Ooma
پرسش (1404/02/17):

برای دادخواست طلاق توافقی کجا باید بریم

سلام دوستان شب خوش
برای طلاق توافقی باید همون محضری بریم که عقد کردیم یا نه ؟ شهر محل زندگی شوهر هم میشه !؟

خب الان اون عین خیالشه چرا اینجوری سرخودت میاری
بخدا من تهران میرم همون ننش کاری می‌کنه این زیاد خونش نره
مریض میشی چندسال دیکه بعدم میگه مریض بودی افتادی وبال گردنم
بعد همین ادم منو به حساب نمیاره
خب دیگه یعنی جات پیش زنته
الان که میگه ترشیده بودی بابات به زور داد به من
فکر میکنی بابا
نه دیگه یعنی به من چه زنت نیست گشنگی بکش نذار تهران بره
بگو آره چه خوش شانسم خخخخ
خخخخ
چرا نباید بره تهران خودش میتونه دخترشو نبینه
گفتم مراقب باش خواهرت ترشیده نشه دبه بخری براش
دوست نداره میگه من قید خانواده مو زدم چرا عروس نزنه
عزیزدلم خانواده شو نکش وسط ببین به خودت بدبینش میکنی
همیشه می‌گفت وابسته بودی چرا زن پسرم شدی
اون میاره وسط منم میگم
بگو همون اول شرایطت رو میگفتی تا ما قبول نکنیم یعنی چی
فکر میکرد من پسرشو دوست دارم می‌تونه سوارم بشه
مگه زود به زود میری
دید دستشو خوندم بهش زور اومد
دو سه ماه یبار
جفتتون یه دنده ولجبازین
وااا زوده اینقد
هردو خردادی
شوهرم میگه سالی یبار برو دو روز باش بیا یا کلا نرو
منم میگم بیاااااااااااا
خب دیگه باید یکیتون کوتاه بیایین اینجوری نمیشع که
من ۵ ساله کوتاه اومدم این شد هرکسی بود صدبار جدا شده بود
مگه میشه منم دورم سالی ۳بار میرم ۲هفته هم میمونم
پدر مادر من از خونه بیرون شدن دو شب بعد مادرش شام با پرویی تمام اومد خونم
نه بابا نمیزاره منم یه هفته هستم
از اول نباید کوتاه میومدی
صبوری کردم درست میشه نشد
ول کن بابا به گذشته ها فک نکن بگذر وچالش کن
باخودش برو
قهره اونم با خانواده من
آشتی کنین اینجوری نمیشه که
نه بابا طاقت شکستن دوباره پدر مادرمو ندارم
چه قوانین مستبدانه ای دارین خدا رحم کنه
خخخخ
شوهر من ادم بی رحمیه
یعنی جایی هست ختی به پدرمو بزنه
آخه چرا مگه زندگی متاهلی میدون جنگه
اشتی کنم از لج پدر مادرم با من بد حرف بزنه بابام بخواد دفاع کنه باز جنگ
میگه تمام مشکلات من زیر سر پدر مادرتهمیگن
خب به پدرومادرت بگو هیچی نگن
میگم الان که اینا نیستن بابای من میگه برو با رفیقت باش مگه
چقد منفی بافی میکنه
نمیشه مریم یعنی شوهرم قد باروته
چی بگم خدا کمکت کنه مشکلاتت همواربشه
خانواده منم دوست ندارن اشتی کنن دوسال اشتی بودن جز بی حرمتی چیزی ندیدن
امیدوارم
چی بگم ولی کاش بچه نداشتی
راحت بودی بچه گناه داره
زمان بارداری اذیتاش شروع شد
قبلش خوب بود
چرا آخه
فیلم بازی میکرد یعنی میخواست بابچه نگهت داره
یهو بد شد رفتارش اخلاقش
نمی‌دونم واقعا مشکلش این بود چرا پدر مادرم اومدن سمت شمال خونه گرفتن کمک من باشن
الان پدرومادرت شمالن
نه همون سال دعوا رفتن تهران
تک فرزندی
یه خواهر دارم
عزیزم
❤️❤️❤️
سمانه خانوادت که دورن نزدیک نیستن بخوان مدام باشوهرت رودرروباشن یکم حساسیتتوکم کن حرف خانوادشونزن اونم نزنه ولی خدایی شوهرت خیلی اعصاب داره که انقدرتونخ اوناس
اینا همش بهانه هست مگه اونا که پدرومادرا کنارشونن این جوری برخورد میکنن
من حرف نمی‌زنم اصلا هیچی یه وقنا خودش امار میگیره مادرت خوبه پدرت خوبه
پرسیدجواب نده یا یه جواب کوتاه بده بگواره خوبن کش نده
مثلا میریم بیرون فلان چیز رو بخرم برای مامانم میگم تورو خدا با منی بکش بیرون از مادرت
چی بخری چی نخری

