Ooma
پرسش (1404/07/07):

خانوما؟؟ بهترین واکنش چیه؟؟؟؟

سلام اومایی های عزیز.
چون اینجا همه خانوم هستیم گفتم اینجا سوالمو مطرح کنم ببینیم نظر جمع چیه.
ما دوماهی میشه اومدیم خونه جدیدمون. الان اکثر دوست و آشناها میان واسه تبریک خونمون.
تا اینجاش مشکلی نداره یه چیز عادیه ...
خونواده همسرم عادت دارن مهمون ک میاد خونمون با خود مهمون اوناهم میان.
یعنی مثلا زندایی همسرم میخواد بیاد واسه تبریک ، زنگ میزنه خواهرشوهرم میگه بیا بریم خونه فلانی..
بعد خواهرشوهرام و بچه هاشون همه باهم میان.
مهمون یکنفر باشه، خواهرشوهرام و بچه هاشون میشن ۱۰ نفر😐
شمافکرکن تازه قراره مهمونای من شروع کنن به اومدن.
بعد باهربار مهمون من این جمعیت رو نمیتونم تحمل کنم.
تحمل شلوغی یه طرف ، پذیرایی یه طرف.. اصلا نمیتونم .
زایمانم کرده بودم دقیقا همین برنامه بود با هر مهمون از سمت فامیلای همسرم، خواهرشوهرام میومدن خونه و من به مرز انفجار رسیدم....
تازه اونموقع زنگ میزدن به همسرم ک فلانیا دارن میان خونتون ، موز و شیرینی حتما بخرین باشه خونه!!!!
یکی میومد یه هدیه کوچیک میداد ، ما باید یک میلیون خرج میوه و شیرینی و پذیرایی میکردیم.
اصلا یه وضعیتی بود ‌‌..
الانم حس میکنم دقیقا قراره همون کار تکرار بشه.
چون خاله همسرم اصلا به من و همسرم زنگ نزد. ب خواهرشوهرم زنگ زد و اومدن خونمون ..
قرار باشه با خاله و زندایی و زنعمو هربار من این جمعیت رو چطور کنترل کنم؟
چطور رفتارکنم متوجه بشن باید به خودمون زنگ بزنن، یا اگرم زنگ نزدن بیان قدمشون رو چشم. ولی هربار حضور خواهرشوهرام با خونواده خیلی سخته.
درضمن اینو بگم ک خواهرشوهرام خیلی آدمای خوبی هستن یعنی خیلی کمک حال من هستن.
کل اسباب کشی اونا کمکم کردن ، تمیزکاری داشته باشم خیلی کمک میکنن.
فرشامو ، پتو و شستن .. هرچیزی فکرکنید..
ولی نمیدونم اینو چجوری
بخدا وقتی جمعیت رو میبینم و اونطور ک دلم میخواد مهمونی پیش نمیره، اعصابم بهم میریزه دست خودم نیست

