Ooma
پرسش (1403/12/19):

سرزده آمدن مادر شوهرم 😐

سلام خانوما خوبید ؟ی سوال داشتم با مادر شوهری ک سرزده میاد چطوری رفتار کنیم من ی بچه چهار ماهه دارم و اینجا ب جز خانواده شوهرم کسی رو ندارم ک حدود ی خیابون با ما فاصله دارن هر وقت بخوام خودم برم خونشون زنگ میزنم یا مثلا منو دعوت میکنن میرم اصلا بی خبر هیچ وقت نمیرم رفت آمد هم از وقتی بچه دار شدم بیشتر شده قبلا ماهی ی بارم نمی‌رفتم .اما الان حدود چندین بار مادر شوهرم بی خبر میاد حتی دیروز در حیاط ساختمون باز بوده آمد پشت در خونه و منم بچم خواب بود زنگ در ک زد خواب زده شد با لباس راحتی و حدودی خونه بهم ریخته اومد داخل منم مات و مبهوت ک چطوری آمده بالا عصبی شدم خندید گفت در ساختمون باز بود آمدم بالا از طرفی اصلا ب شوهرم راجب خانوادش چیزی نمیگم هم میره مستقیم میگه دعوا میشه هم این ک نسبت ب من گارد میگیره منم سعی میکنم خودم حلش کنم ب نظرتون چی بگم یا چطور رفتار کنم

اینم بگم موقعی ک اومد منم گفتم بیرون کار دارم ماشین برداشتم رفتم یکم خرید کردم روزه هم بود خودش افطاری آماده کرد خورد ی ساعت بعدشم رفت
من خیلی سرد برخورد کردم ک یعنی ناراحت شدم
وا اتفاقی نیفتاده که بدبخت اومده خونه بچش حتما دلش برانوش تنگه
اگه بدجنس و بدذات نیست که بابت کثیفی و بهم ریختگی خونه برات حرف دربیاره بنظرم دلیلی برای ناراحتی نیست
مادرشوهرم مثل مادر ادم چه فرقی داره نسبت بهشون گارد نداشته باش
درسته آمده نوشو ببینه من ناراحت نیستم از این ک بیاد تازه چون تنها هستم خوشحالم میشم اما واقعا زشته بی خبر جایی بری حتی خونه بابای خودت
چه اشکال داره
خب مثلا لباسم مناسب نبود یا شاید برنامه ریخته بودم بخوابم استراحت کنم یا هر چیزی نمیدونم من خیلی ی مدت حساس شدم
به نظرم اگه ادم بدی نیس و باهم مشکل ندارید خیلی مسئله پیش پا افتاده . کوچیکی هسن
بنظر من ک حساس شدی
بار بعدی ک اومد، میتونی بگی خاستم جایی برم کاش قبلش میگفتین ک میخاین بیاین
با خنده بگید این دفعه مشکلی نیس

بنده خدا خودش هم میگی افطار آماده کرده
مشکل ک زن بدی نیست درکل ولی میخواد سر دربیاره از همه چیز و خودش حرفی نمیزنه بیشتر پدر شوهرم یا شوهرم پر میکنه و حساس میشن اونا
اگ در هفته هر روز و هر ساعت اینجوری رفت و آمد میکنه باید حساس بشی و بفکر چاره باشی
نه مثلا در هفته دو بار میاد
ولی بی خبر
یعنی میره میگ خونه بهم ریخته یا فلان لباس پوشیده بود و اینا؟
نه بابا خب آدم خودش موذب میشه
خب بچم آروم نمی‌گرفت مجبور شد خودش آماده کنه
اگه زنگ میزد افطاری آماده میکردم بچه خواب بود یا بلاخره آمادگی داشتی
من قبلا خیلی رقت آمد میکردیم سرکار میرفتم ولی در هفته سه چهار بار شام و نهار میذاشتم ک بیان خودم دعوت میکردم ولی خیلی دخالت میکردن ک چرا مثلا با همکاران میری کافه چرا لباس میخری چرا میری لیرز و ..... چرا پولاتو الکی خرج میکنی منم سر این موضوع سه ماه خونه بابام بودمو خواستم جدا بشم از بس نمیتونستم برای دل خودم زندگی کنم بعد از اون رفت آمد شد ماهی یکبار و سر سنگین تر
الان بخاطر بچم در هفته دوبار میاد اما ناراحتم چرا سرزده
😑😑😑خب چی شده که بخوای سرد رفتار کنی؟؟
ولش شل کن من با مادر شوهرم یه جا زندگی میکردم هروقت دوست داشتیم بالا و پایین میکردیم اولش یه ذره منم نسبت به لباس حساس بودم بعد دیدم اونم مثل مادرمه دیگه راحت بودم باهاش
