Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم پسر با م همراه با معنی
نام معنی مشاهده
محمدنبی(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نبی.توضیحات بیشتر
محمدنصیر(عربی) 1- از نام‌های مرکب، ا محمّد و نصیر؛ 2- (اَعلام) محمّدنصیر حسینی...توضیحات بیشتر
محمدنعیم(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نعیم.توضیحات بیشتر
محمدنقی(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نقی.توضیحات بیشتر
محمدنوید(عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نوید.توضیحات بیشتر
محمدنیما(عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نیما.توضیحات بیشتر
محمدوحید(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و وحید.توضیحات بیشتر
محمدولی(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ولی.توضیحات بیشتر
محمدهادی(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و هادی.توضیحات بیشتر
محمدهاشم(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و هاشم.توضیحات بیشتر
محمدهانی(عربی ) از نام‌های مرکب، ا محمّد و هانی.توضیحات بیشتر
محمدیاسر(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یاسر.توضیحات بیشتر
محمدیاسین(عربی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یاسین.توضیحات بیشتر
محمدیاشار(عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یاشار.توضیحات بیشتر
محمدیحیی(عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یحیی.توضیحات بیشتر
محمدیزدان(عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یزدان.توضیحات بیشتر
محمدیوسف(عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یوسف.توضیحات بیشتر
محمدیونس(عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یونس.توضیحات بیشتر
محمود(عربی) 1- (در قدیم) آن که یا آنچه ستایش شده است، ستوده شده و مورد پسند...توضیحات بیشتر
محمودرضا(عربی)، از نام‌های مرکب،   محمود و رضا.توضیحات بیشتر
محیی الدین(عربی) 1- زنده کننده و حیات بخش دین؛ 2- (اَعلام) 1) محییالدین (= ابوسع...توضیحات بیشتر
مختار(عربی) 1- آن که در انجام دادن یا انجام ندادنِ کاری آزاد است، صاحب اختی...توضیحات بیشتر
مدثر(عربی) 1- جامه در سر کشیده؛ 2- (اَعلام) سورهی هفتاد و چهام از قرآن کری...توضیحات بیشتر
مدد(عربی)1- یاری کمک؛ 2- (در قدیم) یار‏ یاور‏ مددکار؛ 3- آنچه به چیزی افز...توضیحات بیشتر
مراد(عربی) 1- خواست، آرزو، مقصود، منظور، قصد؛ 2- (در تصوف) پیر؛ 3- (در قدی...توضیحات بیشتر
مرتضی(عربی) 1- (در قدیم) پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته؛ 2- (اَع...توضیحات بیشتر
مرتضی علی(عربی) ترکیبی از لقب و نامِ امیرالمؤمنین علی (ع)، ( مرتضی و علی.توضیحات بیشتر
مرسل(عربی) 1- (در ادیان) فرستاده شده (از سوی خدا)، رسول صاحب کتاب؛ 2- (در ...توضیحات بیشتر
مرصاد(عربی) (در قدیم) کمین‌گاه، گذرگاه.توضیحات بیشتر
مروت(عربی) 1- جوانمردی، مردانگی؛ 2- (در فقه) ملازمت عادات پسندیده و پرهیز ...توضیحات بیشتر
مزدا(اوستایی) 1- به معنی دانا ؛ 2- (در ادیان) در آیین زرتشتی به خدا اطلاق ...توضیحات بیشتر
مزدک(اوستایی)(= مژدک) (اَعلام) مزدک: [قرن 6 میلادی] پسر بامداد است که گوین...توضیحات بیشتر
مزید(عربی) 1- افزونی، زیادی، بسیاری، فراوانی؛ 2- زیاد شونده، زیاد، افزون؛ ...توضیحات بیشتر
مستعان(عربی) 1- (در قدیم) آن که از او یاری میخواهند؛ 2- (به مجاز) از نام‌ها ...توضیحات بیشتر
