Ooma
پرسش (1404/05/01):

امروز ب طرز مسخره ای دلم گرفته

عصری یه عالمه گریه کردم،
الانم همش تو ذهنم میاد ک چرا خدا باهامون اینطور میکنه،
انقد بنده بدی براش بودم ک اینطور مجازات میکنه؟
یا چی دیده ک انقدر سخت آزمون میگیره؟
چرا هر چی نذر میکنیم، دعا میکنیم، توسل میکنیم نمیشه؟
چرا هرچی برامون نذر و دعا میکنن نمیشه؟
چرا هر راهی میریم نمیشه؟
یا چرا وقتی داد، پس گرفت؟
انقدر نالایقم؟
انقدر پر گناهم که منو نمیبینه؟اشکامو نمیبینه؟ صدامو نمیشنوه؟
چی برامون خواستی خدااااااا؟

سلام عزیزم
باورت میشه منم امروز حالم همین بود ؟
از صبح تا شب اونقدر گریه کردم ک الان چشمام میسوزه و تار شده
دقیقا داشتم همین حرفهای شما رو ب خاله م میگفتم

امروز بعد این همه مدت قفل زبون شوهرمم باز شد
گفت من خیلی دلم شکسته ک تو کل فامیل فقط ما بچه نداریم ...
با اینکه تا حالا همش خودشو محکم می‌گرفت و ب روی خودش نمیاورد 😔
ما هم همینیم،
عالم و ادم بچه دار شدن اونم به چه راحتی
ب ما که رسید بچه کم اومد
اون روز ب خدا میگفتم بچه ما جای کی رو تنگ میکرد تو این دنیا
چرا همه آدمای دور و برمون بچه دارن ب غیر ما ...

میخوام قوی باشم اما نمیتونم
همش کم میارم
یهو یه بغض میشینه تو گلو که خفم میکنه
یهو اشکا بی اختیار رو صورتم روون میشه
آخه چرا حداقل فکرش، مهرش از دلم بیرون نمیره
چقد مثه همیم 🥺💔
😔
سلام عزیزم
میدونم چی میکشی...
واقعا خیلی سخته اطرافیان ما همه بچه دارن بجز ما
همه هم میدونن ما چقد بچه دوست داریم
هر موقع که پریود میشم از ته دلم تو تنهایی زار میزنم گریه میکنم از خدا گله میکنم
هر نذری بگی من ،همسرم،مادرم ،مادر همسرم کردیم
حقیقتا دیگه نمیدونیم چیکار کنیم
چطور مشکل رو حل کنیم
تموم زندگی ما شده حسرت دیدن بچه
اینکه خدا بهم داد اما گرفتش
همش میگم کاش میموند
💔😭
دقیقا نشسته بودم تو حرم امام رضا ، چشمم افتاد ب ی خانواده ای که سه تا دختر داشتن
یکی شون خیلی مهرش ب دلم افتاد
اونقدر بغض کردم ک گلوم درد گرفت داشتم خفه میشدم
میگن خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
من از زمستون 1402 منتظر اون در رحمتیم که گفتن باز میشه
هر سری ازش شاکی میشم
میگن دیگه ازت هیچی نمیخوام
اما بازم راهی جز خودش ندارم دست به دامنش میشم شاید این بار بشه
این ماه که مردم بعد از 9 روز تاخیر بازم پریود شدم
چقدر دلم گرفت...
انشالله خدا به زودی زود دل همتونو شاد کنه من ناباروری نداشتم ولی یکم دیر باردار شدم و تو همون مدت کم داشتم دیوونه میشدم میفهمم چی میگین
می‌دونی هی ب خودم میگم چرا اینقدر ناامید میشی
هنوز میتونیم ادامه بدیم


ولی همش ته دلم خالی میشه
میگم نکنه واقعا قسمتمون نیست و فقط داریم الکی دور خودمون میچرخیم ...

