Ooma
پرسش (1404/03/06):

چرا بچه ها اینجوری شدن واقعا من بریدم دیگه

سلام خانوما
چرا هرچی بزرگتر میشن بچه ها بدتر میشن ، پسر من هر روز امکان نداره بیدار میشه بهانه و جیغ نداشته باشه ، کم آوردم
در خونه رو باز کنی میخواد بره بیرون ، در یخچال باز بشه بهانه داره ، هیچ کاری نمیشه کنی ، از فلان خیابون رد بشی پارک باشه اینقدر گریه میکنه ابروتو میبره

مهمونی میرم اسیرم از دستش ، نه بیرون میفهمم نه گردش نه مهمونی نه زندگی واقعا از این روزام بدم اومده فقط میگم یه شب بخوابم بیدار بشم ببینم شده بیست ساله

با بچه های بیرون بخواد بازی کنه دیگه خونه نمیاد واقعا کم اوردم دیگه خسته شدم رد دادم روحم روانم همه وجودم درد میکنه و خسته اس

کیا مثل من هست مشکلشون

سلام عزیزم پارک چقد میبریش؟
من
فقط مال من دختره
بخدا من دوروز پیش خونه مامانم بودم انقد اذیت همه کرد و سر و صدا کرد که داد میزدن بسه دیگه نکن بشین با عصبانیت
منم هرچی میگفتم محل نمیذاشت آخرش بحثم شده با خانوادم
میگن اعصابمون نمی‌کشه این همه اذیت کردنشو🫥
دختر منم قبل و بعد خواب گریه های الکی میکنه
پسرا انرژی زیادی دارن حتما باید انرژیشون تخلیه بشه اگه خودت نمیتونی زیاد ببریش بیرون از همسرت کمک بگیر
چون هرچقدر ک بیشتر تو خونه بمونه و انرژی تخلیه نشه چند برابر بدتر لجبازی دارن چون نمیتونن خواستشون رو دقیق بگن بدرفتاری میکنن
شاید یه ساعت بعضی وقتها گریه کنه
انقد نق نق میکنه گاهی کلافم میکنه الکی نق میزنه
گاهی هم بهش حق میدم باباش ک اکثرا نیستش منم باردارم نمیتونم هیچ جا ببرمش اکثرا خونه هستیم
هرچقدرم براش وقت میذارم باز خسته میشه اذیت من میکنه
دختر من اگ بمونه خونه حوصلش سرمیره و نق میزنه و اذیت
برا همین چندبار در هفته پارک میره یا با پدرش میره خونه مادربزرگش و عموهاش
دقیقا به خاطر همین ک همش تو خونه نق میزنه
سنش ک خوبه چرا مهد نمیفرستیش؟
شوهرم هنر کنه خودشو جم کنه
من دخترم وابسته ولی اگ از مهرماه اوکی شد میفرستمش کم کم دارم آمادش میکنم
منم دیگه تحمل ندارم خدایی خسته شدم همین الان داره نق میزنه
🤕
یعنی وقت نمیزاره براش؟
اگ خانه بازی نزدیکتون هست روزی یه ساعت ببر بزار بازی کنه
چون کسی نیست ببره بیارتش من از خدامه
اگه باردار نبودم خودم می‌بردم میاوردم متاسفانه نمیتونم پشت فرمون بشینم خیلی سرگیجه دارم
فکر کن حامله هم باشی حالت بد باشه یکی جفتت فقط نق بزنه بخدا دیگه میشینم گریه میکنم از دسش
هرجا هم بخوام برم انقد اذیت بقیه میکنه که مجبورم نرم بشینم خونه
چون تحمل ندارم کسی بخواد چیزی بهش بگه
برا من ک خانه بازی اصلا جواب نمیده
چون با یکساعت دوساعت کارش نمیشه دختر من
همیشه با گریه برگشتیم از اونجا
سلام عزیزم خدا قوت 🤚
دلم خالی شد 😂
همش میگفتم بزرگتر میشه شرایط بهتر میشه
من یه دوسال و نیمه دارم،یه یازده ساله
جفتشونم سختتتتت.از اسونی خبری نیست
اها
مرسی واقعا 😁
بچها بازی کردن با همسناشون دوس دارن
اره خیلی
دختر من علاقه داره با همسنش بازی کنه متاسفانه پسر عمه هاش میزننش منم زیاد نمی‌برم
فقط صبر و بس
سمانه بچه ها با رشد سنشون رشد هزارتا اخلاق دارن اصلا به این فکر نکن که بزرگ میشه بهتر میشه اصلا چنین چیزی وجود نداره بدتر میشن بهتر نمیشن بزرگتر شن چیزای دیگه ای پیاده میکنن سعی کن دیگه اینو بپزیری😂
واقعیت منم منتظر بودم دخترم بزرگ میشه بهتر شه ولی دیدم اصلا چنین چیزی وجود نداره
اتفاقا نوزادی راحت ترین و بی دردسر ترین دورس
پارکای دم خونه همه پولی شدن همشون باید دو سه تا ماشین بشینی بهشون برسی هر روز من واقعا توان ندارم
بره بیرون هم دیگه خونه نمیاد
بخدا من خل شدم هرچی اگاه تر میشن بدتره
دقیقا مشکل منم همینه
سرکار می‌ره تایم کارش جوری نیست ساعت خاصی داشته باشه بعدش یه روز ببره پسر من هر لحظه رو مخ منه
یه خبر بد دارم برات که بدترم میشه😂با این تفاوت که دیگه زورت بهش نمیرسه مثلا بخای رو حرفت مسمم باشی
از صب بیدار میشه یعنی تمام تلاشم اینکه اروم باشه جیغ نزنه بهانه نگیره

