Ooma
پرسش (1404/08/08):

تاپیک موقت 🥺هرکی دلش گرفته بیاد اینجا

بالا گفتم دیگه🤷

ما باید دوتا بچه بزرگ کنیممم نه یکی
کاش روز اول چشمم باز میکردم وارد این خانواده نمیشدم
باباشممم همین یه آدم خودشیفته و دیکتاتور
خودش دیکتاتور نیست ولی مثل باباش خودشیفته ست
امشب خونه عموش بودیم غذای محلی درست کردن نه مزع داشت نه رنگ داشت نه طعم داشت شل آبکی

حالا من حسابی میزارم جا بی افته رنگ بگیره از همون ایراد میگیره شوهرم ولی یکی دیگه درست کنه مسخره میگه خیلی خوبه
این خیلی زور دارهه
منم همین کل اتفاقات زندگی ما ،نابود شدن پولمون همه ش من مقصرم
وای نگو بخدا منم همینم هیچی اینا در شأن من نیست حالم بد میشه بعنی توو جمع اینا هستم خصوصا هرجا پدر مادرش باشن واقعا تورو تا سطح خودشون میارن پایین
بچه از رفتارای پدر مادر الگو میگیره
من وقتی حالم خوب نیست با بچه مم خوب تا نمیکنم و رو اونم تاثیر می‌ذاره حال بد من
من خیلی جنگیدم خیلی ، تا مرز طلاق رفتم الان میگم کاش تمومش میکردم بر نمیگشتم
دقیقا پسر من الگوهاش از باباش هرکار اون کرد پسرمم درجا انجام میده
بخدا همینطور
من با ازدواجم خیلی سطح خودمو پایین آوردم
شوهرم خودش شرایطش خوبه هم تحصیلی هم تیپی همه چی اوکی
فقط بلد نیست تو رابطه با زنش چطوری رفتار کنه
ولی خانواده ش خیلییی سطحشون از من پایین تر
رفتاراشون ،سبک زندگیشون ،تیپشون 😑😑
من واقعا دنبال ادمهایی هستم که بتونم چیزی ازشون یاد بگیرم

از طلا بگم لباس بگم غذا بگم هرچی فقط اطلاعاتم برع بالا

خانواده شوهرم جز اتیش بیار بودن و پز الکی هیچی نیستن

دقیقا شبیه اون متنی هستن میگن طرف تا دیروز از آفتابه اب میخورد الان با اب معدنی برای ما کلاس می‌زاره
منم همیتم فقط میگم من حیف شدم فقط پسرم و نجات بدم اصلا نذارم در سطح اینا بمونه
وقتی پدرشوهرمم هیچوقت به زن بچه ش محبت کلامی ،اغوشی نکرده
و همیشه خدااا قهر بوده تو تمام جشنا
و بچه هاشو تخریب تحقیر می‌کرده
چه توقعی داری !!!!
ببین خانواده شوهر من برای یه کاشت ناخون کلاس و پز میان ، برای یه پوشش یا هرچیزی که همه دارن انجام میدن عجیب نیست جوری پز میان خنده ات میگیره

بعد اخه برای یکی پز بیان در سطح خودتون باشه برای من کلاس میاد منی که اصلا برام این چیزا کلاس نیست
من دخترمم الگو رفتاریش خودمم
ولی حال بد من هم رو اون تاثیر میذاره
اصلا دست خودم نیست 😔😔
پدر شوهر منم همینه نه محبت نه هیچی ، ولی مادر شوهرمم سمی تراز شوهرش

با صدتا مرد غریبه میگه میخنده به پسر خودش میرسه مثل نامادری رفتار می‌کنه
اینا بزرگتر بشن باید کلی کلاس برن وقت نکنن ذره ای سمت فامیل شوهر برن بخدا
چقدر خانواده شوهر منن
فقط ادعای خالیییی هستن
و وحشتناک تو حاشیه هستن
یعنی خدانکنه یادت بره در جواب چتشون جواب بدی یا قلب بذاری
هزارتا حرف توش درمیارن
الان مادر شوهر جلو من با دختر خواهر شوهرش گرم میگیره تا دیروز فحش ناموس بهش میداد