مسعود(عربی) 1- مبارک، خجسته؛ 2- (در قدیم) نیک بخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1)...توضیحات بیشتر
مسعودرضا(عربی) از نام  های مرکب، ه مسعود و رضا.توضیحات بیشتر
مسلم(عربی) 1- پیرو دین اسلام، مسلمان؛ 2- (اَعلام) 1) مسلم ابن عقیل ابن ابی...توضیحات بیشتر
مسیّب(عربی) 1- رها کنندهی آب یا ستور که به هر کجا خواهد رود؛ 2- آزاد کنندهی...توضیحات بیشتر
مسیح(= عیسی) (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع) که به قولی به معنی «دوست و بسیار...توضیحات بیشتر
مسیحا1- (= مسیح)، ( مسیح. 1) [در قرآن مجید کلمه «مسیح» آمده و الحاق حرف «ا»...توضیحات بیشتر
مشتاق(عربی) 1- دارای شوق، بسیار مایل، آرزومند؛ 2- (به مجاز) عاشق؛ 3- (در عر...توضیحات بیشتر
مشهود(عربی) 1- آشکار، نمایان؛ 2- دیده شده، مشاهده شده.توضیحات بیشتر
مشیر(عربی) (در قدیم) آن که در کارها با او مشورت میکنند، مشورت کننده، رای ز...توضیحات بیشتر
مصباح(عربی) (درقدیم ) چراغ.توضیحات بیشتر
مصدق(عربی) 1- گواهی دهنده به درستی کسی یا چیزی؛ 2- (در حقوق) آن که از طرف ...توضیحات بیشتر
مصطفی(عربی) 1- (در قدیم) برگزیده، صاف کرده شده؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب حضر...توضیحات بیشتر
مصلح(عربی) آنکه با خیر اندیشی و نیکوکاری به مردم کمک میکند و مشکلات آنها ر...توضیحات بیشتر
مُصلح الدین(عربی) 1- اصلاحکننده در دین، نیکخواه در امور دین؛ 2- (اَعلام) مصلح‌الد...توضیحات بیشتر
مصیب(عربی) 1- (در قدیم) آن که حقیقت امری را دریافته است؛ 2- درستکار، صواب ...توضیحات بیشتر
مظاهر(عربی) (جمعِ مَظهَر)، جلوه‌ها، نشانه‌ها.توضیحات بیشتر
مظفر(عربی) 1- پیروز، غالب، موفق؛ 2- (در حالت قیدی) با پیروزی و موفقیت.توضیحات بیشتر
مُظفرالدین(عربی) 1- آن که موجب پیروزی دین و آیین است، پیروزمند در دین؛ 2- (اَعلا...توضیحات بیشتر
مظهر(عربی) 1- نماد، نشانه؛ 2- محل تجلی، تجلیگاه؛ 3- (در تصوف) شخص دارای ری...توضیحات بیشتر
معاد(عربی) 1- (در ادیان) زنده شدن دوباره  ی انسان بعد از مرگ تا در روز قیا...توضیحات بیشتر
معاذ(عربی) 1- (در قدیم) پناهگاه؛ 2- (اَعلام) معاذ ابن جبل: [قرن اول هجری] ...توضیحات بیشتر
مُعتصم(عربی) 1- (در قدیم) چنگ در زننده، پناه برنده؛ 2- چنگ زننده در چیزی برا...توضیحات بیشتر
معراج(عربی) 1- (در ادیان) رفتن به سوی آسمان، به ویژه در مورد پیامبر اسلام(ص...توضیحات بیشتر
معرفت(عربی) 1- شناخت کسی یا چیزی در آشنا شدن به ویژگی او یا آن از طریق مطال...توضیحات بیشتر
معرفت الله(عربی) (در قدیم) خداشناسی.توضیحات بیشتر
معروف(عربی) 1- آنچه در نزد دیگران یا در نزد همه شناخته شده است؛ 2- موسوم و ...توضیحات بیشتر
معز(عربی) 1- (در قدیم) گرامی دارنده؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 3- (اَعل...توضیحات بیشتر
معصوم(عربی) 1- بیگناه و پاک؛ 2- (در ادیان) پیامبر اسلام(ص)، دخترش فاطمه(س) ...توضیحات بیشتر
مُعظم(عربی) بزرگ داشته شده، بزرگوار.توضیحات بیشتر
معید(عربی)1- بازگشت دهنده، بازگرداننده؛ 2- ماهر، زبردست، کارآزموده؛ 3- از ...توضیحات بیشتر
معین(عربی) یاریگر، کمک کننده، یاور.توضیحات بیشتر
معین الدین(عربی) 1- کمک کننده و یاور دین؛ 2- (اَعلام) 1) معین‌الدین پروانه: [قرن...توضیحات بیشتر
معین رضا(عربی) 1- کمک کننده و یاور رضا؛ 2- (به مجاز) دوستدار و محب امام رضا(ع)...توضیحات بیشتر
مفید(عربی) 1- دارای فایده، سودمند، رساننده؛ 2- (در منطق) دارای معنی در مقا...توضیحات بیشتر
