Ooma
پرسش (1404/04/06):

دهه هفتاد پرستار ها نوزاد رو می‌آورند پیش مادر باشه یا اتاق نوزادان نگه می‌داشتن

سلام دوستان من یه سوالی برام پیش اومده
مادر شوهرم میگفت وقتی بیمارستان بعثت ظهر سزارین کرده تا فرداش بچه رو نیاوردن و تو اتاق نوزادان بوده میگه اون موقع قانونش این بوده
و عملش هم با بیهوشی کامل بوده اصلا پسرشو ندیده
پنج روز هم بیمارستان مونده فقط یه بار صبح یه بار شب خودشون باید میرفتم اتاق نوزاد و پرستار بچه رو نمی آورده .
به نظرتون درسته ؟
آخه من آنقدر حرفهای ضد و نقیض شنیدم ازش که به همه حرفاش اعتماد ندارم .

شاید بپرسید حالا که چی این حرفو میزنی
یجور میخواستم باهاتون حرف بزنم آروم شم .
آخه آنقدر الان همگی شون( خودشو و پدر شوهرم و خواهراش) به شوهر من که بچه اخری‌‌با فاصله هست وابسته هستن و توقع دارن که نگو .
اما اون موقع این بچه براشون ناخواسته بوده و حدس من اینه که مادر شوهرم خودش نمی‌خواسته بچه رو ببینه وگرنه پرستاران اونقدر بی رحم نیستن که بچه رو نیارن
سلام گلم من مادربزرگم دهه شصت سزارین شده اصلا چنین چیزی نگفته فقط گفت ده روز بستری بوده بخیه ها کشیده بعد اومده خونه
انقدر دوست دارم اینا رو به همسرم بگم بدونه و بشناسه ولی خب نمی‌خوام ناراحتی پیش بیاد و دو به هم زنی کنم .
به نظر من درست نیست
چطور بچه رو نیاوردن
بچه باید وقتی به دنیا میاد شیر بخوره
مگه میشه بچه رو گرسنه نگهداشت
مگر اینکه نوزاد یا مادر مشکلی داشتن
گفت من شیر نداشتم . الانم خیلیا شیر ندارن اون موقع ولی میگن باید بچه سینه مادر رو میک بزنه تا فرایند تولید شیر زودتر شروع بشه
خیلی راحت گفت خودشون شیر میدادن بهش

پرسیدم گفت مشکلی هم نداشته میگه بعد از اینکه اومدم خونه دیدن زرد شده گذاشتن زیر نور مهتابی .اونجا زیر لامپ نبوده

خیلی دلم سوخت برا شوهرم
عزیزم من متوجه نشدم!یعنی منظورت اینه ک بری ب شوهرت بگی یه زمانی مادرت تو رو نمیخواسته؟
وا خب چه کاریه؟
اتفاقا دقیقا این کارت دو بهم زنی هست با عرض معذرت.

حالا مادرشوهرت شاید شرایط زندگیش خوب نبوده از هر لحاظی شاید چون بپش با فاصله بوده دیگران مثلا پ میدونم حرف زدن بهش.شاید افسردگی داشته و...‌‌
خب الان ک میگی همه دوسش دارن شوهرتو .خب چ کاریه ک این حرفا رو بگی؟
بچش*
مثلا چه*
بعضیا از همون توی بارداری شاید افسردگی بگیرن حالا ب هر دلیلی و زایمانم کنن بدتر میشن.
علی الخصوص ک میگی بچه ناخواسته بوده.واقعا شاید مادرشوهرت بلحاظ جسمی و روحی امادگیشو نداشته ک باز بچه دار شه.
مهم الانه .
حالا منو بگو ک عنوان تاپیکتو خوندم فک کردم میخوای بگی بچه رو عوض کردن تو بیمارستان یا همچین چیزایی😅
نه دیگه منم همینو میگم . خودم گفتم اینکار دو به هم زنی هست .
گفتم کاش میدونست خودش نه که من بخوام برم بگم . شاید به انجام این کار فکر کردم ولی واقعا هیچ وقت نمیکنم ، مثل خیلی مواقع دیگه که ازشون رفتار های دیگه دیدم ولی به شوهرم نگفتم
اره اصلااااا نمیخواسته . من جای نوه ی مادر شوهرم هستم . خواهر شوهر بزرگم همسن و هم بازی مامانم بوده
چقد بچه ای
ممنون از دوستانی که جواب دادن . مرسی ازتون
عنوان تاپیکم و سوالم واقعا همینو میخواستم بدونم که قبلا چطور بوده اگه کسی می‌دونه بگه .
ولی بعد که موضوع رو عوض کردم اشتباه کردم چون وقتی شما چیزی نمیدونین و من و ایشون رو نمی‌شناسید همین میشه که قضاوت اشتباه میکنید .
از شما گله ای نیست . نظرتون رو گفتید و محترمه ازتون ممنونم.
تاپیک رو پاک میکنم

سوالات مشابه