یعنی لایق همن هردو ، خدا منو دوست داشت شر اینا از سرم کم شد
من مادرشوهرم نسبتا بهتر
البته بگیر نگیر
خود درگیری داره یه بار خوب برام کادو میخره
یه بار سر سنگین
یه بار دخالت می‌کنه
یه بار محبت
یعنی مودی ترین شکل ممکن
نه بابا اینا کادو بهت بدن صد برابر پس میگیرن ، آدمی که با قهوه خوردن و نمی‌دونم ایس لاته میخورم و این چیزا داره برای من کلاس میاد دیگه تهشو بخون
خیلییی سمی هستن
یعنی باهاشون زندگی کنی دیوانه میشی
اصلا آدمای طبیعی ،نرمالی نیستن
باورت میشه بعضی وقتا به خودکشی فکر میکنم
نجات پیدا کردی 😆
هیچ هنری ندارن ، دختر رو نذاشتن درس بخونه ، دختره ۱۸ ساله فقط اهل قر و فر ، خودشم که کون گشاد مایه نشاط اصلا شمالی جماعت رو نمی مونن بی هنر مفت خوردن
بقران ، یعنی این خانواده اگه عر شب تلاش کنن دیروز منم ‌و خانواده من نمیشن بعد همینا برای من قیافه میگیرن خدایا
وای چرا دختر ؟ بمون بهترینارو بساز بذار فشار بخورن
البته مادرشوهر منم همین کادو میده توقع برگشت چند برابر داره من انجام نمیدیم 😆
خیلیی ندید بدیدن خواهر شوهرم بیست روز عروسی کرده یعنی هر روز کلیپ ،عکس عروسیشو استوری میکنه
ایشالا هرچی برای تو بودن دامادشون برای دخترشون باشه
بگو یع شوهر کردی با شوهرت دیگه مارو نساب
منم هیچی براش نخریدم این ۵ سال که عروسش بودم سه سال و نیمم هست قهرم

فقط منتظر بودم گلایه کنه تا منم جوری جوابشو بدم نفسش در نیاد
خواهر همه ش شانس به شهر نیست
مادرشوهر من مگه شیرازی نیست همین
اینقدر راحت طلب به مهمون که حد نداره
هر هفته میاد خونه ما
سالی دوبار مهمونی میده مارو
هر وقت میریم خونشون یا غذا درست نمیکنه یا یه چیز ساده ای بدون ترشی ،ماست ،هیچی 😑
یعنی خودشو خفه کردهه
مثل اینا که انتظار نداشته یکی بیاد بگیرتش رفتار می‌کنه 🤣
به شوهرت بگو اینارو بگو من محتاج غذا نیستم صدتای بهترشو خونه بابام خوردم ولی خوشم نمیاد مادرت اینجوری دیگه کنه
ما هر سال تولدش یا روز مادرش شوهرم کادو میخره براش
واقعا بنویس ادم از افتابه اب بخوره جووووو شوهر اینو نگیره 🤣🤣🤣
اعتراض نمیکنی ؟؟؟
خودش کور داره میبینهه
بعد اونا میان من اگه واسه مامان خودم بیشتر بهتر پذیرایی کنم
شروع می‌کنه اذیت کردن مقایسه کردن
دیگه نمیگه مادر زنم وقتی میرم خونش بهترین غذاهاشو برا من میذاره
راهشم دور چند ماهی یه بارم میاد
شوهر من همیشه فرق میزاشت من همیشه جنگ داشتم باهاش
به درررررک
حوصله ندارم اعصابم خرد کنم خودش میخواد بخره
مامانشم کادو تولد برامون میاره
یا واسه دخترم خیلی هدیه میخره ،تنقلات
نوه شو خیلی دوست داره
ببین هیچ وقت محبت مادر زن دیده نمیشه زیاد محبت نکنید تهش میشه داستان من
خب پس جبران می‌کنه خوبه
من شوهرم فرق نمیذاره
ولی من مامانم خیلی به من میرسه بعد من بخوام فرق بذارمم
شروع می‌کنه به بحث درست کردن که چرا فرق میذاری 😑

خب فرق هست لعنتی کوریییییی
برای من از لج من کادو تولد نمیدن بع پسرم با اینکه تک نوه اس به قول خودشون پسررررررره
همیشه همینه
اره میاره
ولی به مهمونی دادن صفررر
فقط بیاد تلپ بشه
برام مهم نیست اینا همه به نفع منه کادو نمیدن

ولی خیلیع تو شب تولد نوه ات بیاد خونت یعنی یه پفک حتی دستش ندی
چه عقده ای
حساب نوه جداست
پس تنبله 🤣🤣🤣
تا دلت بخواد سواستفاده گر ،راحت طلب 🤣🤣🤣
چون ما تولد میگیریم اونا رو نمیگیم
مگه شما منو قبول دارین که دعوت کنم ؟
مگه مهمونی میگیرین منو دعوت میکنید ؟؟

پدر مادرم نمیان شما کجا بیاین

تا قیام قیامت هرجا پدر مادرم نبودن توو مهمونیای من نمیزارم اینا باشن
حالا موقع جبران باید به هر دو مادر یه اندازه کادو بدی که بهشون برنخوره
برای منم همینه ببین جوری که من تهران هستم شوهرم میره ور دل مادرش ناهار بخوره دستم و پام می‌لرزه اینو تیغ نزنن
وای کارت سخت شد
آفرین کار خوبی میکنی
مگه اینا تافته جدابافتن
یا خونشون رنگین تر
والا خودشون میگن ما تورو بع عنوان عروس قبول نداریم گفتم به درک خداروشکر خیلی ممنونم بهم گفتین