مقتدا(عربی، مقتدی) 1- آن که مردم از او پیروی می  کنند، پیشوا؛ 2- (در ادیان)...توضیحات بیشتر
مقداد(عربی) 1- بسیار قطع کنندهی چیز؛ 2- (اَعلام) نام یکی از اصحاب بزرگ پیام...توضیحات بیشتر
مقصود(عربی) آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد.توضیحات بیشتر
مُکَرم(عربی) 1- گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم؛ 2- (در حالت قیدی) (در قدیم)...توضیحات بیشتر
ملک آرا(عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) (به مجاز) مایهی زینت و آراستگی سلطنت یا مم...توضیحات بیشتر
ملک زمان(عربی) (= مَلَک جهان)، ( مَلَک جهان.توضیحات بیشتر
منتظر(عربی) 1- آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا ر...توضیحات بیشتر
منصور(عربی) 1- (در قدیم ) یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق؛ 2- (درحال...توضیحات بیشتر
منعم(عربی) 1- (در قدیم) دارای مال و نعمت بسیار، ثروتمند، توانگر؛ 2- آن که ...توضیحات بیشتر
منوچهر1- به معنی «از نژاد و پشت منوش» [منوش یکی از ناموران قدیم]؛ 2-(اَعلام)...توضیحات بیشتر
منیب(عربی) (درقدیم) بازگشت کننده به سوی حق.توضیحات بیشتر
موحد(عربی) آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست.توضیحات بیشتر
موسی(عبری) 1- به معنی از آب کشیده؛ 2- (اَعلام) 1) موسی ابن عمران(ع) پیغمبر...توضیحات بیشتر
موسی الرضا(عربی) از نامهای مرکب، ( موسی و رضا. [این نام مخالفِ قیاس ساخته شده اس...توضیحات بیشتر
موعود(عربی) وعده داده شده یا از پیش تعیین شده.توضیحات بیشتر
مه سیما(فارسی ـ عربی) (= ماه سیما)، ( ماه سیما و ماه چهر.توضیحات بیشتر
مهاجر(عربی) 1- آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند؛ 2- ...توضیحات بیشتر
مهبد(= مهبود)، ( مهبود.توضیحات بیشتر
مهداد(مِه = مِهتر، بزرگتر + داد = داده) (به مجاز) بزرگ‌زاده.توضیحات بیشتر
مهدیاز پس پرده غیبت به درآی مه ناز          درد ما جز به ظهور تو مداوا نشو...توضیحات بیشتر
مهدی رضا(عربی) از نام‌های مرکب، ( مهدی و رضا.توضیحات بیشتر
مهدی یار(عربی ـ فارسی) یاور مهدی؛ (به مجاز) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل م...توضیحات بیشتر
مهدیار(عربی ـ فارسی) (مَهد = (به مجاز) سرزمین، کشور، میهن + یار (پسوند محافظ...توضیحات بیشتر
مهر تاش(فارسی ـ ترکی) [مِهر = مهربانی، محبت + تاش (ترکی) (= داش) این کلمه به ...توضیحات بیشتر
مهراب1- دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد؛ 2- (اَعلام) پادشاه کابل...توضیحات بیشتر
مهراج(سنسکریت) (در قدیم) مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه ای ممتاز در هند...توضیحات بیشتر
مهراد(مِه = مِهتر، بزرگتر + راد = جوانمرد)، 1- جوانمرد مِهتر و بزرگتر؛ 2- (...توضیحات بیشتر
مهراس(عبری) (اَعلام) 1) نام پدر الیاس پیغمبر(ع)؛ 2) موبدی رومی که قیصر او ر...توضیحات بیشتر
مهرام(مَه + رام) 1- آن که ماه رام اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.توضیحات بیشتر
مهران1- به معنی دارندهی مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام یکی از خاندان‌های هفتگانهی ...توضیحات بیشتر
مهربد(مهر = مهربانی و محبت + بُد /-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول))، 1- محافظ ی...توضیحات بیشتر
مهرداد1- دادهی مهر، آفریده شدهی مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام چهار تن از شاهان اشک...توضیحات بیشتر
اسامی پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با