اینقدر ک هر وقت میریم دکتر هی میگن اهدایی اهدایی

اون روز دکتر شوهرم داشت باهامون اتمام حجت میکرد
میگه شاید اسپرم پیدا نشه تو عمل
اگه پیدا بشه خوب نباشه
اگه خوب باشه شاید جنین تشکیل نشه
اگه جنین تشکیل بشه شاید رشد
اگه رشد کنه شاید نتونه لانه گزینی کنه


از این طرف هم این ماه هیچ علایمی نداشتم از تخمک گذاری
میگم نکنه امپولا و هورمونها اونقدر بدنمو ب هم بریزه ک یائسه بشم

آخه تو خانوادم سابقه داره
مامانم خاله هام همه تو سن پایین اینجوری شدن 😭
دقیقا تمام درد منو تو میفهمی چون شرایطمون دقیقا مشابه همه
از خودم بدم میاد ک از شنیدن خبر بارداری بقیه ناراحت میشم
از خودم بدم میاد ک وقتی دلم میگیره بچه یکی دیگه رو محکم بغل میکنم تا شاید این دل لعنتی آروم بگیره
از خ دم بدم میاد ک وقتی مهرمو خرج بچه بقیه میکنم بقیه با ترحم نگاهم میکنن
از خودم بدم میاد وقتی مادری با عشق بچشو بغل میکنه و قلبم مچاله میشه
از خودم بدم میاد وقتی شوهرم به بچه بقیه محبت میکنه
از خودم بدم میاد که آبروم جلو عالم و آدم رفته
💔💔😔😔
😭😭😭😭😭😭
دیروز جاریم بچه شو گذاشته بود پیش من
یهو از خواب بیدار شد بهونه می‌گرفت
بغلش کردم کلی راهش بردم همه تلاشمو کردم ارومش کنم

هی تو دلم میگفتم خدایا واقعا من می‌تونستم مادر خوبی باشم

همه بچه های جاریام هم عاشق شوهرمن

اونقدر ک بچه ها رو دوست داره و بهشون محبت می‌کنه...


نمی‌دونم چ حکمتیه این همه آدم ک فقط ب فکر رشد و پیشرفت خودشونن از بچه دار شدن بدشون میاد ، حامله میشن سقط میکنن
بعد ما ک همه عالم و آدم می‌دونن چقد عاشق بچه ایم اینقدر تو حسرت داشتن یک دونه بچه میسوزیم ...

و دقیقا وقتی ب بچه های دیگه محبت می‌کنی بقیه با ترحم نگاهت میکنن...


منم نمیتونم با خدا قهر کنم ،دلم نمیاد رومو از ائمه برگردونم
ولی چرا اونا رو برگردوندن؟

بعد سقطم رفتم مشهد ب امام رضا گفتم با دل شکسته امدم پیشت دلمو آروم کن، خودت گره باز کن ، حاجت بده
اما نداد
امسال رفتم گفتم امام رضا دلم ازت گرفته به خدا تا ۲ روز اصلا نمیشد برم زیارت،
آخرش گفتم امام رضا غلط کردم، فقط دلم گرفته بود لااقل بذار بیام پابوست تا بالاخره قسمتم شد برم حرم زیارت
چقد آخه تجربه هامون شبیه همه ...

من چند ماه پیش وقتی خبر بارداری ی نفر دیگه رو هم شنیدم اونقدر حالم بد شد اونقدر گله شکایت کردم گفتم دیگه نمی‌رم حرم امام رضا

و واقعا تا چند وقت دیگه قسمت نشد برم مشهد
رفتم مشهد نمی‌تونستم برم حرم

آخرش ی نامه نوشتم گفتم یا امام رضا غلط کردم من جز شما کسی رو ندارم
انداختم تو ضریح

فک میکردم این دفعه دیگه جوابمو میدن

بعد رفتیم برا ای وی اف و اونجوری شد

روزی هزار بار خودمو لعنت میکنم ک چرا رفتم اون مرکز لعنتی
سلام عزیزم
نه دوست دارم بهت بگم میدونم چی میگی
نه دلم میخواد بهت بگم به خدا توکل درست میشه و...
چون قطعا خودت همه چیو تجربه کردی و میدونی...
جای خودت تو دل خدا بازه نیاز نیس من بگم