بعد بیام دعوت کنم خم و راست بشم برات عمرا بمیری بمیرم نه اشتی میکنم نه میزارم پات بع فرش خونم برسع
اینا همینو میخوان خودشون برن بیان عروس خانواده اش نیان

اینقدر زیر پای شوهرم نشست آخرش خانواده متو از چشم انداخت
مادرشوهرت به پسرش میگه بیا؟
من وقتی میرم شهرم
دو روز هر چقدر نباشم مادرشوهرمم اصلا به شوهرم نمیگه بیا
مگه اینکه یکی دو شب خودش بیا خونه ما 😑😑
یا شوهرم بخواد یه شب بره میگه سیب زمینی فلان چی نداریم بخر بیا
اصلا زنگ نمیزنه بیا شوهرم خودش می‌ره ولی اون جوری رفتار می‌کنه شوهرم خودش بیاذ خونه غذا بخوره
آخرین بار میگفت مامانم اینا رفتن گیلان تا دید من نیستم بدو فرار کردن


یا میگه خونه مادرم ماست و سالاد نبود غذا حال نذاد گفتم از زن خونه بعیده خونش ماست نباشه

یا همش میاد خونه تخم مرغ میخوره
لیاقت ندارن بعضی خانواده ها
همون بهتر باهاشون کات کردی
من خودم اصلا دوست ندارم مادرشوهرم برامون کاری کنه
چون اینقدر به چشمم شوهرم بزرگ میاد که حد نداره و باید ده برابر جبران کنیم
یه شب مامانش مهمونی یکم بهتر بگم بهتر
میده میاد خونه اینقدر تعریف می‌کنه 😑😑
بعد سمت خانواده من هر بار میریم از این ور تا اون ور سفره میندازن چند مدل غذا ،دسر ،پیتزا
بچه رو خودکفا بار میارن 😅
اینم همینه هربار زنگ میزنم ننم گفت نون بگیر ذرت بگیر کوفت بگیر
منم میگم الهی از دماغتون در بیاد محبت بلد نیستی برای خرج کردن میشه پسرت و می‌شناسی
من شوهرم هیچی هم نمیگه
فقط وقتایی که میریم غذا درست نمیکنه میگه 😆
وای بخدا مادرش یع ترشی اشغالی میده شوهرم کم مونده شبا ور دل ترشی ننش بخوابه بعد من یه کاری کنم یا پدر مادرم میگع خب که چی خب بعدش

یعنی بگیری پاره اش کنی
فقط برای پول می‌خوان
کامل و جامع 🤣🤣🤣
می‌خوان گرو بگیرن
خلاصه به این نتیجه رسیدم حیف شدم
وقتایی که مادرشوهرمو خانواده م میبینن خجالت میکشن از بس لباساش کهنه ضایع ست
از خونه مادرش میاد ارع مامانم کلی با بچه بازی کرد میگم خب که چی قرار نیست دعای کمیل بخونن بازی کردن دیگه 🤣🤣🤣
برا کادو بردن
مناسبتارو تبریک گفتن اینا پسر دارن
🤣🤣
اینقدر ازین کارا نمیکنن یه بار انجام میدن فک میکنن غوغا کردن 😑
نه مادر شوهر من تیپ میزنه با دخترش ست میکنن بیا ببین حسابی بعد چس ناله نداریم نداریمشون برای پسرشون

یعنی هر ماه بیشتر از چند دست لباس میخرن

مادر شوهر من باید شورت و سوتین ست بپوشه اوووف 🤣🤣🤣
خداروشکر شوهر من بع روز پدر مادر اعتقادی نداره هیچ نمیده
جوووون 🤣🤣🤣
من مادرشوهرم فقط میده دختراش
خودش یه ذره شیک نمیگرده
ابرو واسه من جلو فامیلام نذاشته
یعنی اینقدر خونشون کثیف که عوق میزنی
افرین دقیقا
هفته پیش می‌گفت مادرم کباب مرغ گذاشته عالی

والا یع عمر مادزت سیب زمینی و غذای اشغالی داد یه بار کباب مرغ گذاشته به چشم اومده

منم چند روز بعد درست کردم فکر نکنه مادرش شاهکار کرده
بعد میشینه با دخترش از بقیه ،خونه داری بقیه ایراد میگیرن
اح اخ اینا هم همینن یع عمر کثیف بودن به پول رسیدن فکر کردن ادم شدن و گرنه مگس و ول کنی توو طبیعت باز روی عن میشینه
یکی از پز های مادز شوهرم استفاده از محصولات پریل هست جز پریل هیچی بع دستش نمی افته

