Ooma
پرسش (1404/08/08):

تاپیک موقت 🥺هرکی دلش گرفته بیاد اینجا

بالا گفتم دیگه🤷

انشالله یه خونه خوب گیرتون میاد عزیزم راحت جابجا میشید و کلی اتفاقای خوب خونه جدید میفته
چرا بعضی از پدرو مادرا اینقدر نامردن
ممنونم عزیزم امیدوارم
بعضیا لایق اسم پدر مادر نیستن
سلام عزیزم
من باردار بودم و همه کارامو خودم کردم ینی هیچ کسی حتی مادرم و پدرم کمکم نکردن دیگه چه برسه خانواده شوهر ...
اثاث کشی کردیم یه خونه طبقه سوم بدون آسانسور .. یک ماه طول کشید تا جا ب جا بشم ...
من الان ب این فکر میکنم که چرا عروسایی ک با خانواده شوهر خوب نیستن خیلی شانس دارن و برعکس خانواده شوهرشون خوبن ...
خیلی فکر میکنم و ب نتیجه نمی‌رسم
بخدا که منم تو بارداری اعذاب دنیا رو کشیدم ولی هیچ جوره تموم نمیشه
واقعا نیستنا
اره والا ولی من فهمیدم بستگی به همسر داره همسری که زبون داشته باشه شیرینه ولی شوهری که به خانواده اش هیچی نگه زنشم تو سری خور میشه
والا فقط خانواده شوهر نیستن که بد خانواده خود ادم گاهی خیلی ظالم میشن
عروس عمه شوهرم بهت بگم چجوری خانواده شوهرش براش پر پر میزنن باور نمیکنی ، هرچی عروسشون بگه همونه هیچکسی کاری نداره ، سمت فامیل شوهرش میره جوری هواشو دارن بیا ببین
رفتیم یه مهمونی اومدیم از فامیلای همسرم ..
عروسشون اصلا مارو آدم حساب نکرد یه سلام داد و گذاشت رفت دیگه نیومد
و خیلی چیزای دیگه که میبینم عروسا خوب نیستن ولی خانواده شوهرشون خیلی خوبه
خیلی ناراحت میشم برای خودم ک هیچوقت شانس نداشتم ... خوب بودم و همه از خوب بودنم تعریف کردن ب جز خانواده شوهر
آره منم زیاد دیدم
نمی‌دونم ب شانسه ب چیه خلاصه هرچی که هست من اونو نداشتم تو زندگیم
🥲
جهیزیه نیاورد براش عروسی گرفتن ، چندسال بچه نخواست ، رفت ده ت داد گربه خرید الانم بعداز ۶ سال بچه آورده داده دست مادر شوهرش

حالا ما که بدی نکردیم همیشه زیر پا بودیم ، حامله شد همین مادر شوهر من که شر زندگی من بود زنگ میزد به طرف مراقب زن باردارت باش اب توو دلش تکون نخوره هرچی میخواد انجام بده

بعد زیر پای شوهر من میشست زنت رو دکتر خوب نبر

الهی از تمام زندگیش بزنه بیرون
انشاالله خدا به مستاجرا کمک کنه خونه بخرن
انشالله که تموم میشه و خوشحالی سهم دلت میشه 💚
انشاالله
مستأجری خیلی سخته
منم نداشتم
تا دوست شوهرم مجرد بود وسط زندگیم بود شوهرم چقدر بخاطر دوستش منو اذیت کرد تنها گذاشت چقدر رفیقش خراب بود وسط زندگیم
الان اون ادم زن گرفته سرش به زنش گرمه هیچی

شوهرمم حسابی هوای دوستش و داره یه وقتی مزاحم نباشه زن دوستش دلخور بشه
تواین وضع زندگیا سخت شده
بنزین احتمالا لیتری ۱۵تومن میشه
ازاد
میگن نتا رو هم میخواد قیمتشو ببرن بالا
هرکسی میگن به یارانه اعتراض بیخود کنع باید قبلی هارو هم پس بده
مقصر اصلی هم شوهر منه ، به من میگه سر عقل بیا با مادرم اشتی کن اگه والا اشتی کردن سر عقل اومدنه خدا کنه من همیشه احمق باشم 🤣🤣🤣
فکر کن هفته پیش خانواده ش رو خاله اش اینا رفتن اونور گیلان سفر به این خبر ندادن ولی همین ادم هنوز هیچی نشده زندگیش پهنه توو دهن خانواده اش و فامیلش
زندگی رو برام جهنم کردن ....
یه دوست دیگه اش ازدواج کرده خانواده پسره ۱ میلیارد دادن ماشین بخره ، مادره پسره طلا داده پسرش مغازه اش رو عوض کنه ، بماند عروسی هم میخوان بگیرن ، خونه هم دادن

