Ooma
پرسش (1404/05/07):

رابطه با پدرو مادری ک‌نه حالتو میپرسه نه قدردان‌زحماتت هست حکمش چیه ؟

ده روز پیش رفته بودم خونشون خواهرمم اومد از شانس من (با خواهر بزرگم سر جریان قهر با شوهرش ک لنگ منو وسط کشیدن کلا ۲ ساله قهرم) منم تا دیدم این اومد بلندکردم زود اومدم خونمون.باشوهرمم تو ماشین دعوا بش گفتم چرا سلام بش کردی مگ نمیدونی چطور زنتو خرد و کوچیک کردن تو جلسه.اونم گفت خودش اول سلام‌کرد منم جواب دادم. خلاصه یکهفته باشوهرم تو خونه قهر بودم سر اون خواهر کثافطم. حالا ازون روز ن پدرم ن مادرم زنگی بم‌نمیزنن حالمو بپرسن نمیگن مثلا این دختره حاملست شاید حالش بد باشه. خواهروبرادرام هرچی زنگ یزنن جوابشونو نمیدم میگن اگ‌دلتون تنگ‌شده بیاید خونم.
کلا خانوادم خیلی نمک نشناس و قدرنشناسن . طبقه پایین مادرشوهرمم خو کلا ۲ ماهه یه زنگی نزده ببینه زندم یا مرده منم زنگ نمیزنم پایینم نمیرم....بعضی وقتا چ گناهی کردم ک اینجوری باید تک و تنها و بی کس باشم

کلا خرحمالی و زحماتتشون‌گردن منوشوهرمه اما بقیه انگار پیششون عزیزترن
والا
دیگ‌خسته شدم ازشون
ایکاش میشد برای همیشه ازشون بکنم و ببرم
برا یه سلام یه هفته با شوهرت قهر بودی؟؟خب توام رفتار عین پدر و مادرته دیگه
یکم سخت نگرفتی؟؟
جواب خواهر برادرتو چرا نمیدی؟
حالا من تعجبم اینه خانواده خودت بد هستن
خانواده شوهرتم بدن؟
چرا همش آدمای بد سراغ شما اومدن؟
دوست عزیز بهتره یکم نگاهتون به زندگی و اطرافیان تغییر بدید و مثبت تر به قضایا نگاه کنین
ما که نمیدونیم چ اتفاقاتی بین شما و خانواده هاتون افتاده اما آدم تا ابد ک نمیتونه قهر باشه یا سلام نکنه یا هرچیزی بالاخره باید این دوری یه روز تمون بشه الان مادر و پدرت بد
جواب خواهر برادرها تو لا اقل بده
شاید اونا رو مامان بابات فرستاده ک از تو حالی بپرسن با همه قطع رابطه نکن بخاطر بچه هات اونا چ گناهی کردن
اون خودش با من قهر کرده بود تو ماشین کلی بدو بیراه نثارم کرد
جوابشونو دادم اونا انتظار دارن من همش بدوام برم سر بزنم زورشون میان بیان یه سر بزنن
داستان هرچیم ک بود با خواهرت قهر بودی بین خودتون بود اشتباه کردی ب شوهرت گفتی چرا جواب سلامشو دادی این کارت ینی بیا ب خانوادم بی احترامی کن
تو هر روزی باشه دوباره با خواهرت خوب میشی اینجوری فقط دیده شوهرتو نسبت ب خانوادت بد میکنی
هر مشکلی داری شوهرتو دخالت نده ، کاره شوهرت اشتباه نبود واقعا
خیالت راحت خواهرم کاری کرده ک خودم و شوهرم هیچ کل فامیل هم دیگ چشم دیدن خودشو شوهرش ندارن از بس آدمای مزخرفی ان
شوهرم باید پشت منو بگیره
وقتی همه جا شخصیت زنشو خرد کردن چرا میره بشون محل میده؟
عزیزم جوابش پیش خودتونه که چرا هی زنشو خورد میکنن ما که تو خانوادت نیستیم ببینیم چرا با بقیه خوبن و با شما نیستن
اینو فقط خودتون میتونین جواب بدین
ما فقط طبق حرفی که تو این تاپیک زدی نظر دادیم
صدبارم این تاپیکو بخونم اشتباهی از شوهرت نمیبینم فقط میبینم ک بزرگیشو رسونده جواب سلامو داده این نشون میده آدمه متواضعی هستن
عزیزم من نمیدونم چه اتفاقی افتاده
اما خودم بی مهری زیاد دیدم خیلی زیاد
از هر دو طرف شاید کسی تجربه نکرده باشه نتونه درک کنه
اما میدونی دیگه هیچ کدومشون نمیتونن ناراحتم کنن
میدونی چرا؟ چون عمیقا قلبم شکست و از یه جایی از هیچ کس توقعی نداریم. حتی توقعهای کوچیک
هیچی برامون بعید نیس. انتظار هر چیزی رو داریم و هیچی شو که مون نمیکنه. میتونیم باهاشون بسازیم. چون دیگه هیچی برامون مهم نیس.
