خبر پدر شدن رو چطوری به همسرتان دادید؟

من خودم وقتی که همسرم خونه بود بهش پیام دادم گفتم اگه گفتی من کیم اونم نوشت معلومه شما همسر منی من گفتم نه دیگه اشتباه کردی من نی نی توشکم مامانم کلی ذوق کرد

من بی بی چکو با یه عروسک گذاشتم تو جعبه تو به کاغذم نوشتم بابایی من دارم میام 😋 گذاشتم رو اپن خودش رفت سراغش فکر میکرد داارم شوخی میکنم باورش نمیشد

از همسرتون فیلمم گرفتین

ما دوتایی برای اولین بار رفتیم ازمایشگاه بعد همسرم همش تو خیابون داد میزد از خوشحالی تا بیایم خونه😊😊😊

آخی

چه حس خوبیه

من بیرون در حال رفتن خونه خونم 48متر بود شب با خالت جدی گفتم خونه رو عوض میکنی سریییع ترسید گفت خب چته مگه چی شده بردمش خونه بی بی چکو گزاشتم جلوش با آزمایش بتارو. حول کرد سیصد بار آزماشو خوندو جیغ و اینا. یکماه بعدم رفتیم خونه جدیدمون که بزرگه اونم الان دمار از روزگارش دراومده طفلی سر خرید خونه جدیده

تبریک میگم بهت پری جان
انشاءالله قسمت همه منتظراااا بشه به حق این شب عزیز

ان شاءالله

سپاس عزیزم.. خودم که هنوز باورم نمیشه

برا منم دعا کنین

چقققققققققدر خوشمزه س حالتهایی که گفتید😊😊😊😊❤❤❤❤🌹

خوشبحااتون

برا منم دعا کنین

نه یادم نبود

هرروز برا همه منتظرا دعا میکنم و یادم نمیره دو سال و نیم که منتظر بودم رو. انشااله بزودی همگی حامله بشن

من همسرم پیگیر تر از من بود خودش از قبل اقدام یکسره تحقیق میکرد بعد اقدام صبحا بیدارم میکرد بی بی چک بزنم وقتی مثبت شد جفتمون از خوشحالی اشک شوق ریختیم بعدم نزاشت به خانواده ها بگیم گفت صبر کن با شیرینی بریم سورپرایزشون کنیم موقعی ام که به خانواده هامون گفتیم صداشونو ظبط کرد که عکس العمل هاشون خاطره بشه ، الانم عکس بی بی چک و آز بتا چاپ کرده میخواد بزاره صفحه اول البوم بچمون.

پری بانو تبریک میگم بارداریتو، برای ما منتظران دو خط شدن بی بی چک دعا بفرمایید..

عزیزم.. انشاءالله.....حس فوق العاده ای هست

هما جان چه شوهر فهمیده ای داشتی... ای ول

تبریک میگم پری بانو انشااله به سلامتی و خوشی به دنیا بیاد واسه همه منتظرا دعا کن

من همسرم خودش بی بی چک داد بهم..چون نگران بود که نکنه باردار بشم..یه جورایی نمیخواس..بعدشم که فهمید حرف خاصی نزد.فقط منو برد ازمایشگاه ..الانم دکتر بخوام برم همرام میاد..اما کلا نه کادویی، نه ذوقی،نه با بچه تو شکمم حرف میزنه..منم دیگه توقعی ندارم و فقط خودم و نی نی با هم هر روز کلی حرف میزنیم☺

برعکس همه من شوهرم غافلگیرم کرد که باردارم خودش رفت جواب آزمایشمو گرفت بهم نگفت بردم تپه نورالشهدا بهم گفت بچه دار شدیم وکلی ذوق کردیم هر روزم کلی بوسش میکنه😍😍

والا شوهر من اجازه نمی داد بهش خبر بدم از همون روز اول که اقدام کردم تا یه روز بعد پریودی هر روز یه بی بی چک دستش بود از کار میومد خونه ازمایش بتا هم همینطور هر روز میگفت بریم ازمایش جواب رو هم خودش تازه اون خبر مادر شدن رو به من داد😂😁😉

عزیزم خدا نی نیت رو حفظ کنه ان شالله منم تنبلی دارم ۹ ماهه منتظرم فعلا

من 4 روز مونده بود به پریودیم آبجیم ناخواسته باردار شده بود و همون روز خبر بارداری خاله و عروس خاله شوهرمو هم فهمیده بودیم وقتی اومدیم خونه رفت 4 تا بی بی چک خرید و گفت هرروز یکی بزن بالاخره یکیش مثبت میشه
اخه میدونست ناراحتم
بعد همون موقع یکی رو زدم اولش که هاله نداشت اوردمش گذاشتمش رو اپن رفتم آب خوردم و عرق رازیانه ای که واسه بارداری میخوردم هرشب
بعد یهو به سرم زد که نگاهش کنم
تا دیدمش هاله رو دیدم شروع کردم جیغ کشیدن که شوهرم و همسایمون که تو راه پله ها بودن سریع دویدن بالا
منم جیغ میزدم که شدم بالاخره شدم
دیگه شوهرم فهمید چی شده خیلی ریلکس پسرهمسایمونو انداخت بیرون بعد اومد کلی ذوق کرد