بعد مال ما فقط میگفتن ما وظیفه نداریم ما رسم نداریم ، میگم خدایا یعنی حق نبود من یه دونه اش رو داشته باشم ؟؟ حداقل رفتار خوش حداقل ادم باشن چی توی بقیه دیدی تو من ندیدی
والا بخدا

اونا هم همینن تا ریال اخر رو با پسرشون حساب میکنن ، حالا شوهرم میره بیرون فقط فکر و ذکرش مادرشع فلان چیز رو بخره

میگم مادرت بیرون می‌ره فکر تو نیست هرچی هم میخره برات پولشو میگیره مفتی بهت هیچی نمیده
من فقط میگم خدایا یه داماد مثل خودشون بیاد گیر یکی بدتراز خودشون بی افتن نفس اینارو بگیره
به شوهرمم گفتم خدایا یکی رو داماد شما کنه دهنتون سرویس بشه
یبار حالشو بگیر بتمرگه سر جاش
من خیلی ریدم بهشون
شانس دارن
من اینقدر درگیر شدم ریدم بهشون فهمیدن نباید زیاد سر به سرم بذارن
من حتی شوهرم دست روم بلند کرده ولی از حقم کوتاه نیومدم
🫠🫠🫠🫠
🙂
الان شوهر من میخواد دوستش رو راهنمایی کنع برای زندگی
گفتم ارع برو بهش بگو برینه به کل خانواده زنش ، همه زندگیش رو بده دست مادرش

از کل خانواده زن دوری کنه بره بچسبه به خانواده اش
خیلی صبوری دختر من تحمل نمیکنم اینجوری
بگو اولویتت برو پاشو برو ، برو ببین چند روز مادرت برات خم و راست میشه
ببین هرچی هم بد باشن ولی ازشون نترس ، بدونن میترسی بدتر می‌کنن

من تقریبا دو سه ماه پیش بدون هیچی گفتم میرم طلاق میگیرم هیچی نداشتم لباس پوشیدم مدرک برداشتم رفتم

میدونستم هیچی به نفع من نیست ولی حرفمو زدم شوهرم فهمید حدشو بدونه
شوهر تو تازه میخواد برد یکی دیگه راهنمایی کنه🤦🏻‍♀️😳
تو اگه خیلی بلدی برا خودت کاری میکردی و...
تو بیا اینو حالی کن بهش نمیفهمه

امروز خونه بود از صب رید به لحظه منو پسرم گفتم یه روز خونه بودی قشنگ ریدی به لحظه ادم
من مادر شوهرم تهدید کرده بود منو با پدر مادر منو به شوهرم گفته بود بیان خونت میام فحش میدم

