Ooma
پرسش (1403/11/25):

مهمان داری با مریضی و وضعیت بارداریم

سلام دوستان واقعا دلم پره گفتم یکم با شما صحبت کنم
چرا خانواده شوهر انقدر بد هستن؟
من سر بارداری اولم خیلی اذیتم کردن یعنی از اول بارداریم تا آخرش من مهمون داشتم هرهفته یا دوهفته یکبار حرفی هم نمیتونستم بزنم چون بهشون سریع برمی‌خورد و هزارتا حرف تو فامیل پشتم میزنن
هرهفته باید شام میدادم بهشون درحالی که خانواده خودم میگفتن تو با این وضعیت چطوری میخوای آشپزی کنی و نمیومدن، یعنی من تا روز آخر مهمون داشتم دقیقا شبی که رفتم برای زایمان شام گذاشته بودم جاریم و خواهرشوهرم خونمون بودن بعد منو درد زایمانم گرفته بود حالم خیلی بد بود بخاطر همین سر بارداری دومم اصلا به کسی نگفتم تا ۸ ماهگی و اصلا اذیت نشدم حالا که سومی رو باردارم مادرشوهرم ماه پیش که خونمون بود متوجه شد از حالم که باردارم به شوهرم گفت من فهمیدم فاطمه حامله اس بعد که رفت زنگ زد به کل فامیل گفت ولی حتی به خودم یه زنگ نزد
حالا رفته شهر خودشون و الان زنگ زده به شوهرم که با خاله ات و مادربزرگت داریم میایم خونتون
منم الان سرماخوردگی شدید گرفتم بدن و سرم درد میکنه نمیتونم سر پا وایسم
از اونطرفم اتاق هارو بچه ها ریختن به هم منم بخاطر اینکه نزدیک عیده به هیچی دست نزدم گفتم کم کم جمع میکنم الان نمیتونم دو روزه جمعشون کنم به شوهرم میگم ازشون معذرت بخواه بگو زنم حالش بده بمونن عید بیان میگه من نمیتونم طرف زنگ زده میگه دارم میام بگم نیا ؟
دلم از این میگیره چرا وقتی میفهمن باردارم بدتر میکنن باهام؟مادرشوهرم اونسری دید که بچه ها چقدر شلوغ میکنن اصلا نمیزارن به کارام برسم اون ماه که اینجا بودن دیدن من اصلا وقت نمیکردم بشینم همش یا جارو میکشیدم یا دستمال میکشیدم یا شام و ناهار میزاشتم نمیدونم چیکار کنم واقعا اگه سرما نخورده بودم یکم شرایطم بهتر بود الان واقعا نمیتونم شوهرمم که اصلا هیچی
گریه ام میگیره به حال خودم😔

تمیز نکن شوهرتم بگو از بیرون براشون غذا بگیره چرا شعور ندارن بعضیا
بهشون میگفتی خودتون بیاین غذا بپزین منم خودم مریضم سرماخوردم
چرا بعضیا اصلا شعور ندارن
آخه باهاشون خیلی راحت نیستم خونه ریخت و پاش باشه
بیان حتما میرن اتاق خواب که وسایلاشون بزارن
عزیزم مهمون احترامش واجبه حالا هر کی که میخاد باشه ولی به شرطی که خودت شرایط مساعد داشته باشی، چرا از حرف و حدیثی که پشتت میرنن میترسی؟؟ بزار اونقدر بگن تا خسته شن
باز خاله اش بیاد کمک میکنه ولی مادرش اصلا از جاش تکون نمیخوره حالا شرایطم اوکی بود مشکلی نداشتم ولی الان نه
خدانکرده فردا روز برات مشکلی پیش بیاد کدومش میاد زیر بغلتو بگیره یا باهات همدردی کنه؟ یکم به خودت فکر کن
اولا که بهشون زنگ بزن محترمانه بگو نیان اگرم اومدن توام بشین پیششون به شوهرت بگو همه چیو اماده بخره، اصلا رخت خواب بنداز بخاب
توبه کنن دیگه نیان😂