کل روز رو با خودتی یکساعت با منی از مادرت نگو خب بگم چی میشه
جواب نمیدم اصلا هیچی نمیگم من هیچ اماری از خانواده ام بهش نمیدم
همین دیگه
بزاربخره بزاربگه اون ب لج تومیکنه توحساسیت نشون نده بخدایه مدته بعدخودش خسته میشه
خسته نمیشه می‌دونم نمیشه
ببین شوهرم میگه روزی دستم پول بیاد برای خواهرم جهیزیه بخرم حساب کن
نمیگه پول دستم بیاد برای پسرم زندگی جم کنم درجا ذهنش سمت اوناست
براش ننش نون میخره قشنگ برش می‌زنه می‌زاره پلاستیک برای من میخره پرت می‌کنه روی میز
سمانه اگه میخوای نظرشوهرت برگرده سمت تو و همه کارایی ک برای دیگران میکنه برای توبکنه همون کاری ک گفتم انجام بده
میگه من هرکار میکنم حتی فرش زیر پامو میدم مادرم هیچی نگو
چون میزارم تهران بری پس هرکار میکنم ساکت باش
باج بدم که بتونم خانواده ام و ببینم شوهرم واقعا میخواد مثل سگ ازش بترسم

ولی نمیتونم خدایی
ساب براش بگیری جوری تغیرمیکنه جوری لال میشه و نظرش برمیگرده ک خودتم تعجب میکنی ولی خب بسته ب اخلاق و سرسختی طرف داره یکی یه هفته ای نتیجه میگیره یکی یه ماهه ولی صدرصده
ببینم چجوری میشه ولی به قول دوستان چون همیشه بودم دیگه فکر میکنه همیشه هستم
ولی من واقعا برم دیگه نمیام
نه سمانه بخدا زوری نیس اگرم باشه موقته
چرا همیشه بودم خیالش قرصه
سمانه جان ازدواج کردیدبچه داریدخب بایدم باشیدهردوتون دیگه قرارنیس که برید قراره بمونیدو درستش کنید
ن توازاون میترسی ن اون از تو اگه پای بچه وسط نبودکه بایدتاالان تمومش میکردیدولی وقتی بچه وسطه بایدتغیرکنیدبایدبهم احترام بزارید نه بایدبترسید ن تحمل کنیدفقط باید تغیرکنیدحالایکی بیشتر یکی کمتر
من خیلی بخاطر بچه کوتاه اومدم ولی خسته شدم واقعا تمام تلاشش رو کرد تنها بمونم و شدم
واقعا تنهام
چی بگیره ؟
ساب یه حالت موزیک های بی کلام هستن با توجه به مشکلی که داری مشکلات رو حل میکنن
آهان نشنیده بودم تا حالا
یکباردیگه هم تلاش کن شایدمسیرت اشتباه بوده
موزیک بی کلام هس ک بایدکسی ک تخصصش روداره و اموزششودیده درست کنه وقتی باتمرکزبه مشکلت گوش بدی معجزه میکنه و به خواستت میرسی
میدونی تا میام اروم بشم دیشب میاد جلو چشمم چجوری راحت شام میخوردن و من تنها بودم

چجوری تا زنگ زدم به خاله ش گفتم اینجوری شده گفت قسم داده مارو راات ندیم

اعصابم خورد میشه یادم اومد شوهرم میگفت یه زمانی قهر کرد از خونه زد بیرون پدرش به همه سپرد هیچ جایی راش ندن