بلایی سرش آوردم تا یه مدت جرات نداشت پاشو بذارع تا دم پله خونم
شما خانوادتون پشتتون هستن ؟؟
به شوهرم گفتم مادرت بگو وجود داره بیاد چنانی زنگ بزنم پلیس بیاد ببرتش میدونی این کار رو میکنم
اینهمه مدت تو زندگیش چیزی حالیش نشد از بس خودت بهش گفتی نفهمید حالام نمی‌فهمه
والا شرمنده آدم نفهم نفهمه دیگه کاریش نمیشه کرد
نه خیلی
نه نمی‌فهمه
چه غلطا ... با چه رویی همچین حرفی زده
خیلی خوب کاری کردی دستت طلا
با اینا باید مثه خودشون باشی
آخی
اتفاقاً چقدر منم امروز بیادت بودم
میخواستم بیام حال و احوال تو بگیرم
قربونت مرسی عزیزم
ارع بابا این فکر کرد من تنهام بلده غلط زیادی کتع
فدات عزیزم
انشاالله زودتر این خواهرشوهرت ازدواج کنه برد یه شوهری گیرش بیاد حال همشونا جا بیارد
دیگه اینقدر بهت اذیت نکنند
والا من از خدامه گم بشه بره ولی هیچ خری اینو گردن نمیگیره
چندسالشه؟
دی می‌ره ۱۸
ولی شدیدا بی شخصیت و هار
خوب سنی هم ندارد
مادرش سن این بود شوهر منو داشت
الان خواهر من ۲۱ ساله اس شوهرم میگه ترشیده گفتم ازدواج هنر نیست مثل قدیم مردم فقط لنگ شوهر باشن تو مراقب باش خواهرت رو دستت نمونه
همین پس بااین اخلاق گندی که این دارد
کی میاد اینا بگیرد فقط کاش که یکی بیاد بگیردش زودتر
وااا سنی ندارد
آره والا خوب گفتی خودش که خواهر دارد بااین اخلاق گند نباید بیاد همچین حرفی برا خواهر تو بزنه
پدر شوهر من یبار بهم گفت تو منت کردی پسرم تورو بگیره ، احتمالا اینم قرار منت کنه یکی بیاد دخترشو بگیره
اینا فقط مرگ رو برای بقیه میخوان به خودشون میرسن میشن ادم حسابی به بقیه میرسن حرفای بد میزنن
عجب چه حرفها که اینا نمیزنند
دقیقا بعضی از آدم ها همینجورین
پیامارو میخوندم ، کی ادما اینقدر ظالم شدن اخه
نمیدونم شاید بزرگ شدم یا جدیدا همه نامرد شدن😔😔😔
از وقتی یادشون رفت یه روزی همه میمیریم همه باید جواب پس بدیم یادشون رفت خدا از حق بنده اش نمی‌گذره
من عقد بودم به شوهرم گفت این عید قربان غدیر میشه خانواده پسر برای عروس چیزی ببرن

شوهرم گفت ما رسم نداریم اعتقاد نداریم فلان

تا شد روز مادر شوهرم گفت زنگ بزن تبریک بگو گفتم نشون بع اون نشون که من میگفتم کادو بدین میگفتی رسم نداریم اعتقاد نداریم

چجوری میشه روز مادر میشه اعتقادی میشی به من تازه عروس رسید از بیخ و بن کافر بودین ؟؟ من زنگ نمی‌زنم ماهم رسم نداریم روز مادر تبریک بگیم

حتی مادر شوهرم گلایه کرد دقیقا حرف پسرشو به خودش زدم چیا بهم گفت حرفمم بهش زدم

این ادما فقط خوبی رو برای خودشون می‌خوان
افرین خوشحالم ک ترتیبشو دادی
من اصلا زیر دین کسی نمی مونم چه توی محبت چه تلافی کردن

اگه یه قدم برداشتن برام صد برابرشو پدر مادرم برای شوهرم جبران کردن یا شوهرم حسابی از خجالت شکم خانواده اش در اومد

اگه بدی کردن یا به خود شوهرم زدم یا پدر مادرش
منم بشدت دلم گرفته
سلام شب همتون بخیر خوبین
سلام شب بخیر
من داشتم پستای شیما کاتوزیان رو می‌دیدم واقعا چقدر قشنگ حرف میزنه ادم حالش عوض میشه
منم دلم گرفته
بعد ده روز رفتم خونه بابامینا عیادت بابام‌ با مامانم بحثم‌شد دعوام شد ده دقیقه نشد زدم بیرون اومدم....دیگ جلو شوهرم آبرو ندارم
منم خیلی دوسش دارم خیلی خوب حرف میزنه
عجیب حس بدیه
اخی چرا
من از اینکه شوهرم رفت و امد نداره با خانواده ام خیلی راضی ام ، حتی بهترین خانواده رو هم داشته باشی باز آقایون برای زن و خانواده زن داستان سازی می‌کنن ، ایرادای شخمی میگیرن

