Ooma
پرسش (1404/02/10):

هرکی مثل من حوصلش سررفته بیاد چالش😁

دخترا بیاید بگید چطور با همسرتون آشنا شدید
ایده دیگه ای به ذهنم نرسید😊

🤣😝
همون حتما بخاطر همین تکه😂😂😂
اره دیگه فک کنم یه چیزشو دوزشو زیادریختن
ما اول دوست ساده بودیم محض سرگرمی باهاش بودم بعد چند سال ازش بی خبر بودم جفتمون انقدر مغرور بودیم به اون یکی نمیگفتیم بیا باهم باشیم و فلان بعد چند سال با پیج قدیمی خودم که رمزشو فراموش کرده بودم و بازیابی کردمش رفتم تو لایوش یهو یاد دوران دوستی ساده مون کردیم تو اولین قرارمون که یک ماه طول کشید تا برم ببینمش ازم خواستگاری کرد😫😫😫😫😫
سنتی😬😅

کسایی ک دوس بودین خاطره هاتون جذابتره
🤣🤣🤣🤣حتما قبل مصرف نجوشوندی😂😂😂😂
خب یکی نبود بهش بگه اشغال این همه سال غرور سگی تو کنار میذاشتی دیگه 😫خلاصه منم چس کردم که باید فکر کنم و فلان بعد یازده ماه عقد کردیم خلاصه الان شش سال ازش میگذره
آره شاید گفتن که قشنگ بجوشونش من ازخوشحالی زود استفاده کردم
شوهر من ویدیوکلوپ داشت منم مشتریش بودم
سال ۸۸😅
منم میرفتم مدرسه خیلی خوب بود ولی در حد دیدن و رفتن خونه
اولین کادو هم یه لباس زیر برام خرید اونموقع بردم مدرسه فروختم ۵ هزار🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣۳ماه بعد هم عقد و ۱سال بعد عروسی
😂😂اونم زیر کرسی همه خواب بودن.بنده خدا انقدر چت کرد تا صبح خواب موند بابت سرکار رفتن
😂😂😂وایییی
چیز دیگه نبود بخره برات شیطون😂
😂😂😂😂شورش از حدش در اومده بود میدونم
بگومگه قطعی کادوبود که لباس زیردادی اینومن چیکارش کنم
منم سال ۸۷بود اونموقع گوشی زیاد دردسرس نبود منم با مال بابا
و غیرتی ترین فرد خونه داداشم زنگ میزدم😆😆😆😆چقدر شجاع بودم
الهیییی مغرورای جذاب بودید پس
بیچاره هنگ بود نمیدونست چی بده 😂😂😂😂
لعنت بهت و تفکرت😂😂
اره خیلی
لطفا هرکی دوست بوده نحوه آشنایی شون رو هم بنویسه😃
خوب کردی چس کردی🤌🏻
خب منکه ضایع بود بگم اونم نگفت منتظر من بود بیشور اگر زودتر میگفت الان بچمون دبیرستانی بود🤣🤣🤣
اینو بگو که برا مانکن خوب بود نه من ۶۵کیلوئیی😆😆😆😆
ماها شانس نداریم هنوزم ک هنوزه شوهر من قهر کنه من باید منت بکشم برعکسه واسه ما
واااااای عالی بود عالییییی
شور فیلم کرایه کردنو دراورده بودیا😂😂😂
😂😂😂😂😂😂😂😂😂خودش گفت صنعتی بود
آقا کنسرو جات باید جوشونده بشه😆😆😆
لباس زیر😂😂😂😂😂
بیچاره ببین حالاباچه شوقی خریده که تن کنی بردی فروختی
منم بابا
همیشه بهش میگم اون موقع که میخواستی گولم بزنی زنت بشم خوب بلد بودی منت کشی کنی😉
خدایی بردم مدرسه ۳تا مشتری بود ولی دادم اونکه نقد بود🤣🤣🤣🤣
وای اینو الان دیدم پوکیدم🤣مخصوصا اونجا ک ۵تومن فروختی🤣🤣🤣🤣
خواهر تو انگشت پام نمیرفت من از اول کپلی بودم🤣
