Ooma
پرسش (1403/09/03):

مامانم هم تیکه بهم میندازه که بچه دار نمیشم🥲💔

مامان من ، بشدت طب سنتیه ، ینی جوری ک اگه یه قرص استامینوفن بخوریم ، انگاری بزرگترین گناه و جرم رو کردیم🙃
منم این مدت ک درگیر درمان هستم ، اوایل طب سنتی رفتم ، بعدش طب سنتی و مدرن باهم استفاده میکردم ، یه مدته دیگه فقط میرم دکتر و دارو و آمپول مصرف میکنم.
اونروز یهو دید ک دارم دارو مصرف میکنم، بهم میگه :
دوساله داری میری مطب این دکترا ، برای همینه ک بچه دار هم نمیشی ، حقته🥲

خیلی دلم شکست 💔
خب اگه خدا بخواد بده ک ب هیچ دارویی هم نیاز نیس

کم نگاهای سنگین و حرفای بقیه رو دارم ، ک مامانمم ....🥲

سلام عزیزم محل نده چاره ای نداری
همه درگیر این موضوعات هستیم
تو هم داروهاتو قایمکی ازش بخور اگر می بینی حساس میشه
مشکلت چیه؟تنبلی؟
سلام عزیزم ناراحت نشو از حرفم اما یه مدت رابطه ات رو با مامانت کم کن
آدمهایی که بهت استرس میدن خودشون مانع بارداری هستن
سعی من در آرامش کامل باشی و حرف بقیه به کتفت باشه
سلام گلم
اره متاسفانه تنبلی 🤧
سلام عزیزم
فعلا ک کلا قهره بام 🙃

ولی سعی میکنم رو این موضوع حساس نشم ولی خب..🫠
سلام جان دلم
سعی کن جلو مامانت یا هر کسی که قرار بهت استرس بدن یا حذفی خاص بزنن اصلا دارو مصرف نکنی یا حتی نگی که اقدامی
حالا مامانت هم خواسته دلسوزی کنه ندونسته چطوری بیان کنه
توکلت بخدا باشه
إن شاء الله بزودی دامنت سبز بشه
حرفی
سلام عزیزم
ممنون راضیه جان.
خب رعایت میکردم ک دارو نخورم جلوش
ولی میدونست میرم دکتر
میگفتم‌ دکتر دارو نمیده ک بیشتر برای سنو و معاینه میرم🤧🙃

این دفعه دید ، کلی دعوام کرد.
اصلا یه حس بدی داشتم مگه من بچه ام ک اینجور دعوام میکنه؟
یا همه ی کسایی ک نتیجه گرفتن مگه دکتر نمیرفتن؟🙃
چرا باید قهر باشه؟
ک چرا دارو استفاده میکنم😐
خب بحثم شد باهاش
عجبا به جای اینکه شما ناراحت بشین مادر ناراحت شدن
بگو من اندازه خودم دغدغه دارم
الهه اصلا توقعم نمیشد مامانم اینجور بهم بگه
کسی ک در تلاش بچه دار بشه ، از هر کی کمک میخواد
نذر
طب سنتی
مدرن
همش میره ب امید یکیش بشه

و حرفای بقیه ب کنار

اینکه مامان خودم چیزی بگه ب شدت برام سنگین بود
سلام عزیزم
اول که به نظر من مادرت بهت تیکه ننداخته نظرشو گفته اما خب مشخصا ادم کنترل گری هست.
من بهت پیشنهاد میدم مسایلتو باهاش درمیون نذاری چون بیشتر بهت استرس میده. میدونم سخته اما چاره نیس
ازتم پرسید بگو یه مدته اصلا به فکرش نیستم.

اما در مورد درمان به نطرم حتما حتما یه مرکز ناباروری برو به پزشک های معمولی افاقه نکن که وقتت تلف میشه. اینجور نیس سریع ای وی اف کنن که. اولش روش های دیگه رو امتحان میکنن

گاهی مشکل شما کوچیکه و سریع حل میشه.

از تجربه خودم دارم بهت میگم.
حق داری منم بودم ناراحت میشدم مامانم یه بار بهم گفت تو دکتر نرو خدا خودش بهت میده و نگه می داره
گفتم خدا خودش گفته از تو حرکت از من برکت تا من کاری نکنم که لک لک ها بچه نمیارن که
دیگه دفعه بعدی براش نگفتم تا وقتی سه ماهم شد بهش گفتم
میفهمم آدم به اندازه خودش دغدغه و ناراحتی داره
سلام عزیزم
ممنون از نظر و پیشنهادت.
اصلا ب مراکز ناباروری فکر نکرده بودم.