اووووو با دوتا بچه کوچیک و وضع حاملگیت و مریضیت واقعا اینا دیگه نوبرشو اوردن بگو من کرونا دارم بیاین همه میگیرین
عزیزم شوهرت باید متوجه همه ی اینا باشه
وگرنه خانواده شوهر معلومه ک اینجور میکنن
اصلا بگو دکتر گفته باید استراحت مطلق باشی بگو طول سرویکسم اومده پایین از بس که کار کردم و خم و راست شدم
بگو مریضم استراحت مطلقم بخاطر حاملگیم
بگو حاملگی قبلیام استرلحت نداشتم همش گرفتار کار بودم رحمم شل شده دکتر سر این استراحت بهم داده
به خودم زنگ نمیزنن که به شوهرم زنگ زدن اونم اصلا نه بلد نیست
اصلا با من خیلی در ارتباط نیستن گاهی زنگ بزنن بگن گوشی رو بده به زنت
خیلی راه هست که خودتو از این وضعیت راحت کنی ولی از اول اونقدر هیچی نگفتی الانم دیگه نمیتونی هیچی بگی همش برات شده وظیفه
به شوهرمم میگم تو بگی مریضه نمیان ولی نمیگه
مگه شمارشون رو نداری؟؟؟ خودت زنگ بزن بگو
چرا
شوهرت دیکه کیه😒😒😒خودش نمیبینه؟درسته خانواده شوهر بی ملاحطه ان اما شوهرتم بی تقصیر نیست
میگه من روم نمیشه به مهمونم بگم نیا سر این قضیه خیلی مشکل داشتیم ولی من کوتاه اومده بودم که هرچی بشه مهمون باید بیاد
مشکلی هم نداشتم اگه حالم خوب بود
خودت بگو پس
چی بگم والا بس که گفتم زبونم مو در آورده
مطمئنم اگه مادرشوهرم نمیفهمید حامله ام اصلا نمیومد
انگار دوست دارن آزار برسونن
البته بقول دوستمون از بس از اول انجام دادی برات شده وظیفه منم طبقه بالای مادرشوهرم غذا و پخت و پز دو سه سال سر لطف و تعارف الکی افتاد گردنم الان اگر مریضم بشم باید عذای پایین بفرستم انگار از دید شوهرم وطیفه شده روزی ک ب مادرشوهرم میگم امروز غذا حاضریه یه چیزی برا خودتون درست کنین شوهرم میاد یه دفعه میگه برای پایین فرستادی؟؟ واقعا درک میکنم موقعیتتو اگر انجام بدی خودت عصبی و ناراحتی اگر انجام ندی آدم بده میشی
زنگ بزنم بگم مریضم نیاید؟
آخه اگه یه زنگ بهم میزد مثلا حالمو بپرسه بهش میگفتم حالم بده و نمیتونم از جام پاشم
یا میگفتم خونه رو ریختم به هم نمیتونم جمع کنم بلکه نیان
اصلا براش مهم نیست تو چه وضعیتی هستم
چن روز پیش مادرشوهرم نبود خودمم دعکت خونه مامانم بودم باورت میشه از اوتجا غذا اوردم خونه مادرشوهرم برا برادر شوهرم
وای خدا تو دیگه کی هستی نباید از اول بهشون رو میدادی
زنگ بزن بگو کرونا گرفتی خودشون فرار میکنن
الان اونا میگن وظیفشه
عروس دشمن جونشون انگاری حالا دخترشون بود میزاشتن رو سرشون
بااینکه دخترش تو همین شهره خونه اونا کلا یه شب بره شاید
چشماشو پارسال عمل کرد من دوهفته با بچه کوچیک اسیرش شدم ولی کو گوش شنوا؟
مردا انگاری نمیبینن یا نمی‌شنون
اگرمم اومدن همش از اول هی سرفه کن بزور خم و راست شو
به شوهرتم بگو برو از بیرون بخره همه چی رو