نمیدونم رفتار پدر شوهرم مادر شما چطورن اما برای من اصلا مثل خانواده خودم نیستن
ما تو یه ساختمون بودیم نمیشد زنگ بزنیم بگیم دارم میام بالا یا دارم میام پایین که
خب اینجوری هم بودیم اون ک آره نمیشه
ولی من درکتون نمیکنم هیچوقت چرا مادر شوهرو نمیتونین به عنوان ی مادر درک کنین خب ی همر بچه بزرگ کن بعد عروس لگه من اجازه ندم یا نگی نیا خونم
بین شوهرم و بردار شوهرم خیلی فرق میذارن و اصلا اونجوری ک باید ب ما اهمیت نمیدن
من عین خانواده خودم میدونم مثلا یکبار نشد پدرشوهرم بدون دعوت یا صدا کردن خودمون بیاد خونمون چون میگفت یه وقت لباست مناسب نیست ولی مادر همسرم اوکی بود میومد یا میرفتم
من نگفتم نیا خونم گفتم قبلش زنگ بزنه بگه دارم میام اونجا
چه سن و سالی هستش
مادرشوهر من نه بین بچه هاش نه بین نوه هاش فرقی نمیذاره هر کودومو با ویژگی های خودشون دوست داره
عزیزم ،کار بدی نکرده بنظرم سخت نگیر
من خودم دیگه شل کردم فقط دارم لذت میبرم 🤣
چون کاری از دستم بر نمیاد
هر هفته مادرشوهرم میاد خونه ما
یکبار نمیگه شما بیاید ،هربارم میگیم در بیشتر مواقع میپیچونه یا خونه نیست یا اینکه از چهار روز قبلش بهش بگم ، و کل مناسبات رو میاره خونه ما برگذار می‌کنه
حتی مارو هم میخواد. مهمون کنه غذاشو میاره خونه ما 😇
یعنی میره میگ خونه بهم ریخته یا فلان لباس پوشیده بود و اینا؟
من درکت میکنم چون خودم باهاش مواجهم
تا قبل بچه اونا درحد ماهی یکی دوبار میومدن
قبلش خبرمیدادن یا خودم دعوت میکردم بهترین پذیرایی رو میکردم خونه رو مرتب میکردم لباس خوب میپوشیدم حموم میرفتم
اما الان ک ما بخاطر سردی هوا بچه رو نمیبریم اونا میان
که خب مشکلی نیست من باهاشون راحتم مث خونواده خودم دوسشون دارم
هفته ای چندبار نوبت نوبتی میان
ولی منم تنها خواسته ام اینه قبلش خبربدن که نمیدن
البته اونا بخاطری من زحمت نیوفتم خبرنمیدن و اینکه میدونن جایی نمیرم و خونه ام خیالشون راحته ک هستم نمیگن
ولی من معذبم ک اگه خونه م ب همه ریخته باشه چی
غذا نداشته باشم چی لباسم نامرتب باشه چی وسیله پذیرایی نباشه چی
ک خب سعی میکنم زیاد ب اینچیزا مث قبل اهمیت ندم خلاصه من ی مادرم ک نوزاد دارم نباید مث قبل از من توقع داشته باشن منم راحت میگیرم
ولی با همه ی این حرفا منم گاهی دلم مث تو میگیره چون دلم میخاد در برابر خانواده شوهرم بهتر ب نظربرسم و خودشون نمیذارن همین
کی گفته مادرشوهر مثل مامان خودمون هست صاحب تاپیک بنده خدا نمیگه نیاد خونمون میگه معذب میشم لباس و سر وضع خونه نامرتب باشه که کاملا طبیعی هست آدم راحتی که با مامان خودش داره با مادرشوهر نداره هررر چقد هم با هم خوب و صمیمی باشن من الان خیلی با هاشون صمیمی هستم ولی اگر به فرض سر زده بیان خونه نامرتب باشه و...واقعا سختم میشه ولی جدیدن به این نتیجه رسیدم کسی که بی خبر میاد حالا هرکسی نه فقط خانواده همسر طبیعی هست همه چی طبق روال نباشه و سخت نگیرم
شاید اون لحظه این بنده خدا اصلا لخت باشه یا داره لباس زیر عوض می‌کنه یا هر کار شخصی دیگه که ادم حتی جلو‌مامان خودشم معذبه
چه برسه دیگران
حداقل دیدگاه من این هست که در که باز هست خونه بابام هم باشه یهویی نرم داخل 🤣
والا مادر شوهر من از مامان خودم مهربون تر و دلسوز تره
