- خانم دکترمحترم سرماخوردم165 بازدید3 پاسخ
- یا دیگه چی میتونم استفاده کنم؟
پیشاپیش ممنوم از پاسخ دهیتون🙏🏻>سلام خانم دکترعزیز واومایی های گل من از دیروز گلوم دردمیکنه وآبریزش بینی دارم168 بازدید6 پاسخ - سرماخوردگی دربارداری و سرفه330 بازدید11 پاسخ
- آبریزش شدید سردرد وبی حالی وحالت سرماخوردگی در بارداری284 بازدید15 پاسخ
- سرماخوردگی در بارداری و آبریزش بینی309 بازدید14 پاسخ
- خانمها مناز دیروز گلودرد وسرفه و گاهی تب دارم .با دکتر صحبت کردمگفت به جز استامینوفن داروی دیگه ای نمیتونی مصرف کنی.
تو گوگل سرچ کردم نوشته بود دمنوش عناب و سیب پخته با عسل خوبه برای گلو درد اینا رو خوردم
شما عزیزان راهکار دیگه ای دارین که زودتر خوب شم؟>سرماخوردگی در هفته ۲۰ بارداری430 بازدید10 پاسخ - سرماخوردگی در هفته نهم بارداری385 بازدید1 پاسخ
- سرماخوردگی در بارداری خانوما بیاین342 بازدید2 پاسخ
- علائم سرماخوردگی ودرمان آن دربارداری چیه؟401 بازدید17 پاسخ
- سرماخوردم چیکارکنم خوب شم خیلی گلوم میسوزه وگ؟؟؟852 بازدید6 پاسخ
- درمان سرماخوردگی در بارداری401 بازدید7 پاسخ
- سرماخوردگی درهفته ۲۷ بارداری545 بازدید3 پاسخ
- سرما خوردگی در هفته ۲۳468 بازدید15 پاسخ
- من باردارم و سرماخوردام لطفا کمکم کنید چکارکنم..519 بازدید16 پاسخ
- سرماخوردگی دربارداری گلودرد وخارش.وسرفه شدید از علائم ان637 بازدید4 پاسخ
- آیا دوقلو باردارم یا ممکنه یه خطر جدی باشه؟760 بازدید10 پاسخ
الهه ام کیسه آبم سوراخ شده هر کی در توانش بود منو دعا کنه
الان با مرده فرقی ندارم ، منو دعا کنید لطفاً
خیلی دلم گرفته باشوهرم بحثم شده میاین پیشم
ماهرهفته جمعه میریم پیاده روی
بعدش امروز بهش گفتم بریم گف نه میخام کتاب بخونم و بعدازظهر منم گفتم بیا الان بریم هوا خوبه بعدازظهر بخون
گف باشه و اماده شدیم وبچه رو اماده کردم
بعدشوهرم گف زباله هام جمع کن تا ببریم
داشتم جمع میکردم و گره میزدم که یهو کفشش برداشت وگفت جونت درمیاد یه واکس به این کفش بزنی
خییییییلی بدم اومد از این مدل حرف زدن
منم دراومدم گفتم میتونی بهترم بگی ها
گف قبلا بازبون خوش گفتم
گفتم خب ادم یادش میره
کلی کار سرم ریخته
بعد یهو لباسش دراورد گف من بیرون نمیرم و رفت تواتاق و درو بست شروع کرد بگه تالنگ ظهر خابی و فقط یه غذا میپزی
گفتم چطور میتونی راحت اینجور بگی
شروع کردم تمام کارهای روزو دونه دونه گفتم
بعد میگه دیگه نمیخام برام کاری بکنی
توبرای من کاری نمیکنی
اگه غذا میپزی خودتم میخوری
اگه جارو میکشی زیرپای خودت تمیزه
آدیگه برای من غذادرس نکن
گفتم چرا اینطور میکنی و زار زار گریه میکردم
گفتم من کی منت گذاشتم تو میگی کار نمیکنی میگم ایناس .