سلام عزیزم ب شوهرت بگو با مادرش درمیون بذاره
ب مادر بگه اونم ب دخترا میگه
قربونت برم من که نمی‌دونم چی بگم
بازم خیلی صبور و بزرگواری
من فامیل همسرم اتفاقا خیلی نمی‌خوان کسی بیاد خونمون برعکس من و خانوادم اهل مهمونی و سر زدن زیاد نیستن .‌حالا من برعکسش ناراحت میشم بچم بدنیا اومده بود دوست داشتم دایی شوهرم بیاد خونمون ولی مادر شوهرم گفته بهشون فعلا نرید بچه مریض میشه و فلان
من ناراحت شدم چرا از طرف من حرف زده و اونا هم کمی ناراحت شدن .
اما این مسائل رو شوهرت باید مدیریت کنه و محترمانه بگه
شوهرت اگه از سمت خودش بگه اونا ب دل نمیگیرن،ولی عروس یچی بگه دیگه تا آخر ول نمیخوان کنن
به همسرم گفتم
اصلا گارد نگرفتم. گفتم دست تنهام با دخترمون خیلی سختمه..
گفت خودم میام کمکت میکنم.
چجوری ب خواهرم بگم نیان خونم؟ زشته.
ب مادرش بگه اون انتقال بده😅
شوهرم از اوووون خجالتیاس ک فوق العاده رودروایسی داره ....
ای بابا اینجوری ک خیلی سخت میگذره براتون
گاهی باید رودربایستی رو کنار گذاشت
شما فکرکن من لیوان چایی پذیرایی ۱۲ تایی دارم خیلی دوسشون دارم. گذاشتم هروقت مهمون بیاد بیارم.
وقتی جمعیت زیاد میاد ، لیوان و پیش دستی و همه چی میشه درهم برهم از همه مدل..
من اینو اصلا نمیپسندم😭
میفهممت خیلی بده
من خودم اینجوری دوست ندارم ک با مهمون هی خانواده ی شوهرم پاشن بیان
مثلا یک جعبه شیرینی هست ، میخورن دیگه نمیگن بزاریم واسه مهمون.
خب من وسط پاشم شیرینی رو بردارم؟ یا ازاونا پذیرایی نکنم!
اصلا نمیدونم چرا متوجه نمیشن.
ما باهررربار اومدن یکنفر مهمون باید اندازه یه مهمونی بزرگ خریدکنیم!!!.
این خیلی بده
من تازه ازدواج کرده بودم دانشگاه میرفتم،مادرشوهرمو دختراش هی میومدن شب خونمون تا آخر شبم میموندن، جالب بود وقتاییکه امتحانم داشتم شب قبل از امتحان میومدن منم از داخل حرص میخوردم نمیتونستم درس بخونم با اینکه از شوهرمم میپرسیدن ک من امتحانم کی هست باز شب قبل امتحانم میومدن این شد دیگه شوهرم بهشون گفت و من راحت شدم
اره دیگه شوهرت باید بگه ب مامانش من دستم تنگه اینجوری هربار جمعیت بیاید خونم نمیرسونم، مهمونم یکی دوتا نیس ک،هردفعه یه ایل پاشن باهاشون بیان
وای خیلی سخته درک نشی
آدم از درون میپوکه
دقیقا بخاطرهمین که زیربار کلی قسطیم الان دلم میسوزه واسه همسرم ، ولی اونا اصلا فکرشم نمیکن.
دوبرابر کادویی ک قراره کسی بده ما خرجمون میشه.
نمیدونم چطور بگم چطور بفهمونم
شوهرت باید دست به کار شه
سلام یه مهمونیه کوچیک بگیر دعوت نکن بگو اطلاع بدن تو‌گروه خانوادگی یا مثلا خواهرشوهرت بگه یه روز همه بیان تمام
اره فکر خوبیه اینم،وقتی میبینی دیگه راهی نیست ک بهشون بفهمونی اونجوری نیان،میتونی یه مهمونی کلی بگیری و خودتو یباره راحت کنی
من سر زایمانم همین بود گفتم قراره مهمونی بگیرم هر کی خواست اونموقع تشریف بیاره ‌.هر کی زنگ زده بود برا تبریک و گفته بود میام یا اونایی که میدونستم میان طبق اون یه تخمین از تعداد مهمونا زدم یه تالار گرفتم همه یکجا اومدن رفتن تموم شد
اگه نمیتونی بیجا مهمونی بگیری یبار برا خانواده شوهرت یبارم برا خانواده خودت یه مهمونی کوچیک بگیر تموم شه
ببین گل دختر چندسال میتونی حرص بخوری و مراعات کنی ؟ منم مادر شوهرم حامله بودم هی از خودش مهمون دعوت میکرد خونه من

به طرف می‌گفت پسرم دعوتت کرده به ما می‌گفت فلانی میخواد بیاد خونت

یکی دوبار هم سر خود دختر خواهر شوهرش رو آورد یهو عصبی شدم گفتم شما چرا بدون اطلاع خونه من مهمون میاری من خوشم نمیاد همون شد