کافیه یه چیزی بیینن مثلا رسم خانوادگی باشه اونا مثلا نمیدونن کلی قصه و جوک میسازن مسخره میکنن
من از خانواده خودم و خانواده همسرم خسته شدمو بدم میاد خیییییییلی اذیتم میکننن هردوسمت
هیچ وقت که دست ادمو نمیگیرن یا کمک حال ادم نیستن فقط همیشه حرف بار ادم میکنن
مشکل اینکه تف سربالاست نمیتونی هیچ کاری کنی
اره از خانواده خودت ضربه بخوری سخته
مشکل اصلی من این بود خانواده من اهل محبت زیادی بودن خانواده شوهرم فکر میکنن وای ما کی هستیم اینا به ما محبت می‌کنن

پدر مادر من حسابی کمک حال بودن خانواده شوهرم این محبتارو دخالت می دیدن

فکر کن مادر شوهرم می اومد خونم مامانم چقدر تحویل می‌گرفت این زن رو میگفتم مامان نکن اینا ادم نیستن یابو ورشون میداره فکر میکنن خیلی آدمن

من خیلی به خانواده ام گفتم محبت نکنید بی محلی کنید تهش چی شد محبتشون شد دخالت

خوبی هاشون رو ندیدن کلی بحث پیش اومد
شوهر من جوری از پدر مادر من احترام دید محبت دید که ذره ای پدرش براش نکرد مادرش براش نکرد ولی خب لایق رفتار پدر مادر خودش بود
نه من از هردو سمت میخورم
من اینو هیچ جا نگفتم
پدرم و مادرم وضعیت مالی خیلی خوبی دارن و کلا ما دوتا خواهریم (من و خواهر 3 سال کوچیکترم ) منظورم از وضع مالی اینکه هم دستشون به دهنشون میرسه هم خیلی زیاد املاک دارن ولی نه هیچ وقت دست منو گرفتن نه دست خواهرمو‌ طوری که من و خواهرم از ۱۸ سالگی کار کردیم و خودمون خرجمونو میدیم حتی ۸۰ درصد جهزیه مو خودم خریدم وحتی جشن نامزدیمو یا حتی حلقه داماد رو با پول خودم خریدم دریغ از کوچیکترین کمک میتونم بگم فقط تو جشنم یا عروسیم بهم شادباش دادن همینو بس
(ولی سیمونی رو پول دادن بیشترشو گرفتن )
من و همسرم وضعیت مالیمون خوب نیست نه اینکه بدبخت باشیم نه دستمون به دهنمون میرسه خو همسرم تو شرکت کار میکنه دیگه حقوقش مشخصه زیر ۳۰ تومن میگیره مستاجریم خداروشکر زندگیمون میچرخه
ولی خو مثلا یک ماه پیش بابام‌یه زمین فروخت به قیمت 4 میلیارد
نمیگم ازشون طلب دارم نه خداشاهده ولی دریغ از یه اسباب بازی برای بچه
میدونن در به در دنبال خونه ام
بهم امشب میگه به این فکر نکن ما میتونیم کمکت کنیم برو به خانواده شوهرت بگو کمکت کنن
(خانواده شوهرم وضعیت مالیشون خوب نیست)
گفتم بهشون مگه من گفتم کمک کنین من که به شما حرفی نزدم یا حتی قرضی نخواستم تو پرسیدی خونه پیدا کردی گفتم نه والا قیمت ها خیلی بالاست
مامانمم گفت پس میخواین چیکار کنین چندروز دیگه باید کلیدرو تحویل بدین
گفتم یه خاکی میرزیم تو سرمون چه میدونم والا