عزیزم از بس می ترسی ازشون ازت سوء استفاده می کنند،تمیز نکن،غذا نپز ،بگو من که شمارو دعوت نکردم.مریضم حالم بده،باردارم بچه ی کوچیکه دارم.به درک که همه جا حرف می زنند،تو هرکاری کنی این بی شعورا پشتت حرف می زنند،نه محلشون بده نه کاری کن،به شوهرتم بگو بفهمه.یه چند بار که جلوشون وایسی سرجاشون می شینند.چه غلطی می خوان بکنند آخرش؟نونت رو که نمی دن،دور از جون طلاقم بگیری که عرضه ی بچه بزرگ کردن ندارند ، به خدا مدیونی اگربراشون چیزی درست کنی،با مادر شوهرتم سرسنگین شو،هرچی گفت جوابشو نده،سگ محلش کن ،بزار اینقدر زر بزنه جونش درآد
ببخشید من از بس که حرص خوردم،کلی غلط املایی داشتم
واقعا تو رو دربایستی ادم وامیسه بعضی وقتا
حالا باز شرایط من خیلی خیلی بهتره ولی شرایط تو فرق داره
آخه نمیدونم پس چرا ما اینجور نیستیم؟
تا بفهمیم یکی حامله اس کلا نمیریم خونه اون طرف اگه یه وقت بریمم تا ظرفاشو پاک میکنیم میزاریم سرجاش که یه وقت کار نکنه
ا
والا من تو بارداریم مریض شدم جونم به خواهر شوهرم بود میومد بچمو می‌گرفت و غذا درست میکرد برامون میفرستاد
چطور بعضیا ایقد بیشعورن حالا اگه پیششون بشینی ایقد ادعای باشعوری میکنن که نگو
واقعا هم همینطوره همش سرفه و عطسه دارم
بیان حال و روزمو ببین بلکه از ترس خودشون برن زودتر
هیچ کار نکن بیان خودشون همه کار بکنن
تو صورتشون هم سرفه و عطسه کن مریض بشن 🤣🤣🤣
تورو جون هرکس که دوست داری این بار هیچی درست نکن.اولش سختته،ولی عادت می کنه،توروخدا نزار راحت آزارت بدن ،ازت سوء استفاده کنند.می دونی اون دنیا قبل از اینکه ظالم رو عذاب کنند،اول یقه ی آدمی که ظلم رو پذیرفته می گیرند که چرا اجازه دادی بهت ظلم کنند؟تو مگه مادر نیستی،حق بچه ی زبون بسته ی توی شکمت این همه استرس و فشار و بیماری نیست
خوش به حالت خواهرشوهر من فقط داداشش و بچه های داداشش
من انگاری ارث باباشونو خوردم
سلام عزیزم به قول دوستمون رختخواب پهن کن داروهای رو هم کنارت بذار وقتی اومدند بگو شرمنده من چند روزه مریضم نتونستم پاشم اگه زحمتی نیست خودتون برا شام یا ناهار یه چیز درست کنید چقدر بعضی ها شعور ندارند به جای اینکه بگند عروسمون مریضه بریم یک کم دورش و بهش رسیدگی کنیم تازه زحمت هم برات میارند
ای کاش تو گ میدونستی چ بیشعورین
همون اوایل بارداری به شوهرت میگفتی خونریزی دارم دکتر گفته استراحت مطلق باش
اومدن هم فقط ی وعده اولو درست کن بقیشو بگو از بیرون بخره بگو من نمیتونم
واینکه بگو کمکی بگیره خونه رو تمیز نکن

بعضیا شعور ندارن و واقعا هم نمیشه کاریش کرد
برمیگرده ب وجدان آدما و درکشون
بعدشم گلایه کن بهشون
اصلا بزار بهشون بربخوره بهترررر
بخدا من جات حالم بد شد😢
شوهرتم باید خودش نفر اول درک کنه
من یه مدت پام تو گچ بود خانوادم اومدن عیادت شام موندن شوهرم خیلی ناراحت شده بود میگفت تو این شرایطت نباید توقع چیزی میکردن با اینکه خودشونم کمک میکردن
بنظرم برمیگرده ب شوهرت اول
بگم بهش از بیرون غذا میگیره
مادرشوهرم میاد این وسط خودشیرین بازی درمیاره دیگه
