Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر با م همراه با معنی
نام معنی مشاهده
ملودی(فرانسوی، melodie) (در موسیقی) توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و ...توضیحات بیشتر
ملوک(عربی) (جمعِ مِلَک) 1- پادشاهان؛ 2- (اَعلام) 1) دریای ملوک بخشی از اقی...توضیحات بیشتر
ملیحه(عربی) (مؤنث ملیح) 1- (در قدیم) (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ...توضیحات بیشتر
ملیسا(عربی) 1- زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ 2- ماه صَفر؛ 3- ماهی بین آخر گرما...توضیحات بیشتر
ملیکاگروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانوادهی گندمیان که خودرو هستند.توضیحات بیشتر
ملیکه(عربی) (در قدیم) (زن) صاحب، (زن) مالک.توضیحات بیشتر
ممتاز(عربی) 1- دارای امتیاز، برتر، برجسته؛ 2- عالی، خوب، مرغوب؛ 3- مشخص، جد...توضیحات بیشتر
منا(عربی) امیدها، آرزوها، مقاصد.توضیحات بیشتر
منال(عربی) 1- (در قدیم) مال، دارایی، مِلک، ثروت؛ 2- درآمد، مداخل.توضیحات بیشتر
مَنزلت(عربی) 1- ارزش و اهمیت؛ 2- (در قدیم) مقام، درجه؛ 3- نظم و انضباط؛ 4- ح...توضیحات بیشتر
منزه(عربی) 1- به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ 2- مبرا، بری، بی  عیب.توضیحات بیشتر
منصوره(عربی) 1- (مؤنث منصور)، ( منصور 1- و2- ؛ 2-(اَعلام) شهر بندری، در شمال...توضیحات بیشتر
منظر(عربی) 1- آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ 2- جلوهی ظاهری هر شخ...توضیحات بیشتر
منور(عربی) 1- روشن، درخشان، نورانی؛ 2- (به مجاز) روشن فکر.توضیحات بیشتر
منوره(عربی) (مؤنث مُنور)، ن مُنور.توضیحات بیشتر
منیبا(عربی ـ فارسی) (منیب + ا (پسوند نسبت))، منسوب به منیب، ( منیب.توضیحات بیشتر
منیر(عربی) 1- ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر؛ 2- درخشا...توضیحات بیشتر
مُنیراعظم(عربی) 1- درخشندگی و تابندگی زیاد؛ 2- (به مجاز) بسیار زیبارو.توضیحات بیشتر
منیره(عربی) نورانی و روشن و درخشان و آشکار.توضیحات بیشتر
منیژه(اَعلام) (در شاهنامه) دختر افراسیاب، که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد و ب...توضیحات بیشتر
موحده(عربی) (مؤنث موحد)، ( موحد.توضیحات بیشتر
موژان(= موجان) (در قدیم) خمار، پر کرشمه (چشم).توضیحات بیشتر
مولود(عربی) 1- آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ 2- تولد، میلاد؛ 3- (به ...توضیحات بیشتر
مولوده(عربی) (مؤنث مولود)، ( مولود.توضیحات بیشتر
موناصاحب دساتیر کلمهی «مانا»، که نام خدای عز و جل است به « مونا» تصحیح کرد...توضیحات بیشتر
مونس(عربی) هم نشین و همراز، همدم.توضیحات بیشتر
موهبت(عربی، مَوهَبَة) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می  شود یا او از آن ...توضیحات بیشتر
مه جنین(فارسی ـ عربی) (به مجاز) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.توضیحات بیشتر
مه رخ1- ماه رخ، آن که دارای رخساری چون ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبا، خوبرو.توضیحات بیشتر
مه لقا1- ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ 2- کنایه از زیبارو(ی) است.توضیحات بیشتر
مه نیاآن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.توضیحات بیشتر
مه یاس(مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ ...توضیحات بیشتر
مهابزرگ، بزرگتر. [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه است؛ ...توضیحات بیشتر
مهاباد(اعلام) 1) رودی در استان آذربایجان غربی به طول 85 کیلومتر، که از ارتفا...توضیحات بیشتر
مهان(مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2-(به مجاز) زیبارو؛ [چ...توضیحات بیشتر
مهبان(مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو.توضیحات بیشتر
مهبانوبانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان.توضیحات بیشتر
مهتا (مه تا)1- همانند ماه، چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
مهتاب1- نور و روشنایی ماه؛ 2- مهتابی.توضیحات بیشتر
مهتاج(= ماه تاج)، 1- تاج ماه؛ 2- (به مجاز) زیبای زیبایان.توضیحات بیشتر
مَهدا(عربی) اول شب، پاسی از شب، آرامش شب.توضیحات بیشتر
مهدخت(مَه = ماه + دخت = دختر) (= ماه دخت)، ( ماه دخت.توضیحات بیشتر
مهدیا(مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.توضیحات بیشتر
مهدیس(مَه = ماه + دیس = (پسوند شباهت))، 1- مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
مهدیسا(مَهدیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس.توضیحات بیشتر
مهدیه(عربی) کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.توضیحات بیشتر
مهر نگار(مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی، ب...توضیحات بیشتر
مهرآذر(مهر = مهربانی و محبت + آذر = آتش)، 1- آتشِ مهربانی و محبت؛ 2- (به مجا...توضیحات بیشتر
مهرآذین(مهر= مهربانی و محبت + آذین (در قدیم) آیین، رسم، قاعده)، 1- در آیین و ...توضیحات بیشتر