فقط میدونم حق داری. ادم خودشو سرزنش میکنه. فک میکنی مقر تویی. مسیرو اشتباه رفتی. فک میکنی بی کسی. همه خوشحالن جز تو. هیچککی نمیفهممت. هیچکی حواسش نیست چه دردی میکشی. انگار دنیای بقیه ادما با تو خیلی فرق داره...
فقط خواستم بهت بگم حق داری... که دلت گرفته باشه. هرچقدم میخوای به خدا گلایه کن ازش شکایت کن. باهاش قهر کن. باهاش اشتی کن.
ما ادما جز خدا کسی رو نداریم
وضعمون ی جوری شده دو تایی با هم کم میاریم دو تایی با هم خسته میشیم دو تایی با هم گریه میکنیم ...

شوهرم میگه طاقت ندارم ببینم اینجوری داری ذره ذره آب میشی ...
میگم چ‌کار کنم مگه دست خودمه
رقیه جان شوهرتون ببر پیش اطرج ویزیت بشن

انشالله توی تسه براشون اسپرم خوب پیدا میشه
سلام واقعا نمیدونم چی بگم جز اینکه از خدا میخام بزودی دلتون شاد کنه و بشه همونی که میخاین🥺😍
امروز دقیقا همون موقع ک داشتم با شوهرم بحث میکردم و می‌گفت خسته شدم از اینکه همه زندگی مون شده بچه و من بهش گفتم باشه دیگه نمیریم دکتر دیگه بیخیالش میشیم ، ذهنم داشت برنامه ریزی میکرد ک مرحله بعدی درمانو چجوری بریم جلو 😭
درود تا حدی میفهمم البته من همیشه ترس از بارداری و بچه داری داشتم همچنانم دارم بنابراین دلشکسته زیاد شدم با هرپریود اما گریه هم نمیکرد و میگفتم خدایا زوری نمیخوام الان بعد ده سال از ازدواجم باردار شدم با ای وی اف به شما میتونم بگم یه مرکز درمانی خوب برید مشکلتون رو بفهمن من از سال ۹۶‌ دکتر میرفتم پیش چندین نفر رفتم همشونم دارو و امپول اما خبری نبود شوهرمم چندبار رفت آزمایش و میگفتن مشکلی ندارید تا اول مرداد پارسال کلینیک امید رفتم و‌دکتر با اولین سونو فهمید مشکل دارم جواب آزمایش همسرم رو هم دید گفت اونم بره دکتری که معرفی میکنم و ما تازه فهمیدیم جفتمون مشکل داریم یکبار ای وی اف کردم مثبت شد اما قلب تشکیل نشد نا امیدی خیلی بدی بود دکتر گفت برو‌پی ارپی تخمدان و مجدد پانکچر شدم انتقال دادم خداروشکر مثبت شد الانم بدون اب موندم خونه و نمیدونم چه غلطی کنم و حقیقتا حس میکنم شرمنده بچمم تو این اوضاع بی ابی بی برقی و...😢😢😢
🥲
پی ار پی تخمدان رو کی براتون انجام داد؟
خود مرکز ناباروری ؟
و اینکه تاثیری داشت تو تعداد و کیفیت تخمکاتون؟

