طبق نظریه فروید شخصیت انسانها طی یک سری مراحل دوران کودکی شکل میگیرد که در خلال آنها، انرژیهای لذتجوی «خود» بر ناحیههای تحریکپذیر خاصی متمرکز میشود. افراد از تولد ۴ مرحله رشد جنسی را طی می کنند:
1. دهانی(۰تا۲سال)
2. مقعدی(۲تا۴سال)
3. آلتی (۳تا۶سال)
4. نهفتگی(۶تا۱۲سال)
5. تناسلی(۱۳ به بعد) .
اگر این مراحل با موفقیت تکمیل گردند، نتیجهاش شخصیت سالم خواهد بود. و چنانچه جنبههای خاصی در مرحله مناسب خود حل نشده باقی بماند، میتواند به «تثبیت» بیانجامد. تثبیت یعنی تمرکز ماندگار بر روی یک مرحله روانی-جنسی قبلی. تا وقتی که این تعارض حل نشود، فرد در این مرحله همچنان «گرفتار» باقی میماند.
مرحله دهانی (Oral Stage)
طفل از زمان تولد تا تقریبا 18 ماهگی، مرحله دهانی را می گذراند. در این مرحله وی روی خوردن و مکیدن متمرکز است و لب ها، دهان و گلو در آن نقش اصلی را بازی می کنند. در مرحله دهانی، وابستگی به مادر برای رفع حوایج و ارضا شدن و بر اثر آن، رابطه با مادر نقش بسیار مهمی دارد.
زمانی که مادر به کودک شیر می دهد ارتباط مادر وکودک از طریق دهان است که کودک از این طریق احساس لذت می کند. در اولین سالهای زندگی كودك، دهان مهمترین منبع كاهش تنش(مثلاً خوردن) و احساسات لذتبخش(مثلاً مكیدن) است. در این مرحله از زندگی حالات روانی خاصی مثل وابستگی و به دهان بردن همه چیز از ویژگیهای مهم كودك است.
كودك از نظر روانی نارس است و باید دیگران از او مواظبت كنند. اولین تماسهای او با جهان خارج از طریق گرفتن و به دهان بردن اشیا و بیرون ریختن آنهاست. توانایی اعتماد و اتكا به دیگران از خصوصیات شخصیتی این مرحله است. در طول این مرحله، دو شیوه رفتار كردن وجود دارد:
۱- رفتار جذب دهانی؛ خوردن و بلعیدن (Oral Incorporative Behavior)
۲- رفتار پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی؛ گازگرفتن یا تف كردن (Oral Aggressive or Oral Sadistic Behavior)
ابتدا شیوه جذب دهانی رخ میدهد و شامل تحریك لذتبخش دهان توسط دیگران و توسط غذاست. بزرگسالانی كه در مرحله جذب دهانی تثبیت شدهاند(به عبارتی در این سنین آسیب دیده اند) بیش از اندازه به فعالیتهای دهانی مثل، خوردن، نوشیدن، سیگار كشیدن و بوسیدن علاقه دارند.
اگر آنها هنگام طفولیت به حد افراط ارضا شده باشند، شخصیت دهانی بزرگسال آنها به خوشبینی و وابستگی غیرعادی متمایل خواهد بود. چون در كودكی در مورد آنها افراط شده است، همچنان برای ارضا كردن نیازهایشان به دیگران وابسته میمانند در نتیجه، آنها بیش از اندازه ساده هستند، هر چیزی را كه به آنها گفته میشود، دربست میپذیرند و به صورت نامعقول به دیگران اعتماد میكنند. به اینگونه افراد، برچسب تیپ شخصیتی "دهانی پذیرا" داده میشود.
