Ooma
پرسش (1404/08/01):

خانوما بیاین درد و دل دارم باهاتون.؟شما هم با مادرتون ناسازگاری دارید

سلام دوستان عزیز واقعا اینقد دلم گرفته بود ک خواستم اینجا باهاتون صحبت کنم که کمی از ناراحتیم کم بشه.من و مادرم اصلا اخلاقمون بهم نمیسازه از همون نوجوانی یادمه اون موقع یادم نیست علت چی بود ولی الان علت اینه که مادرم هرچیزی بگم ک یا اشتباه باشه یا بی منظور باشه بهش سریع برمیخوره و دیگه منو ول نمیکنه اینقد کشش میده اینقد در موردش باهام حرف میزنه شاید گاهی ادامو دربیاره تاااا یه دعوای بزرگ بینمون بشه و بعد بازم من مقصرم و بقول خودش من اعصابم ضعیفه.نمیگم بده نه خوبه مهربونه هدیه میده لطف می‌کنه ولی سر کوچکترین چیزی ناراحت میشه و خیلی کشش میده.شده که بعضی وقتا چیزایی رو به روم آورده که قلبم هزار تیکه شده.بخدا هروقت اینجوری می‌کنه قلبم درد میگیره اصلا نمی‌دونم چیکار کنم ارتباطم هم کم کردم ولی بازم هروقت همو ببینیم ناراحتی میشع.یدفعه میبینی حرف چند سال پیش رو که گفتی به روت میاره که یادته فلان موضوع رو اون موقع بهم گفتی فلان کردی بیسان کردی؟شما هم اینجوری میشید؟

اگه شخص دیگه ای بود کلا ارتباطمو قطع میکردم چون با رفتارش آزارم میده.خیلی رفتارهای دگ داره ک وقت نمیشه اینجا گفت.ولی چ کنم مادرم هست تا قهر میکنیم یک ماه میگذره اطرافیان سریع میشن مشاور هم شروع میکنن به قضاوت ک آره مادرته نباید قهر کنی هرچی میگم و رفتاری باهام داره خیلی راحت میگن عب نداره.خیلی وقتا سرمو میکنم تو گوشی ک فقط جواب ندم و تموم کنه میبینم نه اصلا تموم نمیکنه
عزیزم منم مشکلات تو رو دارم با مادرم البته به نحو دیگه تازه من از جانب همسرم و خانواده اش بیشتر تحت فشارم ولی همه کارا و حرفا رو میزارم زیر نمد و گذشت میکنم فقط بخاطر مادر بودن از خدا میترسم که نکنه یوقت سر خودم بیاد
من هنوز مادر نشدم .
من هم تک دخترم هم تک عروس هم مادرم کلنجار میرم هم با مادرشوهرم
همه رو فراموش میکنم چون مطمئنا منم رفتارای بد دارم .
زندگی یعنی همین توانایی تحمل تفاوت ها
به خودت سخت نگیر عزیز بیخیال باش وگرنه نمیتونی دوام بیاری
عزیزم بخدا اینقد گذشت میکنم بعضی وقتا یه حرف کلفت بار آدم می‌کنه باورت نمیشه بغض میکنم ولی یا با خنده یا با حرف ردش میکنم ولی با خودم میگم خدای من مگه میشه یه مادر تا این حد پیشروی کنه تو شکستن دل بچش
می‌دونم آخرش هم باید همیشه گذشت کنم چاره ای ندارم ولی آخرش من میشم یه دیوانه روانی
عزیزم چون مادرت هیچ کاری نمیتونی کنی
جز تحمل کردن گذشت
خیلی رو مخ وقتی طرف مقابل یه بحثی کش میده
من که خودم بشخصه متنفرم از بحث کش دادن و بعضی متاسفانه استادن تو اینکار و با آدم بازی روانی راه میندازم
من اگه جان بودم اصلا وارد بحث نمی‌شدم خیلی رک میگفتم مامان خاطرت خیلی برام عزیز و دوستت دارم ولی من باهات وارد بحث نمیشمم و با یه خداحافظی قضیه رو جمع میکردم
وقتی واسه خودت مرز بندی کنی آدمای اطرافت بیشتر احترام میذارن به خواسته هات
جات بودم
دقیقا خودمون آسیب می‌بینیم ولی چاره ای نیست چون کاری نمیتونیم بکنیم به قول تو غریبه نیست که کلا قطع رابطه کنیم من قبل ازدواج خیلی کلانتر رفتم بعد ازدواج وقتی مشکل پیدا میکردم میگفتم نکنه بخاطر رفتارای من با مادرم اینجور بلا سرم میاد واسه همین از این بعد به خدا گفتم با خودت معامله میکنم در برابر هرکاری که برای بقیه انجام میدم فقط خدا واسم مهمه حتی شده دلم بشکنه
کلنجار
آره واقعا فقط مجبورم تحمل کنم
خیلی کاره بدیه بحث کش دادن چون هرچی کش میدی یه بحث جدید باز میشه
واقعا مادر من استاد کش دادن بحث هست و دقیقا بازی روانی باهام راه میندازه وقتی من منفجر شدم عصبی شدم اون موقع من میشم مقصر ک چرا اینجوری گفتم چرا داد زدم چرا فلان کردم ینی دلم میخواد اون لحظه خودمو ازیجایی پرت کنم پایین از شدت عصبانیت.