حالا میبینی یه نفر خانوادش خیلی حامی هس. ممکنه اون هیچوقت درک نکنه. اما ما همینیم و جز خودمون چیزی رو نمیتونیم عوض کنیم.
پس با خودت و اطرافیانت نجنگ
اگ یه جواب سلام باعث میشه یه هفته با همسرت قهر باشی ارتباطتو با بقیه قطع کن تا زندگی با همسرت تلخ نشه
زنشو یکبار خرد کردن نه هربار.
اونم تو جلسه طلاق خواهرم ک اومدم دلسوزی کردم براش و پشتش دراومدم ولی اون جوابمو با بدی داد و حتی باعث سکته برادرمم شد اون شب
من حس میکنم مشکل اصلی خودتی توقعت از همه بالاست
قطع ارتباط برا همین روزاس خب
یبار قهر و یه عمر راحت
با آدمای سمی قطع کردم خیلی وقته
توقعم بالاست ک مادرشوهره زنگ بزنه حالمو بپرسه ک میدونه من حالم بده و حاملگی های مزخرفی دارم....حتی نمیاد یه سرم بزنه
ن خونه من میاد ن خونه جاریم
ولی میره خونه دختراش ک تو همین شهرن شب میمونه!!!!
پس دلیلی نداره حرص بخوری و بچه ی تو شکمتو اذیت نکنی ولی تو بدترین شرایطتم از همسرت نخواه تو روی خانوادت در بیاد سعی کن خودت از خودت دفاع کنی
خواهشا یکطرفه قضاوت نکنید
با همسرم بحث کردم ک همه رو با هم قاطی کردو بدوبیراه گفت تو ماشین اونجا من پشت خانواده سمی خودم باز دراومدم....نزاشتم بیشتر ازین جلو بره
شوهره ادم هرچیم خوب باشه بازم یه روزی منتشو سر آدم میذاره ک خانوادت فلان کردن و این حرفا
پ نمیگه.....
تا خانوادم چندروزی زنگ نزنن میگ ها چیشده چرا مامانت زنگ نمیزنه حالتو بپرسه
ببین برات مثال میزنم ببین رفتار خودت چه فرقی داره با بقیه
مثلا من تو خانواده مون ادمی نیستم اگه از دست کسی ناراحت شم بدووم پیش مامانم گلایه کنم.

طبیعتا وقتی مشکلی پیش بیاد مامانم بیشتر هوای اونی رو داره رفته پیشش حرف زده و گلایه کرده تا مثلا بیشتر ناراحت نشه. اما منو فک میکنه ناراحت نمیشم.

من سالها این روالم بوده الانم نمیتونم این کارو کنم. خوشم نمیاد برام بچه بازیه.
پس یاد گرفتم وقتی مامانم طرف یکی دیگه رو میگیره یا حتی خانواده شوهرم برام مهم نباشه. چون ادنا فک میکنن ما راحت خودمون مشکلاتمونو حل میکنیم و از پسش برمیاییم. در صورتیکه اصلا اینجور نیس و ما هم خیلی ناراحت میشیم.
سحرجان الویتت بچه ی تو شکمت باشه حرص خوردنت کاری حل نمیکنه فقط تو طفلو عذاب میده
من انقدر حذف کردم ک الان دیگ باشوهرمو بچم تنها شدیم و کسی دورمون نیست.