دومین رفتار دهانی، یعنی پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی، در طول مدت پیدایش دردناك و عذابآور دندانها رخ میدهد. در نتیجه این تجربه، كودكان مادر را علاوه بر عشق، با نفرت مینگرند. اشخاصی كه در این سطح تثبیت شدهاند، مستعد بدبینی، خصومت و پرخاشگری بیش از اندازه هستند. آنها احتمالا اهل جروبحث و كنایهزدن هستند، حرفهای "نیشدار" میزنند و نسبت به دیگران خشونت نشان میدهند. آنها نسبت به دیگران حسود هستند و در تلاش برای تسلط، میكوشند.
مرحله دهانی هنگام از شیر گرفتن خاتمه مییابد. البته اگر تثبیت رخ داده باشد، مقداری لیبیدو باقی میماند، سپس تمركز كودك به مرحله بعدی جابجا میشود.
مرحلة دوم: مرحلة معقدي
تقريباً بين سن يكسال و نيمگي تا سه سالگي، وضعيت روابط بين والدين و كودك تغيير ميكند. بدين ترتيب كه در حدود 18 ماهگي از كودك درخواست جديدي يعني آموزش آداب توالت رفتن ميشود (Toila Training) تا قبل از اين دورة سني والدين بودند كه سر تسليم در برابر نيازهاي كودكان فرود ميآورند ولي حالا كودك در وضعيت جديدي قرار گرفته و اوست كه بايد سر تسليم در برابر والدين فرود بياورند. در اين دوه ليبد و بر ناحيه معقد متمركز ميشود و كانون علائق جنسي كودك ميشود. نواحي شهوت زائي كه در اين مرحله غلبه دارد، ناحية معقد تمام مخاط هضمي، ماوراي معده حركات رودة بزرگ در غشاهاي مخاطي ناحية معقد است. پس تنها يك كشش محض مربوط به يك سوراخ نيست وانگهي اين سوراخ به فرانسوي ماهيچهاي حلقوي (اسفنكترها) و جدارهاي هضمي و تا مجموعة دستگاه عضلاني گسترش مييابد. در اين مرحله كودكان بر عضلات اسفنكتر خود كنترل پيدا ميكنند و گاهي ميآموزند كه تا آخرين لحظه جلوي حركات رودهها را بگيرند تا به اين ترتيب فشار وارد كه بر ناحيه مقد زيادتر شود بر لذت دفع و رهاسازي نهايي مدفوع افزوده گردد.
مرحله سوم: مرحله آلتی
در حدود سنين سه تا شش سالگي كودك وارد مرحلة احليلي يا ادوپيي ميشود. زماني كه تمركز لذت از معقد به اندامهاي تناسلي منتقل ميشود و كودك دوباره با بنودي بين تكانهاي نهاد و درخواستهاي جامعه كه در انتظارات والدين شده است مواجه ميگردد. اين مرحله متمركز بر مسئله وابسته به فقدان يا حضور احليل است كه تقريباً به سومين سال زندگي پوشش ميدهد و به يك معنا مرحلة اثبات خود نيز هست. در اين مرحله كه آخرين مرحله پيشتناسلي يا مراحل كودكي است كودكان علاقة قابل توجهي به كاوش و دستكاري آلت تناسلي خود و هم بازيهايشان نشان ميدهند. لذت ناشي از ناحيه تناسلي نه تنها از طريق رفتارهايي نظير استمناء بدست ميآيد كه از طريق خيالپردازي نيز حاصل ميگردد. كودك دربارة تولد و دربارة اينكه چرا پسرها داراي آلت تناسلي مردانه هستند و دختران فاقد آن ميباشند كنجكاو ميشود. در واقع هنوز براي كودك يك جنس بيشتر وجود ندارد و آن هم در قالب نوعي كه داراي احليل است ديده ميشود. كودك آرام آرام در راه شناخت اين واقعيت عضوي آلتی گام برميدارد و دربارة وجود يا عدم وجود آن در خود و در ديگران سوالهايي براي خويش مطرح ميسازد. امكان دارد كودك دربارة درخواست ازدواج با والد جنس مخالف نيز صحبت كند.