ادمی که تا دیروز اصلا نمی‌دونست مایع لباس چیه شوهرم بهش یاد دادع بود میگه فقط پریل خوبه

اخ یعنی چی میسه بعش بگی
میگفتی باشه فهمیدیم بلد
من دخترمو پیششون که میذاشتم
خواهر شوهرم پیام میداد به شوهرم
وااای واسه فارا
شکلات
خریدم
بستنی خریدم
موهاشو گیس کردمم
شوهرم به من می‌گفت این کارا رو کردن من مسخره م میومد دیگه گزارش داره اینجور کارا 😅
بعد شوهرم می‌گفت مهسا بلد مو گیس کنه تو بلد نیستی 😑
میگفتی خواهرت بیکاره من کار رو زندگی دارم 🤣🤣🤣
خواهر افتابه چون طلا باشه جاش تو خلا باشه
همون ،شوهر که نداره جدا شده
از سر بیکاری 🤣🤣
بقران ، دو سه هفته پیش عر هفته میرقت خونه مادرش بهش واویشکاه میدادن یعنی تو زن خجالت نکشیدی هر سه هفته به اینا همینو دادی

تف به شرفت واقعا
وای 🤣🤣🤣🤣
الان هرکسی از مادر شوهرم بپرسه عروست میاد خونت میگع اره

به‌گوش من میرسه میگم گوه خورده بخاطر عوضی بودنشون نمیرم 🤣🤣🤣
خوبه مادرشوهرت واویشکا میده
مادر شوهرم من میریم شام درست نمیکنه تا پاشیم بریم 🤣
بعد میاد خونه ما من اگه بخوام واسه مامان خودم سنگ تموم بذارم باید واسه اینم بذارم
اگه واسه این انجام ندم واسه مامانمم نباید انجام بدم
دیگه نمیگه ای بنده خدا وقتی ما میریم هر روز یه مدل غذا درست می‌کنه ،پذیرایی می‌کنه ....
🤣🤣🤣🤣
شوهرم سر اینکه تلاش کنه من اشتی کنم با پدر مادرش هر عذابی بخوای بهم داد من کوتاه نیومدم

الان له له میزنن اشتی کنم بعد برن بگن عروس اومد به دست و پای ما افتاد
کار خوبی کردی
من اوایل اینقدر اسکول بودم
یه کارایی میکردم برا خانواده ش 😑😑
الان اصلااااا
یعنی شام به زور درست میکنم
کادو هم ،هم جبران و هم خودش میخواد پول بده
همینم با کلی منت میده

من میرفتم تهران می اومدم فرداشبش دعوت میکرد پسرشو از لج من که من تنها باشم شوهرم ور دل اون باشه

منم گفتم اینجوریه اوکی هر شب هر هفته شوهرمو فرستادم خونشون

باور نمیکنی سر هفته سوم شام درست نکرد دیگه هم دعوت نکرد
🤣🤣🤣
بهش میگفتی حالا خوردی
خوبت شد
من خیلی کار خدا شد دست اینارو برام توی عقد رو کرد
کم کم شدم مثل خودشون دیگع ماجراها شد و قهریم خیلی دوست داشتم کلا قط بشیم شدم

درسته اذیت شدم خیلی ولی ارزششو داشت
من اینقدر به اینا زدم
زود فهمیدی که کیه ن
من الان خودم خیلی با خانواده شوهرم مشکل ندارم
مشکل اصلیم با شوهرمم
که از دل همین خانواده اومده
والا من خودم کارگردانم این فکر کرده می‌تونه منو بازی بده

زنداییم همیشه بهم میگه بذار مادز شوهرت فکر کنه حرف حرف توئه رییس تویی بذار حرص بخوره
من با همشون مشکل دارم بخدا شوهرمم یکی لنگه همونا صفرشو پیش ما بع دست ما صد کرد بعد توی روی پدرم در اومد
من به شوهرم گفتم هرچی برای من بودی با هر منطقی فردا دامادتون برای خواهرت باشه

تمام لحظات سخته منو مادر خواهرت زندگی کنن
دقیقا
بیشتر حرص میخوره
چون مادرشوهرا رو این قضیه خیلی حساسن
دقیقا حالا خودش سالاره ها به من میرسه زورش میاد
اخی بابات بنده خدا
آدم پر مدعا و کسی که قدرشناس نیست نباید براش کاری کرد
رقیب پیدا کرده 😅
من اصلااااا به کسی کار ندارم اصلااااااا ولی یکی بخواد اذیت کنه بخواد سو استفاده کنه فکر کنه من احمقم یعنی مرده زنش رو یکی میکنم
اره یعنی بد دل خانواده منو شکست یا روزی دامادشون یا روزی همین پسرم ایشالا اینارو پرت می‌کنه از خونه بیرون
شدیدا
من مادرشوهرم خودش خونه به نامش
بعد با ذوق میاد میگه دامادم گفته خونه بخرم بنام دخترم میکنم
بعد میگه چی زنا یادگرفتن سند بناممون بکن ،سند بناممون بزن 😑
کل پول ماشین خودم دادم بعد خودشو کشت که بنام من ماشین
ایشالااا عزیزمم مطمئن باش بهشون برمیگرده
فقط منم منم دارن
اگه چیزی بده برای همه بده چیزی خوبه برای همه خوبه