من تا حالا ندیدم پی ار پی رو برا تخمدان انجام بدن
فقط قبل انتقال جنین انجام میدن
من خستم
امروز فهمیدم که چقدر بدبختم
هرچی سگ دو میزنم هیچی
دکترم تو بیمارستان شریعتی انجام داد
بار اول که پانکچر شدم سه تا تخمک داشتم دوتا رو انتقال دادن یکیش پوچ شد
بار دوم بعد پی ارپی پانکچر شدم نه تا تخمک داشتم گفتن شیش تاش خوبه از شیش تا چهارتا جنین شد (شاید اسپرم مشکل داشت دوتاش نشد)
فقط ی نوبت پی ار پی؟
عزیزم ماها حرف میشنویم زخم زبون میشنویم ولی نباید خودمونو ببازیم بخدا خیلیا رو میبینم ده ساله بچه ندارن چقدر خوشحالن همه چیز به بچه نیست تلاش میکنیم شد شد نشد هم حتما خدا نخواست برامون نمیشه با خدا جنگید شاید اون چیزی دیده که ما نمیتونیم درکش کنیم
داروها تون چی بود ؟
بیهوشی داشت؟
آره یبکبار پی ارپی شدم البته دکترم پارسال بهم گفت یکبار برات ای وی اف میکنم نشد باید بری دنبال اهدایی بعد دید مثبت شدم گفت بیا زود ادامه بده فاصله ننداز
من وقتی ب اینجور آدما ک سالهاست بچه ندارن فک میکنم نمیتونم درکشون کنم
زبونم از توصیف عظمت شون قاصره

ما الان دو ساله درگیر دکتر رفتنیم اینقدر خسته و داغون شدیم...چه برسه بخواد بشه پنج سال ده سال

ما هم دلمون میخواد بریم دنبال ارزوهامون
ب بچه فک نکنیم
ولی مگه میشه
اونم وقتی داره سنمون می‌ره بالا و دکترا هی ناامیدمون میکنن

پی ارپی منظورته داروی خاصی نداشت خون رو میگیرین پلاسماشو تقویت میکنن تزریق میکنن بله با بیهوشی بود
نه داروهای پانکچر تون چی بود
من دیگه بیخیال شدم مراکز درمانی میرم ها تلاشمو میکنم اما نمیخوام زندگیمو بخاطر بچه زهر کنم اگه تلاش کردم بازم نشد غصه خوردن فایده نداره مگه چند سال زنده ایم همینم بشه گریه زاری؟نصف عمرمون رفته سختی کشیدیم دیگه بقیه اشو خودمون از بین نبریم
اونروز ک تاپیک میکرو تسه رو خوندم اونقققدر دلم گرفت و غصه عالم امد تو دلم ک حد نداره، چون دقیقا و دقیقا شرایط جسمی همسرم مث همسر شماست😔
والا الان شرایط جامعه هم افتضاحه ادم میگه نکنه بچه بیارم در حقش ظلم بشه یه جامعه پر از فساد بیکاری بی پولی حالا شرایط بدترم میشه برای بچه هامون ....ولی باز ماها دلمون میخواد پدر مادر بشیم تلاش کنید اما خوشی هاتونو از بین نبرید
امپول حدودا شصت تا دقیق اسماشونو نمیدونم چیز خوشایندی نبود برام عکس بگیرم یا یادم‌بمونه hcg و fhs فک‌کنم و امپول رشد سیناتروپین
الهی بگردم ببخشید اذیتت کردم 😭
دقیقا مثلا من الان باید روزی چندین لیوان اب بخورم و الان آبمون قطعه 😑🤦🏽‍♀️ و واقعا نمیدونم چه غلطی بکنم
رقیه عزیزم تمام حرفاتو با پوست واستخون درک میکنم
میدونم الان چ حالی داری
منم بارها وبارها وبارها توی ۱۲ سال شکستم له شدم
اواخر انتظار دیگ حتی نمیتونستم قدم ازقدم بردارم پر ازناامیدی بودم و پاهامو بزور دنبال خودم میکشوندم
بدجور دلم شکسته بودددد بدجور ناتوان بودم