نه اتفاقا من فک میکردن زن داره چون خیلییی سرسنگین بود منم میرفتم برا دختر دوستم کارتون میخریدم شوهرم با شوهرش رفیق بودن بعد من چون همیشه همه جا با دوستم بودم این فک میکرد که منم دخترشونم
میگفتی توبخرمن ببرم بفروشم سودکنم
اره واقعا دوران خوبی بود خیلی خوشحالم که عاقبت بخیر شدم
چون واقعا خطا نرفتم کارای بچگونه😖😖😖😖
پول تو جیبی خودتو در آوردی دیگه بهتر از این بود که بندازی دور چون اون زمانا مثل الان نبود که کادو آیفون میگیرن ننه باباشون نمیگن از کجا آوردی
دختر ۵هزار برا خودش پولی بود🤣
منم سنتی ولی خیلی دوست داشتم عشق و عاشقی رو تجربه کنم ولی بازم شکر خدا از زندگیم 😅
اره میدونم گرون فروش بودی پس
بابا اندازه نبود دلمم میسوخت برا خودم‌خوب نبود بدادم یکی کادو پولش کردم😆😆😆😆
خوبه مشتری دست به نقدم پیدا شده براش
بعد یک هفته نبودم رفته بودم شمال اومدم رفتم مغازش یهو بی مقدمه گفت آمارتو داشتم نبودی منم گفتم مسافرت بودم چطور مگه گفت آهااا میگم سالن بسته بود گفتم سالن به من چه گفت مگه تو دختر سعید نیستی گفتم نه!گفت عاااااااا بگو بخدا
نه خوب دادم قیمتش بود از این گیپوریا بود🤣🤣🤣🤣حالا من فقط نخی میپوشم
ماهایی ک سنتی ازدواج کردیم بیشترمون ناراضیم تا اونایی که دوست بودن بنظرم🥲
رنگش جیگر بود قرمززز😆😆😆😆
جوووون گیپور
همسرت ازهمون اول۱۸+بوده
اره خرشانس به روایت تصویر
شوهرم هنوز که هنوزه بعد شش سال میگه تو اومدی تو لایو من تو منو گول زدی😅
بعد اون دیگه نرفتم مغازش رفتم به دوستم گفتم اه این پسره چه پروعه اینجوری گفته بهم من دیگه نمیرم مغازش
نه بابا بیچاره ایقد خجالتیه 🤣🤣🤣🤣یه زن بشینه پیشش آب میشه
دوستات برا چی خریدن خدا میدونههههه
آی آی آی این بَده
دقیقا
😂😂
حسودا🤣🤣🤣🤣
کلاس چندم‌ بودی بانو
بگو اگه راست میگی نباید وا میدادی پس خودت سست بودی😂😂😂😂
نمیدونم برای من سنتی میشه یا نه
منو شوهرم ۱۵ سالم بود دیده بود خوشش اومده بود ازم ،
دوست شوهرخالم بوده گفته شماره شو بده شوهر خالم گفته بود باباش هم منو میکشه هم تورو🤣🤣🤣اونم پشیمون شده بود تا بعد از دوسال قصد ازدواج میکنه به شوهرخالم گفته بود اومدن مستقیم خاستگاری
بعدش چیشد🤩
برات پیداکردم خاطراتتوزنده کنم
برات پیداکردم خاطراتتوزنده کنم
اول دبیرستان
🤣🤣🤣🤣🤣👍👍👍👍
منم پررو هستم کم نمیارم بهش میگم مهم اینه تو بعدش اومدی گیر دادی بیا بریم بیرون و فلان🤣
قفله تو خانواده ما🤣🤣البته فقط برای من
همه به جز من کلا با شوهراشون چندسال رفیق بودن
نیمه سنتی بودی فاطمه
🤣🤣🤣🤣
😅😅