یعنی یه ظرف شستن ساده رو من یکساعت طول میدم بشورم ، بهانه گیری بدی داره

فقط میگم تایمی بشه بتونم یه مهمونی راحت برم ، یه خواب راحت ، یه بیرون راحت برم

واقعا جوری روم فشار هست قاطی میکنم سرش
ببین همین بفهمه شب شد بریم خونه ، وقت پارک تموم شد بریم خونه خیابون ماشین هست خطرناکه برام بسه
همسایه بغلی پسرش چندماه بزرگتره از پسرم مامانش میگه بیا می‌ره شاید بهانه بگیره جیغ و گریه اصلا نداره
پسر من بقیه هم خونشون میرن دنبالشون جیغ و داد میکنه
بچه ها گل بازی وآب بازی خیلی تخلیه میکنه انرژیاشون رو
زیرانداز بزرگ یا سفره یه بارمصرف بنداز زیرش
تفنگ آب پاش وحییونای کوچولو بگیر باهاشون مشغول باشه

گل رس هم بگیر
ببین گل رس رو خودت آماده اش کن که کثیف کاریش کمتر بشه

بده باهاش بازی کنه
ظرف هم میشوری چهارپایه بذار کنارت وایسه باهم بشوریت
پسر من تنها باشه خودش توو حیاط بازی میکنه
دوتا بچه هستن میان پیشش تا میان بازی کنن مامانه صداشون میزنه میرن پسر منم جیغ داد هوار
نمیزاره بشورم اب و باز میکنع تا ته فقط اب هدر میده دلم نمیاد
چقد مثه دختر منه خدا ب دوتامون صبر بده
بخدا یعنی جرات نمیکنی از فلان خیابون رد بشی میدونه پارک داره تا حدی که از گریه بیهوش بشه گریه میکنه
والا دختر من مهد هم می‌ره برای خواب ظهرش همینجوری الکی گریه می‌کنه
چون صبح زود می‌ره بدخواب میشه باز ظهر هم تا بیایم خونه دیر میشه خیلی خسته میشه
🤣🤣🤣
چند روز پیش جایی کار داشتیم پارک دید اینقدر گریه کرد واقعا یه لحظه از ماشین پیاده ش کردم گفتم برو فقط برو نباش

یعنی در و بستم به شوهرم گفتم برو دیگه من روانم جواب نمیده هر ثانیه گریه گریه
مگه یه مادر چقدر ذهنش یاری میکنه بچه هر روز بهانه داشته باشه یعنی میگم خدایا یه چند روز بشه شب بمونه دنیا صب نشه فقط این بخوابه
دقیقا همکلاسی های دختر منم صبح و ظهر که میبینم خیلی آروم و سر به راهن
ولی خب اینکه بخوان هی برن بیرون و... همه شون مثل همه ن
من مهد هم ببرم باز خودم اسیرم باز خودم ببرم بیارم یه جور دیگه از زندگی می افتم
آره رفت و آمد سخته بخوای خودت ببری
یعنی جرات نیست الان به دقیقه در و باز کنم بدو میره کوچه تو این جهنم هوا
واقعا خیلی بد شده و بدترتر
والا این چجور بهترین دورانی هست 😂
😂حدقل بنده خداها یه گریه دارن
گلم تنها نیستی همه کارای پسرت پسر منم میکنه اضافه بهش هر کی میاد خونه ما پسرم اونو میزنه یا اذیتش میکنه خصوصا لج کردنش با برادرش
تجربه داشتم . پسرم صبح از خواب بیدار میشد میگفت چرا رفتی دستشویی باید بیای دوباره پیشم بخوابی با گریه ، تاشب ۱۰ بار بهونه وگریه الکی . دیوونه میشدم اصلا حواس پرتی جواب نمی‌داد، انگار مقطعی بود الان چندماهه بهتر شده انگار عاقل شده
نه پسر من خوبه با همه ولی خونه با ما هست رو مخمه
نوزادیش بدترین دوران بود تا یکسالگی یعنی هرسال چالش جدید داشتم . دیگه ۲ماه دیگه ۵سالش میشه یکم بهتر شده ، هنوزم زود عصبانی میشه وسیله پرت میکنه ،داداشش و اذیت میکنه
یعنی من بیدار میشم نفس نمیکشم صب که این بیدار نشه اروم کار میکنم بیدار بشه یعنی زندگیم میشه جهنم
من خواب و بیداریم باید با بچه هام باشه . فک کن میگفت نباید بری دستشویی چرا نماز خوندی چرا غذا خوردی ، به همه چی گیر میداد
پسر منم صب بیدار میشه پیشش نباشم نق میزنه با باباشم خیلیییی صمییمت نداره شوهرم بغلش می‌کنه جیغ می‌کشه
خانواده شوهرمم دلسوز نیستن به اونا بسپاری یه تایمی بچه خونشون هست گشنگی میدن

