Ooma
پرسش (1398/05/22):

ترس از بچه دار شدن

سلام میخواستم بدونم کسی هست که از بچه بدش میومده اما بچه دار شده حسش عوض شده باشه؟
یا احساس میکرده دست و پاش بسته میشه با بچه دار شدن اما بعداز بچه دار شدن نظرش عوض شده باشه؟

دلت میاد بچه خودش زندگیه
منم الانشم هستم یه وقتاییی فقط خدا خدا میکنم بچه دار شم ولی یهو میترسم استرس میگیرم اصلا به خودم میگم من کجا بچه داری کجااا😁😁
مردا بیشتر اینجورین،من از یکی دوتا از آشناهامون شنیدم شوهراشون اینطوری بودن،بچه بدنیا اومد کلا عوض شدن،بچه شده بود همه زندگیشون
وقتی بچه دار میشی خوب حتما دوسش داری ولی ممکنه که کسی بگه کاش بچه دار نمیشدم؟
نه
خیلی میترسم. از طرفی ام میگم نکنه بچه دار نشم پشیمون شم
عزیزم به نظدم زمانش برای هر کسی متفاوته.
مثلا خواهرزاده ی من ۱۲ سال از من کوچیکتره یه جواریی خودم بزرگش کردم اما پارسال بچش به دنیا اومد و من همچنان بچه دوست نداشتم.
و حس میکردم وقتش نیست

تا پارسال که خودم به نتیجه رسیدم که باید بیارم

به نظرم تا امادگی روحی و روانیشو پیدا نکردی اینکارو نکن..
من ۳۳ سالمه.
و راستشو بخواهی تا پارسال واقعا حس خوشحالی داشتم که میتونم به کارام برسم و ...
اما کم گم حس کردم وقتش۰ رسیده
این حس توو همه ی زنا یکی نیست.
مثل ازدواج .بارداری هم بلوغ خودشو میخواد
اگه بچه دار نشی و پشیمون شی.
خیلی بهتر از اینه که بچه دار بشی و پشیمون بشی.
هرچیزی به وقتش..هم لذت بخش تره هم چون روو اگاهیه خودته حس بهتری بهت میده.
اگه سنت سن پرخطر بارداری نیست.
حتما دست نگه دار.
انشالله که کم کم خودت همه وجودت برای داشتن یه نی نی پر میزنه
عزیزم هر موقع دوست داشتی و خواستی بچه دار بشو اینجوری لذتش بیشتره .ولی نذار زیاد دیر بشه .
30 سالمه واقعا سردرگمم احساس میکنم یکی دوسال وقت میخوام از طرفی میگم دیر میشه. اما نسبت به چند سال پیش جبهه گیریم کم تر شده
الان نی نی داری؟
مشکل بزرگترم اینه که دختر خیلی دوست دارم. و ترسم بابت بچه دار شدن اینه که دختر نشه😔
اره باردارم.
و خیلی خوشحالم که زودتر بچه دار نشدم عزیزممم.
پشیمون نیستم.
چون من امادگیشو نداشتم .حس میکردم مادر شدن خیلی سخته
به سلامتی ایشالله به دنیا بیاد ❤️
عین منی.
منم کابوس پسر بود.
به خدا.
اما وقتی صدای قلبشو شنیدم.
با خودم گفتم هر چی باشه سالم و صالح باشه.
راضی ام به انتخاب خودت.
پسر داری الان؟
هنوز معلوم نیست..
ولی گاردمو برداشتم و راضی شدم به رضاش.
عزیز جان.
توهم کم کم ..به زمانش... دلت نرم میشه و قنج میره برای بغل کردن نی نی ت..
خیالت راحت.
همه زنا یه روزی عاشق مادرشدن میشن
ادم باید بدون هرموقع اماده مسئولیت مادر شون هست بزار بچه گیریش بیاد باید شرایط زندگی از هم نظر برای بچه فراهم باش درست میکن خدا بچه میده روزیش میده ولی العان زندگی ها خیلی سخت شود بچه ها این دور درکیشون کمتر
ایشالله سالم و سلامت باشه 😍
میدونی بزرگترین مانع برا من اوضاع این کشوره
قربونت عزیزززم..
حتما کتاب بخون در موردش.
تا مطمعا بشی دلت چی میخواد...
مرسی مهربون ❤️
اره زندگی ها سخت شود ولی با تلاش کوشش ادم میشه کنار همین سختی ها یه شیرین داشت که تمام سختی ها بخاطریش برطرف بش اون بچه هست که تو زندگی ادم همچی میاره
من العان شوهرم میگه این که حامله بشی زندگی برام کار کردن تلاش کردن مهم نبود همیش پیش خودیش میگفت ما که دونفریم همین حقوق بس ولی از وقتی فهمید میخواد پدر بش تلاشیش برای زندگی بیشتر شود خوشحالتر به قول خودیش سختیش برام شیرین
خدا نگهش داره برات..
مردا واقعا خیلی بار سنگینی روو دوششونه..

پسر خیلی محبتش به مادر بیشتره تا دختر
من دوتاش دارم
البته پسرم فقط 4سالشه ،ولی مثل پروانه دورمه
انشاءالله بزرگ بشه هم همین جور بمونه😅
بچه شیرینیه زندگیه
نه ..کی گفته
خواهر منم.
پسرش خیلی هواشششو داره.و دلسوزشه
اما دخترش نه،
بالاخره این محبت هم تو ادما متفاوته..
گاهی تو پسر بیشتره
گاهی توو دختر..
انشالله که تا اخرش مثل پروانه دورت بگرده..
خدا دوتا گلات ونگه داره برات پسر منم راه به راه قربون صدقه میره .دنبالمه.خیلی با محبته هم با باباش هم با من.خدا قسمت همه اولاد سالم وصالح کنه
منم خیلی میترسم از حاملگی قبلا عذاب بیمارستانو کشیدم تحمل دردم کم شده خیلی میترسم ولی بدم نمیاد
من همیشه نسبت به بچه دار شدن جبهه میگرفتم.یه موقعی احساس کردم آمادگیشو دارم و اقدام کردم.الان هفته های آخرم.ولی سردرگمم.میگم شاید باید بازم صبر میکردم.نمیدونم بچم که بدنیا بیاد چه حسی پیدا کنم.
چقدر سخت می گیرید
بخدا بچه داری و بچه داشتن به این سختی که فک میکنید نیست
بچه اولم شوهرم هیچ حسی نداشت . موقع زایمانم‌ میگفت وقتی از اتاق عمل اوردنش بیرون‌ که ببر نش تو بخش پاهاش دیدم دلم هوری ریخت پایین .
.میگه اون موقع بود فهمیدم چقدر دوسش دارم
نمیدونم جدیدا خیلی به بچه فکر میکنم میترسم خیلی

سوالات مشابه