نمیدونم آدمای اطراف ما اینطورین یا بقیه هم همین مشکلاتو دارن
ذات نوددرصد همینه انگار نبرد دارن با خانواده ها
خب منم از بس خودمو قوی نشون دادم اونام دیگ فکر میکنن من دیگ خیالم‌نیست و شدم ضد گلوله . اونیکه براشون کار انجام نمیده و سربشون نمیزنه پیششون عزیزتره انگار
عزیزم مادرشوهر منم طبقه پایینمه بهم زنگ ک نمیزنه هیچ سرم‌نمیزنه بهم تازه تا ۳ ماه اول و ویار حاملگی مزخرف برا خودش و پسرش غذا هم درست میکردم‌میفرستادم
یه سریع چیزا یه رفتارا همه جاییه ولی خب مهم اینه زیادی گارد نگیریم
مثلا خودم یچی میره هی تو ذهنم حرف میزنم مث خوره میوفته ب جونم ک چرا همون لحظه جواب ندادم ولی بعدش یادم میره
ولی همش پیش خودم میگم میگ چقد میخوام طرفو ببینم ک بحث کنم خودمو خسته کنم
یا اینک کلا آدم حساب نمیکنم و خشک رفتار میکنم
قبلنا برا یه حرف خیییلی حرص میخوردم ولی الان دیگ برام مهم نیس فقط میگم انقد بگن جونشون دربیاد من ک گوش نمیدم
همین خواهرم ک الان پاش باز شده خونه بابام دوسال پیش شوهر کثافطش زد پدرمو مادرمو داداش مریضمو خود زنشو زد ماهم رفتیم شکایت ک مث سگ ترسید اومد زنشو برداشت برد رفت. الان خانوادم انگار عین خیالشون نیست ک این دختره چیکار باشون کرده.
خواهره چیکار کرد ؟ رفت بلندشد سرخونه زندگیش
عزیزمممممم بیخیال شو
اصلا فک کن از تو خوشش نمیاد بهت سر نمیزنه
مگه مهمه؟
تو دیگه خیلی ساده ای
خیلیا ارزوی همچین مادرشوهری رو دارن😂
ن بحثم کلی بود
تو فکر اینم چرا آدما اینجور شدن چرا سرد شدن نسبت ب روابط
انگار مااااسته
جفتش بشینی تا باهاش حرف نزنی بحثو باز نکنی حرفی باهات نمیزنه
انقدر بدم میاد
بخدا باید از خدات باشه ک بنده ی نظر کرده ی خدایی تو این مورد
حالایه سوال توچقدر برامادرشوهرت هستی وچکارمیکنی اکثراخب عروسیم ومیدونیم خانواده ی شوهرحساب شده کارمیکنن
خانواده شوهرمم کلا اطرافمن همسایه ایم خواهرشوهر و برادرشوهر میان خونم بهم ریخته اس یا من یکم‌خوشخوابم میان بحثو میکشونن ک اره ما تو خونه همش درحال سابیدنیم همش ب شوهر بچمون میرسیم ما نمیتونیم تا ساعت ۱۰ صب بخوابیم خوشحال بعصیا ک‌میتونن من‌کلا ب تخممن
چون زندگیا فرق کرده
چون ادما خود خواه شدن
قدیما معیارهای زندگی چیز دیگه بود
میدونم سخته.
بخدا من حامله شدم هیچ کس از خانواده همسرم جز مادرشوهرم زنگ نزد تبریک بگه.
بچم مرد بازم کسی زنگ زد.
خانواده خودمم تنها روونه م کردن رفتم بچه مو خاک کردم.