والا فقط خودشون اول باشن بقیه نه
خودشون ،دختراشون تو آرامش باشه ن
عروس نه
قربون برم خدارو یه بوم دوهوا رو
بخدا ، یعنی مادر شوهر من توی روی من می‌گفت چرا مادرت میاد خونه پسرم

گفتم برای دخترت هم همین و میگی نه من هیچ وقت مزاحم دخترم نمیشم
یعنی مادرت مزاحمه
عوضیییی
دیگه لجم گرفت از حرفش 😑
اینا باید یکی مثل خودشون پیدا بشه یعنی نفس اینارو بگیره

ایراد بگیره غر بزنه گیر بده اذیت کنه
اره بابا بعد فکر کرد خانواده من نیان نرن این می‌تونه بیاد بره


فعلا سه سال و نیمه وجود نکرده رنگ فرش خونمو ببینه
من که همیشه نفرین میکنم
وقتایی که شوهرمم با مامانش بد حرف میزنه جیگرم خنک میشه
میگم چرا من باید تاوان تربیت اشتباه اونو پس بدمم
دقیقا پارسال مادرش اومد اتیش بیار بشه گیلان بودیم که شوهرم با من جنگ کنه

شوهرم افتاد به جون مادرش یعنی داد میزد من گوه خوردم که اومدم گیلان که تو هستی دلم خنک شد
آفرین
خوب سرویسشون کردی
تا وقتی چیزی متقابل باشه ادامه پیدا می‌کنه در غیر این صورت از بین میره
من درجا جبران میکنم چه خوبی با خوبی چه بدی با بدی درجا
من دیگه شوهرمم از چشمم افتاده
واقعا دوستش ندارمم
حتی اگه روزای خوب و شاد هم باهم داشته باشیم
دیگه اون دوست داشتن عشق نسبت بهش ندارممم
بدجورررر از چشمم افتاده
ییارم من تهران بودم سر لباس خواهرش دعواشون میشه حسابی شوهرم گفت قسم خوردم دیگه خونه مادرم نرم


اینقدر بابام زنگ زد تا رفتم توو دلم گفتم احمق اونا بخاطر پولت زنگ زدن نه تو
منم دیگه دوستش ندارم یعنی یع حرکتی میزنه ذوق نمیکنم میگم خب انجام داده وظیفه اش بوذه

من روزای اول ازدواج و روزای دوستی عاشقش بودم الان نه
من بچه نداشتم ولش میکردم درجا
اینقدر حرفاای سرد بهم زده
تحقیر ،تخریب ،مسخره کردن
که دیگه اصلا جایی تو قلبم ،فکرم ندارهه
دوست دارم یه شب بخوابم صبح بیدار بشم برگردم به نه سال پیش که تو اتاقم خوابم
و همه این اتفاقات یه خواب بوده باشههه
دقیقا منم تجربه کردم توهین به خودم کرده به خانواده ام خیلی
جلو دوست آشنا فامیل چقدر سرم داد زده جلو پدر مادرش چقدر منو خراب کرده

همش میگم خدایا کی جواب میدی دیگه
ساعت سه صب بخاطر مادرش منو کتک زد
گفتم روزی بشه جلو چشم خودت مادرت رو اینقدر بزنن حالت جا بیاد
منم همینطور
دیگه دوستش ندارممم
متاسفانه با دختری وصلت کرد که چشم دل سیر بود و فقط دنبال دوست داشتن علاقه بود
و نتونست منو خوشبخت کنه
من اصلا به ادامه رابطه م مطمئن نیستم
وای دختر تو چقدر منی بخدا
من دلم برای پذر مادرم میسوزه بخاطر من خیلی از شوهرم رفتار بد دیدن حقشون این نبود حقشون داماد خوب بود
من چون شوهرم خودشیفته ست خیلی براش مهم از بقیه تایید بگیره واسه همین خودش جلو همه خوب نشون میده
الان به خانواده م بگم باهاش این بحثارو دارم باور نمیکنن
من پسرم بزرگتر بشه بدونم از پس خودش برمیاد می‌خوام بذارم برم من پای این ادم پیر نمیشم یعنی حتی یع روز به مردنم باشع نمی‌خوام توو زندگیش باشم
وای دقیقا چقدر شبیه

