Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم پسر با ش همراه با معنی
نام معنی مشاهده
شاپور1- پسر شاه، شاه زاده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) نام چند پهلوان ایران...توضیحات بیشتر
شادمهر1- (به مجاز) ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است؛ 2- (اَعلام) 1) شهر ...توضیحات بیشتر
شاکر(عربی) 1- شکر کننده، سپاسگزار؛ 2- (در قدیم) (در حالت قیدی) در حال شکرگ...توضیحات بیشتر
شاهپور(= شاپور)، ( شاپور. 1-توضیحات بیشتر
شاهد(عربی) 1- گواه، حاضر، مرد خوبروی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) محبوب، خدای ت...توضیحات بیشتر
شاهرخ1- دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، شاه سیما؛ 2- (در ورزش) در شطرنج حرک...توضیحات بیشتر
شاهرود(شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه‌های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم» + رود = ...توضیحات بیشتر
شاهو1- مروارید شاهوار و نفیس؛ 2- کوتاه شده  ی شاهوار(؟)؛ 3- (اعلام) نام کو...توضیحات بیشتر
شاهین1- نوعی پرندهی شکاری از خانوادهی باز؛ 2- (در قدیم) (درگاه شماری) برج م...توضیحات بیشتر
شایان(اسم فاعل از شایستن)، 1- شایسته، سزاوار، در خور؛ 2- (به مجاز) بسیار، ف...توضیحات بیشتر
شایگانارزشمند، ممتاز، عالی، شایسته.توضیحات بیشتر
شُبَیر(تصغیر شبر)، 1- به معنی شیر کوچک؛ 2- (اَعلام) پیامبر اسلام(ص) امام حسی...توضیحات بیشتر
شجاع(عربی) 1- آن که از چیزی یا کسی نمیترسد، پردل و جرئت، دلیر؛ 2- (اَعلام)...توضیحات بیشتر
شجاع الدین(عربی) 1- شجاع و دلیر در راه دین؛ 2- (اَعلام) 1) شجاع‌الدین خورشید لر:...توضیحات بیشتر
شرف الدین(عربی) 1- موجب آبروی و اعتبار دین و آیین؛ 2- (اَعلام) 1) محمودشاه اینج...توضیحات بیشتر
شروان1- (در فارسی) درخت سرو؛ 2- (اَعلام) [= شیروان] ناحیه و ولایت قدیم، کنا...توضیحات بیشتر
شروین(اَعلام) 1) نام قلعهی شروان؛ 2) نام انوشیروان دادگر؛ 3) نام دو تن از پ...توضیحات بیشتر
شریف(عربی) 1- دارای شرف، ارجمند، بزرگوار، دارای ارزش و اعتبار، ارزشمند، خو...توضیحات بیشتر
شعیب(عبری) (اَعلام) پیامبری که بر اساس قرآن پس از هود و صالح در شهر مَدیَن...توضیحات بیشتر
شفیع(عربی) آن که تقاضای عفو و بخشش گناه کسی را از دیگری میکند، شفاعت کننده...توضیحات بیشتر
شفیع محمد(عربی) از نام‌های مرکب، ( شفیع و محمّد.توضیحات بیشتر
شفیق(عربی) مهربان، دلسوز.توضیحات بیشتر
شکبوس(اَعلام) (در شاهنامه) پهلوان افسانه‌ای سپاه توران، که در جنگ با رستم ک...توضیحات بیشتر
شکرالله(عربی) ستایش خدا.توضیحات بیشتر
شکور(عربی) 1- شکرکننده سپاسگزار؛ 2- پاداش دهندهی بندگان؛ 3- از نام‌های خدا...توضیحات بیشتر
شکیبتحمل، بردباری، صبر، شکیبیدن.توضیحات بیشتر
شمس(عربی) 1- خورشید؛ 2- (اَعلام) 1) سورهی نود و یکم از قرآن کریم دارای پا...توضیحات بیشتر
شمس الدین(عربی) 1- آفتاب دین؛ 2- (اَعلام) 1) شمس‌الدین آلب ارغو: (= آلب ارغوان)...توضیحات بیشتر
شمس الله(عربی) 1- آفتاب خدا؛ 2- (به مجاز) کسی که منور شده است به نور دین خدا.توضیحات بیشتر
شَنتیا(اَعلام) نام حضرت علی (ع) در زبور داوود.توضیحات بیشتر
شوان(= شبان) (در قدیم) شبان؛ چوپان، نگهبانِ گله.توضیحات بیشتر
شوقی(عربی ـ فارسی) (شوق + ی (پسوند نسبت)) 1- ویژگی کسی که دارای میل و رغبت...توضیحات بیشتر
شهاب(عربی) 1- (در نجوم) پدیده‌ای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آس...توضیحات بیشتر
شهاب الدین(عربی) 1- نورِ دین، آن که وجودش برای دین تابناک است؛ 2- (اَعلام) 1) شه...توضیحات بیشتر
شهامتیز خاطر، چالاک.توضیحات بیشتر
شهامت(عربی) بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا...توضیحات بیشتر
شهباز(= شاهباز)، نوعی باز سفید رنگ با چشمان زرد و پنجه و منقار قوی که در قد...توضیحات بیشتر
شهداد(= شاه داد) [شاه (در عرفان) = خداوند + داد = داده، آفریده]، 1- آفریدهی...توضیحات بیشتر
شهرادپادشاهِ جوانمرد.توضیحات بیشتر
شهرام1- مطیع شاه، رام شاه؛ 2- آرام شاه، موجب آرامش شاه.توضیحات بیشتر
شهرخ(= شاهرخ)،   شاهرخ. 1-توضیحات بیشتر
شهروز(اَعلام) نام وزیر شاهپور.توضیحات بیشتر
شهسوار(= شاه سوار)، 1- ماهر در سوارکاری؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) شخص بسیار بر...توضیحات بیشتر
شهمیر(شه = شاه + میر = امیر)، 1- مخفف شاه امیر؛ 2- مقلوب شده  ی امیرشاه؛ 3-...توضیحات بیشتر
شهنام1- بزرگ نام و دارندهی نامِ شاهانه؛ 2- (به مجاز) نیکنام، نکونام.توضیحات بیشتر
شهنور[شه= شاه؛ (در تصوف) خداوند، الله + نور] روی هم به معنی نور شاه و به تع...توضیحات بیشتر
شهیار[شه = شاه +یار (در قدیم) همدم، همنشین، مونس، نظیر، همتا + یار] 1- روی ...توضیحات بیشتر
شیث(اَعلام) پسر سوم حضرت آدم(ع) به روایت تورات. میگویند او مخترع حروف هجا...توضیحات بیشتر
شیدالله(فارسی ـ عربی) خورشید خدا، نور خدا.توضیحات بیشتر
شیردل(به مجاز) دلیر، شجاع.توضیحات بیشتر
شیرزاد1- زاده شیر؛ 2- (به مجاز) دلیر و شجاع؛ 3- (در گیاهی) (شیرزاد) نام گیاه...توضیحات بیشتر
شیرو(شیر+ او/uـ/ = (پسوند نسبت))، 1- منسوب به شیر؛ 2- (به مجاز) دلیر و شجا...توضیحات بیشتر
شیرویه(اَعلام) (در شاهنامه) 1) پهلوان ایرانی، پسر بیژن، که با چند پهلوان دیگ...توضیحات بیشتر
اسامی پسر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با