من از کسی توقعی ندارم.فقط برات گفتم که بدونی
زندگی همینه
بحث سادگی نیست بحث اینه از هر قضیه برا خودم کوه ناراحتی و توقع درست نمیکنم زندگی رو بکام خودم زهر کنم آدم با اینچیزا پیر میشه خودمو پیر کنم اعصاب خودمو خراب کنم ک مثلا فلانی فلان کارو بامن کرده؟ اتفاقا من آدمیمم ک در لحظه جواب نمیدم و نشخوار فکری میکردم اما الان دیگه ن اونجوری نیستم
ینی واقعا الان همه شما یه هفته منتظر میمونین مادر پدرتون زنگتون بزنه
خیلیییی داری سخت میگیری
مامانه سلین باید از خداش باشه مادرشوهرش اینجوریه
یعنی تو میگی نباید سراغ بچشونو بگیرن؟
منکه از خدامه زنگ‌نزنن🤣
زنگ نزنن میرم دستشونم ماچ میکنم 🤣
خب زیادی تفریطه....خوبم نیست اینطوری نسبت ب اطرافیان بی محلی کنی
من از اول احساس کردم وظیفه منه
من باید شراغشونو بگیرم
ببین مادر پدر یا خواهر دوست و همسایه نیس که دعوا کنی کلا حذفشون کنی
ن کی گفته اونام وظیفشونه سراغ بگیرن مث مادرشوهرم ک هر هفته خونه دختراشه
من تا ۸۰ درصد حذفشون کردم
منم کلا این حسو بهشون دادم هم ب مادرپدر خودم هم به مادرپدر شوهرم ک من کوچکم وظیفمه ازتون خبر بگیرم اگر ی وقت خبر نگرفتم مشغله داشتم
الان مامان خودم هروووووز زنگ‌میزنه الان ک‌حامله ام روزی دوبار سه بار حتی ولی مادرشوهرم ن اصلا زنگ‌نمیزنه نمیاد بالا هم میگه تو بیا
منم میرم‌پایین سر میزنم خیلی شیک مجلسی میام‌بالا 🤣
بیاد خونم همش میخاد بگه اینجا خونه ات کثیفه اینجا خاکه اونجا اینه
ول کن مگه سرم خرابه🤣
مامان سلین حس میکنم یه ری حرفات بخاطر بارداری و فشار روحی هست که داری
عزیزم سعی کن خودتو تصور کنی و بچتو
بقیه رو اون دور دورا و اطراف

و بفهمی اولویت ارامش توعه
ولی من میفهمم چی میگی
هرچه هم بگن مقصری و نباید پا میشدی میومدی اما تو الان تو شرایطی هستی که باید حالتو بپرسن
خودت با خودت روراست نیستی ته دلت نمیخوای کسی به خانوادت بی احترامی کنه ولی چون ناراحت شدی از جواب سلام شوهرت برخلاف میل خودت بهش گفتی باید بی احترامی میکردی
اول بشین با خودت فکر کن چی درسته چی درست نیست
تا چقد دخالت از سمت شوهرت مجازه
ایا اجازه میدی ک هروقت خواست توهین کنه
ایا اجازه میده اگ حتی ۱۰ سال دیگ اشتی کردی بازم شوهرت ب خانوادت بی احترامی کنه
من بهت حق میدم که ناراحت باشی از خانواده خودت و همسرت که بهت سر نمیزنن
ولی قطع ارتباط کلی راهش نیست
من مادرشوهرت نمیدونم چطوره ولی ببین اگ مثلا تو بهش زنگ بزنی حالش بپرسی چندبار ایا اونم بعدش زنگ میزنه یا نه
اگ ازش بخوای برات غذایی درست کنه بفرسته ایا انجام میده یا نه
چندبار امتحان کن اگ واقعا بی احترامی دیدی و اهمیت نداد بعد قطع ارتباط کن
وگرنه اونم پیش خودش میگه من بزرگترم چرا نباید یبار سراغم بگیره
اگ دیدی واقعا ادم خوبی نیست بعد کنار بزار
ولی سعی کن توقع از کسی نداشته باش اینجوری راحت‌تر میتونی زندگی کنی
بارداری اونم با یه بچه کوچیک واقعا سخته میدونم و میدونم ادم به محبت اطرافیان نیاز داره دلگرم میشه حتی اگ شده یه آبی بدن دست ادم بازم جای شکرش باقی
ولی تو رفتار خودت یه تجدید نظر بکن ببین اگ تو مهربونتر رفتار کنی ( من نمیدونم چطور تا الان رفتار کردی ) ببین ایا هنوزم رفتار بد خودش رو داره
بعضیا واقعا با محبت جذب میشن
اگ تا حالا محبتی نکردی تو پیش قدم بشو برا بهبود رابطه