میگه نه گرون میشه پولاتو خرج نکن یه چیزی میخوریم
چندبار این موقعیت پیش اومده برام
سلام عزیزم دوستان راست میگن اگه یکبار فقط یکبار کم محلی کنی و بی اهمیت باشه براتون ک خونه بهم ریخته اس یا شام نهار نیست خودشون می‌فهمن ک اشتباه کردن و نباید میومدن تو شرایط مریضی شما
بگو باشه بهتر ی چیزی درست کنید بخورید
چرا شما خودتون رو اذیت کنید
من قبلا خانواده شوهرم خیلی رفت آمد داشتن و خیلی دخالت میکردن تو زندگیم مجبور شدم دوماه برم خونه بابام بشینم تا تکلیفم مشخص بشه بعد اون ماهی یکبار اونم اگه دعوت میکردم آمدن دخالت هم دهنشون رو بستم حسابی
تو و بچه تو شکمت الان مهم هستید نه حرف پشت سرت
بخوام از بی ملاحظه اینا بگم تا صبح حرف دارم
سر جفت زایمانم از بیمارستان مرخص شدم اومدم خونه میدیدم قیامته شام و ناهارم میمونن
شوهرم بدبختی به بهونه اینکه روش نمیشه هیچی نمیگه اینسری شوهرم کلی مرغ گرفته بود گفته بود به خواهرش و زن داداشش که ناهار بزارید اینجایید ما هم به امید اینکه ناهار داریم اومدیم خونه دیدیم هیچی به هیچی همه رو گزاشتن یخچال گفتن حوصلمون نگرفت درست کنیم
دیگه شوهرمم هیچی نگفت باز کلی پول غذا داد ناهار گرفت
منم سر عمل چشم مادرش قهر کردم رفتم
خوبیش این بود که حداقل برای عمل اون‌یکی چشمش دیگه نیومد خونه ما
خب بگو ببخشید با دو تا بچه و بارداری و مریضی میخوای بشینم برات کباب بره هم درست کنم
زحمات بارداری که رو دوش زن ه بذارن حداقل مرد یه زحمتی به خودش بده پول خرج کنه
بچه رو که از خونه بابات نیاوردی
بعدش هم نگران پول پسرش ه خودش زحمت بکشه درست کنه بی شعوراااا
وای عزيزم خدا قوت بده بهت خیلی سخته
مخصوصا با بچه کوچیک و بارداری
سلام قبل اومدنشون نمیشه یه نفر بیاری کاراتو بکنه؟ تمیز کاری و آشپزی و اینطور چیزا
خوب کردی
واقعا اگه این شرایط رو نداشتم شاید هیچی نمیگفتم حتی اگه سختم میشد
ولی هرکی وضعیت منو ببینه الان خودش میفهمه که چقدر اذیت میکشم باید درک کنه جوری نیست که خودمون بگیم بهشون
چرا میشه دیشب اتفاقا به همین فکر بودم
باید بگردم یکی رو پیدا کنم بیاد
حتما بگو
بعد اومدنشون هم ان شاءالله شعورشون بکشه ببینن حال نداری خودشون پاشن کارهارو بکنن
وای منم خیلی از این اتفاقات برام افتاده
سر بارداری دوم یه پسر دو سال و نیم داشتم دم عید هم بود سه چهار هفته به زایمانم مونده بود
خواهرشوهرم و شوهرش با فامیلای شوهرش یعنی خواهرشوهرا و برادرشوهرای خواهرشوهرم یه شب اومدن خونمون😐
بچه ها پیامارو خوندم واقعا گفتن بعضی حرفا اصلا ممکن نیست
فاطمه جان عزیزم خدا بهت سلامتی بده
ولی تحمل کن تا برن
انشالله بیا خودشون موقعیتت رو ببینن برات کار انجام بدن❤️
فک کنم بچه های مادرشوهرتو لک لک آورده
سلام فاطمه جان همسرت نمیتونه بگه نیان ولی میتونست بگه فاطمه مریضه شدید اگه باهاشون رو دروایسی نداری خودت زنگ بزن برا احوال پرسی به مادرشوهرت قطعا میپرسه چطوری بگو آنفولانزا گفتم دکتر بودم برا بچه هاهم خیلی نگرانم ازم نگیرن خودش ۲هزاریش میافته که بزار خوب بشی
