Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر با ر همراه با معنی
نام معنی مشاهده
رابعه(عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی ...توضیحات بیشتر
راحل1- کوچ فرما، کوچ کننده؛ 2- (اَعلام) نام مادر حضرت یوسف(ع).توضیحات بیشتر
راحله(عربی) (مؤنث راحل)، ( راحل. 1-توضیحات بیشتر
راحمه(عربی) (مؤنث راحم) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده.توضیحات بیشتر
راحیل(عبری) 1- در عبری گوسفند؛ 2- (اَعلام) همسر حضرت یعقوب(ع) و دختر لابان ...توضیحات بیشتر
رادا(راد + ا (پسوند نسبت))، منسوب به راد، ( راد. 2- ،3- و4-توضیحات بیشتر
راشده(عربی) راهنمایی شده، از گمراهی درآمده.توضیحات بیشتر
راشین(راش = نوعی درخت در جنگل‌های ایران + ین (پسوند نسبت)) 1- (به مجاز) سر ...توضیحات بیشتر
راضیه(عربی) 1- پسندیده؛ 2- خوش؛ 3- خشنود؛ 4- (اَعلام) از القاب فاطمه زهرا(س...توضیحات بیشتر
راغده(عربی) (مؤنث راغد)، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به معنی...توضیحات بیشتر
رأفت(عربی) نرم خوئی، مهربانی، شفقت.توضیحات بیشتر
رافعه(عربی) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دا...توضیحات بیشتر
راما(سنسکریت) 1- (اَعلام) (در اسطوره‌های هندی) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou...توضیحات بیشتر
رامش(در قدیم) 1- شادی و طرب؛ 2- عیش و خوشی؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگی.توضیحات بیشتر
رامینا(رامین + الف (نسبت)) 1- منسوب به رامین؛ 2- دخترِ طربناک.توضیحات بیشتر
رامینهرام، رامین، طربناک.توضیحات بیشتر
رانیا(عربی) 1- بیننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در هندوستان.توضیحات بیشتر
رانیکا(اوستایی) پسندیده و دوست داشتنی.توضیحات بیشتر
راویه(عربی) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.توضیحات بیشتر
رایا(رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف (اسم ساز))؛ (به مجاز) فکر و اندیشه.توضیحات بیشتر
رایحه(عربی) بوی خوش، بو.توضیحات بیشتر
رباب(عربی) 1- ابرهای سفید؛ 2- (اَعلام) نام همسر امام حسین(ع)؛ 3- (در موسیق...توضیحات بیشتر
ربابه(عربی) (= رباب)، ( رباب.توضیحات بیشتر
ربیعه(عربی) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛  2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های...توضیحات بیشتر
رجا(عربی) 1- (در قدیم) امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ 2-(در عرفان) امیدوار...توضیحات بیشتر
رحیمه(عربی) (مؤنث رحیم)، ( رحیم.توضیحات بیشتر
رخسارهرخسار، رخ، چهره، صورت.توضیحات بیشتر
رخسانا[(رخ + سان (پسوند شباهت) + ا (پسوند نسبت)] 1-  به معنی مانند رخ، مانند...توضیحات بیشتر
رخسانه[رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)]، (= رخسانا)، ، رخسانا.توضیحات بیشتر
رخشان(= درخشان)، ( درخشان.توضیحات بیشتر
رخشنده(صفت فاعلی از رخشیدن)، 1- درخشنده؛ 2- (به مجاز) دارای عظمت و شکوه.توضیحات بیشتر
رز(فرانسوی، rose) (در گیاهی) گلی از خانواده گل سرخ دارای گل‌هایی به رنگ‌...توضیحات بیشتر
رزا(فرانسوی) (= رُز)، ( رُز.توضیحات بیشتر
رزان1- تاکستان، باغ انگور؛ 2- (در عربی) سنجیده شده، با وقار و آراسته.توضیحات بیشتر
رزی(فرانسوی ـ فارسی) (رُز + ی (پسوند نسبت))، منسوب به رُز،   رُز.توضیحات بیشتر
رزیتا(فرانسوی) (= رُز و رُزا)، ( رُز و رُزا.توضیحات بیشتر
رَسپینا(پهلوی، pātec) فصل پاییز، پاییز.توضیحات بیشتر
رستا(رَست = رَستن، رهیدن + ا (پسوند)) رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.توضیحات بیشتر
رُستا(در قدیم) روستا، دِه.توضیحات بیشتر
رشنک(اوستایی) 1- روشن؛ 2- (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل)؛ 3- (اَعلام) در ...توضیحات بیشتر
رشیده(عربی) (مؤنث رشید)، ( رشید. 1- ، 2- و3-توضیحات بیشتر
رضوان(عربی) 1- بهشت؛ 2- (در ادیان) فرشته‌ای که نگهبان یا دربان بهشت است؛ 3-...توضیحات بیشتر
رضوانه(عربی ـ فارسی) (رضوان + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به رضوان؛ 2- بهشتی؛ 3...توضیحات بیشتر