واقعا انگار داره سر من تلافی می‌کنه
الان گوشیش زنگ خورد داشت حرف میزد با دوستش فردا بریم
دیگه نمیگن روز جمعه اس با زن و بچه اش باشه

اگه شوهر من ادم نیست دور و بریاش هم آدم نیستن
میدونم هضمش برات سخته ولی اونارو ول کن توبایدشوهرتودرست کنی شوهرت باهات درست رفتارکنه دیگرانم یادمیگیرن چجوررفتارکنن
وقتی شوهرت پایه اس اونام سوارمیشن دیگه شوهرت بایدخودشوجمع و جورکنه چندسالشه؟
میگم من نت خوندم نوشته توو سامانه طلاق توافقی ثبت نام کنید بهتون نوبت بدن
هم سن هستیم
خب درست رفتار نمیکنه دیگه
یبار بع دوستش همین مجرد گفت برم مشورت کنم با زنم دوستش مسخره ش کرد
سلام
خواستم یه تجربه ای از زندگی خودم رو بهت بگم
شوهرمنم تا حدودی شبیه شوهر شما بود
البته تا حدودی..
مثلاً بسیار بسیار بسیار رفیق باز بود
هفته ای اگه هفت روز بود این یه روزم قرض میگرفت که بشه هشت روز
تا هر هشت روز رو با دوستاش باشه
هرشب مست ‌و پاتیل
من تقریبا هیچ پولی نمیدیدم..
همه رو خرج دوستا و رفیق‌اش میکرد
تا اینکه با دوستاش چند بار صحبت کردم
نه با بدی
با خوبی بهشون گفتم..
گفتم این خودش عقلش نمی‌کشه اما شما که میفهمین دور اینو خط بکشید و خلاصه خیلی باهاشون صحبت کردم
کم کم ازش دور شدن
من بی محلش کردم
رفتم سرکار
اصلا خونه نبودم
می‌گفت دارم با دوستام میرم بیرون
میگفتم باشه
منم با دوستم قراره بریم شهربازی
یه بار میگفتم کافه
یه بار میگفتم میریم دور دور

وقتایی که میخاستم با دوستام برم بیرون بهترین لباسی که داشتم و بهترین آرایشی که می‌تونستم رو میکردم😁
بهش میگفتم تو کور باش منو نبین ولی بقیه مثل تو کور و کر نیستن و
تو زندگیت فقط یه زن خوبی داشتی که اونم عرضه نداری نگهش داری😁😉

کم کم از دوستاش فاصله گرفت

اینکه میگم کم‌کم مثلاً نبود همون فرداش بذاره کنار
در عرض شیش هفت ماه
کلا رفیق‌اش جمع شدن
گوش شیطون کر الان رفیق نداره
فقط یه پسرخاله داره که اونم اشناس دیگه و بااون مشکلی ندارم
میدونی شوهر من فکر میکنه من نباشم هستن براش

براش مهم نیست کلا دیگه هیچی فقط میگه زمانی دوستت دارم تو بی چون و چرا بشی اونی که من می‌خوام
در مورد این که میگی یه شب تنهات گذاشته
منم یه تجربه مشابه همینو دارم

شب از خونه داییش میومدیم
دعوامون شد
و منو گذاشت وسط خیابون و خودش اومد خونه
حالا ساعت چند بود ۱۲ نصفه شب
پرنده تو خیابون پر نمی‌زد
رفتم تو کوچه امون
قایم شدم پشت ماشیناا و زنگ زدم به مادرم گفتم این چیکار کرده
اونم زنگ زده بود به شوهرم
گفته بود الان میام ابروتو میبرم بی غیرت بچه ی منو کجا گذاشتی
دیگه اون با موتور رفت تو خیابون که مثلاً منو پیدا کنه من از پشت ماشین اومدم بیرون و رفتم تو خونه
گفتم بذار بگرده تا صبح
تا جونش درآد
من بهش میگم بیا بریم دم برج متل قو قشنگه راه بریم ماهی یبار زیاد نه

میگه مسخره بازیه یعنی چی راه بریم من کمر ندارمو

میگم چجوری بخوای چندساعت سرپا بمونی وقت داری ؟؟

میگه من اصلا کاری به علاقه تو ندارم ولی تو نباید اعتراض کنی
این فیلم پایتخت شخصیت نقی چقدر خود محور بود شوهر منم دقیقا همونه
میفهمم.. من با سوختن و ساختن موافق نیستم
کلا آدمی هم نیستم که بخوام بسوزم و بسازم
ولی معتقدم باید تمام تلاشم رو بکنم شاید خوب شد
شاید درست شد
که اگه چند سال بعد تو ذهنم این روزا رو مرور میکردم نگم اگه تلاش میکردم شاید سر به راه میشد..