نه یقین بدار اینا خودشون از مادرشوهر عذاب دیدین و بیگاری کشیدن ازشون که الان اینه برخوردشون😂😂😂😂😂
زنگ بزن بگو شدید مریض نیان خدایی نکرده شمام بگیرین
منم همینو بهش گفتم مامانت زنگ زد میگه داریم میایم بلخره میپرسه چخبر و حالمون رو بهش بگو من مریض شدم و حالم خوب نیست
مادرشوهرت تصمیم اوندن داره همسرت باز بگه اون کاره خودش رو میکنه
با خواهر شوهرت که رو دروایسی‌ نداری زنگ بزن بزار اون بیاد یکم تو کارها کمکت کنه و غذارو هم یا بده بپزه یا حاضری بگیر
اومدن هم خودت کم کار کن بزار خودش پاشه کمکت کنه هی صداش کن بیاد کمکت
من مادرشوهرم میاد اولین کاری که میکنم اون چند روزی که میمونه پخت و پز رو میندازم گردنش اصلا آشپزی نمیکنم تو هم هی بکار بگیریش‌ دیگه تو این شرایطط‌ پا نمیشه بیاد
خواهرشوهرم از زمستون پارسال دیگه خونمون نیومده با من قهر کرده
کلا خانواده عجیبی هستن بخاطر همون باهم زیاد راحت نیستیم
حتی مادر و دختر هم باهم راحت نیستن
مادرشوهرم میاد اینجا اصلا از جاش بلند نمیشه
تا سفره انداختن و جمع کردن و شستن ظرفها هم با خودمه البته شوهرم کمک میکنه در حدی
ببین خودتو ب جا بنداز
یه سره بگو لکه بینی دارم
آی کمرم وقتی میخوای راه بری دستتو بگیر بکمرت ب گیر ب دیوار مث مریضا راه برو.
یا بگو ب شوهرت کمکم کن. نمیتونم وایستم سرم گیج میره.
خودتو بنداز ب جا
خودشون بیان زود جمع میکنن میرن
آدم بی‌شعور وقتی نمیفهمه باید همینکار کنی.
تو نمیتونی با زبون باهاشون یکی ب دو کنی.
ب خو زبونی حرف بزن.
ولی خودتو ب مریضی بزن.
بهترین کار همینه
در غیر اینصورت مث کلفت ازت کار میکشن
ای بابا
خدا لعنتش کنه
اینا از خدا نمی‌ترسن انقد زن باردار و آزار میدن
واای باورم نمیشه
حسابی گیرت آوردنا🫥🫥من به شخصه زنگ میزنم نیان مگه از خودمم مهم تر هست بزار ناراحت بشه اصلا مهم نیست
حتی باردارهم نبودی بادوتابچه کوچیک نبایدشام میومدن چ برسه که باردارم هستی سرماام خوردی خودت زنگ بزن مادرشوهرت معذرت خواهی کن بگومریض شدم والا توالان یکیومیخوای ازخودتوبچهات مراقبت کنه ن اینکه بیادسرباربشه
از شهرستان دارن میان یه شب بود که تحمل میکردم
احتمالا چهار پنج شب بمونن
می‌تونستم زنگ میزدم واقعا
باز الان میخواستم پاشم کارامو کنم نتونستم سینوس هام خیلی اذیت میکنه شوهرم میگه ول کن هیچ کاری نکن اصلا براش اهمیت نداره میخواد مهمون بیاد
میگه بچه کوچیک داری حامله ای میفهمن اونا که خونه ریخت و پاشه
میگم اگه میخواستن بفهمن اصلا نمیومدن
اومدن خودتو بنداز یکسره ناله کن بگو وای حالم بده و... به شوهرتم بگو اومدن خودت باید همه کارارو بکنی من نمیتونم ‌
مادرشوهرت که عقل نداره شوهرت ازون بدتره
اتفاقا بزار خونه هات کثیف باشه خودتم بزن به حال نداری و... بدونن که چقدر اذیتی زود میندازن میرن .