خدا حفظش کنه منم‌بشدت با مادر شوهرم صمیمی ام و باهم راحتیم خوبیم ولی بازم یه سری قوانین از نظر خودم باید رعایت بشه مثل حفظ حریم خصوصی
چون همیشه دوسدارم حتی شوهرمم که از سر کار میاد هم خودم هم پسرم هم غذا و خونه به مرتب ترین و بهترین حد ممکن باشه
فدات عزیزم اره حرفتو قبول دارم،دلت میخواد تو بهترین ورژن خودت و خونت هم دیگه رو ببینید
آره
ایقد دلم میخواد کمی بیخیال بشم شور کار خونه نزنم ولی واقعا نمیتونم
یهو از صبح تا شب هم راه میرما ولی بازم نمیتونم مثه بچه آدم بیخیال بشم 🤣🤣
🥰♥️💗
من با اینکه فاصلمون زیاده ولی چند باری سرزده اومد
انقد ناراحت شدم که ناخواسته رفتارم واقعا سرد بود
دیگه ازون به بعد سرزده نیومد😂😂
منم دوست ندارم هیچ کس سرزده بیاد خونم فقط با مامانم راحتم
واقعا آدم خجالت زده میشه با بچه کوچیک خونه بهم ریخته اس هرلحظه
بعد از اون طرف آدم شاید یه روز وقت نکنه به خودش برسه ژولیده باشه سر و وضعش واقعا بده دور و بریا باید درک کنن خودشون
من چون مادر شوهرم همسایمه همیشه بی خبر میاد وقتی میاد
و این مسئله برای من بزرگ نیس
خوب کاری کردی
بهترین کار همین سرد برخورد کردنه
اما وقتی زنگ زد اومد، خیلی تحویلش بگیر که خودش تفاوت درک کنه. یا خودت زنگ بزن دعوتش کن
ولی وقتی سرزده اومد تحویلش نگیر
من مادرشوهرم دوبار ساعت 8 شب اومد من اینطوری کردم دیگ شب نیومد.
بقیه ساعتا میاد خیلی گرم میگیرم
مستقیم هم گفتم من بچه هام کوچیکن ساعت 8 ونیم اینا دیگ روتین خوابشون شروع میشه که 9 نیم بخوابن
سرِ دخالت مادرشوهر میخواستی از شوهرت طلاق بگیری؟ خوبی؟
خیلی بده ادم سرزده جایی بره یه زنگ مگ چقدروقت میبره ادم همیشه حالش یه جورنیس بابچه کوچیک مخصوصا ادم بایدیه زنگ بزنه ببینه اصلاطرف خونه هس نیس حالش مساعدهس نیس یاوقت استراحت خودش یابچه نیس بعدبره ن اینکه هروقت حوصلش سررفت پاشه بره خونه کسی نمیدونم واقعابااینجورادم چجوررفتاری نشون دادخودش بایدشعورداشته باشه
بهش واضح بگو لطفا هروقت خواستید بیایید قبلش یه زنگ بزنید یا پیام بدید، من بچه م کوچیکه ممکنه خونه یا سر و وضعم مناسب نباشه و خیلی معذب میشم. لطفاً حتما بهم اطلاع بدین

ولی اینکه سرد برخورد کنی خیییییلی بده، خیلی حس بدی میگیره طرف مقابلت. حرفتو واضح بزن ولی برخورد بدی نداشته باش
فقط خواستم دیگه دخالت نکن چون قصد طلاق نداشتم و اگه جدا میشدیم شوهرم خانوادشون مقصر میدونست
دقیقا من شبا چندین بار بچم بیدار میشه برای شیر صبح هم ۸ دیگه بیدارم ب کارام برسم عصر ک بچم می‌خوابه تایم استراحت حالا مشکلی نیست در هفته دو روز آدم برنامش بهم بریزه اما وقتی اطلاع نده خیلی بده
راحتم نیستم اصلا باهاش
به نظر من چه اشکال داره بیاد واسه اومدن خونه بچش باید از قبل با شما هماهنگ کنه ؟منم مادر شوهرم همیشه بی خبر میاد
شوهرت خوب تونست هضمش کنه. مثل اینه که داداشت و شوهرت باهم کنتاکنت باشن، بعد شوهرت بگه میخوام طلاقت بدم، صرفاً جهت اینکه داداشت رو مخمه، بگو دیگه رو مخم نباشه
آره باید هماهنگ کنه خدایی 😄 خونه ایشونم هست
کلا هر مشکلی باش داری در کمال احترام و کاملا واضح بهش بگو. اینکه کلامت بیاد توی رفتارت هم خیلی ناشیانه ست، هم ممکنه طرف برداشتای متفاوتی کنه و هم انصاف نیست
پریسا باید هماهنگ کنه دیگه
خونه پسرش باشه خب خونه ی ایشونم میشه..