شوهر من جلو بقیه بهترین مرد میشه یکی ندونه انگار من دارم پادشاهی میکنم توی خونش
خالش اینا خونمون بودن داشتم شام میخوردم یهو میگه ابن خونه باباش نمی‌دونست ماهی چیه
کباب نخورده بود گفتم من با خاله ات ندارم ولی اینو جلو یکی دیگه بگی چی درباره من فکر می‌کنه
همین ادم میگفت من هیچ وقت رنگ غذای خوب ندیدم بعد میاد منو مسخره می‌کنه
😥
امروز اینقدر گریه کردم
نه بخاطر بحث ،بخاطر جوونی خودمم که به فنا رفت
ازون دختر شاد سرحال تبدیل شدمم به یه آدم افسرده تنها
بعدم بهم میگه تو دل مرده ای 😏
منم مامانم میگه شوهرت اون چیزی که میخواستم نیست ،داماد خوبی نیست
هر چند. خودش فک میکنههه خیلیییی خفن
مادرت هم فهمیده ، من همه بهم میگن ازدواج کردی خیلی عصبی شدی خیلی آروم بودی
خب شوهر تو ام اختلال خودشیفتگی داره
اینا زخمایی که تو بچگی براشون پیش اومده
اینقدر تو بچگی تخریب تحقیر. شدن
و احساساتشون نادیده گرفته شده
که درقبال زنشون همینن
من هربار شوهرم تلخ می‌کنه لحظه رو بهم میگم برگرده به زندگی مادرت که تورو این‌جوری تربیت کرد

وقتایی که باید بالاسرت بود فکر رقص و لاک دستش بود
همین الانم تخریب میشن محبت نمی بینن
دوسال پیش بود بعش گفتم تو درست تربیت نشدی نه پدری داشتی نه مادر که تورو تربیت کنن اگه بالاسرت بودن اینجوری نبودی
برعکس من چقدر تو ناز نعمت بودممم
چقدر پدر مادرم عاشقمم بودن
بابام خدابیامرز تا همین اواخر هم می‌گفت تو عزیز دل منی
هیچوقت تحقیر نشدممم جز همین چند سالی که زن اینممم
دقیقا
پدر مادرسمی داشتن خیلی بد
تاوانشو دختر مردم باید پس بده
‌خدا رحمتش کنه عزیزم

خیلی سخته خدایی من همش میگم خدایا هر بار منو آزار دادن که مامانم فهمید و غصه خورد برگردون به زندگی اینا
منم خیلی عصبی پرخاشگر شدممم
حتی شوهرمم میگه
منم گفتم تو باعث شدی من اینطوری بشممم
من اونشبی که شوهرم پدر مادرمو بیرون کرد ربختم بعنی نابود شدم دختر

دیگه سرپا نشدم و دیگه هیچ علاقه ای پیدا نشد در من
اومد دستش بخوره به مامانم گفتم بخدا دستت به مامانم بخوره زنده ات نمیزارم

چقدر زدمش چقدر گقتم خفه شو چقدر فحشش دادم مادر پدرش فقط نگاه میکردن
مرسی عزیزم
الهی آمین ،ایشالا که به خودشون برمیگرده بدیشون
و بدتر سر راهشون میاد
شوهر من میگه تغییر کردی گفتم تغییرم دادی شدم مثل خودت
حق داشتییی بخدا
من اگه بودم همون شب با پدر مادرم میرفتم
بعدم طلاق
من میخواستم برم بابام گفت نیا براات داستان درست می‌کنه یه هفته بعدش رفتم
حتی وکیل گرفتم داییام گفتن نکن جدا شو فلان کسخل شدم برگشتم
دقیقا
من الان که دارم نگاه میکنم خیلی رفتارام شبیه شوهرم شده
الان که شبیه ش شدم خودش فهمیده داره نقش آدم خوب بازی می‌کنه ولی ماه پشت ابر نمی‌مونه چند وقتی یه بار میگیرتش
ولی تو بگو اصلا بیاد برام خونه بخره برام مهم نیست

فلان چیز رو بخره برام مهم نیست ، اصلا ذوق نمیکنم خوشحال نمیشم نهایت در لحظه ای
باید جدا میشدیییی
وقتی بحث اینطوری پیش اومده باید فرار میکردی
در کنار آدم خودشیفته فقط مشکلات روحی روانی فقط باید فرار کنی
منم مثل خودتم
شوهرم میگه تو خیلی دل مرده ای
یهو جنی میشن

من شوهرم ادمو تا نقطه جوش می‌بره تا جایی که داد نزنی سکته کنی بعد میگه اره تو دنبال دعوایی من شوخی کردم تو دیدی چند وقت بحث نکردیم دلت دعوا میخواد