برام مهم نبود به شوهرم میگه یا بهش برمیخوره من اعصاب خودم برام مهم تر بود تا زمانی که اول به خودت احترام نذاری و حرص بخوری هی بگم نگم کنی همینه یه بار خودتو بگو تموم کن بره
سلام عزیزم
خانواده شوهر من یه کار خیلی جالبی انجام میدن من واقعا خوشم میاد، اونا ۹۰ درصدشون ازدواج فامیلی ان، اصلا بگم قاطی میکنی چی به چیه، هروقت کسی بچه دار میشه یا خونه جدید میخره اینکارو میکنه:
یه شب شام‌ کللل فامیل رو دعوت میکنه... حدود ۷۰ نفر میشن. یه هزینه ی یباره شام و شیرینی و میوه میده و تمام. ‌و خب چون توی هزینه افتاده کادوی خوبی هم میبرن بقیه
ببین مهمون بعد شام بیاد مثلا ۵۰۰ بیاره، همون شیرینی و میوه ش کلی هزینه س وقتی که مهمون تکراری هم زیاد داری

یهو همه رو دعوت کن. خواهرشوهرات هم که میگی خوبن و کمکت میکنن، شامو برنج و مرغ بگو درست کنن برات که از بیرون هم نگیری. تمام میشه میره
کادویی هم که میارن قطعا بیشتر از کادوی یه عصر اومدن هست

هرچند که قطعا هزینه ت بیشتر از کادوهات میشه، اما اونطوری خورد خورد هم بیان بازم یه عالمه هزینه ت میشه، تازه هر روزم باید منتظر باشی کسی میاد با بچه کوچیک سخته. اینطور یباره تموم میشه میره
بشین فکر کن برعکس بود همونا بهت رو میدادن بری خونشون ؟؟ مردا حرف نمیزنن هزاری هم حق با زنشون باشه حرف نمیزنن

اره اگه خانواده تو بودن شب اول صداش در می اومد خانواده خودش هستن هیچی نمیگه

ببین تو هم زن اون خونه ای اگه فقط به اسم خونه پسرشون و برادرشون میان پس خودشون بپزن بیارن بذارن جم کنن اگه عروس رو هم جز فامیل حساب می‌کنن پس باید بدونن اون خونه یه زنی هم داره