اره دیگه هیچی نباید بهش بگم 🫠
عزیزم ، انشالله خدا برات حفظ کنه.
منم باید همینکار کنم دیگه ، تا لااقل ناراحتیم و دغدغه ام بیشتر نشه🤧
در کل هر چقد دیگران از پروسه ی بارداریت یا نابارویت کمتر بدونن خودت خیالت راحت تره. اصلا به کسی چیزی نگو. چون دیگه میخواد بپرسن. من فقط به خواهرام گفتم اونم بیشتر واسه راهنمایی و گاهی واقعا دلم میگرفت به یه نفر نیاز داشتم. اما اگه زیاد از حد اطلاعات میدادم یه حس سنگینی بهم دست میداد.
مرسی عزیزم انشالله که همین ماه قسمت شما باشه عزیزم ، شما هم خیلی در میون نذار
آره عزیزم حتما برو و اصلا از اسمش نترس. چون اونا همه چبز رو بررسی میکنن و سریع تصمیم میگیرن. من یه سال دکتر بیرون رفتم با اینکه دکتر دقیقی بود اما فایده نداشت. اونجا رفتم 4 ماهه جواب گرفتم.
اره واقعا ادم دلش میخواد بعضی وقتها صحبت کنه ، ولی خب من کاملا هم بهش نمیگفتم .

حالا مادرشوهرمم هر سری میپرسه ، مثال میزنه , تعریف خودش و بقیه میکنه ، ولی اینقدر روش حساس نبودم.
میگفتم مادرشوهره دیگه ، اگه نگه چیکار کنه پس🫠
قربونت گلم.
انشالله🥹
مگه چند وقته اقدامی؟
۹۹ ازدواج کردیم
ولی نمیخواستیم و طبیعی جلوگیری داشتیم
دیگه ۲ سال و نیمی هست ، اقدامیم بطور جدی.
پس خیلی وقت نیس
ازمایش کامل هورمونی
سونوی تخمدان برا فولیکول
عکس رنگی
ازمایش اسپرموگرام و دی اف آی
همه رو انجام دادی؟
دی اف ای چیه؟
ازمایش اسپرم رو انجام داده

خودمم هورمونی
سنو
ماه قبل عکس رنگی
همشو انجام دادم
اگه شوهرت تو محیطهای گرم و شیمیایی کار میکنه انجام بده
مربوط به ژنتیک اسپرم هست
خب نتایج چطور بودن؟
نه محیط کارش گرم و شیمیایی نیست.

ازمایششم دکتر گفت همش خوبه
تنبلی خودت چه حده
فولیکول غالب داری؟
عکس رنگی ک اوکی بود.

ازمایش هورمونی و سنو هم ، تنبلی تخمدان رو نشون داد
هر دکتری رفتم برای سنو و معاینه ، همشون گفتن همه فاکتورهای تنبلی رو داری
و تنبلیت تیپیکه تیپیکه🤧

با لتروزول فقط یه دونه فولیکول دارم
فقطم تخمدان راستم
چپم هیچوقت فولیکول نداره
با نام و یاد خدا من اصلا بدون دارو پریود درست و حسابی هم نداشتم اما الان باردارم
اصلاح سبک معجزه می‌کنه
عزیزم همه یه دونه فولیکول دارن
من تنبلی نداشتم اما فقط تخمدان راستم فولیمول غالب درست میشد.
یادمه یه سال پیش میرفتم تو چپم بود😅
این چیزا اصلا مهم نیس
اگه با لتروزول خالی یه دونه فولیکول داری اشکال نداره
تا حالا چیز دیگه امتحان نکردی؟
سایز فولیت چنده؟
بله دقیقا اصلاح سبک
و ایتم بگم اصلاح سبک فقط خوراکی و ورزش نیس. استرسم خیلی مهمه
من ماهی که تو بدترین شرایط و محیط بودم باردار شدم. چون اولین باری بود که من و شوهرم 5 ماه پشت سر هم کنار هم بودیم. آرامش داشتم. اما تغذیه و خوابم بخاطر کار همسرم داغون بود. جغد بودم
منم این ماه ک دوفامد نخوردم ، پریود نشدم ، باردارم نیستم😐

دکتر هم میگفت دوفامد نباید هر ماه بخوری ضرر داره ، دارو داده برای روز سوم پریودی ک دیگه پریود نمیشم🫠

اصلاح سبک هم خیلی رعایت میکنم.
ولی وقتی میرم مهمونی یا مهمون میاد ، رعایت کردنش سخت میشه.

من تنبلیم فک میکنم التهابی باشه
چون وقتی رژیم غذایی رعایت نکنم ، گونه هام سرخ و گلگون میشه
اخه سنو بعضیا ک میزارن اوما و دیدم
مثلا دوتا ، یا سه تا فولیکول غالب خوب دارن
لتروزول یا هر داروی دیگه ای رو هم بیشتر از سه ماه مصرف نکن
کلومیفن هم استفاده کردم ، ولی دیر رفتم سنو ، دکتر گفت معلوم نیس فولیکول داشتی یا نه
و دیگه بت کلومیفن نمیدم ک باعث کیست میشه

یه بار ۱۹ و نیم

یه بار ۲۲

یه بار ۲۵
عزیزم به طور طبیعی هر زن یه فولیکول ازاد میکنه
اونایی چند تا میشه احتمال دوقلویی هست
حالا من خوابم خوبه ، قبل از ۱۱ میخوابم و قبل از ۶ بیدارم.