بعدم اخه واکس زدن یه نظافت شخصی خب خودت واکس بزن
مگه چقدر کار داره
خیلی دلم گرفته
بااینکه بهم بی احترامی های دیگه کرد
رفتم تواتاق گفتم همسرم تمومش کنیم امروزمون بهم ریخت
منو پرت کرد اونور گف برو گند زدی به روزمون
گفتم توزدی
مگه من به تو گفتم جونت دربیاد
توبهم گفتی
گف بگم توباید جواب بدی
خستم خیلی
همش سربحث حتی اگه اون بی احترامی کرده من پیش قدم شدم
باردارم خونه پدرم هستم نمیدونم چقدر تو خرج و مخارج شرکت کنم
سلام دوستان. من بنا به دلایلی مجبورم خونه پدرم باشم.کلا یه خرده آدمی هستم سختمه سر بار باشم. نمیدونم تا چه حد باید تو خرج و مخارج دخیل باشم...که حس خوبی داشته باشم. واقعا از این مسایل بدم میاد و کلافه میشم...
شوهرای شمام همش از قسط و بدهی و اجاره مینالن؟
خسته شدم دیگه از وقتی ازدواج کردم هر چی داشتم ریختم وسط واسه زندگیمون بوده درست ولی وظیفه م نبوده لطف من بوده تمام طلاهام پس اندازام حتی طلاها و کادوهای پسرمون همه و همه رو برد همشم میناله از قسط
هر سری ۲۰تومن ۳۰تومن خرج ماشین میکنه در صورتی که هیچ وقت با ماشین ما رو بیرون نمیبره
خیلی خوبیا داره ولی من دیگه خسته شدم بریدم انگاری جامون عوض شده اون به من تکیه کرده همه چیو از من میخاد بااینکه شب تا دیر وقت سرکاره
اسم خانوادشم نباید بیارم به تک تک سلولاش برمیخوره
دی یا بهمن وامم درمیاد شوهرم گفت پول پیش خونه رو میدیم باهاش
واقعا چرا پس من کی خوشی کنم کی تفریح کنم میدونید قبلنم گفتم چه بارداری سختی داشتم چیا کشیدم دیگه از لحاظ روحی توانایی اینو ندارم که بخوام به مسائل اقتصادی فکر کنم هر شب چرتکه بندازم
قضاوت کردن رو دوست ندارم اما چرا این همه باردارا بچه پسر میخوان....
کمتر تو سایتا میبینم کسی دختر بخواد. میگن پسر میخواییم. هیچ کسم نباید نظر بده. همه هم باید درکشون کنن. من قبول دارم ممکنه تو شرایطی بزرگ شده باشن که دختر بودن ننگ بوده و محدودیت زیاد.
اما اینو میخوام بگم منم تو شرایط سختی بزرگ شدم. تغییر بالاخره باید از جایی شروع بشه.
دختر میشه یه مادر. یه نفر که از وجودش زندگی نشات میگیره. یه نفر که زندگی و رنگ و بو میده به خونه.
یه نفر که میتونه در عین زنانگی و لطافت مستقل باشه و سخت ترین کارها رو بکنه.
واقعا اشکم درمیاد این حرفا رو میشنوم مامانا میزنن. میگن نه دختر همش باید سختی بکشه. مگه شما مرد بودید؟ چه میدونید از جنس مخالف...
من که خودم شخصا فک میکنم خیلی تجربه ی جالبیه پرورش یه نفر هم جنس خودت. کسی که احساساتش مشابه تو هست و انگار زندگی تو از نو تکرار میشه...
خیلی دلم گرفته ....
