Ooma
پرسش (1404/01/19):

بالاخره اون شنبه اومد..!

من خیلی دلم میخواست پیاده روی برم ولی تنبلیم میومد که همسرم از شنبه این هفته گفت که بعداز نماز و قرآن صبح ساعت شش باهم می ریم تا پارک و اونجا ورزش و نرمش و پیاده روی انجام میدیم و این چند روز از در خونه پیاده روی تا پارک تا ساعت هفت خونه ایم و دخترم را بیدار می کنم وآمادش می کنم برای مدرسه.... و تو این چند روز نیم کیلو کم کردم. خواستن توانستن است. خانم‌های عزیز و بزرگوار شما هم تنبلی را کنار بگذارید و پیاده روی رو شروع کنید که مطمئنا زرنگتر از منید.

چقد خوب ک شنبه ای ک منتظرش بودی رسید. انشاالله همیشه انقد خوب پیش بره
ایکاش شنبه منم از راه برسه🥴
ما شنبه هامون تو جمعه مونده 😂😂😂
خدا شوهرتو برات حفظ کنه ماشالله پایه اس
من که حالا حالاها خونه نشینم 😄 قبل از بارداری باشگاه میرفتم خیلی خوب بود. دخترمو میبردم مدرسه میرفتم باشگاه.
خداایاااا
شنبه ما رو هم برسون😁
خدایا شنبه ی شوهرامون رو برسون
منم دوست دارم ولی با بچه کوچیک هر روز یه اتفاق پیش بینی نشده می افته
فقط موندم تو کار اون مامانایی که مسیر خونه تا مدرسه فرزندشان زیاد نیست ولی از سر تنبلی یا کلاس گذاشتن با خودرو فرزندانشان را می برند ومیارند.
در حالیکه اگه پیاده در مسیر همراه فرزندشان باشند خیلی حرفها باهم می زنند و خوش میگذره. من که دخترم را پیاده میرم از مدرسه میارم چهار پنچ تا از دوستاشم دنبال ما میان و حاضر نیستند سوار ماشین مامانشون بشند. می‌گند که پیاده خیلی خوش می گذرد.
من قبل بارداری پیاده روی و باشگاه میرفتم وزنم بیاد پایین بعد بارداری تنبل شدم الان این روزا که باید برم پیاده روی برای زایمان، همش میگم یکی باشه من باهاش برم پیاده روی 🫠
رفتی تو ۴۱ ،خواهر زایمان نکردی؟؟؟؟
من روزی که دکتر بهم نامه داد واسه فرداش برم بستری بشم، چون بیمارستان نزدیکِ مامان اینا بود، رفتم خونشون، شبش یه اکیپ آدم راه افتادیم تو خیابون، به هوای من که پیاده روی کنم، انقد راه رفتیم دو ساعت بعد از اینکه اومدین خونه کیسه ابم ترکید رفتم بیمارستان