یه مدت صبحا که میرفتم سالن و باز کنم میدیدم یکی با سرعت نور رد میشه میگه سلام تا من سرم و بیارم بالا ببینم کیه میدیدم کسی نیست یکی دو ماه بعد که ظهر داشتم میرفتم خونه دیدم این داره بدو بدو بلوار و میاد این طرف منم سرم انداختم پایین تا خونه دوییدم رسیدم جلو در گفتم آخیش منو گم کرد یهو دیدم یکی پشت سرم صدام کرد گفت ببیخشید برگشتم دیدم پشتمه🤣🤣یه نامه داد دستم رفت
توش نوشته بود ببخشید قصد مزاحمت ندارم فقط میخام بیشتر باهاتون آشنا بشم همین نه شماره تافنی نه چیزی
چه خوشحالم زود عکس گرفتم
دیگه همون شبش یه مسئله ای پیش اومد ما یک هفته رفتیم شمال خونه اقواممون
یکهفته بعدش اومدم صبح میخاستم برم سالن دیدم یکی جلو درمون رژه میره 😅😅
خلاصه دیگه گفت چرا خبری نشد ازت و فلان منم گفتم ببخشید دیگه کفتر نامه بر نداشتم برات نامه بفرستم😅😅
بعد شمارش و داد
دختر تو چه شجاعی با فامیلتون دوست بودی
فامیلای ما بهشون نگاه میکردی سلام میدادی میرفتن همه جا پر میکردن فلانی به من آمار داده از من خوشش میاد🤣🤣🤣🤣🤣
مخصوصا مامانشون بدتر
دوسال و خورده ای دوست بودیم سال ۹۱عقد کردیم ۹۲ هم عروسی
😅😅😅
ای جان عزیزم چ داستان قشنگی
انشالله عشقتون ابدی باشه گلم
.فدات عزیزم همچنین
وای زدی تو خال اگه یکم حرف میزدی یا کاری میکردی انقد میرفتن تو قیافه انگار مثلا خواننده ای بازیگری چیزی ان
البته من خودم با پسر خالم دوست بودم به غیر از اون😄
فامیلای ما اینجوری نبودن ولی
دوست اونجوری نه ها در حد همین دخترخاله پسرخاله بودن
به خدا 😅😅فامیلای من عجوبه ان
عموی من خیلی دلش بود من عروسش بشم ولی هیچ وقت علنی نمیومدن جلو یه روز زنعموم خودش اومد گفت بعد که پسرشون فهمید کل فامیل رو پر کرد من فاطمه رو دوست ندارم 😑😑😑حتی بعدش عموم اومد ولی گفتم بمیره هم قبول نمیکنم آبروی منو برد تو فامیل انگار مامان من رفته بود خاستگاری😅
اما در کل من خودم بهشون محل نمیدادم😅😅همشون همبازیای بچگیم بودن یکی دوتاشون پیشنهاد دادن گفتم نه
ما اصلا محلمون هم نمیذاشتن آخرم هیچ کدوم تو فامیل زن نگرفتن
با فامیل همون یکبار فامیل شدن بسه😁😁
حتما میترسیدن جواب رد بدی ضایع بشن از اونورم پسر عموت رفته اونجوری گفته که اگ تو بله ندادی این دوستت نداشته باشه مثلا
اره بابا من خودم اولین عروس غریبه فامیل شوهرم بودن تا قبل من فقط بین خودشون وصلت میکردن دوتا جاریامم دخترعموهای شوهرمن
من پسرخالم و خیلی دوستش داشتم ولی هیچ وقت نتوستم بهش بگم چون فک میکردم پَسَم میزنه وقتی شوهرم باهام بدرفتاری میکنه ناخودآگاه فکرم میره سمتش🥲
پدرشوهرم خودش رفته بود برادرزاده هاشو برای بچه هاش گرفته بود بدون اینکه بچه هاش بگن اره یا نه😅 هیچ نظر اونا براش مهم نبود
بزرگوار بچهاشو پشم هم حساب نمیکرده😂
برای شوهرمم همین کارو کرد رفت خاستگاری شوهرم فهمید یه قشرقی درست کرد
گفت من خودم تصمیم میگیرم با کی ازدواج کنم