غذامم خیلی رعایت میکنم

ولی ورزش نرفتم😐

یه مدت هم تو خونه ورزش کردم بازم ادامه ندادم
دوماه لتروزول خوردم
این ماه ک عکس رنگی داشتم دیگه هیچ دارو هورمونی بهم نداده

فقط داروهای تقویتی میخورم
درسته.
چ خوب یهو بشه چن قلو🥹🥰😍
یه مدت دارو نخور
اما من ناباروری بدون علت داشتم.
یه ماه لتروزول خوردم و سینال اف زدم دوتا فولی شد اما نگرفت
ماه بعد دکتر گفت کلومیفن شبی دو تا و دوفامد

من چند ماه بعد شبی یه دونه کلومیفن خوردم و باردار شدم شکر خدا
اگه مشکل هورمونی باشه دارو تقویتی هیچ فایده خاصی نداره
تا جایی میدونم بستگی به بدن ادمها داره
کلومیفن لزوما کیست زا نیس
من و دو تا خواهر دیگه م با کلومیفن باردار شدیم
من نمیدونستم اونا بعد از بارداریم بهم گفتن وگرنه حدس خودم اینه که بدن ما خواهرا به دارو نیاز داره
آره ما هم تو مسافرت بودیم
چه چیزا منم بدون دوفامد پریودم خیلی بد بود
عزیزم انشاالله که چند ماه دیگه بیای و بگی بارداری
میدونم چقد سخته
به سلامتی عزیزن
من واسه دوفامد نشنیده بودم.
چون میدونم کسایی پریودشون شلخته س میخورن و مشکلی نداره
من بازم بهش میگم بره مرکز ناباروری حتما
علم و تجربه شون بیشتره
عه ، نمیدونستم .
دکترام ک میدونن تنبلی و مشکل هورمونی دارم
خداروشکر عزیزم خدا برات حفظش کنه😍
نه اینکه نخوری تقویتی هاتو ها
برا تخمک خوب باید بخوری
اما به تنهایی فایده ندارن
مرسی عزیزم انشاالله
🤍
منم دوفامد نباشه ، پریودیم خیلی سخته
مثلا الان
ممنون عزیزم
انشالله🥹
دکتر ب من نداد این ماه
ممنونم ازت ک گفتی❤️
خب این ماه ک میخواستم‌عکس‌رنگی‌بدم
دکتر دارو هورمونی نداد
گفت خیلیا بعد از عکس رنگی‌ باردار میشن
فقط داروهای تقویتی بخور ک اگه تخمک داشتی ، تخمک با کیفیت باشه
سلامت باشی عزیزم
با یه دکتر دیگه هم مشورت کن
انشالله ، پس برم مراکز ناباروری ، اونجام پیش دکتراش برم ببینم چ میگن
ایشالا که میشه
من به حدی درد داشتم که نتونستم صبر کنم عکس رنگی رو کامل بدم. بهم گفتن یا لوله چپت بسته س یا رفته تو اسپاسم کامل.
اینارو بهت میگم که خیلی خودتو درگیر جزییات نکنی