بعد من یه عالمه ازش حرف خوردم اخه این انصافه
خو تو که دستمو نمیگیری چرا نمک به زخمم میزنی ، تو پول تو حسابته دنبال تعویض ماشین خرید یه خونه دیگه هستی چه میفهمی تو دل بچه ات چی میگذره
دلم خییییلی گرفته ، یعنی منم همچین مادر میشم برای مسیحا😭😭😭😭
خواهرمم عروسی کرده و 1 ساله تو خونه خودشه
از حانواده شوهرمم هیچ خیری که چه عرض کنم هزارتا بالا سرم اوردن که اگه بخوام یه کمش بگم اینجا باید رمان بنویسم چه سرمن چه سر شوهرم
ولی همسرم احمقه هیچی حالیش نیست
میگه عیب نداره قبلا کردن دیگه نمیکنن، باز یه مدل دیگه اذیت میکنن
ای بابا خیلی سخته باز پدر مادرت کمک کنن حداقل ارزش تورو میبرن بالا
شاید پدر مادرت فکر می‌کنن کمک حال داماد باشن داماد دم در میاره رها می‌کنن
باز فکر کن اگه پدر مادرت کمک نمی‌کردن خانواده شوهرت هوای شوهرت و داشتن کلی منت سرت بود حداقل میدونی دوطرفه اس
پدرم خیسیسه
مادر شوهر من یعنی اصلاااااااا کاری برای پسرش نمیکنه کافیه یه حرکت بزنه یعنی تا چند وقت شوهر من میگه ادمو سرویس میکنه
هی چقدر بد
بالا 9 سال عقد کردیم اگه قرار بر دم در اوردن بود الان باید دراز میشد دیگه
من دوست ابجیم پدرش یک میلیارد جهیزیه داد ببین یعنی صفر تا صد باور می‌کنی سر سال نشده داماده با خانواده زنش اصلا خوب نیست اصلااااا
خیلی راحت میتونی با کمک خیلی کوچک کمک کنه صاحب خونه بشیم
اصلا به اسم خودش خونه بگیره یا هیچی ولش کن
مگه بجز ما کیوداره برای کی میخواد بزاره
بابام ۷۰ سالشه همه بچه هاش تو زلزله رودبار مردن
نه اینطوری خونه نه مثل خانواده من، که اب از دستشون نمیچکه
یا خدا بازم قدر نمیدونه واقعا مگه ادمیزاد چی با خودش می‌بره
باز بعضیا شانس دارن از دو طرف هم خانواده خودش خوبه هم خانواده شوهرش اونا دیگه برگزیده هستن
واقعا نمیدونی چقدر گریه میکنم ، چقدر حرص میخورم ، امروز که داشتیم دنبال خونه میچرخیدم یهو شوهرم دست چپش از کار افتاد گفت انگار که قلبش درد گرفته بود بعد یکم دلداریش دادیم گفته نگران نباشو.... بهتر شد حالش
بعضی اوقات میگم نکنه منم مثل اونا بشم
روزگار که سخت شه بعضی هام هی لگد میزنن
من واقعا از نسبت به عروساییی که خانواده شوهر واقعا بهش احترام میزارن حسودی میکنم

من از در دوستی وارد شدم ولی سواستفاده کردن از سکوتم از اروم بودنم
جوری شدم هرکسی منو میبینه میگه تو مجرد بودی خیلی آروم بودی

شهر غریب دوراز پدر مادرم خیلی اذیتم کردن ، واقعا امیدوارم خانواده شوهرم هربار باعث شدن اذیت بشم خانواده منم بخاطر من اذیت شدن خدا یعنی بدترین هارو براشون بذاره
واقعا ، مگه ماچه گناهی کردیم
والا اینجوری ادم کلا قید این پدر مادر و باید بزنه بخدا
ببین کاملا درکت میکنم منم همیشه میگم خداازتون نگذره فقط همین
نمیدونم ، یعنی عید امسال رفتیم خونه مادر بزرگه شوهرم خانواده شوهرمم بودن بعنی جوری حالم از انرژی اینا بد شد جوری حالم بد شذ تا یه هفته واقعا روانم بهم ریخته بود

فقط دعاکردم روزی بشه دخترتون جای من بشینه خانواده شوهرش مثل شماها باشن
من پسرم تب شدید داشت شوهرم ماشین پدرشو قرض گرفت اگه حال پسرم بدتر شد ببریم بیمارستان

شوهرم به شوخی بع مادرش گفت خوبه ماشین شما کولر داره میبرم پسرمو دور میدم هم بخوابه هم کولر بخوره تبش کمتر بشه

باور نمیکنی با چه ترفندی ماشین و از ما پس گرفتن تا خود صب بالا سر پسرم بیداز موندم تبشو اوردم پایین