ممکنه مریض باشه بی حوصله باشه خسته باشه اینو به شوهرت هم بگو
سلام... اتفاقا سمت ما هم همین رسمه که چه خونه نویی یه نوزاد یه شام کلی میدیم همه میان میخورن میرن دیگه خرجمون یباره... منم رفتم خونه جدیدم باردار بودم ماهای آخرم بود صبر کردم زایمان که کردم یهو همه رو بعد از ختنه سورون پسرم خونم شام دادم اومدن کادو دادن هم به خونه نویی هم به قدم نورسیده 😂 دیگه قال قضیه کنده شد
خواهرشوهرای خواهرم زیادن کلا ۸ تان دیگه این ۸ تا هرکدوم سه تا بچه و با شوهراشون حساب کن... برادر زادم که به دنیا اومد قرار بود هربار دوتا سه تا بیان شام یا ناهار دیگه مامانم همه رو دعوت کرد یه شام داد اومدن خوردن کادوشونو دادن رفتن دیگه نیومدن😂
سلام
به نظرم یه شب یه مهمونی کلی بگیر و کل طایفه رو دعوت کن
آفرین ماهم دقیقا همینکارو میکنیم
اصلا مهمونی کوچیک و تعداد کم نداریم ، همیشه هر مناسبتی بشه یکبار شام میدیم و همه هستیم
😘😘
ایده خوبی بود بچه ها
ولی متاسفانه ما الان موقعیت دعوت کردنشون رو نداریم ، کلا ۲ماهه مستقر شدیم خونمون.
هنوز خیلی چیزا سرجاش نیست.
و اینکه خونواده همسر اصلا صبرنکردن ، الان یکهفتس دارن میان یکی یکی .....
https://chat.whatsapp.com/B9pXDtzctoQHNSXYz75mwB?mode=ems_copy_tگروه وات دورهمی مادران باردار
دوستان ایده ی خوبی دادین ولی به شرطی که جا افتاده باشه براتون ، یا تو فامیل مرسوم باشه بین همه، برای طایفه ی خود من که اگه اینکارو انجام بدم همه بدشون میاد و میگن که داره پز خونه جدیدشو میده ، باید بزاری به میل خودشون هرموقع دلشون کشید بیان، و خود من به شخصه هر کس از فامیلای مامانم مهمونم باشه باید مادرم اینا رو صدا کنم ، یا اگه از فامیلای همسر کسی بخاد بیاد کل خانواده همسرم رو دعوت میکنم ، چون احساس غریبی میکنم تنها باشم ، جدا از اون خب رفت و آمد داریم ، همونجوری که میریم باید دعوت کنیم دیگه ، صاحب تاپیک شما مگه خونه خواهرشوهرات نمیری؟
دهنت سرویس با ی تیر س نشون زدیا
منم شرایط شما رو دارم
خونه نو کردیم نی نی هم ک توراهه همه رو یکی کنم
ولی فاصله خیلی زیاد میشه تا بچه بیاد
عزیزم قرار نیس تک تک زنگ بزنین دعوت کنین مثلا مامانت پیش خاله هات میگه عمه های دخترم میخوان برم خونه نویی گفتن همه باهم میایم که سختش نشه مام گفتیم هرکی دلش خواس اونروز بیاد پیش عمه هام هم برعکس بگه یه همچین. چیزی نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه
بعدشم اگه رسم ندارین شما اولین نفر باشین جاش بندازین چه اشکالی داره؟
حتی اگه عمه ها یبار بیان خاله ها یبار بار از تک تکی بهتره
میتونین قرض کنین بعد مهمونی با پولی که جم شد قزضارو بدین
یه نفر یه نفر خیلی هزینه زیاد میشه مجبوری برا هر یه نفر کلی میوه شیرینی بخری ولی تو مهمونی به تعداد حساب میشه هزینه هیئت همراهم که هرسری میان میمونه تو جیبت
اتفاقا بشنون کسای دیگه ای میخان بیان فوری میگن پس ما یه روز دیگه میایم ، میگم که جا نیفتاده اصلا ، خودمم موافق نیستم همه یه روز بیان ، اونجوری شلوغ میشه و نمیشه خوب رسیدگی کرد ، جدا جدا بیان راحت ترم ، از طرفی هم چون رفت و آمد داریم ناراحتم نمیشم خانواده شوهرمم هر سری بیان کمکم
خودتون دوست دارین اون بحثش جداس
بعد جمعیت ب اون زیادی چطور توی خونه آپارتمانی دعوت شن؟
اگرم بخوای تالار یا سالن بگیری ک اصلا ارزش نداره