وقتی موقعش باشه تو باردار میشی
اکثر کسایی میبینی راحت باردار میشن اصلا جلوگیری نداشتن. استرس نداشتن. از ادل ازدواج جلوگیری نکردن
عزیزم میتونی بیای شیراز؟
اره عزیزم ، دکتر میام شیراز همیشه.
استان فارسم
کلینیک ثمر دکترای خوبی داره
دکتر خودم کرامتی هست خیلی پیشنهادش میکنم ❤️
من درد زیادی نداشتم ، ینی درد داشت ، ولی با دوتا نفس عمیق میشد تحمل کرد.
ممنون گلم از دلگرمیت😍
برام دعا کن🥹
ایشون منظورتونه؟
ایشون منظورتونه؟
و درمورد مادرت.. من چون تجربه مشابه دارم، بهت میگم که بهترین کار اینه که دیگه درمورد بچه و بارداری باهاشون هیچ صحبتی نداشته باشی. حتی اگر تونستی یه بهونه پیدا کن بگو فعلأ موقت اقدام نداریم. بعدم هروقت صحبت میکنین درمورد آب و هوا صحبت کن، ولی درمورد جزئیات زندگیت چیزی نگو اصن. چیزی هم پرسیدن سربسته جواب بده و نذار اطلاعات کامل داشته باشن. ممکنه بعد یه مدت ازت گله هم کنن که چرا دیگه بهم هیچی نمیگی چیکار میکنی چیکار نمیکنی.. تو هم بگو مامان باور کنین کار خاصی نمیکنم اتفاق خاصی نمیفته..😅 بعد یه مدت دیگه عادت میکنن که تو از کارات و برنامه هات مخصوصاً درمورد بچه و بارداری چیزی نمیگی.
من خودم همین مشکلو بعد سقط اولم داشتم.. انقدر اطرافیان روی روح و روانم تأثیر منفی گذاشتن، خود سقط نذاشت.. به خاطر همین بارداری و سقط دوم رو تا دو سال بعد به هیچکس جز همسرم و خواهرم و یکی از دوستام نگفته بودم.. بعدم که این سری رو باردار شدم تا نزدیکای انتی نگفتم. بعدم از دلخور شدن که تو همه چیو مخفی میکنی، هیچی به ما نمیگی. مارو محرم نمیدونی و اینا.. ولی با شوخی و قربون صدقه گفتم نهههه این حرفا چیه. شما تاج سر من هستین.. و تو دلم گفتم واقعأ بخاطر روح و روان خودم و خودتون مجبور بودم که نگم.. و هیچوقتم پشیمون نشدم که نگفتم.. چون چالش های بعد دونستنشون خیلی بیشتره.. کنترل گری هاشون، نصیحت ها و نگرانی های بی جاشون دیوانم میکرد رسماً 😂
آره خود عشقشه😍🥹
من پیش دکتر شمالی میرفتم قبل ایشون،
دکترشمالی هربار بهم استرس میداد بدو دیر شد سنت داره میره بالا، ذخیره تخمدانت کم میشه و... و من هربار از مطبش با کوله باری از استرس و قرص و دارو میومدم بیرون.. تا اینکه رفتم پیش دکتر کرامتی. همون جلسه اول کلی بهم آرامش داد که تو سنی نداری عجله چیو داری اینطوری.. داروهامو هم از حدود ۱۲، ۱۳ تا قرص در روز کم کرد به ۵تا دونه قرص و گفت برو راحت به کارات برس. عجله ای نداریم. حتی خودم پیشنهاد آیوآی دادم گفت باشه اگر خواستیم انجام بدیم ماه دیگه..
که همون ماه من باردار شدم و به آیوآی نرسیدیم دیگه..
خودم حس میکنم تأثیر آرامش و حس خوبی که بهم داد بود. بعدشم تو بارداری هم همیشه خیلی آروم و منطقیه و کم دارو ولی داروهای مهم. حواسش به همه چی هم هست. فقط یکم معطلی داره که به نظر من ارزشش رو داره و بعد بارداری کمتر میشه معطلی مطبش.
از دکتر دکتر نوبت بگیری نوبتاش سریع تره.
مثلاً دکتر تو زده نوبت آزادش ۱۲ آذر
ولی دکتر دکتر واسه همین دوشنبه پس فردا نوبت داره
عزیزم ، پس شمام تجربه اش داشتین.
حالا من میگفتم مادرشوهرمو تحمل میکنم ولی تحمل تیکه های خونواده خودمو دیگه واقعا ندارم.

اره مثل اینکه کار درست همینه ک هیچی نگیم

یکیو پیدا کنم ک حرفامو بش بگم ، ک دیگه نخوام ب مامانم بگم.🤧
تعریف شمالی زیاد شنیدم

همین دو روز قبل داشتم ب یکی از دوستام میگفتم ، تو ک رفتی نتیجه گرفتی اگه خوبه منم برم پیشش ، پس دیگه نرم پیش شمالی

عزیزم چ با ارامش بودن ایشون🥹
اره منم خیلی حساسم روی اخلاق و رفتار پزشک
مثلا چندتا دکتر عوض کردم ، همش بخاطر اینکه باهاشون احساس راحتی نداشتم و ازشون حس خوب نمیگرفتم
ممنون فاطمه جان❤️
خدا تو دلیتو حفظ کنه برات‌ عزیزم.