الانک دارم دخترمو شیر میدم خداروقسم میدم ب حق ادمای خوبش دل تو و همه منتظرا رو مثل من شاد کنه و انتظارتون ب بهترین شکل ب پایان برسه
الهی خدا براتون حفظش کنه سلامت بیاد بغلتون
سلامت باشید و سپاس
رقیه🥺 چکاری دختر
کلا این راه پروسه و‌درمان سختی های زیادی داره ما سر انتقال اولمون یازده نفر بودیم که ده تامون گروه زدیم و باهم در ارتباطیم از ده نفرمون چهار نفر جواب ازمایشمون مثبت شد من بعد شش هفته سقط کردم یکی دیگه از دوستام که از کرمانشاه اومده بود دکتر گفته بود دوقلو‌ بارداری بعد تشکیل قلب سقط شدن بچه هاش نفرسوم از مازندران بود اونم دوقلو باردارشد بارداری خیلی سختی داشت تو ماه ششم یاهفتم حدودا فشارش بالا رفت و مجبور به سزارین شد و متاسفانه بچه هاش نموندن 😭😭 و فقط یک نفر باقی موند اونم تو 35هفته مسمومیت بارداری گرفت و مجبور به سزارین شد خداروشکر بچه اش بعد از دوهفته مرخص شد
شما فقط دو بار پانکچر شدید
درسته؟

واقعا خدا رو شکر ک کیفیت تخمکای خودتون خوب بوده ...

من ک موندم چ گلی ب سرم بگیرم
همش میگم ب این سختی و بدبختی از همسرم اسپرم بگیرن بعد تخمکای من خرابشون کنه
یا حتی جنین بشه ولی ب خاطر مشکلات جسمی خودم بازم منفی بشم و نمونن برام ...

واقعا مستاصلم این فکرها دیوانم میکنه
میدونی چند ساله نرفتم؟ 21 سال پیش رفتم همونه
همسرم نذر کرده اولین سفر بچمون مشهد باشه
ولی انگار امام رضام ما رو نمیطلبه
نمیگم بنده های خوب و معتقدیم هستیم نه نیستیم ولی حداقل مال نردم خور نیستیم،مردم آزار نیستیم،حیوون آزار نیستیم،دزد نیستیم
خدا شاهده دلمون برای ماهی قرمز تو خونمون قنج میره براش غذا گرفتیم سه ساله مراقبشم همه کفتن تا کی میخوای نگهش داری آخه ولی من دلم نمیاد
رفتم تنگشو عوض کردم
با گل ها و کلدونام حرف میزنم با ماهی حرف میزنم
تو تنهایی با بچه ی نداشتم حرف میزنم
با عروسکی که براش خریدم حرف میزنم
اما آروم نمیشم
بازم من میمونم یه دل پر از درد و رنج
عزیزم شما همسرتو ببر پیش اطرج یا ی دکتر خوب دیگه تو تهران
انشالله تو عمل براشون پیدا میشه

من وقتایی ک ناامید میشم همش اونایی ک رو میارم تو ذهنم ک تو همین اوما یا سایتا خوندم شرایطشون مثه ما بوده یا بدتر از ما بودن ولی الان بچه شونو دارن...
عزیزم شما ک‌ یک‌بار خدا بهتون داده انشاالله بازم میده ...
قطعا من نمتونم حرفا و زخمای دلتونو درک کنم چون خودم بچه دارم ولی اینو میدونم خدامون اصلا خدای عادلی نیس
ازین بابت میتونم درکت کنم رقیه
همیشه ی عالم چرا تو زندگیهامونه ک براش جوابی هم نداریم
نزدیک ی هفتس بخاطر خاهرم منم خواب ندارم و کلا افسرده شدم اون طفلی هم که جای خود
با خودم میگم خدایا اگ من الان بچم اذیت می‌کنه و بخاطرش اذیت میشم میتونم بگم بخاطر اشتباهاتی بوده ک کردم گناهایی ک انجام دادم اما خواهرم چرا
اون ک آزارش ب احدی نرسید و همیشه خدمتگزار پدر و مادر بود
بخدا روزی دو سه بار گریه میکنم براش
دو شب رفتم روضه و امام حسین رو قسم دادم برای سلامتی بچش