دمش گرم
🤣🤣🤣
زمانی که دانشجو بودم ،یکی از دوست های هم اتاقیم با شوهرم هم دانشگاهی بود و با همدیگه تو یه اکیپ دوستی بودن یکی دوبار دیدمشون با دوستم که بیرون بودم
از همدیگه خوشمون اومده بود ولی هر دو بی اطلاع بعد دانشگاه تو فیسبوک باهم چت کردیم
اولین جمله ای که بهم گفت ،گفت بریم عکاسی باهمدیگه 🤣
آبان هم تهران قرار گذاشتیم همو دیدیم
بهمن اومد خواستگاری
فروردین هم عقد
مرداد هم عروسی 🤣
بسیار سرعتی 🤦
تو دوستی هم رفتیم نشون و اینام خریدیم نشون هم دست من بود اینا اومدن بله برون همون روز گل داد نشون و دادم بهش😅
نمیدونم ولی خداروشکر میکنم که نشد
بعد جاری بزرگم با هاشون رفت و آمد نمیکنه کلا بعدا برام تعریف کرد که روز بله برون عموم گفته مارو آدم حساب نکردی نزاشتی بریم تحقیق کنیم ببینیم دختر کی هست اصلا شوهرمم برگشته گفته من خودم گشتم برا خودم یه آدمشو پیدا کردم
جاری وسطیمم گفته یعنی ما آدم نبودیم😂😂
🤣🤣🤣
پدرشوهر من فوت کرده وقتی بچه بودن ،برادرشوهرم به عنوان پدرش زنگ زده به شوهرم که میریم فلان جا اینم گفته برید به سلامتی بعد نگو اونا دارن میرن خاستگاری رفتن اونجا زنگ زدن به شوهرم که بیا همه منتظر تو هستن اونوقت تازه فهمیده گفته من نمیخوام برای خودت بگیرش🤣🤣
😂😂😂
واسه تیکه اولش مغزم رگ به رگ شد نفهمیدم 🫢
الان پدرشوهرت اینا باهات اوکین؟
واااای🤣
همش میگن کاش اون یکی عروسامون هم از غریبه میگرفتیم😅😅
😅😅
خواهرشوهرم همش میگه اونقدری که تو دلسوز ما هستی تو همه مناسبتا مارو تنها نمیزاری اون یکیا اینجوری نیستن
باباش بانک میخاد بره با من یا شوهرم میره میگه اونا بفهمن سریع برام نقشه میکشن
🤣🤣🤣
وا مثلا خودی ام هستنا به عموی خودشونم رحم نمیکنن😒
نه جاری وسطیم اصلا یه چیزیه برای خودش
مثلا بره خونشون ببینه توت فرنگی دارن شب اونجا میخابه که فرداش توت فرنگیارو قشنگ بخوره
ما تو فامیلامون اینجور زیاد داریم اصلا نمیسازن با هم
طرف با خالش یکسره تو جنگه
😄😄😄
بعد همش با همه حسادت داره
یکی با من گرم بگیره جنگ جهانی درست میکنه که من فامیلم اون قریبست چرا پیشش نشستین
😅😅
یا شوهرش بفهمه یکی پول داره سریع میگه دارم ماشین عوض میکنم پولم کمه قرض بدین بعد خورد خورد بعد صد سال اونم مصف و نیمه بر میگردونه
از باباش که بگیره که اصلااا کلا بر نمیگردونه
اون موقع از عروسیشون تا سرویس طلا و حلقه ونشون و خونه همه رو پدرشوهرم براشون خریده
🤣
برا ما حتی کادو عروسی هم نداد همه رو خودمون صفر تاصد انجام دادیم
مرسی عزیزم جمیع رفتگان
هنوزم ک میگم میگه اصلا نمیدونم چطور شد🤭😂
خدا رحمتش کنه قسمت هرچی باشه همون میشه عزیزم
نههه تازه کادو هم میداد تا مامانم اینا حواسشون نبود🤣 یعنی فکرش میکنم میگم چ جرعتی داشتم. اونموقع😂