نمیشه که بگه چون خونه پسرمه هروقت خواستم برم بیام
مستقیم خیلی دوستانه بهش بگو خواستی بیای قبلش خبر بده ..
حق داری منم یه چندبار خیلی سرزده مهمون اومد خونم واقعا خجالت کشیدم چون خونه خیلی بهم ریخته بود وضعیت خودمم شلخته بودم پسرم نوزاد بود ...
آدم معذب میشه
میدونم چی میگی خیلی بده بایدخودش عقلش برسه ک هرکس توخونش میخوادراحت باشه یه زنگ چیزی نیس زنگ بزنه بعدبره من خداروشکراینجورادم سمی دوروبرم نیس ک سرزده جایی بره ولی منم خیلی روخوابم حساسم نخوابم اعصابم بهم میریزه مخصوصابابچه کوچیک
بهش بگومامان جان کاش ازقبل خبرمیدادیدمن وقت دکتردارم بایدبرم خونه نیستم😅😅
من خودم هم خونه ی مامانم هم مادرشوهرم سرزده میرم بابا اخه خونه ی خود ادم تو یروزی بچه ی همون خونه بودی الانم همونه پس وقتی خودم اینجورم طبیعتا اوناروهم همینجورمیبینم ولی خب شما کلا شخصیتت فرق داره و هرکس روش زندگیه خودشو داره قشنگ بهش بگو دیگه سرزده نیاد
اگ رفتیدخونه نبودن چی؟؟
نه فهیم منظورم این نیست که خونه فقط مال پسرشه و مال ایشون نیست .منظورم اینه یه اومدن که دیگه هماهنگی نمی‌خواد خونه غریبه که نیست .شایدم چون من خودم همیشه مادر شوهرم سرزده میاد میگم اشکال نداره😅ولی در کل بنظرم نباید سختش کرد
منم سر زده کسی بیاد معذبم ولی پدرمادر خودم و همسرم استثنا هستن باهاشون راحتم منم بی خبر میرم خونشون خیلی وقتا مگر زمانی که بخوام ناهار وشام برم قبلش خبرمیدم ولی برای یه سر زدن کوتاه زنگ نمیزنم دیگه
اگر نبودن برمیگردم چیزی نمیشه که یا زنگ میزنم کجایید اگر نزدیک بودند منتظرشون میمونم
والا مادراذوق نوه زیاد دارن همش دلشون میخواد برم پیش نوه اشون.چراسخت بگیریم اونم اگه درک کنه که صاحب تاپیک بچه کوچیک داره ممکنه خونه اش نامرتب باشه چه اشکال داره اگه درک و فهم این موضوع رو نداشته باشه اونوقت یه حرفی
بابای من حتی خونه خودش میخاست بیاد در میزد چون چندتا دختر داشت میگفت شاید دارن لباس عوض میکنن
ولی من خودم بشخصه با سرزده اومدن مادرشوهرم مشکلی ندارم
آره توام درست میگی عزیزم
ولی چی بگم هرکی یجوره دیگه شخصیت و اخلاق آدما فرق می‌کنه
بنظر من ک بخاطر دخالت تا پای طلاق بری و الانم حساس بشی رو رفت و آمد دو بار در هفته مادر شوهر
فقط شوهرتو حساس میکنی ک ممکنه دلخوری پیش بیاره فقط
عزیزم خیلی راحت و مودبانه به همسرت بگو من چون عروسم دوس ندارم خونه بهم ریخته و لباس راحتی منو ببینن کاش حداقل یک ساعت نیم ساعت قبلش اطلاع بده.
یا بگو بچه خواب بود پرید بعدش بد خلقی کرد کاش خبر میداد که اگه بچه خوابه من بگم یواش بیاد و زنگ نزنه بچه تو خواب بترسه
عزیزم مادر دختر بیاد خونه بهم ریخته باشه مرتب میکنه ولی مادر پسر بیاد پشت سر عروس کلی بد میگه و اخرشم میگه پسرم بدبخت شد
به نظرم من ادم باید حد و حدود زندگیشو رعایت کنه و قسمت بی نظمی زندگیشو هیچ کس نبینه چون جز سو استفاده سرزنشت چیزی ندارن
به نظرم ناراحتیت طبیعیه. اینکه بچه کوچیک داری و خوب ریتم زندگی مثل سابق نیست و از طرفیم دلت میخواد مرتب باشی یا هر دلیل دیگه ای. ولی باهاش صحبت کن اگه اهل صحبته. اگرم نیست که هیچی. ولی هیچ وقت با مهمون خونه ت سرد برخورد نکن. مهمون وقتی میاد خونه ت تمام تلاشتو واسه حال خوبش بکن حتی اگه ناراحتی.