به خرف شوهرت کن که میگه ول کن هیچ کاری نکن وقتی بیان دوروبرتو ببینن پامیشن کمک‌میکنن .
سادگی از خودته که همیشه خودتو همه کاره و قوی نشون دادی
دمتگرم بخدا خیلی سخته من اگه تحمل یروزوداشته باشم
فعلا که همونجوره وضعیت اصلا نمیتونم کاری کنم
مجبورم
نگا بزار بیان یه وعده غذا درست کن مریض هستی دیگه موقعه ظرفا خودت بزن به درد داشتن و بیحالی برو بیمارستان به شوهرتم بگو اگه بوه چیزیش شد خودتو مادرت و جد ابادتو پاره میکنم
شوهرت تو هول و ولا بیوفته مطمعنن یه حرکتی میزنه نزنه هم تو رفتی خونه بگو دکتر گفته تکون نخوری تا اوضاعت خوب شه دراز بکش بزار همه کارا بیوفته رو دوش شوهرت و مادرش
چه بی ملاحظه هستن 🤕
عزیزم تقصیر خودت .یه ذره خودت به مریصی حال بدی بزن شوهرت نازتو بکش برای چی اینقدر خودتو قوی نشان میدی .
تمیز نکن اومدن بگو بچه کوچیک دارم هی تمیز میکنم پهن میکنن خودتم قشنگ سزفه کن هی حالتو بدتر نشان بده بگو من گفتم مریضم یه وقت شما نگیرید برو تو اتاق استراحت کن برای چی اینقدر سرپایی.
یا رفتی دکتر بگو گفته استراحت باش
ببین نیاز نیست به خانواده شوهر چیزی بگی اونا دو دفعه بیان تو بهشون سرویس ندی نمیان ولی همسرت باید یاد بگیره نازتو بخره یه دره لوس کن خودتو شرایط بگو ،بگو نیاز استراحت دارم البته جدا از خانواده ش هااا نگی خانواده ات فلان در حالت کلی بگوو
که وقتی خانواده اش زنگ میزنن بگه زنم حالش خوب نیست یا کسی دعوت میکنه خودش کارا بکنه
تازه به نطر من اومدن بگو خیلی ممنون بچه نگه دارید من برم دکتر برو دکترت والا یه دفعه بگی نگه دار دیگه نمیاد
ب نظرمن ک رودربایستی نکن هیچی ازسلامتی خودت و بچهات مهم ترنیس مادرشوهری ک ی لیوان اب دستت نمیده ب نظرت ارزش داره ب خودت عذاب بدی زنگ بزن بگوحالم خوب نیس مهمونی و بخور و بخواب باشه واسه ی وقت دیگ والا
توروخدا فقط خبر بده که اینا اومدن تو چی کار کردی؟پاشدی کار کردی یا نشستی سرجات
بیشتر از مادرشوهرت از شوهرت حرصم گرفت
اون باید پشتیبان و مدافع تو باشه تو این شرایطت خصوصا با دوتا بچه
عزیزم زنگ بزن مادرشوهرت بگو مامان مثلا رضا(اسم شوهرت)گفت که میخواین بیاین
من شدیدددددد مریضم
آنفولانزا گرفتم افتادم اصلا
شدید واگیر داره گفتم اطلاع بدم که بعدا نگین نگفت
اگه شعور داش که نمیاد
اگه نداش و اومد من باشم هیییییچ کاری نمیکنم
بذار هر می میخوان بگن
شوهرتم نوبرشو آورده
بیان مجبوری خموراست بشی ادمم نمیتونه توخونه خودش به کسی بی احترامی کنه بهترین کاراینه زنگ بزنی بگی حالم خوب نیس و نیان
اصلا محل نده بگو دهانه رحمم کوتاه شده هزار تا دروغ میتونی بگی خودتو بنداز بگو یه چیزی درست کنین منم بخورم
بگو خداخیرت بده من سرما خوردم بیا برام سوپ هم درست کن یه بار بشی مثل خودشون حساب کار دستشون میاد
برو تو اتاق محل هم به شوهرت نذار
نمیدونم والا این سرماخوردگی خودم کم بودم بچه هامم گرفتن بد وضعیتی شده خونه
همون باید شوهرمو مجبور کنم حداقل بخاطر بچه ها زنگ بزنه بهشون بگه نیان خودم نمیتونم