سلام
من اصلا تاحالا تاپیک خانوادگی نزاشته بودم ولی واقعادیگه دلم طاقت نمیاره نمیدونم دردوغصه هاموبه کی بگم
به خدابه همه خوبی میکنم هرمشکلی داشته باشن میرم ولی خانواده م انگارمن نیستم
هرمناسبتی داشته باشم نمیان
مادرم اینایه ساله خونه من نیومدن
تامن زنگ نزنم سراغی ازمن نمیگیرن
ازهیچ کجاشانس نیاوردم نه خانواده خودم نه خانواده شوهرم
فرداروضه دارم زنگ زدم تک به تکشون رو دعوت کردم
یه خواهرم گفت حالاببینم چی میشه
یکیش پیام داده من نمیام
حالااگه یکی از خواهرم یه مناسبت داشته باشه همشون ۲روز مونده میرن
مسئله فقط این نیس هادلم خیلی گرفته
همه چی آوارمیشه رو سرم نمیتونم دیگه تحمل کنم بعضی وقتا میگم بیخیال زندگی توکه ازهیچ طرف شانس نیاوردی ولی به دوتابچه هام نگاه میکنم گناهم میاد نمیخوام دست یکی دیگه بزرگ بشن محبت مادررونبینن..
مامانم هم تیکه بهم میندازه که بچه دار نمیشم🥲💔
مامان من ، بشدت طب سنتیه ، ینی جوری ک اگه یه قرص استامینوفن بخوریم ، انگاری بزرگترین گناه و جرم رو کردیم🙃
منم این مدت ک درگیر درمان هستم ، اوایل طب سنتی رفتم ، بعدش طب سنتی و مدرن باهم استفاده میکردم ، یه مدته دیگه فقط میرم دکتر و دارو و آمپول مصرف میکنم.
اونروز یهو دید ک دارم دارو مصرف میکنم، بهم میگه :
دوساله داری میری مطب این دکترا ، برای همینه ک بچه دار هم نمیشی ، حقته🥲
خیلی دلم شکست 💔
خب اگه خدا بخواد بده ک ب هیچ دارویی هم نیاز نیس
کم نگاهای سنگین و حرفای بقیه رو دارم ، ک مامانمم ....🥲
سوالم شاید عجیب باشه ولی برام مهمه ومیخام بدونم بقیه چیکار میکنن
من کلا آدمی هستم که گردنم پایین باشه شدید درد میگیره و خلاصه اینکه شوهرم چند وقتیه که مرتب انار میخره . من هم ۳تا انار دون میکردم یکی خودم و شوهرم و یه کوچیکم برای دخترم . وشدید گردن دردم عود کرد با شونه هام .
امروز به خواهرم که گفتم گف براچی برای شوهرت انار دون میکنی اونم همیشه واماده میدی بخوره آ ما هرکی از خودش دون میکنه ومیخوره .
منم امشب به شوهرم باحالت خوب گفتم .میدونه چقدر گردنم درد میکنه.
گفتم من دیگه نمیتونم هرروز ۳تا انار دون کنم فشار میاد به گردن و شونم
آ بیارم برات خودت دون کن بخور
گف من حوصله دون کردن انار ندارم
اگه نمیتونی بدم سرخیابون به یع نیازمند
گفتم وااا حوصله دون کردن انار برای خودت هم نداری
خودت میخای بخوری نه من
گف نه من حوصله ندارم
احساس کردم عادتش شده که من همش دون کنم واماده بدم
بهش گفتم من واقعا کشش ندارم زورکی یکی اونم برای دخترمون
حالا بگید شماها هم برای شوهرتون دون میکنید .
من به شوهرم گفتم تازه میخاسم بگم تو دون کن من گردنم وشونم درد میکنه
سلام عزیزان لعیام از قدیمی ها کی مونده تواوما
دلم براتون تنگ شده بود باز تمدید کردم
همگی خوبین خوشین روزگارتون چطوره؟؟
فرزانه جان خانم وکیل تشریف میارین عزیزم
سلام خوبین
فرزانه جان شمارتونو ندارم
مجبور شدم اینجا براتون پیغام بذارم،
عزیزم من بخوام درخواست طلاق بدم
باید حتماا همون شهر خودم باشه که عقد کردیم؟
یا همینجا میتونم برم؟
و اینکه توافقی باشه یا نه؟
همسرم خودش وکیل و حقوقی قطعا راهی جلو پام نمیذاره و همه راه در روها رو بلده....