یعنی دعا کردم روزی بشه نیاز به دکتر پیدا کنن هیچکسی نباشه اینا رو دکتر ببره
من که شک دارم کلا شوهرم پسر اینا باشه اگه یه ته چهره از خانواده اش نداشت و اخلاقای شخمیش به اونا نمی‌رفت شک نداشتم پیداش کرده بودن 🤣🤣🤣
خدا ازشون نگذره ، به بچه کوچک هم رحم نمیکنن
دیونه😂😂😂😂
نه بابا حسی ندارن همش فیلمه ۳ ساله بخاطر اینکه من قهرم و تولد دعوت نمیشن کادو به نوه نمیده فکرررررر می‌کنه من دلخور میشم

ولییییی کار منو راحت می‌کنه
🥳🥳🥳🥳🤤
البته بگم من هرچی هم ضربه زدن پس دادم بهشونا اینجوری نبودم ضربه بزنن من هیچی نگم
والا من اویل که زایمان کرده بودم از مامانمو مادرشوهر التماس میکردم یه ساعت بیان اینجا پیش پسرم بمونن من برم حمو اونا هم همیگفتن اژانس بگیر ما بیایم وگرنه نمیتونیم
واسه من فرق نداره هیچ کدوم کمکم نیستن
یا الان که اسبابمو جمع کردم دوبار بهشون با خنده گفتم بیان نوه اتون نگه دارین من وسایلارو جمع کنم هردوتا بهونه گرفتن کار دارن
از مادرشوهرم دلخور نمیشما وقتی مامان خودم این رفتارو داره
کاش منم میتونسم بزرگترین مشکل منم همینه نمیتونم😭😭😭😭
اووووف بهت بگم چیکارا کردم یعنی حال کردم خودممممم
ببین من سال اول تولد پسرم مادر شوهرم فکر میکرد دعوت میشه منم قهر بودم
تا لحظه اخر ببین من نگفتم تولد بگیریم اونم فکر میکرد پسرش بدون مادرش تولد نمیگیره و اصلا اونا نباشن خوش نمی‌گذره

تا روز تولد پسرم گفتم برو براش کیک بخر خودمم پول آماده کرده بودم شوهرم گفت نه خودم بگیرم
زنگ زد مادرش که وسیله تولد بگیره مادرش اول با خنده تلفن رو جواب داد گفت تولد میگیرم برای پسرم و فقط فلانی رو دعوت کردم


مریم مادرش پشت گوشییییی داغ شده بود یعنی صداش قط شد بهش ثابت کردم بدون حضور اونا پسرش می‌تونه خوش باشه
میرم تهران کیک میگیرم برای پسرم روز تولدش ، میگم خانواده ام خریدن اینو دادن اونو دادن 🤪🤪🤪🤪
میگن فقط عاق کردن مختص پدر مادر نیست

فرزند هم می‌تونه خانواده اش رو عاق کنه

و این خیلییییی سنگینه عاق فرزند بشی چون خودت خواستی به دنیا بیاد در برابرش هزاران بار مسئولی
خیلی کار خوبی کردی افرین بهت
حالا شوهرت جَنم داره یعنی حرف بزن هست یا مثل شوهر من لال هستش فقط واسه من زبون داره
نه بابا بلد نیست حرف بزنه ولی اونا منتظرن شوهرم بگه کادو نمیدین اونا بگن مقصر زنته

فقط تونستم ثایت کنم به شوهرم مادرش اتیش بیار و حرف ببر بیاره دیگه مادرش چیزی بگه نمیاد به من بگه می‌دونه من پاره پاره اش میکنم 😆😆😆
من حتی دلم نمیاد هیچ کدومشونو عاق کنم
باورت نمیشه😭😭😭😭 الان که دارم مینویسمم همینطوری گریه میکنم بازدلم نمیاد
تو عاق نمیکنی ولی دلت بشکنه کافیه تا عرش خدا بلرزه
شوهر منم میدونه اونا مقصرن فقط بهم میگه من که نمیتونم بندازمشون دور باید تحمل کنیم
بگو دور ننداز ولی توقع نکن وقتی بهم توهین کنن نگاشون کنم من شخصیت دارم در قبال احترامی که ببینم احترام میزارم
ون لرزش عرش خدارو با چشمم دیدم
میدونم چیکار میکنه با ادم
من چون خودم اینجوری بودم ، شوهرم هرجور با پدر مادرم بود منم با پدر مادرش بودم