من شوهرم هیشکار نمیکرد یه بار رفتم دکتر بچه پیشش بود عادت کرده بود من همه اش خودم تنهایی کارام هندل کنم گفتم سونو اورژانسی نوشته برام تو سونو ام بعداز ۴ ۵ ساعت رفتم خونه هرچند سخته بچم شد ولی فهمید گفتم دکتر گفته استراحت نکنی زایمان زودرس میگیری
ها بابا سالم هم باشی حامله ای نمیتونی برا اونا غذا بپزی به جایی بیان کمک حالت بیشتر سوهان عمرن
این دفعه ای اینا رو بپیچون بعدش یه هفته دیگه بگو دکتر برام هر ماه سونو وضعیت بچه نوشته بخاطر سرماخوردگیم مردا زود باورن بزار بفهمه کار اسونی نیسته
دوبار سه بار اومد خونه رو بهم ریز دید کمکت میکنه
فهمید که نیاز به استراحت و کمک دارم
خودت عزیزم از همه واجب تری به شوهرت با زبون گرم نرم بگو نشد بزار بیان خودت درستشون کن
شوهرم اصلا خونه براش مهم نیست حتی یک هفته ام تمیز نکنم نمیگه چرا تمیز نکردی یا چرا آشپزی نکردی ولی خب خودشم دست به هیچی نمیزنه
حتما حتما خودت یا شوهرت زنگ بزنید بگید من و بچه ها مریضیم اصلا حالمون خوب نیست وضعیتمم که میدونید باردارم کلا دکتر گفته استراحت کنم چون بدنم ضعیف میشه برا بچه بده چند روزه کلا استراحت رو ب مطلقم
اونا خودشون باید شعورشون برسه ک تو بارداری نیان
اصلا تو بارداری مهمونی چیه؟!!
حالا ک شرایطتو درک نکردن توام مث خودشون برخورد کن بزار بفهمن چقد کارشون زشته
بگو هم سرماخوردم هم خونه کلا بهم ریخته اس دکترم گفت بخاطر بچه استراحت کنم اصلا کار نکنم چون بدنم ضعیف میشه ضرر داره
بزا بیان مریض شن کمی دلت خنک شه . دست ب هیچی نزن وغذارو هم ز بیرو بگیرید
به نظرم تقصیر خودته
و الان هم که باز داری سرویس میدی همچنان مقصر خودتی
حد و مرز زندگیشو آدم خودش تعیین می‌کنه
الان حالت بده بارداری ولی فکر اینی اتاق بچه ها کثیفه و اگر ببینن بده
یا شام و نهار درست می‌کنی چون نمیتونی بگی من مریضم و توانایی پذیرایی ندارم
همه ی ما خانمها یک بار از این اولین ها داشتیم
و خیلی هم سخت و بد بهمون گذشته ولی یه برخورد باهاشون داشتیم و حد و مرز رو نشونشون دادیم
سلام عزیزم چقد ناراحت شدم برات
درسته شما نمیتونی مستقیم زنگ بزنی بگین نیاین حتی شوهرتم نمیتونه مستقیم چنین حرفی بزنه بالاخره مادرش هست
ولی غیر مستقیم میشه مثلا بگه شما سرماخوردگی
یا اگر نگفت و اومدن شما لازم نیست خونه مرتب کنی و غذا بذاری
بحث بی احترامی به مهمون نیستا
شما الان هم بارداری هم بچه کوچیک داری هم مریضی
می‌دونم خیلی سخته مهمون بیاد آدم خونه اش نامرتب باش یا مثلاً غذا آماده نباشه ولی خب الان شرایط شما اصلا تعارفی نداره حتی اگر اقوام شوهرت تعارف داری توروخدا این سری هیچ کاری نکن حداقل فکر سلامتی خودت باش
کاش شوهرت بهشون می‌گفت که شما مریض هستین
الآنم کاری نکن وقتی هم اومدن عذر خواهی کن بگو حالم خوب نیست و خودتون باتوجه به وسایل یخچال هرچی دوسدارین درست کنین
یا اینکه به شوهرت جلوشون بگو من که نمیتونم کار کنم میبینی خونه هم‌نشده مرتب کنم برو از بیرون غذا بخر☹️
ببینید اونایی که به این بنده خدا میگید دروغ بگو توگناهش شریکید ها یعنی چی که دروغ بگه واقعا رو بگه
واقعیت#
گزارش نهایی هم بهمون بگو‌چی‌شد 😅
میگه مریضم حالم خوب نیس خوب این کجاش دروغه؟
مگه من گفتم این دروغه؟؟!!!