مرحلة چهارم: مرحلة نهفتگي
اين مرحله از حدود شش سالگي تا يازده سالگي كودك را پوشش ميدهد. كودك با برقراري دفاعهاي نيرومند بر عليه طوفانها و فشارهاي رواني مراحل دهاني، معقدي و احساسهاي اديپي وارد مرحله كمون يا همان نهفتگي ميشود. اين مرحله به منزله مرحلة استراحت و تحكيم و مواضعي است كه كودك بدست آورده. غريزة جنسي نا فعال است و خيالبافيها به شدت واپس زده شده و در ناخودآگاه جاي گرفته. كدك در اين دوره موقتا به صورت فعاليتهاي مدرسه، سرگرميها، ورزش، ايجاد دوستي با اعضاي هم جنس و يا فعاليتهاي گذران زندگي در زندگي واقعي، والايش مييابد البته اين رغبتهاي جديدي همواره از رغبتهاي جنسي مشتق گرديدهاند نكته اصلي اين مرحله وسواسي شدن شخصيت است كه مورد بهرهكشي تربيت قرار ميگيرد و پذيرش ريتمهاي منظم، انضباط دقيقتر، اطاعت از قواعد و دستورات را در كودك هموار ميسازد. اين وسواسي شدن يا گرايشهاي وسواسي بر تشكلهاي واكنشي از نوع نفرت يا شرم استوارند و به كودك اجازه ميدهند كه خود را آرام ارام از تعارضهاي جنسي مراحل قبل رهائي بخشد. از اينجانست كه احساس عطوفيت ايثار و حرمت نسبت به والدين در كودك پديدار ميگردد. احساسي كه با واژگون شدن حركتهاي پرخاشگرانه نسبت به والد همجنس و فرايند والائي گرائي نسبت به والد جنس مخالف مطابقت دارد.
مرحلة پنجم: مرحله تناسلي
آخرين مرحله رشد رواني –جنسي يعني مرحلة تناسلي در دورة بلوغ جنسي شروع ميشود. به هنگام بلوغ كه در دختران در حدود يازده سالگي و در پسران در حدود 13 سالگي آغاز ميشود انرژي جنسي با نيرويي زياد شروع به فعاليت ميكند و دفاعهاي مستقر را تهديد به فروپاشي ميكند. يكبار ديگر احساسات اديپال تهديد به منظور در خود آگاه ميكند و اين بار فرد جوان به اندازه كافي بزرگ هست كه بتواند اين احساسات را در عالم واقع به مرحلة انجام برساند. اين مرحله بحراني است كه به صورت بحران نوجواني معمولاً بصورت ناگهاني به مرحله نهفتگي پايان ميبخشد. اگر تثبيت مهمي در مرحلة نخستين رشد رخ نداده باشد امكان دارد فرد زندگي بهنجاري را ادامه بدهد چرا كه فرويد بر اهميت سالهاي نخستين بخصوص پنج سال اول زندگي در تعيين شخصيت بزرگسال تأكيد ميورزيد. بايد افزود كه نوجواني به يك معني آخرين بخت ارتجالي فرد براي ترميم شكستهاي دورة اديپي است به گفته فرويد از زمان بلوغ به بعد وظيفة عمدة فرد آزادسازي خود از قيد والدين است بدين معنا كه پسر وابستگي به مادر و دختر وابستگي به پدر را كنار بگذارند و براي خود همسري كه متعلق به خودشان باشد بيابند. در عين حال فرويد خاطر نشان كرد كه رهايي از وابستگي هيچگاه آسان بدست نميآيد چرا كه ما در طي ساليان متمادي وابستگيهاي نيرومندي با والدين خود بنا نهادهايم و جداسازي عاطفي از آنان براي ما رنج آور است. براي اكثريت ما هدف استقلال واقعي هيچگاه بطور كامل حاصل نميشود.