وقتی هم ناراحت میشه پا میشه زنگ میزنه به خالم یا می‌ره خونش و قشنگ همه چیو تعریف می‌کنه و قصه رو از جایی ک خودش دوست داره تعریف می‌کنه
عزیزم من هرجور می‌خوام جمع کنم نمیشه ک
ببین اینقد باهام حرف میزنع ادامه میده یهو چیزی میگه ک باز جوابشو بدی ک تا دعوا نشه ول نمیکنه
نمی‌دونم عزیزم مادرت چطوره ولی مادر من اصلا کوتاه نمیاد ببین سرهر چیزی بهش بربخوره دگ تمومه دگ همینجوری حرف میزنه زیر لب زمزمه می‌کنه تا دعوا بشه چند بار جلو شوهرم دعوامون شده بخدا دگ آبرو برام نمونده
منم خیلی هی کوتاه میام میگم عب نداره
ولی یجایی میبینم مثلا ۵ ساعته داریم باهم بحث میکنیم و داره یه حرف تکراری رو هی تکرار می‌کنه و کلا مقاومت می‌کنه در مقابل فهمیدن
تازه بعد از بچه دار شدن با خودت میگی ک چرا مادرت باهات ک بچش هستی اینطوری رفتار می‌کنه چون آدم خودش مادر میشه دوست نداره اخم به چهره بچش بیاد اما مادر من مدام میگه آره فلانی می‌گفت اگه بچه با محبت باشه آدم دوستش داره و رفت و آمد می‌کنه نباشه آدم قیدشو میزنه ینی به در میگه ک دیوار بشنوه
یه جایی خوندم مادر مقدس نیس مادر فقط مادره
پس چون مادره قرار نیس اونم اشتباه نکنه اونم خوب مطلق باشه
مادرم یه انسانه ممکنه از همه دور وریا ادمم اذیت کننده تر باشه
فقط چون مادره نمیشه گفت منزه هست
رک بهش بگو حرفتو
چون مادره میشه بچشو عذاب بده و بچه هم مفه خون بگیره و هیچی نگه بعد بگه چون مادره دیگه
اگه مادره خوب ادم در قبال مادرشوهراهم مسئوله و نباید هیچی بگه چون اونم مادره
خفه
شنیدی میگن تف سربالا ست
خانواده هم همینه همیشه تف سربالاست
منم این مشکلات رو گاهی دارم ولی یه مدل دیگه اشو با مامان و بابام
منم همین مشکلاتو یجور دیگه با خواهرم و مادرم دارم هر سری میرم خونه شون حرف میزنم اعصابمو خرد میکنن با اینکه من اصلا اهل بحث کردن و اینا نیستم ولی خب وقتیم نمیرم شوهرم میگه چرا نمیری
جوری شده اصلا تمایل ندارم برم دیگه خودشم الان با این وضعیت
واقعا درسته
متاسفانه تو کشور ما پدر و مادر رو‌مقدس کردن ولی واقعیت اینه که هر پدر و مادری خوب مطلق و مقدس نیست و هر بلایی سر بچع بیارن میگن پدر و مادرش هستن
دقیقا
هیچ کاری نمیتونم کنم
آره منم همینجوری میشم گاهی نمی‌خوام ارتباط داشته باشم اطرافیان میگن نکن و چرا قهری و برو و...