عزیزم... چه باحال، منم بالاخره تصمیم گرفتم چه طور خبر بدم.. یه جعبه آماده کردم، توش وسایل نی نی و آزمایش گذاشتم، بسته بندی مردم منتظرم بیاد دفتر، اخه باهم کار میکنیم، بگم در نبود ت پیک موتوری آورده، همزمان هم فیلم میگیرم... دل تو دلم نیست، ساعت 1:30 فک کنم برسه

اخه چه عالی عکسشو بفرستی مام ذوق کنیم😍

وای خیلی باحالین بخدا

انشاالله همتون به خوشی نی نی هاتون بغل کنین

انشاالله منم چشم انتظار م

تبریک به همه مامانای این جمع. ❤️
من وقتی فهمیدم که باردارم بعد از بی بی چک عکس گرفتم براش عکس و فرستادم حدود ساعت 10 صبح بود براش نوشتم عضو جدید خانواده. برای آزمایش که خودش رفت گرفت اون تبریک گفت و تا زمانیکه بریم غربال گری اول باورش نمیشد آنقدر اتاق سونو براش جالب بود و صدای قلب جوجمون لذت بخش بود الان هر دوتامون منتظریم یکشنبه بیاد بریم جنسیتش رو ببینیم چیه و غربالگری دوم رو انجام بدیم دعا کنین جوجمون سالم باشه.

هست جون خدا بهترین زمان رو انتخاب میکنه برای دادن این مسئولیت زیبا امیدوارم این اتفاق به زودی نصیبت بشه و لذت ببری

بامن بودید ممنون عزیزم انشاالله

خیلی خیلی بامذس خوشحالم که مامان خوش ذوقی هستی. خدا حفظت کنه عوضی جونم❤️❤️❤️😁😘

من از چهار روز مونده به پری درد های شدید داشتم شوهرم نا امید بود و همش میگفت این ماه هم مثله ماه های قبل پریود میشی. شب اصلا خوابم نبرد ساعت چهار صبح بلند شدم و بیبی زدم که خط دومش کمرنگ افتاد. یه رژ برداشتم تو آینه سرویس نوشتم 1+1=3 بابایی صبح بخیر من تو راهم صبح موقع رفتن به سر کار تو سرویس دید و خیلی بلند خندید و اونروز دیگ از شوقش سرکار هم نرفت 😅

سلام خدا نی نی هاتون رو حفظ کنه قسمت چشم انتظارا بشه این حس زیبا.کی خندیدم باخاطراتتون .منم همسرم بیشتر دلش میخواست خودم حس میکردم یه خبرایی هست روزی که باید پری میشدم شبش بی بی جک رو گذاشتم کنار تخت که صبح بیدارشدم بزنم.البته همسرم شکم رو بیشتر کرد همسرم اخرشب گفت یکم تغییر کردی شیطون تر شدی یکم هم ترسو شدی مطمئنی خبری نیست تو ترسو نبودی انگار توفکری سربه سرش گذاشتم گفتم این ماه مگه فرصت داشتیم اقدام درست حسابی باشه که منتظر نی نی باشیم .صبح زنگ زد گفت تست نزدی گفتم چی میگی بی بی رو بیخیال یه خبر جدید نهار زودبیا گفت خودم میدونم ظهرم که اومد زود تند سریع از راه نرسیده گفت زودباش من که میدونم چیه فقط میخوام ازت بشنوم یه خبر دیگه داشتم اونو بهش گفتم طفلی ناامید شد گفت باشه حالا ماه بعد.بعد یه ربع گفتم میشه برام گیلاس بیاری رفت اشپز خونه که بشوره وبیاره جلو ظرف شویی بود جیق زدم چقد بابا شدن بهت میاد من گیلاس نمیخوام نی نی میخواد بیچاره خشکش زد.بعدکلی خنده وقربون صدقه رفتن گفت داشتم به این فکر میکردم اگه ماه بعد بارداربشی گیلاس توپیدا میشه که تو هوس کنی بیادم برات

اخیییییییی

😅

عالی بود ..من ک از خاطرات و حس های عالیتون اشکم در اومد
ان شالله ب سلامتی و راحتی نی نی هاتون بغل بگیرید و قسمت ما منتظرا هم بشه