می اومدن خونم کمک حال بودن میرفتم خونشون کمک میکردم میخوردن و میرفتن منم همین بودم
خب دیگه پس
بهم میگه باید احترام بزاری بهشون
چه چیزا
من پدرشوهر یه تو حیاطش یه خونه بالا و پاین درست کرده تو روستا
سالی که ازدواج کردم بهم گفت تو برو طبقه بالا زندگی کن طبقه پایین اماده نبود هنوز یعنی قدیم ساخته باسازی نشده طبقه پایین
ولی بالا کاملا اماده اس
منم رفتمو جهیزیه امو چیدم شروع به زندگی کردم
کجا زندگی میکنی
بعد حدود ۱۱ ماه بعدپدرشوهرم یهو ساعت 10 شب بهم زنگ زد
خب
رشت
عع رشت اومدم خیلی شهر خوشگلیه ، یه خیابونش رو رد شدم یاد میدون ولیعصر تهران افتادم یعنی دلم رفت
بدون هیچ فرضی که از قبل داشته باشم کاملا یهوگفت باید تا فردا صبح خونه رو تخلیه کنی اون یکی پسرم باید بیاد زندگی کنه
منو داشتی انگار اب یخ ریختن رو سرم بهش گفتم بابا ادم به مستاجرشم 1 ماه وقت میده تو بهم سه روز مهلت بده حداقل
بعد تلفنو قطع کرد
دنیا دورسرم چرخید نمیدونستم باید چیکار کنم
با همسرم شروع کردم به جمع کردن وسایل
بسم الله چرا به پسرش نگفت
شوهرم ازدواج کرد هیچی نداشت باهم کار کرده بودیم که ماشین برلیانس از کارخونه خریده بودیم
شوهر منم هیچی نداشت صفرشو ما صد کردیم آخرم رفت توی تیم مادرش ضربه زدن به زندگیم
صبح رفتیم نمایشگاه ماشین رو حراج کردیم قیمت ماشینمون ۴۰۰ میلیون بود اون موقع ما ۱۰۰ تومن بخاطر حراج و پول لازمی فروختیم وهمون لحظه با دیدن اولین خونه کرایه اش کردیم و دوباره از صفر شروع کردیم
من اینقدر اون روز که بار بردم‌گریه کردم که نگو ته دل گفتم خدا ازتون هیچ وقت نگذره
حدود یک ماه نشد که برادر شوهرم رفتن تو اون خونه با زنش زندگی کنن که حدود ۱۷ سال ازدواج کردن
که زنشو با دوتا مرد غریبه تو خونه لخت میگیرن
که ابرو ریزی شد که حد نداره
بعد یه طوری ابروش رفت و طلاق و....
وای دختر
همونجا باید جلو چشم پدر شوهرت برای خدا کف می‌زدی
بعد دوماه بهم‌زنگ زدن دختر مارو ببخش مگه چطوری نفرینمون کردی
بگو شما زندگیتون خودش نفرینه نیاز به نفرین من نیست عجب واقعا دم خدا گرم
خدا چندین بار اینجوری بهم نشون داده که حواسش بهم هست ولی باورت نمیشه من هیچ وقت کسی رو نفرین نکردم تو زندگی فقط دلم شکسته
من به خاله شوهرم گفتم روزی بشه خواهرت بابت هر غمی که بهم داد هربار اشک ریخت و دخترش اذیت شد بهش بگو نفرین عروست بود گفتم یعنی لباس سفید می‌پوشم و توی غمشون میرقصم
منم زیاد دیدم خانواده شوهرم ضربه خوردن ولی چه فایده حالیشون نمیشه
منم گفتم من هیچ وقت کسی رو نفرین نکردم و نمیکنم ولی شما دلمو بد شکوندین من تازه عروس بودم با ارزو تو خونه جهاز چیدم حقم نبود بی دلیل نصف شب منو بیرون کنین
مهمونی بودیم مادر شوهرم داشت از محبتاییییییی بی دریغش برای عروس خواهر شوهرش میگفت چجوری محبت میکنن چجوری از کون عروس مردم میخورن مثلا دل منو اب کنه