اگرم فضای رابطه با همسرت طوری هست که با اکن در میون بذاری بذار ، البته نه حالت غر که بپذیره و انتقال بده . البته اینم توصیه نمیشه چونکه هیچی تاثیر مکالمه شفاف و محترمانه رو نداره
بستگی ب مادرشوهر داره
مادرشوهر من میشینه کنارم همش در مورد تمیزی جاریم میگ که دستشوییش برق میزنه. چون سالی یبار میره خونش. خونه جاریم دوره و قبل رفتنش زنگ میزنن بهش. اونم همه جارو برق میندازه
ولی چون من نزدیکم و بی خبر میاد یه وقتایی سرویسم کثیفه.
من خودم همش دوست دارم قبلش بگن که من به احترام ایشون خونه رو مرتب کنم. یه چیزی خونه داشته باشم جلوش بزارم.
حالا بعضیا واسشون مهم نیست و مادرشوهرشون دهن بین نیست.
ولی من ب شخصه ب صاحب تاپیک حق میدم خوشش نیاذ
دقیقا
رحمت به شیر مادرش و خدا حفظش کنه
حتی اگه داخل یه خونه و دو اتاق باشین هم حریم خصوصی باید رعایت بشه. هرچقدر هم راحت و صمیمی باشید این کار درست نیست و( البته احترام ها بیشتر نگه داشته میشه)
اینا فقط حرفه که پدر و مادر شوهر هم مث پدر و مادر خودتن... هیچکس اونا رو هم تراز پدر و مادر خودش نمیبینه و دوست نداره..و البته همونجور هم خانواده شوهر شما رو اندازه دخترای خودشون دوست ندارن...این واقعیته پس خودتونو فریب ندید و واقع بین باشید
کاملا حق دارید
یجوری بهشون بگید که سرزده اومدید آمادگی نداشتید یا داشتید استراحت میکردید... ناراحتی تون رو بهشون بفهمونید.و بگید دفعه های بعد قبلش زنگ بزنن
درسته خونه پسرشه اما خونه عروسش هم هست...باید مراعات کنن و قبلش اطلاع بدن
ما مثل دو تا دوست مثل مادر و دختر هستیم احترام برای ما به دوتا ظرف توی سینک و چهارتا اسباب بازی بچه کف خونه ختم نمیشه
باشه
خوبه که اینجوری فکر میکنید
من نه خودم سر زده جایی میرم نه دوست دارم کسی این رفتار رو با خودم کنه صحبت هم کنی بیشتر گارد میگیرن شما که میگی بجز خانواده همسرت اونجا کسی رو نداری بنظر من در رو باز نکن گله هم کردن بگو خونه نبودم حمام بودم و.... کاش قبلش بهم خبر می‌دادید مطمئنن دفعه بعد یاد میگیرن قبلش باهات هماهنگ کنن
آره خب آدما با هم متفاوت هستن یه مادرم میتونه دل بچه شو بشکنه کمکش نباشه تو سختی ها پشتش نباشه یا یه مادرشوهر میتونه برات مثل یک فرشته باشه که تو کمبود هاتو حس نکنی مادر شوهر من از مامان خودم بیشتر برام بوده تو زندگی مشترکم،پس چرا نباید هوا دارش باشم یا باهاش مثل یه عروس باشم!!!امیدوارم همه با عروساشون مثل مادرشوهر من باشن تا بیشتر بتونیم هم دیگه رو درک کنیم
عزیزم منم از بی خبر جایی رفتن متنفرم
ولی پدر و مادر دیگه فرق میکنن
بنده خدا میاد خونه پسرش
ماهم ی زمانی مادر شوهر و مادر زن میشیم
شاید الان بگی ما اینجوری رفتار نمیکنیم ولی وقتی ب این سن و شرایط برسیم رو نمیتونیم پیش بینی کنیم
ولی در کل آدم باید یاد بگیره سرزده جایی نره
این فرهنگ باید جا بیوفته
بخدا من خونه مامانمم میرم قبلش هماهنگ میکنم