رضیه(عربی) (مؤنث رضی)، ( رضی. 1-توضیحات بیشتر
رعنا(عربی) 1- زیبا و دلفریب؛ 2- زن خویشتن آرا؛ 3- (در قدیم) ویژگی آن که یا...توضیحات بیشتر
رفعت(عربی) (به مجاز) برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.توضیحات بیشتر
رفیعه(عربی) (مؤنث رفیع)، ( رفیع.توضیحات بیشتر
رقیه(عربی) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلا...توضیحات بیشتر
رکسانا(یونانی شده روشنک) 1- روشنک؛ 2- (اَعلام) نام دختر دارا [311 پیش از میل...توضیحات بیشتر
رکسانه(= رکسانا)، ( رکسانا.توضیحات بیشتر
رُمَیصا(عربی) 1- یکی از دو ستاره‌ای است که برذراع است، شِعرهای شامیه، غموص؛ 2...توضیحات بیشتر
رنا(عربی) 1- شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حس...توضیحات بیشتر
روبیتا  1- مقلوب شدهی بیتارو، بینظیر؛ 2- (به مجاز) زیباروی.توضیحات بیشتر
روجا(کردی ـ فارسی) [روج (کردی) = روز، آفتاب + ا (پسوند نسبت)]، 1-  منسوب ب...توضیحات بیشتر
روجیار(کردی،rujyār)، 1- روزگار؛ 2- آفتاب. + ن‌.ک. روژیار.توضیحات بیشتر
روح افزا1- آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح؛ 2- گوشه‌ای...توضیحات بیشتر
روح انگیز(عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-توضیحات بیشتر
روح بخش(عربی ـ فارسی) (= روح افزا)، ( روح افزا. 1-توضیحات بیشتر
روحا  (عربی ـ فارسی) (روح = جان، نفس، روان + الف (اسم ساز))، منسوب به جان ...توضیحات بیشتر
رودابه(پهلوی) (اَعلام) (در شاهنامه) دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر ...توضیحات بیشتر
روزا(روز + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به روز؛ 2- (به مجاز) تابنده و زیبا. +...توضیحات بیشتر
روزانا(روزان + الف اسم ساز ) 1- منسوب به روز؛ 2- روشنا؛ 3- (به مجاز) تابنده ...توضیحات بیشتر
روزیتا(فرانسوی) (= رُزیتا)، ( رُزیتا.توضیحات بیشتر
روژا(کردی) روزها، آفتاب. + ن.ک. روجا.توضیحات بیشتر
روژان(کردی) روزها.توضیحات بیشتر
روژبین(کردی ـ فارسی) (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه  های مرکب، به ...توضیحات بیشتر
روژدا[روژ = روز؛ (به مجاز) عمر، زندگی + دا (در کردی و لری) مادر]؛ (به مجاز)...توضیحات بیشتر
روژیا(کردی ـ فارسی) (روژ + ی میانجی + ا (پسوند اسم ساز))، روز و روشنایی.توضیحات بیشتر
روژیار(کردی) روزگار. + ن.ک. روجیار.توضیحات بیشتر
روژین(کردی ـ فارسی) (روژ = روز + ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به روز؛ 2- تابنا...توضیحات بیشتر
روژینا(کردی ‌ـ‌ فارسی) [روژ ‌= ‌روز ‌+ ین ‌(پسوند نسبت)‌ + ‌ا (پسوند‌نسبت)]،...توضیحات بیشتر
روسانا(رو + سان + الف اسم ساز) مانند روی و چهره.توضیحات بیشتر
روشا(رو + شا = شاد) روشاد، دارای چهرهی شاد، شاداب.توضیحات بیشتر
روشان(= روشن)، ( روشن.توضیحات بیشتر
روشن دخت(روشن + دخت = دختر)، 1- دختر تابنده و شاد؛ 2- (به مجاز) زیبارو.توضیحات بیشتر
روشنا1- روشن، جای روشن، روشنایی؛ 2- (در کردی) روشن، آشنا.توضیحات بیشتر
رومینا1- زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ 2- پاک و پاکیزه کرده.توضیحات بیشتر
روناک(کردی) روشن، تابناک.توضیحات بیشتر
رونیا1- مقلوب نیارو(ی)، آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ 2- (به مجاز) اصیل و ن...توضیحات بیشتر
رونیکا(رو + نیکا)، روی زیبا، زیباروی.توضیحات بیشتر
روهینا(در قدیم) آهن و فولاد جوهردار، جنسی از پولاد قیمتی، آهن گوهر دار، گوهر...توضیحات بیشتر
رویا(عربی) 1- خواب، آنچه در خواب بینند؛ 2- (به مجاز) چهرهی زیبا و مطلوبی ا...توضیحات بیشتر
رهانجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی.توضیحات بیشتر
ریحان(عربی) گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.توضیحات بیشتر
ریحانه(عربی) 1- (= ریحان)، ( ریحان؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). 3) گل...توضیحات بیشتر
رئوفه(عربی) (مؤنث رئوف) ،   رئوف.توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با