میگم تو لج منو در میاری میگه نه تو توهم داری
بخدا اشتباه کردم خیلی زیاد
همشون شگردشون همین
باهات بازی روانی میکنن بعد که عصبی شدی نقش قربانی بازی میکنن
همیشه نقاب دارن هیچوقت خود واقعیشون نیستن
نه نیستن ، می‌دونم نباید چیزی بگم ولی دست خودم نیست یهو داد میزنم

یعنی یه وقتا جوری وقیح میشه هیچ جمله ای ندارم بهش بگم فقط سر تکون میدم
منم اوایل ازدواجم خیلی باهم مشکل داشتیم خیلییی باید جدا میشدممم قبل بچه دار شدن
جالبیش این فک میکنه از همه مردا بهتر.
خیلییی هم حرفاشونو انکار میکنن ،اگه امروز یه حرف بزنه فردا میگه من نگفتمممم
اخی
چقدر من هستی
خدا باعث بانیشونو لعنت کنه که خانواده هاشون هستن
وای خدای من دقبقا
میریم بیرون اره کدوم مردی مثل منه
میریم خرید کدوم مردی مثل منه

گفتم فقط مگه من بیرون میرم و خربد میکنم بقیه اسیر میارن مگه

اره من مرد خوبی ام فرق دارم
میگم خب شوهر تو ،شوهر من یه اختلال مشکل دارن
در مورد خودشیفتگی سرچ کن بیشتر دستت میاد
میگن در مقابلشون باید مرزبندی کنی ،تو بحث باهاشون قرار نگیری
ولی مگه میشههه
الهی آمین صد برابر برگرده به خودشون

من مادر شوهرم میترسه ول کنم برم میدونه چی تربیت کرده

به پسرش هی میگه سر زندگیت باش رفته ب خواهرش گفته مادر شوهر بدی بودم پسرمو راهنمایی نمیکردم

منم گقتم گوه خورده می‌دونه چی تربیت کرده از ترس کونشه نمی‌خواد پسرش برگرده پیشش
خب می‌دونه کجا بزنه روی تو جواب نداد می‌ره سراغ خانواده ات یه چیزی پشت اونا میگه دیگه جوش میاری
مثلاً میگم اخیش خسته شدم شوهرم پوزخند میزنه

میگم بخوابم پوزخند میزنه هرچی تو فکر کنی حرف میزنی بهت میخنده خب چندتارو ندید بگیری
مادرشوهر منم می‌ترسه من برممم
یه بار با شوهرم دعوام شد زنگ زدم بهش گفتم می‌خوام طلاق بگیرم
استرسی شده ده دقیقه بعد خونمون بود
واسه همین برگشته میگه زنا باشگاه میرن کارشون به طلاق میکشه
زن سر کار می‌ره کارش به طلاق میکشه
احمق فک می‌کنه با محدود کردن تو خونه موندن زندگیم دوام پیدا می‌کنه
والا بگو مادر شوهر دارن طلاق میگیرن و گرنه سر جاشون هستن
آفرین
به عمد ،میدونه من رو خانواده م حساسم
میگه که من عصبی بشممم
بعد من که عصبی میشمم دلش خنک میشه
چقدر یه آدم باید روانی باشه
من عید پسرمو گذاشتم رفتم ترسیده بودن همشون ، دوسال پیشم بهش گفتم پسرت تورو میخواد بگو منو طلاق بده

من جدا میشم میرم یع عروس جنده هم بگیر برای پسرت حسابی باهم حال کنید وای ترسیده بود
بخدا من که بیشتر واگذار کردم به خدا ، چون نه جونی دارم بحث کنم نه اصلا اعصاب دارم نرود میخ آهنین در سنگ
منم همینممم
بعضی وقتا فقط سکوت میکنممم
چون دیگه نایی ندارم برا بحث کردن
من مامانم معلم بود چندسال بعد ناظم مدرسه بود
ارع مادرت الکی دور میزد توو مدرسه حقوق می‌گرفت تو هم فکر کردی معلم بوده

گفتم بلدی برو دور بزن توی یع مدرسه پول بگیر
خودشون بیشتر از دو ساعت تاب پسرشون نمیارن
خودشون می‌دونن چی تربیت کردن
و وقتی بحث پیش میاد طرف پسرشونو میگیرن
بعد همین ادم زمانی که خانواده اش فرق بین ترمز ماشین و ترمز خر رو نمیدونستن چیه هردو پدر بزرگ من ماشین داشتن
دقبقا، ما جدا بشیم ضرر مال پسر ایناست مهریه باید بده نفقه بده ابروتون بره بگن چی شد عروس فرار کرد
چقدر پروووو هستن
زبونشون دراز
شوهرم می‌گفت طلاقت نمیدم گفتم ببین طلاق دادن تخم میخواد که تو نداری

