جابر | (عربی) 1- شکسته بند؛ 2- ستمگر، ستمکار، جبار؛ 3-(در لاتین) Jeber یا jab... | توضیحات بیشتر |
جاماسب | (اوستایی، jāmāspa) 1- به معنای دارای اسب درخشان؛ 2- (اَعلام) نام برادر... | توضیحات بیشتر |
جامی | (جام + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به جام؛ 2- (اعلام) 1) نورالدین ابوالب... | توضیحات بیشتر |
جانبخش | 1- ویژگی آنکه موجب شادی، آرامش و تازگی روح میشود و لذت بخش و خوشایند ا... | توضیحات بیشتر |
جاوید | 1- (= جاویدان)، جاویدان؛ 2- (اَعلام) نام مستعار حسین راثی زاده شاعر و ... | توضیحات بیشتر |
جاویدان | همیشگی، ابدی، به طور همیشگی، تا ابد. | توضیحات بیشتر |
جاهد | (عربی) جهد کننده، کوشا، ساعی. | توضیحات بیشتر |
جبار | (عربی) 1- از صفات خداوند؛ 2- یکی از صورتهای فلکی؛ 3- پادشاه و حاکمی ک... | توضیحات بیشتر |
جبرائیل | (عبری) (= جبریل، جبرئیل) 1- بندهی خدا، مرد خدا؛ 2- (اَعلام) در فرهنگ ا... | توضیحات بیشتر |
جعفر | (عربی) 1- جوی، رود؛ 2- ناقهی پر شیر؛ 3- (اَعلام) 1) ابوعبدالله جعفر اب... | توضیحات بیشتر |
جعفر صادق | جعفر: در لغت به معنای رود و رودخانه است و نیز بمعنای جوی پرآب و جویبا... | توضیحات بیشتر |
جلال | (عربی) 1- بلند پایگی، عظمت، بزرگی؛ 2- از صفات خداوند که به مقام کبریای... | توضیحات بیشتر |
جلال الدین | (عربی) 1- شکوه و عظمت دین؛ 2- (اَعلام) 1) مولانا جلالالدین محمّد بلخی... | توضیحات بیشتر |
جلیل | (عربی) 1- بلند مرتبه، بزرگوار؛ 2- بزرگ، شکوهمند؛ 3-از نامها و صفات خد... | توضیحات بیشتر |
جمال | (عربی) 1- زیبایی؛ 2- (به مجاز) مایهی زیبایی و زینت بخش؛ 3- (در تصوف) ج... | توضیحات بیشتر |
جمال الدین | (عربی) 1- زیبایی در دین؛ 2- نیکویی در دین؛ 3- آن که در چهرهاش زیبایی ... | توضیحات بیشتر |
جمشید | 1- به معنای جم درخشان یا جم شاه؛ 2- (اَعلام) آخرین شاه پیشدادی در داست... | توضیحات بیشتر |
جمیل | (عربی) 1- زیبا؛ 2- (به مجاز) شایسته، بایسته، نیکو، خوب. | توضیحات بیشتر |
جنید | (عربی)1- به معنای سرباز و لشکری؛ 2- (اَعلام) 1) جُنید بغدادی [قرن 3 هج... | توضیحات بیشتر |
جواد | (عربی)1- بخشنده، با سخاوت؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) لقب... | توضیحات بیشتر |
جوان | 1- آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است، کم سن و سال؛ 2- (به مجاز) شادا... | توضیحات بیشتر |
جوانشیر | 1- شیر جوان؛ 2- کنایه از جوان زورمند و دلیر. | توضیحات بیشتر |
جوانمرد | (به مجاز) دارای خصلتهای نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت، دلیری و کم... | توضیحات بیشتر |
جهاد | (عربی) 1- در راه دین جنگیدن؛ 2- پیکار، مبارزه؛ 3- کوشیدن، تلاش. | توضیحات بیشتر |
جهان بخش | 1- (به مجاز) ویژگی آن که جهان تحت سلطهی اوست و میتواند آن را به کسی بب... | توضیحات بیشتر |
جهان بین | 1- ویژگی آن که جهان را میبیند؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) چشم و دیده؛ 3- (... | توضیحات بیشتر |
جهاندار | 1- جهان دارنده؛ 2- نگهبان جهان؛ 3- پادشاه؛ 4- مدبرِ امور جهان؛ 5- (به ... | توضیحات بیشتر |
جهانگرد | آن که به کشورها و نواحی مختلف جهان سفر می کند، سیاح، گردش گر. | توضیحات بیشتر |
جهانگیر | 1- جهان گشا؛ 2- بسیار مشهور در همهی جهان؛ 3-فراگیرندهی عالم؛ 4- (اَعلا... | توضیحات بیشتر |