فاطمه من هنوز توی فکرتم ببینم چی شد اخر
والا چی بگم
هرچی به شوهرم گفتم زنگ بزن بگو ما مریضیم زنگ نزد
آخرشم داشت دعوا میشد دیگه
بهش گفتم من نمیتونم غذا بپزم خودت میبینی یه وعده زیاد درست میکنم دو روز میخوریم همونو ،برگشت گفت غذا نزار تو خودم یا میخرم یا درست میکنم
حتی خونه رو هم اتاقارو خودش جمع کرد و سرویس هارو شست ولی آشپزخونه و سالن موند اونم مامانم اومده بود بهم سربزنه دیروز کمک کرد تمیز کردیم
غروب رسیدن خونمون مادرشوهرم خاله و مادربزرگ شوهرمو آورد گذاشت شهر ما خودش رفت شهر دیگه برای گردش فقط به شوهرم میگم خب این چه کاری بود کرد مامانت برای چی خودش میخواد بره جایه دیگه اینارو دنبال خودش کشونده اینجا؟اونم مادرشوهرم که اصلا راضی نمیشه یه نفرو تا سر خیابون با خودشون ببرن
ولی فعلا که نموندن اینجا رفتن خونه خواهرشوهرم گفتن فردا میان اینجا ولی خب خالش بااینکه دو ساعت اینجا بودن همون دوساعتم کمکم کرد
همش توی فکرت بودم
بهتری خودت
بازم خدا خیر شوهرت ‌ومامانت بده قبلش کمکت کردن
خاله اش هم مشخصه با درک و فهم هست
بازم الهی شکر بهت سخت نگذشت انچنان
قربونت عزیزم آره خداروشکر بهترم
هنوز مونده والا مامانشینا داشتن میرفتن گفتن چهار روز دیگه میان
مگه جا نداشتن خاله و مادربزرگ شوهرت هم ببرن؟!!!!!!!!؟
میرفتن خونه فامیلای شوهرش شهر دیگه
درسته خب الان چه کاری هست که این بندگان خدا هم آوردن ول کردن رفتن خودشون😅
میگم که مادرشوهرم خیرش به کسی نمیرسه اینارو هم آورده اینجا فقط بخاطر این که منو اذیت کنه
حالا دیروز چایی میگرفتم میگه خم نشو
میگم آخه اگه تو فکر من بودی اینجا نبودی😒
اونا هم میدونستن که شما بارداری و چنین شرایطی داری
که همراه مادرشوهرت اومدن خونه شما؟

عجب
درست میگی واقعا
نمیدونم والا با شناختی که از مادرشوهرم دارم میدونم آلو تو دهنش خیس نمیخوره
ولی خب دیروز کسی درباره بارداریم چیزی نگفت شوهرم میگه احتمالا نگفته به خاله هاش هنوز
ولی خواهرشوهرم اگه مامانش نگفته باشه میگه😅😅😅
اخی عزیزم
حالا بیشتر مراقب خودت باش و استراحت کن و فشار به خودت نیار
خدا بهت قوت و سلامتی بده به دل خوش طی کنی و نی‌نی بغل بگیری🤩💗♥️🥰
فاطمه جنسیت این‌فندوقت چی هست بسلامتی
مرسی عزیزم❤️❤️
💛💛💛💛💛
پسر
عزیزم
خدا هر سه تا رو‌برات حفظ کنه
🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
🥰😘ممنون همچنین پسر شما

سوالات مشابه