دکتر کرامتی ، کلینیک ناباروری ثمر هم هستن پس
مامان منم از این حرفا بهم میزنه

منم خیلی دلم میشکنه ولی چیکارش کنم مادره دیگه، اونم از سر ناراحتی و دلسوزی میگه، ولی نمیدونه چقد میرنجم ازش.
گاهی باهاش با تندی برخورد میکنم یه مدت ولم میکنه ولی دوباره شروع میکنه
ببین من مادرشوهرم هم عین مادرشوهر تو بود. هرکی تو فامیل باردار میشد فوری به من زنگ میزد فلانی بارداره. یا وقتی همدیگرو میدیدیم به من و همسرم میگفت فلانی بچه دار شده ها، یا به همسرم میگفت فلان دوستت دومین بچش داره به دنیا میاد.. و ما واقعاً جفتمون اذیت میشدیم ولی خب چاره ای نبود. فقط لبخند میزدیم میگفتیم عههه؟! مبارکشون باشه بسلامتی ان شاءالله 😁
ولی خیلی سخت میگذشت، خیلی..
آدمی هم نیستم که چیزی بگم یا حتی به روی خودم بیارم که دلخور شدم.. نمیخواستم نقطه ضعف بدم بهشون. یه جوری رفتار میکردیم که انگار برامون مهم نیست‌. ولی فقط خدا از دلمون خبر داشت🙂
مادرشوهرم خیاطه، فقط یه بار منو سر آموزش خیاطی مقایسه کردن گفتن فاطمه! فلانی دوره دوم خیاطیش رو هم تموم کردا.. گفتم عه خب بسلامتی آفرین بهش.. یکم گذشت خیلی‌داشتم حرص میخوردم، گفتم من از بچگی اینطوری بودم که اگر کسی رو تو کاری با من مقایسه میکردن،نه تنها برام انگیزه نمیشد واسه انجام اون کار، بلکه کلأ دیگه برای همیشه قید اون کارو میزدم.. و لبخند زدم :) و بعد سه سال دیگه هیچوقت نتونستم برای آموزش خیاطی برم پیش مادرشوهرم🤦🏻‍♀️
از دوستات کسی نیست امن باشه برات؟ که بدون قضاوت و حس بد دادن، حرفاتو بشنوه؟

اگر نیست با روانشناس صحبت کن. ماهی یه جلسه هم بری کلی آروم میشی
ببین شایدم حس من به شمالی بد بود.. چون من دو سال زیر نظرش بودم اوایل خیلی خوب بود، ولی آخرا دیگه خیلی سرش شلوغ شده بود، عجله ای ویزیت میکرد، گاهی من هنوز داشتم صحبت میکردم نفر بعدی میومد داخل، همزمان دکتر با ماماها هم داشت صحبت می‌کرد و سوال جواب میداد.. حس میکردم مث قبل نمیتونه برام وقت بذاره..
بعد نوبتم هروقتم بود زودتر از ۱۲ از مطب بیرون نمیومدم. خیلی شلوغ و تو هم بودن.
حالا ولی شنیدم تازگی مطبش بزرگتر شده.
اگر میتونی و میخوای یه ویزیت برو پیش هردوشون، بعد بر اساس حست تصمیم بگیر. چون از نظر علمی و کاری جفتشون واقعاً خوبن. فقط شمالی خیلی دارو زیاد میده
کرامتی کمتر
بازم تجربه هر فردی متفاوته
قربانت عزیزدلممم.. آره یه ویزیت بشی پیشش ضرر نداره❤️ سوالی هم داشتی بپرس
اصن نمیشه تند باهاشون برخورد کرد، چون بعدش دوباره خودمونیم که عذاب وجدان میگیریم😑😅
اره دیگه، بعدش همش غصه است هم بابت حرفی ک شنیدیم هم بابت رفتاری ک کردیم
پس میدونی چی میگم🥹
عزیزم ، انشالله دامنمون ب زودی سبز شه🥹

آدم از مادر حرف بشنوه خیلی سخته حتی از روی دلسوزی
عه چقد مثه مادرشوهر منه🫠

من از درون بدجور داغون میشم.
منم مثه تو بهش لبخند میزنم
ولی ازش زده شدم
کمتر زنگش میزنم
کمتر جواب تلفنشو میدم

ولی وقتی ام حرف بزنه ، هیچی‌نمیگم‌.

یه بار زنگ زد گفت فلانی بچه اولش هنو ۲ سالش نی ، دومیش دنیا اومد امروز

وقتی قطع کرد
اینقد گریه کردم اینقد ب خدا گله کردم

حتی ب کارای خدا شاکی شده بودم

خیلی حس عجیب و بدی بهم داد

ینی فقط زنگ زده بود همینو بگه

همش میگه همه گیرشون میاد برای تو فقط قفل شده🥹

ههعععععععییی🤧
چرا ، یه دوستی دارم ، ولی اون مشکل باروری نداره ماشالله ، خیلی براش اهمیت نداره و حوصله این حرفا رو نداره.

بیشتر حوصله غیبتِ خونواده شوهرشو داره😁

مشاور واقعا آروم کنندس ، تجربشو داشتم‌دوبار🫠

ولی واقعا دوست و مادر یه چیز دیگس🫠
🙄🙄🙄

من دوس دارم وقتی میرم مطب ، قشنگ صحبتامو گوش کنه وقت بذاره ، یکی یکی بریم داخل ، اصلا اگه یه نفر دیگه باهام بیاد داخل استرس میگیرم .