که فردا مردم نگن چی سد عروس ۵ ساله جدا شد ابروتون می‌ره
خانواده شوهر من ماشالا نصفشون طلاق گرفتن
الآنم پسر خاله هاش دارن جدا میشن از بس خوبن
همه شم میگن ما خوبیم عروسا بدن
یا بابام تو داروخانه کار کرده

میشینه پیش فامیلش بامزه میشه اره پدر زنم آبدارچی بوده زنم فکر میکنه توو داروخونه بوده

منم میگم هنر داری از پدر خودت بگو
اره اینا که راست میگن یکی بده دوتا بده همه که بد نمیشن
چه بی تربیت
حالا من شوهرم جرات نمیکنه جلو بقیه خانواده مو مسخره کنه
جرش دادم
ولی جلو خودم تا دلت بخواد میگهه
همه بدن اینا فقط خوبن
همه مشکل دارن اینا عالین
اووففففف اینقدر زده به منو خانواده ام اینقدر جنگیدم باز فکر می‌کنه بامزه اس

مادری داره کون گشاد و بی هنر پدر داره بی احساس خواهرش بی سواد

بعد همین ادم میاد دانشگاه رفتن خواهر منو مسخره میکنع
دقیقا
اینا آدمای کمبودی ،عقده ای هستن که می‌خوان با پایین آوردن بقیه خودشونو بالا بکشن و به شددددت حسود
خیلی حسودن خیلی شوهرمم شدیدا مثلا با خواهرم حرف میزنم اینقدر عصبی میشه

خودش یا خواهرش قهره
گفتم ابجیم گواهینامه داره هه هه کیلویی گرفته

گفتم تو اینجوری فکر کن چون دقیقا باباش هم پول داده فکر کرده همه پدرشن
شوهر منم همینطوری
اوایل اینقدر تلاش میکرد رابطه من با خانواده م از بین بره
نه خودش خانواده شون پوکیده از هم حسودی میکرد
الآنم دقت کردم در مورد موفقیتای فامیلام که میگم اخماشو توهم می‌کشه
در مورد مشکلاتشون میگم ذوق می‌کنه
کلا چیزی توی تهران رسم باشه بخاطر نوع زندگی نوع پوشش هرچی شوهرم جوری رفتار می‌کنه انگار ماها عقب مونده ایم

یا چون ماها مهمون دیر به دیر دعوت میکنیم و بیشتر خورشت میدیم پس هیچی بارمون نیست
کافر همه رو به کیش خود پندارد
خودشون عقب موندن
کمبودی ،عقده ای
اره بخدا ، یه ادم حسابی ندارن بینشون اصلااااا

حالا سمت من مادرم عمم خاله ام معلم
پدرم عموم جفت داییام توی داروخانه یه داییم میخواد بره توی مجلس

بعد اینا قیافه میگیرن
بخدا منم هی بیشترتر میگم تا فشار بخوره
😎😎😎😎
الان شوهرمومم اصلا دوست نداره من سر کار برم در صورتی که باهاش طی کردم روز اول ،نمیگه نرو ولی اینقدر سنگ الکی جلو پات میندازه که نری
بعد تو دعوا میگه همه مردم زناشون سر کارن کمکی دارن تو سر کار. نیستی تا حالا صد بار زده تو چشمم
بعد موقعیتش که پیش میاد همه ش سنگ میندازه
خانواده منم خیلی سر هستن نسبت به اینا مخصوصا از لحاظ مالی
دست پیش میگیرن بخدا
من حامله بودم بهم میگفت زنای مردم حامله هستن میزن سرکار پا یه پای شوهره هستن

گفتم همین زنی که میگی شوهرش اینقدر خوبه میشه بهش سجده کرد تو یه رفتارت رو مثل دوستت کن من لال میشم
آدم چقدر بکشههه از دستشون
خودمون رو انداختیم تو چاه بابام می‌گفت نرو ازدواج نکن ملکه خونه پدرت بمون
اینجا اقای خودتی خانوم خودتی

الان مفهمم راست می‌گفت
من یه بار شوهرم به اندامم ایراد گرفت
که فلان بیسار
منم گفتم منم دوست دارم تو ماشین آنچنان داشته باشی نداری
عزیزممم من برممم بخوابمممم
شبت بخیر
ایشالا ذلیل بشن خانواده هاشون
منم هیچ کس راضی نبود
خودممم کردم
من شوهرم همیشه از زنای بقیه میگه

وای موهای زنه چه خوبه میگم ده ت بده برات همین شکلی بشم

یا میگه وای فلانی میگم اوکی برو شماره بعش بده اصلا برام مهم نیست حرفاش
شبت بخیر امین

سوالات مشابه