برای همین مجبورم تحمل کنم شوهرم خونه ننش نبره بچه رو
متاسفانه کاری نمیشه کرد جز تحمل و صبوری و پرت کردن حواس ، بازی کنی
همه کار میکنم ولی باز هیچی بار سر خونه اولم
خودمم دیگه نه توان دارم نه روان واقعا دوست دارم دو روز تمام هیچکسی رو نه ببینم نه حرف بزنم فقط برای خودم باشم
همین دیگه یه نفس گریه می‌کنه و بغل باید باشه
دنیزم همینه
از ۵ ۶ غروب میبریمش بیرون تا ۱۰ ۱۱ شب اخرم گریه میکنع ک کمشه و انقدر گریه میکنه خابش میبره حاضری رو زمین تو کوچه از خستگی بخابه تو خونه نیاد همه بچه ها میرن خونشون سرده سگ لرزه میزنه ولی خونه نمیاد
موارد دیگه هم ک گفی دنیز داره
دخترا شاید تو تو خونه تنهان دوست ندارن بیان داخل خونه پسر من وقتی پسر عموش میاد کمی بهتره دوست داره بمونه پیشش
شام و چیکار می‌کنی؟
یعنی من هر روز تی وی زیاده صداش رو آهنگ صدای بچه ها رو نشنوه بیرون نره
واقعا منم شرایط شما را دارم ،خدا کنه این بارداری زودتر و به سلامت تموم بشه ،منم کلافه ام
واقعا ،قربون همون روزا ...
خب نمیشه تایم ظهر بفرستیش؟
خواب صبحش تکمیل بشه ک سرحال باشه
خداییش سخته بهت حق میدم
منم با وجود اینکه دخترم اونقدرا اذیت نمیکنه ولی یه وقتایی کم میارم
اکثرا ناهار ک میخورم درست میکنم یا حاضری میزارم
یا مثلا برنجو ابکش میکنم قبل خوردن روشن میکنم دم بکشه
یا خودم میام بالا شوهرم پیششه
چون تو پلتفرممون بازی میکنه هی میام ب غذام و اینا سر میزنم
اگه خودتم کسی هس ک باهاش حرف بزنی و سرت گرم باشه ی تایم براش مشخص کن
مثلا صبحا کارای خونتو بکن ناهارو شامتو بزار
غروبا ببرش چن ساعت بزار بازی کنه عیبی نداره بچه س دیگه
بنظرم چند وقت بده ببره قبلش بهش غذا بده که سیر باشه مگه چندساعت میخواد بمونه اونجا دیگ فوقش ۳ساعت ک اگ گشنه هم شد اومد خونه غذا میخوره
ولی خودت استراحت میکنی اون تایم
بچه حتی آرومم باشه مادر نیاز داره یه ساعتی رو بدون مسئولیت باشه
نمیدونم هربار میگم امروز ببرمش بیرون باز یه حرکاتی روز قبل داشته میگم ولش کن اعصابم نمیکشه
الان که تایم از پوشک گرفتنشه اونجا بره همکاری نمیکنن فعلا سر کنم باهاش تا بتونه بگه جیش
نه همشون بیخیالن بچه رو ول میکنن توو کوچه من نمیتونم ریسک کنم هی باید مراقب باشم
اره والا چ کنیم صبر و تحمل
ببرش پارک اگه نزدیکه بهت
روزی ۳ ۴ ساعت ببرش غروبا
با خودت اب و خوراکی هم از خونه ببر
هم انرژیش خالی میشه
همم بازی میکنه و هم بازی داره و کمتر اذیت میکنه
هم معاشرت و دوس پیدا میکنه
ما ک هرروز میبریمش
خیلی اذیتم میشیم خیلی خیلی
موقع اومدن بینهایت گریه میکنه
اگه بیفته گریه میکنه
اگه وسیله شو کسی دست بزنه یا وسیله کسی رو بخاد اذیت میکنه گریه میکنه جیغ جیغ میکنه
همش میخاد بره مغازه چیزی براش بخری
با دوچرخش اینور اونور میره حرف گوش نمیده و.....
اما چاره چیه
با تمام سختیا هرروز اما میبرمش بیرون
تو این تایم کنار خودت باشه و باهاش خوب رفتار کن تا زود یاد بگیره
نه نزدیکم نیست همشون هم پولی شدن
دمت گرم خدا بهت انرژی بده اذیت نشی من واقعا اعصاب ندارم چون تمام کار خونه هم منه بیشتر خسته میشم
اره درگیرم این یه هفته ای زودتر یاد بگیره راحت بشم
سلام برا من بهتر شده پنج سالشه
یعنی دوسال دیگه باید صبر کنم ؟؟؟

سوالات مشابه