حالا بازم از دوستمم میپرسم ، ببینم ماه قبل رفته جو مطبش چطور بوده
باز شاید بشه جواب مادرو دو کلمه داد ولی اطرافیان چی؟
اونا از سر دلسوزی و مهربونی دعا میکنن ولی قلب من صد تیکه میشه😭
قربون محبتت گلم
هم از حرفشون دلخوریم
هم از قهرشون🙃
دیشب با دخترعموم ک برام عین خواهره رفته بودیم امامزاده. موقع غذا خوردن یه گربه میومد دورمون یکم براش غذا ریختیم.
فک میکنی دخترعموم چی گفته؟؟؟؟
میگه انشاالله تا سال دیگه بچه دار شی با بچه ات بیای اینجا برا گربهه غذا بریزی
🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐
😔😔😔😔
کار خداستا ولی یه‌جوری رفتار میکنن انگاری کار خودمونه

بخدا من دلم لک میزنه برای صدای بچه تو خونه ام

کولیک داشته باشه
زیاد گریه کنه
نذاره بخوابم
کلا همه ی سختیشو ب جون میخرم

کاش اینقد تیکه نمیشنیدیم💔
قشنگ میفهممت ک چی میگی😔
حالا فک میکنه چ حرف قشنگی زده ، دعا کرده🙃
ولی نمیدونه آدم از درون میشکنه

و ماها چقد شکننده تر میشیم از هر حرکت و حرفی ک برای اونا کوچیکه ، ولی برای ما چقد بزرگ
عزیزدلم❤️

💔
حالا ایشالا حامله میشی عزیزم بعدش بازم این حرفارو داری تو بارداری و... من اوایل ازدواجم ناخواسته باردار شدم ترسیده بودیم که آمادگی نداریم و... بدون فکر سقطش کردم و دقیقا روز بعدش پشیمون شدم و عذاب وجدان و گناهش همیشه باهام موند.به هیچکسم غیرخواهرم نگفتم.مدتها گذشت مادرشوهرم روش نمیشد بگه چرا بچه نمیارین مدام میگفت بچه خوبه زندگبو شاد میکنه منم تازه اقدام کرده بودم برای بارداری که چند ماهی بود و نمیشد من بعد سقطمpcoشدم همسرمم تحرک اسپرمش اومده بود پایین. ی روز دیدم زیاد داره میشه این حرفا که کی بچه داره و شمام بیارین و.. تو خلوت خودش بهش گفتم ی چیزی بهت میگم درد و دله ولی به هیچکس نگو بین خودمون دوتا بمونه نمیخام. شوهرم ناراحت بشه. گفتم من اوایل باردار شدم بچم همه چیزشم سالم بود شوهرم از بس گفت آمادگی نداریم و.. سقط کردم که پشیمونم کاش به حرفش گوش نمیکردم الان چند ماهه اقدام کردیم نشده شوهرم ازمایش داده میگن ضعیفه دارو براش نوشته واسه خودمم ویتامین و تقویتی نوشته. دیگه مادرشوهرم فقط دعا میکرد حرف نمیزد😁هرچند زن خوبیه کلا و اهل زخم زبون نیست و خیلیم دوسش دارم. بعدشم که کلی لتروزول و کلومیفن و... استفاده کردم فدات مثل خودت ی فولیکول داشتم و نمیشد. تا اینکه ماه اخر کلا با لتروزولم فولیکول نداشتم و نا امید بودم ولش کردم پروسه ی بارداریو هر روز پیاده روی میرفتم و بعد مدتها بدون استرس باردار شدن و تخمک گذاری و... اون ماه برای دل خودمون رابطه داشتیم و خداروشکر گرفت. این استرس برای pcoسمه مخصوصا استرس حرف بقیه
یه دخترخاله دارم ک یه سال بعد من عروسی کرده.
همیشه هرجا باهم بودیم دعامون میکردن برا بچه ،
من میگفتم انشاالله
اون میگفت نههههه من بچه نمیخوام برام دعا نکنین.
الان اون بارداره مبارکش باشه
ولی انقد دلم از خدا میگیره😔

از الانم غصم شده ک زایمان کنه چطور برم دیدنش؟ نه میتونم نرم چون زشته، نه میتونم بدم چون دل دیدن نوزاد ندارم
بخدا یعنی اصلا موندم از حرفش
گفتم خدایا ببین ب چه روزی افتادم ک این حرفارو میشنوم
خداروشکر مادرشوهرت با درک و شعور بوده ، یه بار گفتیش دیگه تموم کرده.
من با ارامش بهش میگم ، اقدامیم ، دکتر میرم، حالا ببینیم خدا چی میخواد.
ینی نیم ساعت نگذشته ، دوباره همون آشو و همون کاسه.

یه کسایی برای من مثال میزنه ، من نمیشناسمشون ، ولی اینقد میگه ک ماه اقدامشون و چطور بچه دار شدنو دیگه میدونم😁

حتی همسرم بهش گفت ، اینقد نگو ، ناراحت میشه.
اصلا توجه نمیکنه بگو یه ذره.

حالا این ماه من هیچ استرسی نداشتم ، عکس رنگی هم گرفتم ، رابطه هامونو خیلی دوس داشتم.