ممنون میشم
کمکم کنی که از کجا شروع کنم و چه مراحلی؟
دوستان بیاین کمک کنید درمورد آبجیم یه مسئله خونوادگی
سلام خانومای اومایی وقت شمابخیر .
ما دوتاخواهریم فقط من که ازدواج کردم آبجیم ترم آخر دانشگاه.
از وقتی ترم ۳ بود به واسطه یکی از دوستای آبجیم ( فاطمه خانوم )
باعث دوستی آبجیم با یکی از همکلاسیاش شد ( پسر )
اینایی ک میگم من از روز اول درجریان بودم .
این اولین رابطه خواهرم با یه پسر بود . ۳ ترم تمام اینو اونو میفرستاد ک آبجی من باهاش دوست بشه و حالا قصد جدی بشه و ....
تااینکه مادیدیم شرایطش خوبه این اجازه رو دادیم .
خلاصه اینا باهم بودن یک ترم ، روز نبود پسره کادو واسه آبجیم نخره ، کادوهای فوق العاده گرون ، مثلا ست طلا و کیفای مارک و تولد آنچنانی و ...
قصدشون جدی بود خونواده ها درجریان قرار گرفتن کامل که نزدیکای عید بشه و حالا خاستگاری انجام بشه
الان چندوقتیه همون دخترخانمی که واسطه اینا شده بود خیلی خیلی به این آقاپسر پیام میده و درمورد هرچیزی نظر میپرسه از این آقاپسر و هرجایی میخواد بره میگه منو برسون و آبجی منم خیلیییی حساس شده روو این موضوع طوری که باعث جروبحث و دعوا شده بین خودشو اون آقا که پسره به آبجیم گفته تو حساسی و شکاکی و .
که خواهرم گفته مثلا آنفالوش کن جوابشو نده گفته نمیتونم چنین کاری کنم همکلاسیم هست ی دوستی ساده .
ک خواهرم همه چیو بهم زده . الان توی دانشگاه پسره گفته که ما خونواده هامون بهم نمیخورن.
بابای پسره معاون وزیر هست ، مامانش کارمند عادی.
بابای منم رئیس یه اداره و مامانم کارمند عادی.
حتی از نظر مال و اموال یکی هستن دوتاخونواده .
یهویی نمیدونیم چه اتفاقی پیش اومد که اینجوری شده
الان از این قضیه ۶ماه میگذره که از دیروز ب گوش آبجیم رسوندن پسره میخواد ازدواج کنه با ی دختری که خیلی سطح خونوادگیش پایین تر از اوناس اصلا قابل مقایسه نیستن.
سوتفاهم نشه واسه خانومای اوما ، منظورم فاصله طبقاتی هست که آقاپسر گفتن .
الان من از شما راهکار میخوام.
با اونهمه وابستگی خواهرم ب اون آقاپسر ماچیکارکنیم کمتر آسیب ببینه؟ ضربه عاطفی که خیلی بد خورده اصلا حالش خوب نیست بارها روانپزشک بردیم حتی دارو تجویز شد ولی بدتر میشه و بهتر نمیشه.
هرچی خاستگار داشته طی این مدت رد کرده بخاطر این آقا
الان با این شرایط چجوری کناربیایم؟
لباس مجلسی برای جشن عقد چی پیشنهاد میدین
سلام بچه ها خوبین برادرشوهرم میخواد ازدواج کنه منم اصلا لباس مجلسی ندارم بنظورتون چی بخرم
لباس باز و کوتاه نمیتونم بپوشم
اگ از دل مامانی نرفته بودی
اگ مارو تنها نمیذاشتی همین روزا تولد ی سالگیتو برات جشن میگرفتیم کاش دوباره بیای تو دلم جات خیلی خالیه تو خونمون...