بنظرم توهم تا میتونی تلاش کن
که بعدها شرمنده ی وجدان خودت نباشی
به هرحال پای یه بچه وسطه

با دوستاش صحبت کن
یا قلدری نه
با مهربانی
با اشک
مردها احساساتی آن
بهشون بگو من جای خواهرتون نمی‌فهمم با یه بچه چیکار کنم..
مطمئن باش کم کم ببینن اذیتی و زندگیتون داره خراب میشه پاشون می‌کشن کنار
من این کار کردم درست شد
البته شوهرم ول کن دوستاش نبود
اونا اینو ول کردن خداروشکر🥲
شوهرمنم نمیاد گردش
میگه بچه‌ات اذیت میکنن..

کلا همشون همینن بخدا
هرکارشون کنی باز یه گندی از یه جایششون درمیاد

ولش نمیکنن می‌دونم
یه دوست مجرد داره بقیه متاهل هستن ولی من موندم چجوری روز جمعه یه ادم رو میشه ازش گرفت
شوهر من اگه یه درصدم زنگ بزنم به دوستاش نه تنها درست نمیشه صد برابر بدتر میشه که ثابت کنه ب اونا زن من عددی نیست
میگم با دوستش رفته بودیم بیرون خودش پیشنهاد داد به دوستش زنتو بذار پیش زن من بریم بیرون
زن دوستشم شوهرم و شست پهن کرد

بهش گفتم دیدی دوستت هیچی نگفت تو بودی هم منو سکه یه پول میکردی هم با دوستت میرفتی گفت دقیقا
پس مشکل شوهر شما بیشعوریه متاسفانه

کتاب بیشعوری رو بگیر بده بهش شاید خوند و یه کم روش اثرگذاشت
همین دیشب اجازه نداد چیزی درست بشه با خیال راحت شام خورد به اونا هم گفت محلش ندین
تمام تلاشش رو می‌کنه ثابت کنه هرکار می‌کنه درسته هرکار می‌کنه قشنگه

اگه من جایی مشکل داشته باشم نتونم برم نمیگه مشکلی نیست میگه تو نیا من میرم
تو کجا بودی؟ پیاما خیلی بودن متوجه نشدم
مهمونی بودم بحث کردیم گفت غرغر میکنی بیا برو بیرون
رفتم ساعت ۹ شب بود اینا فکر کردن میرم توو ماشین می مونم
وقتی میبینی شوهرت اینجوریه
بنظرم عزتت رو خودت حفظ کن
چیزی نگو که جلوی جمع بخاد کوچیکت کنه به هرحال اون که هیچی نمی‌فهمه حالیشم نیست براشم مهم نیست
ولی من پیاده رفتم تا سمت خونه نیم ساعت بعدش خاله ش زنگ زد کجا رفتی گفتم سمت خونه

گفت بمون میام من منتظر بیاد بعداز ده دقیقه زنگ زدم دیدم شام میخورن حتی بهم نگفت نمیاد
من چیزی هم نگم باز منو خورد می‌کنه
من شوهرم تاهمین یکی دوسال پیش
خیلی شبیه شوهر شما بود
الآنم گاهی اوقات یه حرفایی میزنه مثل اون روزا
مثلا داریم شام میخوریم توو یه مهمونی بودیم همه بودن من اون زمان بچه شیر می‌دادم

واقعاً هم غذام زیاد نبود یهو جلو همه بسه چقدر میخوری من همینجوری موندم خدایا مگه بشقاب من چقدر تووش غذ هست ابروم رفت همه برگشتن نگام کردن
رفتبم مسافرت با دوستاش و همین خاله اش