قربونت برم
اره دقیقا
عزیزدلم🥺
اشکال نداره فداسرت مهم اینه کنار هم خوشبختین
وا اینا دیگه کی ان
خدا در و تخته رو خوب بهم انداخته
اشکال نداری عوضش منت کسی بالای سرتون نیست
برادر همسایمون بود .منو تو اینستا فالو کرد
سلام داد منم دیدم جواب سلام واجب جوابشو دادم
اینچنین شدم شوهرم😢
هلاک اعتقاداتتم😂😂
ثواب کردی دختر😅😅
اره جواب سلام که واجبه😑
عزیزی
بگو بابا بزرگ فوت کرد جا غم و غصه عاشق شدیم همین🤣🤣🤣🤣🤣
اونکه جواب سلام میده ۶۹تا ثواب براش میدن😂😂😂😂
منم سنتی بودم قبرستون روز عاشورا منو دیدن فرداش اومدن خواستگاری🤕
همین قدر سریع😂🤌🏻
عالی بود😂
اره بخدا😂🫣 یعنی خودم خجالت میکشم وسط عزا عشق و عاشقی😂
چقدر این مراسما و قبرستون ازدواج داشت😂
اونایی ازدواج فامیلی دارین چطوری ازدواج کنین من حس میکنم پسر خاله پسر عمو و فامیل نزدیک حس ازدواجی ندارن مثل داداشن
اره بابا خدا سایه شوهرم و بالا سرم نگه داره
درسته
سنتی
همسایه بودن نکبت ها
🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️
یکی دوبار منو از مدرسه برگشتنی یا جلو در دیده بودن
بعد آبجی و ننه ی عنترش اومدن
بعدم با خوده...اومدن خاستگاری😅😅
خانوما ایموجی های کیبوردم رفتن چه جوری درستش کنم
فقط اونایی هستن که دانلودکردم
ماهم هفت سال دوست بوديم ۱۶سالم بوداونم ۱۷باهم رفتيم دانشگاه اون بعداز ۲سال ترک تحصيل کردرفت سربازی منم لیسانس گرفتم خلاصه‌ ۷سال باهم بوديم چن بارجداشدیم بعداز۷سال ک شرايط براي ازدواجمون محیاشداومدن خواستگاری خونوادم مخالف بودن ولي بااصراوتهدیدمن راضی شدن‌ الآن ۷ساله که‌ ازدواج کردیم۳۰سالمه هنوزم ديوانه وارعاشق همیم بمانداون بحثوجداییای دوران عاشقی باورتون نمیشه سربازبودساعت۴صب پست بود.منم باهاش بیدارمیشدم يه باراومدمرخصی توراه اتوبوسشون تصادف کرد
فک کن ببین چیزی از قلم ننداختی بگی بهشون😂
من بلد نیستم عزیزم
اخی چ عاشقانه انقد از اینجور عشق و عاشقیا دوس دارم🥹عشقتون پایدار گلم
راستی اسم پسرتم خیلی قشنگه😍
سلام همه رو خوندم باحال بودن 😄
انشالا که همه تون همیشه خوشبخت باشید 💖💖
من پسرعموهام واقعا مثل داداشن برام ازمم کوچیکترن همه ولی چون خانواده مادریم مث پدری رفت و امد نداشتیم این خالمم وقتی من کلاس دوم بودم از شهرمون رفتن واسه همون هیچ پسرخالمو نمیدیدم ولی خب زد و عاشق شدیم😁
و اینکه من هیچ دخترعمو نداشتم تا ۱۸ سالگیم ک صاحب دختر عمو شدم و پسرعموها واسم داداش بودن و واسشون خواهریم❤️
الهی امین
عزیزم😂
بزن بازنشانی تنظیمات پیش فرض کیبورد درست میشه
مرسی عزیزدلم همچنین❤️
بیخیال بابا بابازرگ‌هم به عشقش رسید جوونارو درک کرد 😂
روحش شاد
منم عموزاده ایم اونجوری نیست که فامیلیمون یکی باشه
