنن برای سزارین که من گریم گرفت التماس کردم یکم دیگه فرصت بدن بهم ، چون هم از سزارین وحشت داشتم هم اینکه نمیخواستم بعدازاین همه دردی ک کشیدم درد سزارینم بیاد روش ، ساعتای 5دقیقه به دوازده بالاخره سر بچه قشنگ اومد نزدیک واژن و بردنم اتاق زایمان ساعت 12و7دقیقه گل دخترم بالاخره به دنیا اومد و همونجا که گذاشتنش روی سینم همه دردا یادم رفت و خداروشکر کردم ، بعدشم فقط همون روز یکم بخیه هام موقع ادرار میسوخت ولی سرپا شدم و از روز بعد کارامو میتونستم بکنم با این همه دردی که کشیدم که نزدیک 24ساعت طول کشید که بازم ب خاطر سهل انگاری خودم بود اگه بازم بخوام بچه دار بشم طبیعی رو انتخاب میکنم چون واقعا از همون روز اول خیلی تو شیردهی یا انجام دادن کارها و توالت رفتن و ... راحتم ولی سزارین که میشی تازه بعد از عمل دردات شروع میشه الانم دخترم 15روزشه و درسلامت کامل به سرمیبریم😊😊
نترس گلم زایمان برای هرکس یه مدله من سزارین کردم وراضی بودم مشکل خاصی هم پیش نیومد طبیعی میگن بهتر از سزارینه اگه از سزارین راحته پس دیگه خیلی راحته چون سزارین هم بد نیس
. وای منم میترسم از طبیعی ولی دیدم خواهر شوهرم سز شد اونم از کمر بی حسی میگفت درد طبيعي هم کشیدم آخر 😕
کلا همشون درد داره
ممنون عزیزم ازتوضیح کاملت. انشاالله که خودت و بچت سلامت باشید🌹
سلام دوستم.زایمان کلا یه پروسه دردناک هستش.اما تحمل درد هر کس با کس دیگه فرق داره و اینکه واقعا بعضی هاسخت زایمان میکنن و بعضی ها اسون.ان شالله شماهم اسون باشه زایمانت.تحرک زیاد.نزدیکی.رژیم غذایی سالم و خوب تمام تاثیر در زایمان مخصوصا طبیعی داره.
من ۳۸ هفته بدم ک خیلی کم لک دیدم.به صورت یک روز درمیون درحد دوقطره شاید.ب دکترم گفتم گفت لک بعدی رو هروقت دیدی سریع بیمارستان برو.حتی اگه نصف شب.منتظر صبح نشو وبرو.پرونده موداد دستم وگفت ب سلامت.
اومدم خونه فرداش کل خونه روتمیز کردم دوش گرفتم و باگریه یه دنیاااا ترس رفتم بیمارستان.اورژانس بعد از معاینه سریع منو بستری کردن چون ۶ سانت باز شده بودرحمم.من هیچ علایمی نداشتم به جز سه بار لک دیدن.ساعت۶ عصربستری شدم.هی معاینه معاینه هیچ خبر از درد نبود.نصف شب خسته شدم از جیغ خانم ها و استرسی و توجونم بود گفتم کیسه اب منو پاره کنین زایمتن کنم😎اما پرستار بخش گفت الان نمیشه ماهم خسته ایم😁😡😡منم موندم ساعت۹صبح متخصص اومد معاینه کنه گفت۹ سانته وکیسه ابو پاره کردتا ساعت ۱۰ونیم درد نداشتم هیچیییی.اخر سر امپول فشار زدن از ساعت۱۱ دردام شروع شد.درد مثه درد پریودی.من پریودام شدید درد داشتم.اما هی خوب میشد دوباره شروع میشد.اما بیشتر از درد ک میشد بی سروصدا تحملش کرد پایین رحمم احساس میکردم سنگ‌ پرشده.ک ماما میگفت استخونهای بچه است فشارمیاره‌.همه چیز اماده زایمان بود اما سرپسرم پایین نبود ک باکمی ورزش کنار لبه ی تخت اونم اوکی شد و ساعت ۱۲،۴۵ دقه ظهر پسرم ب دنیا اومد و صورتش رو حس کرد 😍😍😍😍😍😍😍دیگه دردا تموم شد فقط گرسنه ام بود وخوابم‌می اومد.ک بادیدن پسرم و شیر دادن بهش حتی اوناروهم فراموش کردم.