و اینک هروقت میخوای ب خانوادت سر بزنی از قبل زنگ بزن ببین کی اونجاست ایا کسی قراره بیاد یا نه
من با اینک با هیچ کسی مشکلی ندارم ولی چون خونه پدرم شلوغ بشه خوشم نمیاد همیشه زنگ میزنم اگ کسی بود بهانه رو میزارم ک برا احوالپرسی زنگ زدم اگ کسی نبود میرم یه سر میزنم
انقدر خسیسه ک نگم برات بعد تو میگی برام غذا بفرسته تو اون سه ماه اول داشتم از گشنگی و بی غذایی ک شوهرم از بیرون همش غذا میگرفت
منم اشتباه کردم باید همینکارو میکردم
حدس می‌زنم ادم حساسی هستی ک از هر رفتار کسی بدت میاد زود کنار میزاری
چون دو تا بچه داری باید بیشتر سنجیده رفتار کنی و بچها تو محیط قهر و کینه بزرگ نشن
و درنهایت اگ شرایطش داری یه تراپی حتما برو
بابا کلا ب این عروس بزرگشم ک جفت منه هم ن سر میزنه ن کاری داره فقط دختراش براش مهمه
چه بهتر میخوایش چیکار حرص بده والا
حساسم نباشی وقتی تو هین و بی احترامی و بی محلی و سردی ببینی انتظار داری چطور باشم؟
خب شوهرت یه بسته مرغ یه مقدار برنج ببره بهش بده ک برات درست کنه
درست نکردم بزار شوهرت متوجه بشه ک اون چجوره
تو ازش بخواه اگ واقعا انجام نداد دیگ برات مهم نباشه
میدونم سخته ولی باید تمرین کنی بی اهمیت بشی
بلاخره اونم یه روز مریض میشه نیاز پیدا میکنه
اگ نگی و اونم درست نکنه پس فردا اون مریض شد ازت انتظار دارن بالا سرشی ازش مواظبت کنی
تو ازش بخواه انجام نداد شوهرت متوجه بشه بعدا تو هم میتونی بگی نمیتونم وقت ندارم
سلام عزیزم خدا خیلی دوست داره که نمیخاد منت کسی رو سرت باشه، خدا یار بی کسا هست چع بهتر هیچکس دورت نیست که خدا هواتو داشته باشه
خب بعضیا واقعا تفاوت قائل میشن
بی تفاوت شو نسبت بهش به خودت آرامش امشب بده
دقیقا رسمش همینه هرچی زحمتا به گردن تو باشه و دلسوز تر خانوادت باشی طلبکار ترن، و همون بچهای سرتق و سنگ دل عزیزترن
من درکت میکنم وقتی نمیان ازت سر بزنن توهم خودتو کوچیک نکن
باید خودت برخورد کنی با اون طرف اگ خانواده شوهرت باشه بزار شوهرت بیاد وسط
ولی از شوهرت نخواه ب خانوادت بی احترامی کنه
الان ناراحتی اینجوری میگی بعدا ک رابطتون خوب شد دید همسرت بد باشه نسبت بهشون بعد موقعش ک بیای با همسرت مقابله کنی ک چرا بد رفتار میکنی
اینو موافقم، شوهرتو کلا قاطی مسائل خودتو خانوادت نکنی بهتره
چیکار کردی خونریزیت بند اومد؟
بین من و خانوادم مسائل و مشکلات زیاد پیش میاد ولی من اصلا با پدر و مادرم قطع رابطه نمیکنم
و بیش از حد هم اونا وارد حریم زندگیم نمیکنم.
و مشکلی هم باشه شوهرم دخالت نمیدم.
دوست عزیز ...تو ک شوهرت خوبه ‌جوابه خواهرت میده .قدرشو بدون ..و از همه مهم تر پدر مادر ...هرچی بد باشن ‌‌‌‌‌..بازم پدر مادرن .اینو از منی ک پدر ندارم .و شوهرم نمیزاره برم خونه مادرم .ک مادرمو ببینم یا حداقل سر خا‌ک بابام برم .بشنو ..
شوهر گیر میاد .
خواهر گیر میاد .
ولی پدر مادر هیچ وقت گیر نمیاد ...انشالله هزار سال سایشون بالا سرتون باشه ..ولی روزی .ب این حرفم میرسی .ک یکیشون نباشه ..
شما خیلی بنظرم اشتباه کردی
اول شوهرت دخالت دادی.
دوم بیش از حد گذاشتی تو زندگیت. باشن و باعث آزارت بشن.
هر چیزی یه حد و حدودی داره
با اینحال شرایط تو هم خوب نیس.
من هفته ای دو سه بار میگم مامانم بیاد غذا بپزه. اصلا حال ندارم.