همش۳ماه مهمون دلم بودی ولی من کلی چشم انتظاری کشیده بودم واسه جوونه زدنت😔دوباره بیا ولی اینبار بی من نرو خونمون خیلی سوت و کوره بدون تو مامانی😞
سلام مامان ها تیر کشیدن تیز داخل واژن نشانه زایمان زودرس هست
یه جوری تیز درد میکنه از داخل نمیدونم چجوری بگم انگار وجود جسم خارجی داخل واژن
البته پساری دارم
خانوما توروخدا بیاید اونایی که نوزاد نارس داشتن از دلشوره دارم میمیرم
سلام خانوما پسرم که میدونید ۲۶هفته به دنیا اومده تا حالا واسش روغن بدن روغن زیتون اصل بریدم واسه پوستش همش خشک میشه از وقتی بیمارستان بردنش حموم بدتر شده همش خشک میشه دیروز بهمون گفتن کرم اوره اوسرین ۱۵درصد بگیریم داروخونه گفت درصدش بالاست بریدم دادم به پرستاراتاکیدکردیم تا دکتر نیومده ونپرسیدیدنزنید باز صبح زنگ زدم پرستارمبگه خودتو شوهرت فامیل نیستین گفتم نه گفت نگی پرستار ترسوندم دکتر فعلا تشخیص ۱۰۰درصدی نداده ولی ی بیماری هست بهش میگن پروانه ای احتمال داره بیماری پوستی داشته باشه من زدم گوگل همشون تاول شدید دارن وزخم شدید بچه من پوستش تمیزه وفقط پوسته پوستش دارم از ترس میمیرم بچه های شما هم اینجوری بودن
با اینکه این همه تلاش میکنم اون در امدی ک میخوام و ندارم قنادها هم میاین
سلام دوستای گلم قندهای عزیز یه لحظه میشه شماهم بیاین میخوام برم تو کار کیک الان داستان زندگیم من هم ناخنکارم هم اکستیشن مژه کاست موقت لیفت مژه ابرو انجام میدم قبلا تو سالن کار میکردم بخاطر چندتا اتفاق مزخرف شوهرم دیگه نذاشت برم الان تو خونه کار میکنم ولی بیشتر مشتری هام پریده تو دیوار اگهی گذاشتم اصلا کسی زنگ نمیزنه یا میزنه هم الکی وقتم تلف میشه ادمینی ادیتوری و طراحی سایت هم بلدم ولی حوصله شو ندارم بدون چهره هم خیلی سختمه همیشگی هم نیست برای ادمینی برای بقیه هم مسئولیتش زیاده پولش کم یکم پول داشتم رفتم وسایل گلسازی اینها گرفتم یه عالمه هزینه باکس و کاغذ از این گل روبانی ها پروانه ای ها درست کردم تو دیوار اگهی گذاشتم ب چندتا گلفروشی توی محل گفتم شاخه ای سی چهل تومنه من گذاشتم بیست و هفت هیشکی ازم نخرید همرو ب عنوان کادو ب این و اون دادم خسته شدم دیگه بنظرتون چیکار کنم یه کار همیشگی میخوام ک پولشم خوب باشه یکی قراره بهم اگه بشه پنج تومن قرض بده میخواستم برم بدلیجات کیلویی بخرم باز پیج بزنم میترسم بمونه رو دستم قبلا خیلی کیک و شیرینی درست میکردم حس خوبی هم بهم میداد الان دوست دارم برم قنادی اموزش تزیین کیک و... بنظرتون بصرفه هست مسئولیت زیاد داره واقعا میترسم راستی یه پکیج مجازی رنگ مو هم گرفتم حدود یه تومن میخوام هزینه کنم وسیلع های رنگ و بگیرم مدل بزنم ولی تو خونه فکر نکنم بیان میترسن نا امیدم موندم چیکار کنم شوهرمم ک قوز بالا قوزه
انتخاب اسم پسر بچه دوم
سلام یه کمک بهمن کنید برای انتخاب اسم پسرم.