امیدوارم زایمان خوب وسلامت وخوشی داشته باشین تک تک تون.و همینطور راااااحت.منم دعا کنین.شب یلدا دخترم رو راحت و سالم ان شالله به دنیا بیارم🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
ممنون عزیزم
انقدر وحشتناک نیست ک فکر میکنی.مطمن باش اگه خیلیییی وحشتناک بود خیلی کم و حداقل کسایی ک مثه من یکبار طبیعی زایمان کردن واسه دومی میرفتن سراغ سز.سز هم عوارض خودشو داره البته نه واسه همه.اما یه جراحی بزرگ محسوب میشه.اما اینکه فکر کنی زایمان طبیعی یه چیز خارج از تحمل انسان و یه خانم یا نه خیلیییی اسونه.اشتباهه.درد داره اما نه وحشتناک.به نظرم خدا هم خیلی ادمو کمک میکنه.من خیلی ترس داشتم هم طبیعی هم سز.مادرم یه جمله گفت هنوزم توگوشمِ.گفت طبیعی رو خدا کمک میکنه.به این فکر کن طوری زایمان میکنی ک حضرت فاطمه هم اونطور زایمان کرده.خدا اینو واسه زن خواسته.و همین باعث شد کمی مصمم تر برم جلو.اگه بدنت امادگیشو داره حتما بهش بیشتر فکرکن و زود خودتو نسپار به جراحی و اتاق عمل
سلام عزیزم منم ساعت 4 عصر رفتم دستشویی 38 هفته بودم بعد خودمو برای اولین بار با دستمال توالت خشک کردم دیدم مثل پریودی صورتی شد دستمال. مامانم از یهفته قبل اومده بود پیشم. شوهرمو بیدار کردم رفت سرکار بهش نگفتم که در چه وضعی هستم اخه خیلی زود نگران میشه اگر میگفتم فوری منو میبرد بیمارستان. خلاصه شوهرم رفت. منم مامانم و بیدار کردم گفتم بلند شو که وقتشه بچه میخاد دنیا بیاد. مامانم شک شده بود. خلاصه براتون بگم رفتم یه دوش گرفتم آب گرم اماده شدم قبلش هم با دکترم هماهنگ کردم تا اومد زنگ زدن واسم رفتم مطبش از ساعت 6 عصر من تو مطب دکتر بودم از این بیمارستان به اون بیمارستان برای انجام تست آمنیوشور. برای تشخیص پارگی کیسه اب که تا ساعت ده شب 400 تومان خرجم شد خلاصه جونم واست بگه دکترم اصرار داشت کیسه ابم سوراخه باید برم بیمارستان بستری بشم منم که شنیده بودم چه وضعی گفتم نمیرم دارم میرم خونه. شب تولد امام رضا بود. خیابونا شلوغ. منم استرس که تو ترافیک کیسه ابم پاره بشه. منتظر اسنپ بودم بیاد. اومد و مامانم در ماشین باز کرد کیسه ابم ترکید. واییییی اب بود و خون که ازم میومد. مامانم به راننده گفت دخترم داره زایمان میکنه. گفت خانوم سوارشو اشکال نداره. ساعت 10 شب بود رفتم بیمارستان. ماما همراهم اومد تمام ورزشارو باهام کار کرد و من ساعت 3 صبح پسرم دنیا اومد. دردا زیاد بود ولی قابل تحمل بود من حتی جیغ هم نزدم. و با اومدن بچم همه چی یادم رفت عالی بود از خدا ممنونم
توهمونی ک بندر عباس بودی
بسلامتی عزیزم مبارک باشه
طبیعی خیلی بهتره
منم مامانم طبیعی بوده و میگ توهم طبیعی بری خیلی خوبه
انشالله ک سالم سلامت باشید 🙏🏻🌼
عزیزم طبیعی اگه دردا خودش شروع بشه و روند طبیعیشو پیش بره قابل تحمله.تقصیر این دکترا و ماماهاس ک فرتا فرت امپول فشار تزریق میکنن.امپول فشار دردارو یکسره میکنه بدون استراحت بینش واسه همین بیشتر خانما تجربه بدی از طبیعی دارن
ممنونم از همگیتون🌹
دقیقا

سوالات مشابه