من نمی‌دونستم گزنه چیه بهم گفت برو توو باغ
این گیاه رو بو کن

من رفتم یهو فقط دست کشیدم جیغم رفت هوا
دیدم شوهرم هارهار می‌خنده

اره دیدی گزنه چیه

رفیقش گفت یعنی چی به زنت میخندی زن دوستش گفت من جای زنت بودم میزدم توو دهنت

یعنی دلم میخواست بمیرم اون وسط
فکر کن میزدم به چشمم تیغش میرفت به صورتم چی میخواست پیش بیاد
تو چی گفتی؟
تاحالا ندیدم شوهرم نگران من بشه اصلا اصلا

الان شما زنگ بزن بگو زنت مرد میگه خب مرد دیگه
اگه طلاق بگیری جایی برای رفتن داری؟
هیچی نداشتم بگم موندم یعنی
خونه بابام هست
این چه زندگیه خداوکیلی😶😶
کلا حرفم اینه طلاق هم نمیده منو ول کنه اینقدر بره با دوست و رفیق بره چندماه بره هروقت خسته شد من میام ولی من نصفه نیمه نمی‌خوام اینو
پا میشدی میریدی تو هیکلش
من فقط زمانی دیده میشم که بخواد مهمون بیاد در غیر این صورت منو نمی بینه
دیدی یه وقتا یه نفر اینقدر نفهمه هیچ کلمه ای نیست داغ دلتو اروم کنه دقیقا یه وقتا اینجوری میشم
ی مدت ولش کن برو
پشتت هستن ؟ اگه میفهمی پشتتن قرار نیست غر بزنن
بیشتر اعصابت بهم بریزه بنظرم برو

میخوای بمونی بااین مرد چیکار کنی
شوهرمنم شبیه شوهر شماش تا حدودی..
ولی دیگه تو جمع هیچی نمیگه
البته من خودمم بهونه دستش نمیدم ولی کلا اگه بخاد یه چیزی هم بگه من صدتا می‌ذارم روش و پسش‌میدم


لااقل جلوی جمع هیچی نمیگه
واقعا دوست دارم برم قبول نمیکنه
غر میزنن خودت کردی ما گفتیم زنش نشو ولی باز پدر مادرن

نه بابا کل شوهر من مرد بودنش رو در خراب کردن من می بینه
با اتوبوس میری تهران؟
میگم خب هنر دلقک بازی داری برای خانواده خودت بذار
ارع با اتوبوس
ببخشیدا ولی اون زن زندگی نمیخواد یه کارگر دربست و تمام وقت میخواد که سرشو بندازه پایین کار کنه و چشم بگه هرچی هم بگه هیچی نگی
خودت نمیتونی بری؟
بوس به لپت حرف منو زدی تمام و کمال
ولش کن برو این مرد آدم نیست مگه اینکه قبول کنه بیاد باهات مشاوره وگرنه هر روز بدتر میشه پیرت میکنه دختر
میتونم برم ولی از فردا جاده بسته اس تا اول خرداد
بچت هم بردار با خودت ببر این اگه پدر بودن بلد بود تا الان پدری میکرد
برا چی بسته س
پیر شدم شبا بخدا از روی عصبی بودن پاهام پرش داره کلی اذیتم
به خدا من جات بودم مهریمم میزاشتم اجرا پدرشو درمیاوردم
درست کنن خراب شده جاده همیشه مشکلات داره
خاک تو سرشون با این جاده هاشوت
پدرت پشتت هست برای طلاق؟
من هرجور شده یبار پای اینو به دادگاه باز میکنم حتی شده در حد یه پیام از دادگاه هرچی
یه مرد پشتت باشه خیلی راحت تر میتونی
بخدا
سمانه پول مول داری به اندازه ی کافی؟
نمیشه بگی هست یا نه ولی ترجیح میدم خونه پدر باشم غرغر بشنوم ولی زیر دست این ادم مغرور و فامیل تحفه اش نباشم
موافقم
شاید آدم شد
بهترین کاره بزار بترسه مردک بیشعور انگار آورده بردگی دختر مردم رو برده شهر غریب هرغلطی دلش میخواد میکنه
اره
خوبه پس
کار شوهرت چیه
حالا همین ادم میگه خدا کنه یه شوهر خوب قسمت ابجیم بشه
برو به خدا تحمل این رفتار مرد یک روزشم زیاده ایشالله خدا کمکت کنه
سنگ فروشی کار می‌کنه خیر سرش دیشب گفتم برو بمیر کار نیست بکنی
خواهرش چند سالشه
۱۷
اره بخدا
بگو انشالله بمونه بترشه
نهههه از خدامه ازدواج کنه ذره ذره دردای منو بکشه
بفهمن دخترشون عزیزشون توو خونه شوهر توو خونه فامیل شوهر اذیت شد اشک ریخت چه حالی میده
بفهمن وقتی داماد اذیت کرد جیگر گوشه اینارو سکه یه پول کرد چه دردی داره
مطمئن باش رو زمین نمیمونه
دوست من رفته مهریه اشو گذاشته اجرا
دوسه روز بعد اینکه گذاشته اجرا تمام حساب‌های شوهره مسدود شدن