خیلی هم امید داشتم این ماه

چی بگم والا

من خیلی دلم میخواد برم پیاده روی یا ورزش ، ولی اینقد ک مهمون برام میاد ، نمیرسم ، یا چن روز میرم ، دوباره شرایط میریزه بهم
😔😔😔
میدونم چ حسی داری

منم همیشه میگفتم من زود بچه میخوام ، چندتا هم بچه میخوام‌ هههععییی

منم نوزاد ک میبینم قلبم میره تو فشار🫠

بعضی وقتا روم نمیشه درباره بچه با همسرمم صحبت کنم

نمیدونم ب کی باید پناه ببرم .
سلام واااای خدا به دل همه مون صبر. بده منم تجربه شو دارم ی چیز بی ربط ربط میدن ب بچه 😐
دقیقا😐

والا ما خودمون پر از درد و دغدغه ایم

همین هورمونا ک استفاده میکنیم
چقد روی سیستم عصبیمون تاثیر داره مثلا
به خدا تو همین شرایط هم زنگ زده میگه مامان نباید میرفتی بیمارستان
منم سر همه بچه هام از ۷ ماه درد داشتم
ولی سر موقع زایمان میکردم
اصلا نمیدونم چی بگم
منم میگم هر چی خدا بخواد
همش میگه تو الکی میترسی
چرا همش با خودشون مقایسمون میکنن؟
خب ما اگه شرایط شما رو داشتیم ک الان بچه پنجمیم تو راه بود🫠
نه ببین حس میکنم چون توپو انداختم تو زمین پسرش دیگه بحثشو کمتر کرد😁حالا بعدش هرماه کارش شده بود دعا و ماه به ماه از من میپرسید این ماه پریود شدی🤣🤣میشناسمش دلش خوبه از رو بدجنسی نمیگفت. بعدش باردار شدم و سرکلاژی شدم هم مامانم هم مادرشوهرم میگفتن پاشو بگرد پیاده روی برات خوبه حالا مگه حالی میشدن من با ی نخ تا اینجا رسوندم و به زور میتونم کارای خودمو بکنم بخاطر این میگم ایشالا یکی دوماه دیگه که حامله میشی باز تز دادن تو حاملگی شروع میشه چه میشه کرد از دلسوزیشونه بلد نیستن بیان کنن😒😒
هعی بقیه تو شرایط مون نیستن فک میکنن تو فازش نیستیم .
چه میشه کرد فقط خدا بهمون صبر بده ،
من خودم مسأله دیگه داشتم که اصلا اجازه اقدام نداشتم 😑😐
حتی کسایی هم ک میدونن داستان چیه کلی بهم حرف میزنن!
نمونه اش مامانم 🥺
نمگم ناراحت نمیشم و فشار بهم نمیاد دروغه ، اتفاقا شاید گاهی گریه ام بکنم
اما شرایط الان اینه و باید صبر کنیم .
تا خود خدا نخواد خواست ما فایده نداره
اره مامان منم همینطوره. میگه تو از بس غذا نخوردی بدنت ضعیف شده بخاطر این سرکلاژ شدی🤣🤣🤣پاشو بگرد برات خوبه. حالا از 17 هفته مدام دارم بهش میگم مادر من من نمیتونم سرویکسم کوتاهه بازم همونو میگه
خداراشکر اخراشی
سالم بغل بگیری ❤️🌼 برا همه مون دعا کن سر زایمانت
ایشالا عزیزم. تجربه ی من بهم ثابت کرد خدا جایی که دقیق انتظارشو نداری سورپرایزت میکنه. ایشالا به زودی قسمت همتون
😂😂 حق به توان صد
من تو این بارداری کلا یکی دو بار مادرمو دیدم
و مثلا حین زدن آمپول انوکسا دیده منو میگه اینا رو میزنی معلوم نیست چه تاثیری رو بچه داره
هیچ کس اینا رو نمیزنه جز دختر من
فک می‌کنه فقط من میزنم
اره هر موقع خودش بخواد ....
وای آره مادر شوهرم میگه بلند شو یکم راه برو میگم برام خوب نیست میگه این حرفا چیه برا همه خوبه
اصلا یه نسخه دارن برا همه میپیچن
منم دکتر رفتم یبار خیلی بهم فشار اومد ب مامانم گفتم،
میگه الکی نرو دکتر ‌‌.اخه مگه .....هعیییی
نفس عمیق بکش
معلوم شد همه مامان ها اینجورین 😂
مثلا زنگ میزنم معذرت خواهی میکنم میگم نمیتونم بیام
میگه تو سه ماه وسط هر جا خواستی برو میگم مامان شرایط من فرق داره میگه چه فرقی
مث مامان من
میگفت اینا جیه میزنی بخاطر همین امپولاست سقط شده
تا اینکه برا یکی از بستگان ک باردار بودن به خاطر عدم تزریق هپارین یه مشکلی پیش اومد تا مامانم دست از سرم بابت این موضوع برداشت
به منم مامانم میگه انقدر نرو دکتر و سونو خودتو نده دست دکترا.. 😂 من خیلی از دکتر و سونو و بیمارستان رفتنامو نمیگم اصن بهشون. به منم میگفت منم ازیک ماه قبل زایمان درد داشتم، ولی سرموقع زایمان میکردم نترس طبیعیه اینا.. من میگم دکترم میگه استراحت کن برسونی خودتو به دو سه هفته دیگه، میگه نه برو پیاده روی شروع کن دیر میشه 🤦🏻‍♀️
دقیقاً دقیقاً
چجوری انقدر همشون شبیه همن😂😂😂😂
باز خوبه قبول کرده مامان من بود قبول نمیکرد
😂😂😂😂 ای خدا آره مامان منم میگه
میگه سنو واژینال هست که بچه ها خراب میشن
( منظورش سقط شدنه )
بگو میرم پیاده روی
رقیه.. من اون آخرا از کلمه دامن و رنگ سبز متنفر شده بودم.. انقدر که هرکی بهم میرسید میگفت الهییییی خدا دامنتو سبززززز کنه🥲
اونا از دلسوزی میگفتن، ولی من قلبم هزار تیکه میشد..
بعدم که باردار شدم باز الان هرکی منو میبینه میگه من دعا کردم تو باردار شدیا🫠
یا میگن واااای چقدررررر خوشحال شدیم.. آرزومون بود تو باردار شی.. خداروشکرررر که باردار شدی..
انگار من ۲۰ سال ناباروری داشتم🤦🏻‍♀️
حالا تازه هیشکی سقط دومو نمیدونست و من همش میگفتم فعلأ شرایط بچه دار شدن نداریم.. ولی دیگه باور نمیکردن😂
خدا به دادمون برسه به خدا در مورد خرید هم نصیحتم می‌کنه که اینا که خریدی اصلا لازم نبود 😕
میگم مامان دلت میاد من انقدر ذوق دارم
حق به جانب میگه مگه چی گفتم
به منم میگن
میگن برات نذر کردیم میگم دستتون درد نکنه
😂
عزیزمممم 🥺 انقدر میفهمم که خدا می‌دونه..
ینی از الان عزای بعد زایمانو هم دارم که باید باهمشون بجنگم فلان چیزو به بچه ندین یا فلان کارو با بچه نکنین دکتر گفته خوب نیس..
😂😂😂😂 إ من به اینجاش اصلا فکر نکرده بودم ممنون که گفتی
من از این موضوع خیلی خیلی ناراحتم الهه.
الان تو میخندی من نمیدونم چقدر ناراحتی. ولی من یکی از بزرگترین ناراحتیامه که مطمئنم بعدأ به بچه هم میگن که ما خیلی دعا کردیم تا خدا تورو به مامان بابات داد یا خیلی خوشحال شدیم فهمیدیم تو قراره دنیا بیای.. چون به مورد مشابه تو اقوام میگن همینا رو 🥲
سلام عزیزم
در قدم اول اقدامت رو به هییییچکسسسس نگو
کم خودم دوسال حامله نشدم، هیچکس نمی‌دونست، هرکی بهم میگفت میگفتم فعلا که زوده، هنوز درسم مونده، هرسری یا بهونه میوردم
با اینکه فکر میکردن هنوز بچه نمیخوایم ولی بازم تیکه و کنایه مینداختن، حالا فکر کن امر می‌دونستن دیگه چیکار میکردن