الان تو این شرایط بگو حال ندارم حالم خوب نیست هورمون هام بهم ریخته
عزیزم ببخشید اینو میگم
ولی مامانت یه آدم خودشیفته و اختلال خودشیفتگی داره و طبیعی نیست
آدم خودشیفته هم هر چی براش توضیح بدی فایده نداره و انرژی خودت از بین می‌ره
فقط رابطه ت کم کن باهاش
یا پیش روانپزشکی ،چیزی ببرید مادرتون
کاملا درک میکنم حرفت
متاسفم عزیزم
مادر خودشیفته سخته
آخه نگار مامانش مشکل خودشیفتگی دارهه
و خودشیفته ها عاشق بحث ،هستن و با عصبانی شدن طرف مقابل احساس قدرت میکنن 🤦
و اصلا گفتگو ،بحث ،دعوا باهاشون فایده نداره
وقتی هم اشتباه از خودشون نقش قربانی بازی میکنن و طرف مقصر میکنن 😑
پس بگو چرا مامان منم از عذاب دادن و بحث کردن باهام لذت میبره پس خودشیفتگی داره . من فکر میکردم از خودخواهیشه
عزیزم پدرت در قید حیاته؟
امکانش هست درسته کسایی که دچار شخصیت خودشیفتگی هستن اینجورین فقط حرف حرف خودشونه حتی به دروغ فقط تو باید تایید کنی و اون دروغ هم باور میکنن انگار راسته.
مادر من در این حد نیست ولی منم مشکلات دیگه ای باهاش دارم .
اینطور که تو میگی واقعاااا خیلی سخته
یکی رو میشناختم همسرش اینجوری بود خودشیفته دوسال بیشتر نتونست دوام بیاره طلاق گرفت ولی کلی داغون شد و اعصابش مشکل پیدا کرد
خوب مشکل از اون مادره که مریضه و باید درمان بشه
فاطمه اونور نمیایی چرا؟من فکر کردم رفتی شهر مامانت
از چیزی دلخوری؟
منم با مامانم راحت نیستم از بچگی همین بود همش نظرش برخلاف منه ..بر خلاف بابام که عاشقشم
دیگه کاری نمیشه کرد
فقط باید بسازی
کمتر رفت امد کنی
کاری کنی دلش برات خیلی تنگ بشه
باهاش رسمی حرف بزنی
دیگه احترامش واجبه
موقع عقد هی سیم جین میکرد کجا میرید کلی اخم و تخم و ترش میشد
داییم میگفت هر چی میگه بگو چشم
کار خودتو بکن‌
جوابم داد.
عزیز تو گوگل سرچ کن واسه شخصیت خودشیفته خیلی راهنماییت میکنه کامل توضیح میده که چطور با این افراد رفتار کنی شاید نتیجه داد به آرامش رسیدی
واااای یاابلفضل انگار مشخصات منو مامانمو گفتی....
لامصب مگ میشه انقدر تشابه
منو مامانمم همینیم
دیگ آبرو جلو شوهرم ندارم
متاسفانه اختلال بدی
از آزار اطرافیان لذت میبرن
کلا در مقابل یه آدم خودشیفته نباید وایستی اگه همسرت ناچاری باید همیشه در کنارش باشی
اگه خانواده باشه فقط دوررری جواب و نادیده گرفتنشون و مرز گذاری باهاشون
با یه ویژگی نمیشه گفت خودشیفتگی
کلی علایم ویژگی دارن
درسته عاشق تایید شدن و توجه اطرافیان هست و دست به هر کاری میزنن بخاطر خواسته شون ،
ایشالا که مادرتون اینطور نیست با یه خصیصه نمیشه گفت طرف خودشیفته
همون خودشیفتگی دز مختلف داره
احتمالاا خیلی شدید بوده میزان خودشیفتگی که نتونسته زندگی کنه
دقیقا باید درمان بشههه
و بدیش این که خودشیفته اصلا نمیپذیرن که مشکل دارن و دنبال درمان برن فقط به اطرافیان آسیب روحی روانی میرسونن
فدات نگار جون که به یادم بودی 😘
اون طوری که فک کنی دلخور نیستم
فقط از دست بانو یکم ناراحت شدم که مهم نیست
تاچ گوشیم خراب شده قسمت بالای گوشیم کار نمیکنه ،اعلان ها هم واسه م خاموش شده تا گوشیم درست نشه نمیتونم تو تاپیک بیام
وگرنه دلم کلی براتون تنگ شده 💖
مامان منم تو نود درصد مخالف نظر من 🤭
ولی خودشیفته نیست ،دوره فکریش ،سنش ،روحیاتش با من اختلاف داره
هیچ وقت باهاش بحث نمیکنم سعی میکنم وقتی میبینمش با دلش راه بیام
و بی اندازه عاشقشم ♥️
عزیزم جات خیلی خالی بود هروقت گوشیت درست شد حتما بیا انشالله هرجا هستی عالی باشی
قربونت گلم
مرسی که به یادم بودی ،حتما