کاش خدا هیچوقتتتتتت آدم رو با بچه امتحان نکنه
ن با بچه ی مریض ن ناباروری و ن بچه ی ناخلف
انشالله حاجت دلت رو از امام رضا بگیری
اره عزیزم دوبار
درکت میکنم ماهم درگیری هاروبااسپرم وتخمک داشتیم بااسپرم بیشترررر
خدا کمکت کنه
شما برادر شوهرتون عمل شدن؟ گفته بودید قراره تسه بشن
هنوز نرفتن عزیزم بخاطر یه سری مسائل عقب افتاد درمانشون خدابخوادپاییز میرن
ب نظر من نذارین برن ارمغان
با ما ک بدجور تا کردن ...
عزیزم متاسفم واقعا
امااونا میبینن مااونجا جواب گرفتیم میخوان همون مرکز و دکتر برن
انشالله جواب بگیرن ولی اصلا مسئولیت پذیر نیستن
نمی‌دونم کار خدا چجوری برای شما اونقدر دقت داشتن و درست عمل کردن

حالا من ک هم تخمکام کم بود هم وضعیت شوهرم اونطور
ولی بقیه رو هم می‌دیدم با ۱۴ تا تخمک بهشون میگفتن جنین تشکیل نشده براتون
لااقل بگید پیش واسعی نرن برن پیش نماز
روزی ک‌ رفتم کارت جنین رو بگیرم و اونطوری جوابمو دادن برداشتن گفتن واسعی اصلا اعتقادی ب تسه نداره
وقتی تو نمونه اسپرم باشه میگه همون اوکیه
خب لعنتی اسپرمی ک ب درد نخوره رو می‌خوایم چ کار کنیم
خودشون تو برگه آزمایش شوهرم نوشتن با این اسپرما نمیشه میکرو اینجکشن انجام داد بعد خودشون روز پانکچر من از همون اسپرما استفاده کردن
میگن وقتی اسپرم آزمایش اینه تو تسه هم فرقی نداره
در حالی ک دقیقا برعکسه
وقتی تو آزمایش ب درد نمیخوره میرن تسه میکنن بلکه اینجوری نتیجه بگیرن و این همه آدم هم ک نتیجه گرفتن

دکتره مزخرف از همون اول نگفته بود اعتقادی نداره ب عمل
وگرنه ما هم مرض نداشتیم بریم پیش کسی ک میخواد اینجوری باهاشون رفتار کنه...
انشالله ب حق همین ماه عزیز هر کس بچه میخواد خدا بهش بده
الان تو نت خوندم پی ار پی تخمدان برای ماها ک همسرمون هم مشکل دارن جواب نمیده 😔
عزیزدلم🥺
رقیه عزیزم چقد دلم گرفت با حرفات نبینم غبار غم رو دلت نشسته باشه 😢
انشالله به حق رقیه سه ساله خاسته دلت با مصلحتت یکی باشه عزیزدلم
از ته دلم دعا میکنم که تا سال دیگه صدای گریه نوزاد تو خونتون بپیچه غصه نخور خدا بزرگه دیر میده ولی میده مطمعن باش
😔😔😔
نمیدونم چی بگم که مرهم بشه واسه دل شکستت
فقط خدارو قسم میدم ب ابروی حضرت زهرا انشالله دلتو شاد کنه
الهی هررر کی در ارزوی مادر شدنه ب زودی زود نی نی تو دلش جوونه بزنه
سلام رقیه جونم
خوبی قشنگم
تاپیکتو دیدم یاد خودم افتادم یاد تلاشام شکستنام اینک چقد دکتر رفتم چقد دارو مصرف کردم چقد له شدم چقد بقیه بهم ادرس دکتر دادن چقد ناامید شدم چقد چله و قرآن چقد نذر اما هیچی
ما رفتیم پیاده روی اربعین له له بودیم رفتیم کل مسیر گریه کردیم اونجا رفتیم سید محمد گذشت برگشتیم همکار همسرم بخاطر حامله شدن از ما فاصله گرفته بودن اون شب از ته دلم زار زدم شکستم و دیگه پرونده بچه رو بستم پام شکست هی عکس هی سی تی روز ۲۳ سیکلم بود دیدم حالم عجیبه لک بینی دارم بی‌بی زدم با کمال ناباوری مثبت شد باور نمیکردم بچه ها تو گروه بودن گفتن این مثبته برو ازمایش گردن ما انقدر بی‌بی و ازمایش منفی دیده بودم ک حالم بهم میخورد اسمشو بیارم میخام بگم همونجا ک میبری و امیدت ناامید میشه پاره میشه گره میزنه❤️‍🩹
پ.ن:
۴ سال ناباروری اسپرم فوق ضعیف آی وی اف و ۷ تا جنین بی کیفیت😅و انتقال منفی
نمیدونم چی بگم حتی نمیخوام بگم درک میکنم . خدایا وقتی قلب یه آدم بشکنه خیلی سخته .ایمان و اعتقادش کم میشه ، ناامید میشه. نزار مادرشدن آرزو بشه واسه بنده هات
رقیه جون امیدوارم به زودی خدا یه نی نی ناز بهت بده عزیزم که از ته دل و با صدای بلند بخندی گلم
عزیزم🥺
هرکسی که فعلا بچه نداره نالایق نیس جانم خودت رو مقصر ندون
به زمان بندی خدا اعتماد کن
کاش میتونستم مرهمی برای دل گرفته ت باشم امیدوارم خیلی زود جای همه ی این اشکا ،ذوق باشه برات و به چیزی که میخوای برسی 💖🫂
نه عزیزم اینجور فک نکن. اونا راحت بچه شون بی دردسر اومده بغلشون
بخاطر همینم سرشون گرم کار و زندگی شخصی و پیشرفت شده