مهرآرا(مهر = مهربانی و محبت + آرا = مخفف آراینده، آراینده، آراستن، زینت و آر...توضیحات بیشتر
مهرآسا( مهر + آسا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید، مانند خورشید؛ 2- (به مجاز) ...توضیحات بیشتر
مهرآفاق(مهر= مهربانی و محبت + آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار)، (به مجاز) مه...توضیحات بیشتر
مهرآفرینآفریننده ی مهر و محبت و دوستی.توضیحات بیشتر
مهرآنا(فارسی ـ ترکی) (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا = مادر) 1- مهربانی و...توضیحات بیشتر
مهرآوه(= مهرابه)، ( مهرابه.توضیحات بیشتر
مهرا(مهر+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به مِهر، ) مِهر.توضیحات بیشتر
مهرابه(مهراب + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مهراب، ( مهراب. 1-توضیحات بیشتر
مهراعظم(مهر = مهربانی و محبت + اعظم = بزرگ)، 1- مهربانی و محبت بزرگ؛ 2- (به م...توضیحات بیشتر
مهرافروز1- افروزندهی مهر و محبت، افروزندهی مهربانی؛ 2- (به مجاز) مهرورزنده و م...توضیحات بیشتر
مهران دخت(مهران + دخت = دختر)، دختر دارندهی مهر و محبت، دختر مهربان.توضیحات بیشتر
مهرانا(مهران + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مهران، ( مهران. 1-توضیحات بیشتر
مهرانگیزبرانگیزانندهی محبت و دوستی، انگیزندهی شوق و مهر.توضیحات بیشتر
مهرانوشمحبت جاوید، مهر و محبت جاویدان.توضیحات بیشتر
مهرانه(مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، ( مِهران. 1-توضیحات بیشتر
مهربان1- با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده؛ 2- (در عرفان) مهربان صفت رب...توضیحات بیشتر
مهربانوبانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان.توضیحات بیشتر
مهرجان(مُعرب از فارسی مهرگان)، ( مهرگان.توضیحات بیشتر
مهرجهان(مهر = خورشید + جهان)، 1- خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ 2- (به مجاز) ...توضیحات بیشتر
مهردخت(مهر = مهربانی، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت.توضیحات بیشتر
مهرسا(مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
مهرشید(= خورشید)، ( خورشید.توضیحات بیشتر
مهرک(مِهر = خورشید + ک/ ak ـ/ (پسوند شباهت))، 1- شبیه به خورشید؛ 2- (به مج...توضیحات بیشتر
مهرگان1- جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با...توضیحات بیشتر
مهرگل(مهر = خورشید + گل)، 1- گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ 2- (به مجاز) زیبا و ...توضیحات بیشتر
مهرناز(اَعلام) نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند.توضیحات بیشتر
مهرنسا(فارسی ـ عربی) (مهر = خورشید + نسا)، 1- خورشید زنان؛ 2- (به مجاز) زیبا...توضیحات بیشتر
مهرنوش(مهر = خورشید + نوش = جاویدان) (به مجاز) زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه ...توضیحات بیشتر
مهرنیا(مهر = مهربانی، محبت + نیا)، 1- از نژادِ مهربانان؛ 2-(به مجاز) مهربان ...توضیحات بیشتر
مهرو(= ماه رو) (به مجاز) زیبا رو.توضیحات بیشتر
مهروز(مَه = ماه + روز)، 1- ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ 2- (به مجاز)...توضیحات بیشتر
مهروش(مهر= خورشید + وش (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید، مانند خورشید؛ 2- (به ...توضیحات بیشتر
مهری(مهر+ ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر، م مهر؛ 2- (در موسیقی) نوعی از ...توضیحات بیشتر
مهرین(مهر + ین (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آت...توضیحات بیشتر
مِهزاد(= مِهزاده)، (در قدیم) بزرگ زاده، شاهزاده.توضیحات بیشتر
مهسا(مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیب...توضیحات بیشتر
مهسان(مه = ماه + سان (پسوند شباهت))، + مهسا.توضیحات بیشتر
مهستا(مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به ...توضیحات بیشتر
مهستی(فارسی ـ عربی) (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ ...توضیحات بیشتر
مهشاد(= ماهشاد)، ( ماهشاد.توضیحات بیشتر
مهشید(= ماه شید)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شید.توضیحات بیشتر
مهفام(مَه = ماه + فام (پسوند به معنی رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛‌ 2...توضیحات بیشتر
مهکامه(مَهکام + ه (پسوندنسبت))، 1- منسوب به مهکام؛ 2- (به مجاز) آرزوی زیبای ...توضیحات بیشتر
مهگل(مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
مهلا(عربی) (اسم صوت) آهسته! بی شتاب!.توضیحات بیشتر
مهنا(عربی) 1- در خور، شایسته؛ 2- (در قدیم) گوارا و خوش؛ 3- دور از رنج.توضیحات بیشتر
مهناز(= ماه ناز)، ) ماه ناز.توضیحات بیشتر
مهنور(مه = ماه + نور) 1- نورِ ماه ؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
مهنوش(= ماه نوش)، ( ماه نوش.توضیحات بیشتر
مهوش1- (= ماه وش)، ( ماه وش؛ 2- (در قدیم) (شاعرانه) مانند ماه؛ 3- (به مجاز...توضیحات بیشتر
مهیا(اوستایی)، بزرگ.توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با