اسم دخترم راحیله میخوام بهش بیاد..
خودم میکائیل رو دوست دارم ولی خیلیا تو ذوقم زدن
بنظرتون من بی احترامی کردم؟!😲😔
سلام دوستان
فاصله ما تا خانوادهها ۱ ساعت ونیم هست اونا شهرستان هستن
پسر من خیلی زیاد وابسته مامان خودم و پدر شوهرمه
خلاصه دیروز پدر شوهرم اینا اومدن پسرمم بردن خونه خالش اینا و...دور زدن اومدن
بعدش الان خواستن برن شهرستان شنبه مجدد باباش بیاد خونه ما
مامانش بشدت اصرار کرد که پسرم ببرن
((بشدت مخالفم))
گفتم قرار دخترخالم اینا بیان پیشش ((دندونای پسرم تحت بیهوشی درست کردم))یه سری اقوام خودموشوهرم این مدت اومدن خونه جهت احترام
مامانش گفت نه ولشون کن من میخوام ببرمش اونا نیان یا بیان اصلا مهم نیست من قول نوه ام دادم غصه میخوره دیشب گفتم میبرمت شهرستان
گفتم خب اونا به احترام پسرم دارن میان رگزشته بعد ۲ سال و خرده بگم فرستادمش رفته.....
گفت زشت نیست ولشون کن و...هرچی گفت کوتاه نیومدم ((حتی گفت ندی ببرم دیگه خونتون نمیام))
آخرش قسم جون داداشم داده بازم گفتم نه هوا هم سرده مریض میشه بارونه گفت تو حتی قسم جون داداشت هم برات مهم نیست کارت خیلی اشتباهه دیگه قبولت ندارم دلم شکوندی
منم هیچ جوابی ندادم
دیگه سریع پدر شوهرم بلند کرد رفتن
((بعد ۸ سال اولین بار بود کلا اینطور حرف پیش اومد))
هیچ زمان هم هیچ حرف و ناراحتی بین ما نبوده خدایی
خانوما تروخدا بگید من چیکار کنم
دخترمن کلاخیلی اب میخوره شباهم بیشتر همش لباسشوخیس میکنه دیشب یبارجاشوعوض کردم دوبارهم لباساشوعوض کردم صبح بلندشدم کلاهم رخت خواب خودموهم دخترموکلاانداختم ماشین ی خط درمیون کارم اینه خسته شدم بخدااصلاشباازاسترس اینکه جاشوخیس کنه خواب ندارم دیشب ساعت ۱۱نیم جاشوعوض کردم خوابیدساعت ۲ دست زدم بهش لباسشوخیس کرده بود قبل خواب هم یکم شیربعدش اب میدم میخوره ولی تاوقتی بیدارباشه میگه اب بده چیکارش کنم
همه دغدغه دارن ک چجوری بچه رواز شیربگیریم من دغدغه دارم ک چجورازاب بگیرمش
روزاهم همینجوره بااین ک تندتندپوشکشوعوض میکنم اما مثلا چندساعتی اشپزخونه کاردارم میام میبینم لباسش خیس کرده بعدمیگن ازپوشک بگیرش چجوری اخه بااین وضع دیگ ازشستشوخسته شدم
خانما همتون بهم مشورت بدید
شوهرم یجایی گیر کرده خیلی شدید پول لازم داره از کسی هم نمیشه قرض گرفت خودم یه نیم ست دارم بهش گفتم برم انگشترمو بفروشم گفت نه ولی ته دلش انگار راضی بود چیکار کنم منم یه نیم ست بیشتر ندارم بنظرتون بفروشم یا نه