اتفاق بزرگی نیوفتاده ک بخوایم اینقدر هزینه سالن و دعوتی بدیم ...
به قول شما سمت ما مرسوم اینه ک تک ب تک میرن خونه نویی.
شام فقط واسه خونواده دوطرفه.
یعنی فامیل درجه یک خودم و همسرم.
ک مثلا خونواده من ۳نفره,
خونواده همسرم ۲۰ نفر .
اینارو ی شب دعوت میکنیم واسه شام
حتی شام هم مادرشوهرم گفت خودمون میپزیم غروب میاریم خونت ک واسه شام آماده باشه. اصلا نمیخواد شما کاری کنین.
درکشون بالاس واسه این چیزا ....
ولی توی این ی مورد نمیدونم چرا اینجوری میکنن .
اره خودم اینجوری راضی ترم ، هم اینکه اخه مثلا عمه ی خودم با خاله هام جور نیستن ، یا مثلا عمو عمه ی شوهرم با خاله داییاش خیلی متفاوتن ، اصلا نمیشه باهم گفت ، هر کی موقعیت داشت خودش میاد دیگه
جمعیت؟دوستای دیگه گفتن دسته جمعی بگین ، من مخالفم همه رو باهم دعوت کنی تو فامیلای منکه این حرکت برای خونه نویی قفله ، من تک تک موافق ترم ، خانواده شوهرم کلا یازده نفرن ، خانواده خودم سه نفر ، بیشترم بودن مشکلی نداشتم چون به کمکشون نیاز دارک هم اینکه اونا نباشن احساس غریبی و دست تنهایی میکنم در برابر مهمونا
دیگه به نظر من جنبه های مثبتشو ببین ، همین که اینقدر درک و کمک دارن ، نگاه به حاشیه های بدش نکن ، از نظر هزینه هم وقتی شوهرت مشکلی نداره بنظر من غصشو نخور بزار خودش بارشو به دوش بکشه ، منم بودم نمیتونستم به کسی بگم خونه ما نیا چه بسا خواهرم
به نظرم فقط به شوهرت بگو به مامانش بگه ما از لحاظ مالی الان یکم اوضاعمون خوب نیست
هزینه هارو بگه که خواهرشوهرات هر دفعه میان اذیت میشه
خود مادرشوهرت به دختراش تذکر میده تموم میشه می‌ره
سلام من شزایطم مثل شماست فقط یه خوبی داره همشون مجردن😅😅😅
تنها راهش همون مهمونی یه باره هس که دوستان گفتن.
ما معمولا اینجور مواقع هر کس که میخواد بره به مادرشوهر و مادر میسپارن روزی که میخواین برین به ماهم خبر بدین. و اون روز که قرار میشه همه جمع شن و مهمونی بدیم به کسایی که از قبل گفتن خبر میدیم و میریم.
اگرم کسی بنا به هردلیلی مونده بعدا با مادرشوهری مادری خواهری میاد. نه دیگه کل طایفه جمع شن با مهمون بیان.
الانم تنها راه چاره اینه به صورت غیرمستقیم بگین. بگین اینجوری تکی اذیت میشیم میخوایم یه روز بگیم بیان. مادرجان لطفا هرکی گفت بگین قراره یه روز همه باهم برن.
و رسم اینم داریم که اگر کسی برای اولین بار بیاد از فامیل شوهر، به مادرشوهر هم زنگ میزنیم به رسم احترام بیاد
سلام گلم بنظرم این وظیفه مادر شوهرته .توی فرهنگ ما هر کسی احترام میگذاره مثلا مادر شوهرم به اقوامش حالا برای خونه نو خریدن .زایمان و ..... یه زمانی رو مشخص میکنه زنگ میزنه که فلان روز میخواییم بریم خونه عروسم یا ..... اینطوری همه با هم جمع میشن و میان .
توی این مسئله اگه میبینی شوهرت رودربایستی داره و مادر شوهرت با جنبه است .زنگ بزن بگو مادر چون تازه اسباب کشی کردیم و ...... نمیتونم تک تک از مهمونا پذیرایی کنم اسم دختراش رو نیار خواهش میکنم اگه مقدوره اونایی که خودتون صلاح میدونید که میخوان بیان بما سر بزنند یک روز رو مشخص کنید باهاشون هماهنگ کنید که همگی با هم بیایید .بگو با بچه کوچیک واقعا اذیت میشم بخوام جدا پذیرایی کنم.....
ایده خوبی بود
طرز بیان هم خوب بود
مرسی عزیزم
ممنون از راهنمایی
خواهش میکنم گلم انشاالله مشکلات همه بر طرف بشه 🤲🤲
بعد بیا بگو آخرش چی شد😃