چنان دستشو با چاقو برید عمیق نبود ولی هی خون می اومد
اخی چقدر اذیت شدی بعد شوهرت میگه بع اینا احترام بذاری ؟؟ یا خود خدا
ادم باید بدونه همیشه یه خدایی اون بالاسرشه
نه بابا اینا میگن هرچی سر عروس آوردیم حقش بوده
دقیقا ، اگه فکر میکنی فقط همین بود😔😔😔
شب یلدای اول زندگیم برای من یلدا نگرفت محل نکردن اصلا مادر شوهرم رفت هووشو دعوت کرد فکر کن کدوم خری این کار رو می‌کنه

طرف اومد نوش جونش ۲۰ میلیون به اینا ضرر زد و خدافظ یعنی دلم خنک شد
هی خدا
إی دخترا خدای ماهم بزرگه ، بهمون یه جوری روزی میرسونه
منم اینقدر دلم گرفته که حد نداره، رفتم موهامو از غصه قیچی کردم😒 دیگه اینو باور ندارم خدا گفته از تو حرکت از من برکت
خاک تو سر ش حقشه
اره بخدا
وای چرا ب موهات چیکار داری دختر
😔😔😔😔🤧
وفتی حالم خیلی بد میشه موهامو قیچی میکنم
به شوهرم گفتم چیزی از زندگی من خرج مادرت کنی از گوشت سگ بهشون حروم تر و نجس تره ایشالا باز هوو بیاد سهم ببره از زندگیش هرچی از من میخورن یکی بیاد از زندگیش بکنه ببره 🤣🤣🤣
چرااااا
چرا اینکارو حالا
👍😂👏👏
ولی مریم اینو از من تجربه بگیر نقطه ضعف بگیر از خانواده شوهرت با همونا اذیتشون کن

من جاهایی بهشون زدم شوهرم خبر نداره
من دونه دونه نقطه ضعف گرفتم وقتی مجبورم جایی باشم کع هستن یعنی حرصشون رو در میارم
وای اینا پر نقطه ضعفن
چون موهامو خیلی دوست دارم واسه عذاب خودم🙁
مادر شوهر من تلاش می‌کرد من کاراشو کنم اون بشینه سروری کنه

سر این دعوا جوری شد می‌رفتیم خونه مادر بزرگ شوهرم دعوت می شدیم اون کار میکرد آشپزی میکرد می برد می آورد جم میکرد من می‌شستم یه گوشه دست به هیچی نمیزدم

بعنی اتیش می‌گرفت
😮😮😮😮
حداقل موهای شوهرت رو قیچی کن
کچله🤣
وای خخخخ
من خواهر شوهرم اینجوریه، تا بهش سلام نکنی اصلا محلت نمیده
الان موهات و درست زدی که فردا بخاطر موهات گریه نکنی ؟
عجب
مهم نیست دیگه درست باشه یا کج، وقتی دلم گرفته هیچی حالمو خوب نمیکنه
چرا دلت گرفتع ؟؟
انگار طلسم شدیم، هر روز داریم میریم زیر قسط و قرض
قبلا شبه جمعه ها پر برکت بود الان شده فقط دلگیر شدن و غمگین بودن 🤣🤣🤣
دیگه خسته شدم
ای بابا
زندگی خیلی سخت شده😒
خیلی زیاد
آهان مریم یه ضد حال دیگه ام به خانواده شوهرم
عید پارسال رفتیم گیلان مادر شوهرم خیلی عاشق ادم پولداراس حالا انگار قرار به این سهم بدن 🤣

هی شوهرم و اصرار کرد برین خونه فلانی برین خونه این خونه اون مثلا فکر کرده من ادم پولدار ندیدم یا مثل خودش عقده دارم

ببین لحظه ای که می‌خواستیم بریم من به شوهرم گفتم من با ماشین پدرت نمیام یا جدا جدا بریم یا نریم من قهرم دلیل نیست دیگه همراهی کنم با پدرت

یعنی بیین چاقو می‌زدی خون اینا در نمی اومد فکر کن باباش یا یع ماشین ما با ماشین خودمون 🤣🤣🤣🤣

سوالات مشابه