از همتون ممنونم ک ابراز همدردی کردین
میدونم ک خدا معجزه میکنه
بارها پیش امده وقتی صبر کردم بهترینو برام رقم زده
ولی صبر کردن خیلی سخته
اینکه خودم میخوام فراموش کنم ولی بقیه هی یادآوری میکنن خیلی سخته
اینکه با دلسوزی ها و دوست داشتناشون صاف وسط قلب آدمو تیر میزنن خیلی سخته
سلام عزیزم به حکمت خدا شک نکنه به چبدمانش شک نکن فقط استرس رو از خودت دور کن زبونی نه از ته ته دلت بسپار به خودش ببین چطور برات میسازه من تو شرایطی بودم که الهی هیچ مادری نبینه این کارو کردم جوری برام ساخت هر روز سجده شکر میرم الهی بهترینا نصیبت بشه گلم
سلام عزیزم منم همینم هریکماه یکبار فروپاشی روانی روحی بهم دست میده
و خب حق داریم میدونی چیه
اینا نتیجه همون سکوت هاست همون فریادهای نزده شده که یکهو روی هم تلنبار میشه و فوران میکنه
بهت حق میدم
امیدوارم از این به بعد همیشه آرامش سهم دلت باشه
عزیزم
ان شاء الله اون چیزی دلت میخواد الله بهت بده 😘
ممنونم از همتون

متاسفانه تو دنیای واقعی کسی نیس ک بتونم دردامو بهش بگم و باهام احساس همدردی کنه

تمام دیروز عصرو قبل اینکه گریم بگیره دلم میخواست با یکی حرف بزنم و هرچی فکر کردم اون یه نفرو پیدا نکردم.
اگه گاهی اینجا پیام میذارم من باب خالی شدن دل خودمه

ممنون از همتون ک هستین🌹
سلام عزیزم
از ته قلبم از خدا میخوام که تلخی و حسرت این روزاتونو به یه دنیا شیرینی و شوق گره بزنه و تهش اونی بشه که آرزوشو دارین
من بعد ۱۲ سال ناباروری و دنیا دنیا ناامیدی و بغض و گریه و حسرت و ... معجزه خدارو اونجایی دیدم که تسلیم محض شدم به حکمت خدا
دیگه چرا نیاوردم
دیگه نپرسیدم چرا ما
دیگه نگفتم حق ما این نبود و ...
فقط سر سپردم به حکمتش..حتی اگه قرار بود عمر این حسرت به اندازه تمام عمرم باشه
من معجزه تسلیم رو دیدم
از خدای معجزه ها میخوام به زودی زود شمارو هم دلشاد کنه
خدا خوشحالیتو همیشگی کنه و کوچولوتو برات نگه داره