شوهرش تو کارخونه کار می‌کنه
ماهی هفت تومنم دارن از روی حقوقش برمیدارن( البته فعلا می‌ره به حساب دادگاه ولی شوهره حسابی ادب شده)
هنوز نفقه هم مونده
دوستم می‌گفت چون مدرک لیسانس داره ماهی چهار پنج تومنم نفقه بهش تعلق میگیره
حسابی شوهره رو نقره داغ کرده

بنظرم مردی که هیچی حالیش نیست رو باید همین کار کنی
بگو آره خدا گذاشته براتون کنار یکی خوبشو😠😠😠
حالا میگم هرجور شده هرکار میکنم در حد یه چیز کوچیک از دادگاه یه حرکتی بزنم

اینجوری نمیشه همیشه میگفتم میرم فکر میکرد نمیرم

عید گفت خب برو رفتم بچه افتاذ به جونش ترسید

الانم باید زهر چشم بگیرم
مهریه ات چقدره
دقیقا بعد برسه به گوش ننش بگم بیا تربیتت رو در اغوش بگیر بهش افتخار کن چی زاییدی
دقیقا میگخ حسابی تحقیق میکنم ادم حسابی باشه گفتم باشه زارت
۱۱۴
خدا کنه فعلا که هیچ پسری دورشون نیست
فراری ان😅
بزار اجرا حتما یه وقت نبخشی ها
ندارن همه دخترن فقط یه پسر عمه هست خیلی مادر شوهرم دوستش داره ولی شوهرم بیزاره ازش

یعنی اون داماد بشه خون راه می افته
نه
بگو کاش بابای منم بیشتر تحقیق میکرد
داداش نداری؟این جور موقع ها داداش ها بیشتر هوای خواهر رو دارن
دنیا اینقد گرده که باورت نمیشه..
برای خاهرشوهرمن خواستگار اومده
شاید باورت نشه ولی تمام حرفها و حرکت‌هایی که مادرشوهرمن موقع خواستگاری من‌میزد
الان داره می‌شنوه و میبینه

به شوهرم همش میگم
میگم ببین چقدر دنیا گرده
حالا من راضی نیستم جواب کارهای مادره رو بخاد دختر بده
ولی خدا جای حق نشسته
من که می‌دونم چه با وکیل چه بی وکیل این ادم وجود طلاق دادن رو نداره ولی من پیش میرم ببینم کی خسته میشه
نه 🥲
خدا کنه سر اینا هم بیاد خصوصا که داماد پرتشون کنه بیرون

به شوهرم گفتم هر ریالی خرج مادرت می‌کنی از زندگی من داماد بیاد از زندگی مادرت ببره خرج مادر پدر خودش کنه
من شهراد رو داشتم مادر شوهرم گفت دوست داشتم دختر خواهر شوهرم و برای پسرم بگیرم
خدا کمکت کنه عزیزم بتونی راحت از دست این قوم الظالمین خلاص بشی
میخواستی برگردی بگی کاش میگرفتی
نه چون ولخرج بود ترسیدم
مرسی عزیزم
سلام سمانه جان خوبی گل پسرت خوبه
انشاالله به حق این روز عزیز امام رضا به زندگیت نظر کنه.
واقعاً متاسفم برای این اتفاقی که پیش اومده 😔
قربونت شیما جونم

سوالات مشابه