مخصوصا دخترمم کوچک
من خودم اگه کسی ازارم میده رابطمو خیلی خیلی باهاش محدود میکنم

تا ی حدی از پیاماتو خوندم متوجه شدم و درکت کردم که چه حسی داری

ولی واقعا تو این زمونه باید همه تلاشمونو کنیم تا به این نتیجه برسیم ماتنهاییم اساسا
خودمونیم و خدا

خانواده و همه میتونن برنجونن تورو و نادیدت بگیرن
فقط خداست که همیشه پیشمونه
شوهرم کامل اشراف داره ب اخلاق خانوادش واسه همین میگه هرکاری داری بگو خودم انجام میدم واست
به نظرمن طبیعیه که بیشتر بادخترش باشه چون ما عروسیم هیچ وقت مثل دختر نمیشیم برا مادر شوهر
مادرشوهر من دختر نداره نزدیک همم هستیم ولی نه زنگ میزنه نه چیزی دوهفته یبارم همه ی پسرا میریم خونشون همین
اینجوری خیلی خوبه ک
زندگی هاتون جداس راحتین
اگه واقعا از زندگیت دورن
اونا وارد حریم و زندگیت نکن
9 ماه تموم میشه
از همون بیرون غذا بگیر.
آدم تو خونه خودش گشنه هم بمونه بهتر از اینه ک همش جنجال داشته باشه
بهتر
بزار از زندگیت دور باشن. خیلی ها از خداشونه خانواده شوهر اصلا کاری ب کارشون نداشته باشن.
تو دلت میخواد هر لحظه نشسته باشن جلوت
عجب
اینکه ب اونا با حال بد خودت غذا درست کنی
اتفاقا خیلی هم سادگیه
بخدا خیلی توقعت بالاس
اونا دختراشن
تو عروسی
همین ک کاری ب کارت نداره خدات شکرکن
حالا اگر میومدم میگفتی تو این حال و روز من میاد من باید پذیرایی کنم و بی فکرن
توروخدا یکم دوطرفه فکر کنید سر چیزی واسه خودتون ناراحتی درست نکنید عزیزم
بعضی وقتاهمه علیه ادم میشن ولشون کن اهمیت نده و اعصاب خودتوخوردنکن هرجورباهات رفتارکردن همونجوررفتارکن
خودت داری این اجازه رو میدی
وقتی حرف خانواده ات و میزنی داری میگی من کسی و ندارم و اونا بدن پس طرف هم اجازه میده ب خودش ک اونم بدشونو بگه
مادرشوهرتم بزارانقدربره خونه دختراش بمونه تااخرداماد دستشوبگیره پرتش کنه بیرون چیکارداری ولش کن🥰
عه اشتباه شد منظورم استیکرخنده بود😅😅😅
حرص نخور تو این وضعیت حساسم هستی .
هرکی سراغتو گرفت احترام بزار ،نگرفتم باز احترام بزار بگذر ولی خب براشون ۱۰۰ نباش دیگه اگر قدر نمیدونن.
بازم خوبه شوهرت طرفت هست
خیلی
سلام گلم خونریزیم اره ولی لکه بینی همچنان هست و امروز قهوع ای روشن هست
سلام عزیزم
من نه سر دخترم
نه سراین یکی
راهم دوره ازشون
یه بار زنگ نزد مادرشوهرم حالم بپرسه
بگه عروسم بارداره .
تا شوهرم بهش گف چرا زنگ نمیزنی به عروست توشهرغربت
گف باتوکه حرف میزنم حال اونم میپرسم شوهرم گف فرق میکنه خب
بعد دیدم فرداش زنگم زد که به چ درد میخوره؟؟؟؟؟
مامان خودم بهم زنگ نمیزنه
هرروز خودم صبح زنگش میزنم حالشو میپرسم
اونم میزنه اما کم .
پدرم برای جهاز چینی نیومد ۱۲۰۰کیلومتر راه بود
الان ۷ساله اینجام
یه بار نیومد خونم ببینه چجوریه . من تواین شهر کجام
اما جونم براش میدم اینقد که میخامش
ولی خب محبتش جور دیگه دیدم ..
اصلا اهل اینکه بخام قطع رابطه کنم
یا برای شوهرم بگم که مامانم خیلی زنگ نمیزنه
یا بابام یه بار نیومد خونم .هیچی .
خوش باش باهاشون بگو وبخند
بالاخره پدر ومادرتن
حساس نشو روی موضوع .
اگر شوهرت پیش قدم برای سلام کردن شده بود کمی ناراحت بشید
ولی وقتی خواهرتون سلام کرده
نمیشه که جواب سلام نداد .

سوالات مشابه