ممنون ک تجربتو گفتی

خدا به منم صبر و ارامش بده
کار خوبی کردی عزیزم
واقعا ماها رو فقط خودمون و کسایی ک تو شرایط ما هستن میتونن درک کنند

و خیلی حرفا رو ب خانواده هم نمیشه گفت...

من همیشه حرفای دلمو ب شوهرم میزدم
ولی دیروز فهمیدم چقدر با این درد دل کردنام آزارش دادم چقد تو خودش ریخته و داغون شده 😔
من حتی ب شوهرمم نمیگم، چون جلو من سعی میکنه به روی خودش نیاره ولی تو دلش غصه میخوره

واقعا واقعا هیچکس نمیتونه درکمون کنه جز خودمون
قربونت عزیزدلم ممنون
فقط اینو بدون حال این روزات حال خیلی از ماها بوده
من الان که به اون روزا برمیگردم و فکر میکنم میبینم سخت بوده خییییلی سخت ولی انگار این درد مث دو تا بالی بوده که منو به خدا نزدیک تر میکرد
تو تمام عمرم هیچوقت به اندازه اون روزای دلشکستگی و ناامیدی خودمو به خدا نزدیک حس نکرده بودم
می‌دونی من وقتی تو خودم میریزم و با هیچ کس حرف نمی‌زنم اونقدر ب لحاظ جسمی روم فشار میاد ک حد نداره
یک دو بار ک این کارو کردم فقط تو خودم. ریختم و غصه خوردم کارم ب بیمارستان کشید 😔

برا همین خیلی برام سخت بود با شوهرم حرف نزنم...

خاله م بهم میگه تا حالا برات دعا میکردم خدا بهت بچه بده ولی دیگه اولین دعایی ک‌ برات میکنم فقط اینه ک خدا بهت آرامش بده...💔
امتحان سختیه، خیلی سخت😖
منم خیلی وقته ک دعام اینه خدا بهم صبر و آرامش بده

و بعد از دیدن زندگی یه سری آدما فهمیدم خوشبختی ب بچه داشتن نیست.
از اون موقع همش ب خدا میگم اول بهم خوشبختی بده بعد اگه صلاح دونستی بچه

ولی خب گاهی مث دیروز دلم خیلی میگیره، بی طاقت میشم، پر میشم، کم میارم
آره خوشبختی اولش اینه ک قدر بودن کنار همو بدونیم و کنار هم قشنگ زندگی کنیم

ولی متاسفانه این بچه دار نشدن هم چیزی نیست ک راحت بشه ازش عبور کرد و بهش فک نکرد ...

منم خیلی روزا آرومم ب زندگیم میرسم
ولی بعضی وقتا کم میارم

دیگه طبیعیه

ب خودمون حق بدیم ...

فک میکنم خدا هم ب ما حق میده ...
امیدوارم خدا این جور مواقع قهرش نگیره

گاهی میگم خدایا امتحان سختیه، منم آدمم و کم ظرفیت ، بهم حق بده کم بیارم و گله کنم، ولی خودت ک میدونی اول و آخرش تسلیم خواست و اراده تو هستم
دقیقا ...
منم همیشه بعد این حرفا و گله ها میترسم خدا ب خاطرشون مجازاتم کنه ...

ولی بازم میگم نه خدا خودش میگه می‌دونم چقد ضعیفید...
خدا ب هممون صبر بده تو این مسیر

انشاالله یه روزی ماهم مث بقیه بیایم و تجربمون برا بقیه بگیم ک چطور تحمل کردیم و پایانش برامون خوش بوده
انشالله....🤲🤲