Ooma
پرسش (1404/02/22):

کسی بوده این مشکل منو داشته باشه نپوشیدن کفش توسط کودک

سلام دوستان کسی بوده بچش با کفش مشکل داشته باشه، بچه من از 11ماهگی راه افتاده الان 15ماهشه کامل تو راه رفتن مسلط هست منتها به هیچ وجه راضی نمیشه کفش بپوشه هر نوع کفش بگی خریدم پاش ک می‌کنی آنقدر گریه می‌کنه ک هلاک می‌کنه خودشو

سلام عزیزم
یادمه بچه خواهرشوهرم مقاومت میکرد سر کفش پوشیدن،دوست داشت همینحوری راه بره

شما دمپایی هم امتحان کردی؟
عزیزم یادمه منم بچم کفش نمیپوشید یه تاپیک زدم همینو پرسیدم
یه هفته مدام هرروز پاش کن ببرش بیرون
عادت می‌کنه اونوقت هرروز میگه کفش بپوشم
کفشی بگیر که صدا هم بده ذوق کنه
اولش تو خونه باید بپوشه ک بفهمه چه حسی داره، کم کم با همون ببرش بیرون، من این کارو کردم، چون خیلی مقاومت میکرد اولش
اره بخدا
انقدر گریه می‌کنه ک نگو ی جا خشکش میزنه ی سره گریه چه خونه چه پارک ابرو برا آدم نمیزاره خیلی کلافه شدم
بردم پارک،خونه، حواسش پرت کردم اصلا فقط گریه می‌کنه اونم شدید انگاری وزنه می‌بندی به پاهاش، ی جورابی براش گرفتم ی ذره از جوراب ضخیم تر اگه بدونی چیکار می‌کنه
کفش صدا دار بگیر .بعد کفش رو بکن پای عروسک بگو‌بین میپوشه راه می‌ره صدامیده میپوشه
اولش مقاومت می‌کنه هرروز امتحان کن درست میشه.کفشش هم سنگین نباشه سبک باشه
پسر منم نمی پوشید جیغ داد هوار پاش میکردیم سریع فکرشو عوض میکردیم عادت کرد

حالا دیگه در نمیاره بیرون میره میخواد بیاد توو دیوانه میکنه ادمو

یه سال طول می‌کشه یاد بدی بپوش یه سال طول می‌کشه یاد بدی در بیار
سلام دقیقا مشکل منه
اصلا نمیپوشه وقتی پاش میکنم پاهاشو سیخ میکنه اصلا حرکت نمیده انقدر اشک میریزه تا درش بیاریم
حتی کفش جورابی هم نمیپوشه
از نوزادی پاپوش اینا پاش نمیکردی؟؟؟
کفش صدادار یا چراغدار بگیر براش خوشش بیاد عادت میکنه
صدا دار خریدم بدتر میترسه
یعنی از همون نوزادی نه قنداق نه کلاه نه کفش جوراب فقط به زحمت میزاشت پاش کنم
حواسشو پرت کن با کفش بغلش کن بگو راه نرو ی چیزی ک دوس داره رو بهش بده حواسش پرت شه
کوچولوعه عادت میکنه
البته ک خیلی خوبه پاهاش حس میکنه زمین و اشیا رو
ولی ب مرور یاد میگیره ک کفش بپوشه
هربار ک میپوشید برای خودتون بهش بگید ببین بزار کفشامو بپوشم تا راه میرم پاهام زخمی نشه مثل داستان براش هربار تکرار کنید
من برای تو خونه یه مدت دمپایی پوشیدم پاش دیگه عادت کرد
سلام عزیزم پسر من اصلان دمپایی قبول میکرد ن کفش ب هیچ عنوان پاش میکردیم جیغ میزد پاشو جمع میکرد ک نپوشیم براش ی جفت دمپایی صدا دار براش گرفتم گذاشتم توی حال پذیرایی خودمم ی جفت گرفتم تو خونه مدام دمپایی میپشیدم اومدم نگاه من میکرد ی چند روزی تو خونه پوشید عادت کرد بردمش بیرون چند روز هم بیرون پاش بود بعد از این مدت رفتم کفش براش گرفتم