راد | (در قدیم)1- جوانمرد؛ 2- آزاده؛ 3- بخشنده، سخاوتمند؛ 4- خردمند، دانا، ح... | توضیحات بیشتر |
رادمان | 1- رادمنش، کریم، با سخاوت؛ + ر رادمن؛ 2- (اَعلام) نام سرداری معاصر خسر... | توضیحات بیشتر |
رادمهر | خورشید بخشنده، بخشنده همچون خورشید. | توضیحات بیشتر |
رادوین | (راد = جوانمرد + وین (پسوند تصغیر))، 1- جوانمرد کوچک؛ 2- (به مجاز) ر... | توضیحات بیشتر |
رادین | آزادوار، آزاده، به مانند آزاده. | توضیحات بیشتر |
راژان | 1- (کردی) خوابیدن، جنبیدن گهواره؛ 2- (اَعلام) روستایی در بخش سلوانا، ش... | توضیحات بیشتر |
راستین | 1- حقیقی، واقعی؛ 2- (در قدیم) راست قامت. | توضیحات بیشتر |
راشد | (عربی) 1- آن که در راه راست است؛ 2- (به مجاز) دیندار، متدین؛ 3- (اَعلا... | توضیحات بیشتر |
راغب | (عربی) 1- دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل، خواهان؛ 2- (اَعلام) ح... | توضیحات بیشتر |
رافع | (عربی) 1- (در قدیم) رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده؛ 2- برپا دا... | توضیحات بیشتر |
رامان | 1- (رام + ان (پسوند نسبت))، منسوب به رام، ( رام 1- ،2- و3- ؛ 2- (اَعل... | توضیحات بیشتر |
رامبد | (رام + بد /-bod/ (پسوند نگهبان و مسئول))، 1- رئیس رامشگران؛ 2- آرامش د... | توضیحات بیشتر |
رامتین | (= رامسین، رامین) 1- نوازنده؛ 2- سازنده؛ 3- (اَعلام) نام شخصی که واضع ... | توضیحات بیشتر |
رامسین | گونهی کهنه رامتین به معنی سازنده و نوازنده است. + ن.ک.رامتین. | توضیحات بیشتر |
رامک | (رام +ک (تصغیر))، مصغر رام، ( رام. 1- ، 2- و 3- | توضیحات بیشتر |
رامی | (رام + ی (پسوند نسبت))، منسوب به رام، ( رام. 1- ، 2- و 3- | توضیحات بیشتر |
رامیار | (= رمیار)، رمه یار، چوپان. | توضیحات بیشتر |
رامین | (= رام، رامتین)، (اََعلام) نام عاشق ویسه، [این کلمه در بعضی منابع مرکب... | توضیحات بیشتر |
رایان | (اَعلام) نام کوهی در حجاز و نام شهری و روستایی است. | توضیحات بیشتر |
رایکا | (گیلکی) (= ریکا) به معنی پسر، محبوب و مطلوب. | توضیحات بیشتر |
رائد | (عربی) 1- جوینده و خواهنده؛ 2- پیام آور؛ 3- (به مجاز) پیش رو و راهنما. | توضیحات بیشتر |
رائین | 1- (= رایین) نام بلوک و قصبه ای است در جنوب شرقی کرمان بین این شهر و ... | توضیحات بیشتر |
ربیع | (عربی) 1- فصل اول سا ل، بهار؛ 2- (در گاه شماری) نام دو ماه از سال قمری... | توضیحات بیشتر |
رحمان | (عربی) 1- مهربان و بخشاینده (صفت خاص خداوند)؛ 2- از نامهای خداوند؛ 3-... | توضیحات بیشتر |
رحمت | (عربی) 1- دلسوزی و مهربانی؛ 2- مهربانی و بخشایندگی و عفو مخصوصِ خداوند... | توضیحات بیشتر |
رحمت الله | (عربی) بخشایش و مهربانی خداوند. | توضیحات بیشتر |
رحمدل | (عربی ـ فارسی) (به مجاز) رئوف و دل نازک، دل رحم. | توضیحات بیشتر |
رحیم | (عربی) 1- بسیار مهربان، مهربانی؛ 2- (اَعلام) از نامها و صفات خداوند. | توضیحات بیشتر |
رزاق | (عربی) 1- روزی دهنده؛ 2- از نام های خداوند. | توضیحات بیشتر |
رزبان | 1- آن که از مرز کشور پاسداری میکند، سرحد دار؛ 2-(در قدیم) (به مجاز) آن... | توضیحات بیشتر |
رسا | 1- ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، آنچه به راحتی ... | توضیحات بیشتر |
رسام | (عربی) (در قدیم) رسم کننده، طراح، نقاش. | توضیحات بیشتر |
رستگار | 1- رها، خلاص؛ 2- نجات یافته. | توضیحات بیشتر |
رستم | 1- کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام؛ 2- (در فارسی باستان، گاتها و دیگر ب... | توضیحات بیشتر |
رسول | (عربی) 1- پیغمبر [خدا]؛ 2- (در قدیم) آنکه از طرف کسی برای بردن پیغام ف... | توضیحات بیشتر |
رشاد | (عربی) به راه راست بودن، هدایت یافتن، رستگاری. | توضیحات بیشتر |
رشید | (عربی) 1- دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب؛ 2- شجاع، دلیر؛ 3- ا... | توضیحات بیشتر |
رضا | رضا:در لغت به معنای راضی شدن ، رضایت و رضوان آمده است همچنین لقب امام... | توضیحات بیشتر |
رضاعلی | (عربی) از نامهای مرکب، ی رضا و علی. | توضیحات بیشتر |
رضی | (عربی) 1- خشنود، راضی؛ 2- (اَعلام) 1) نام شهری در شهرستان مشکین شهر در... | توضیحات بیشتر |
رعد | (عربی) 1- (در فیزیک) صدای حاصل از تخلیهی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژ... | توضیحات بیشتر |
رفیع | (عربی) 1- افراشته، مرتفع، بلند؛ 2- (به مجاز) با اهمیت، ارزشمند، عالی؛ ... | توضیحات بیشتر |
رکن الدین | (عربی) 1- ستون دین؛ 2- (اَعلام) 1) یوسف شاه دوم: ملقب به رکنالدین اتا... | توضیحات بیشتر |
روح الامین | (عربی) (= جبرائیل)، ( جبرائیل؛ [روح نام جبرئیل است و امین صفت اوست و خ... | توضیحات بیشتر |
روح الدین | (عربی) روان دین. | توضیحات بیشتر |
روح الله | (عربی) 1- روح خدا؛ 2- (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع)، [در قرآن کریم چندی... | توضیحات بیشتر |
رودین | (رود = فرزند به ویژه پسر + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) فرزند پسر. | توضیحات بیشتر |
روزبه | (در قدیم) ( به مجاز) خوشبخت، سعادتمند، بهروز. | توضیحات بیشتر |
روشن | 1- دارای نور، تابنده، درخشان؛ 2- (به مجاز) آگاهِ با بصیرت، بینا؛ 3- شا... | توضیحات بیشتر |
رویین | 1- (به مجاز) سخت و محکم؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر پیران ویسه که در... | توضیحات بیشتر |
رهام | 1- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، نام پسر گودرز که در جنگ یاز... | توضیحات بیشتر |
رهی | (پهلوی) غلام، بنده، چاکر. | توضیحات بیشتر |
ریاض | (عربی) (جمع رَوضَه) 1- (در قدیم) روضه ها، باغ ها؛ 2- (اعلام) 1) شهر،... | توضیحات بیشتر |
رئوف | مهربان | توضیحات بیشتر |