اها آخه من‌خودم حسم بهشون مثل داداشه
بخاطر همین پرسیدن
چی بانو؟؟
مگه پسر عموت نیست؟ چطور فامیلتون یکی نیست؟
نه بابا من خودم پسرعمو دارم که از پدرامون یکیه واقعا داداشام هستن خیلی حس بدیه
شوهر من عموزاده هستن پدرامون
فهیم عموزاده ایم یعنی چطور بگم‌پدر بزرگامون داداشن😂
بعد اینجا طایفه ما کلا چند تا فامیل دارن اینطور نیست که هممون یکی باشیم
باباهاتون‌پسر عموی هستن اینجوری مشکلی نیس
بله😂دیگه پسر عااامومه ولک😂😂😂
انشالله همگی خوشبخت باشین
همچنین
طرف ما میگن رو عاشورا روز انتخابات🤣
فقط واسه اومااینطوری شده
بازم باید فامیلتون یکی باشه 🥲🥲
آها 🥲
مفید مختصر
بنام خدا منم فضای مجازی اشنا شدیم و دوست شدیم و ازدواج کردیم😐
راستی ۵سال دوست بودیم بعد عروسی کردیم😂
چه بحث جالبی😂👌
به قول شیرازیا تف به قوم پدری لعنت به قوم مادری😂
چه چالش خوبی بود 😃
سنتی بودیم ، به هم معرفی شدیم تو محل کار. اولش که به من گفتن من ردش کردم چونکه به شدت از مرد مو بور بدم میومد. بعد از ۶ ماه دوباره همکارم به من گفت دوست همسرش هنوز نتونسته کسی رو انتخاب کنه و گفت هرچقدر بیشتر باهاش رفت و آمد میکنیم بیشتر میفهمم که افکارتون شبیه همه. با نارضایتی و به اصرار همکارم رفتم دیدمش ولی همون جلسه اول خیییییییییییییییییییلی به دلم نشست. دو جلسه بیرون رفتیم و بعدش به این نتیجه رسیدیم روال خاستگاری طی بشه. هنوزم برگردم عقب انتخابش میکنم ، هم همسر خوبیه هم بابای عالی خدا رو شکر.
منو یه از خدا بیخبری به ننش گفته بود اقای صابری یه دختر آفتاب مهتاب ندیده داره همون که میخواین ننشم اومد منو دید متاسفانه پسندید و بعدم شازده پسرشو اورد و اونم پسندید و دو سه ماه رفتیم و اومدیم و بعدم نامزدی و دوهفته بعدشم عقد و یکسال بعدشم عروسی... همینقدر فجیع😂
عزیزم 🥺
ای جان خدا برای هم حفظتون کمه عزیزم سایه اش بالای سر گل پسرتون تا ابد
عه با هم خوب نیستید؟🥺
نه دیگه نبود اونا از اول رفتن عوض کردن از بابازرگش
فامیلی من از اول همون بود که بود ولی شوهرم الان تو شناسنامه قبلیش که پاسپورتی نبود قید شده بود که تغییر کرده .بهت هم گفتم چیه
این تغییر فامیلشون مال ۴۰سال به بالاس الانا نیست
حالا یه چیز دیگه طرف داریم فامیلی پدرش یچیزه خودش یه چی دیگه😂
نه خداروشکر خوبیم اوایل چالش زیاد داشتیم ولی خب حل شدن دیگه
مامان ارغوان بیا برو رابطه سطحی بدون دخول بازم اومد😂
چه تاپیک خوبی
ما دختر خاله وپسر خاله ایم 😅
چقدر شبیه همیم
دیده بودم😂گفتم شاید اون نیست چون زیاد پیام داد😂بخدا که مردم بیکارن
برا من زندایی شوهرم
دخترخاله مه
مرسی عزیزم
خب خداروشکر
والا😂
😂👌🏻
ما تو عروسی و مراسما ختم😂
😀

سوالات مشابه