مامانت هم از روی ناراحتیش اینجوری گفته، میدونم بد گفته ولی خب نمی‌خواسته که شمارو برنجونه

اصلاح سبک حتما انجام بده
من خیلی دکتر رفتم، بیشتر از همه هم از طی سنتی نتیجه گرفتم، ولی همون ماهی که اصلاح سبک انجام دادم حامله شدم
از ائمه هم غافل نشو
دوقلو های من دعای زیر قبه امام حسین هستن، ما هیچ ژن دوقلویی نداشتیم
ببخشید از اول نباید به هیچکس بگید بچه دار نمیشید
بگید ما خودمون میخوایم بگردیم هر وقت احساس کردیم میتونیم مسئولیت یه نی نی رو قبول کنیم بچه دار میشیم شما نگران نباشید
اینو به همه بگید ولی نگید بچه دار نمیشیم فضولی کنن دم ب دیقه
منم همینطور
دقیقا اروم و مهربون و دقیقه
شاید کم توضیح بده اما تصمیم های درستی میگیره
نه اصلا اجازه نده ذهن بچه رو با این حرفا پر کنن
خوبه که گل پسرت بدونه چقدر برا شما مهم هست و برا داشتنش تلاش کردی اما نباید جوری باشه که بچه فک کنه باعث زحمت و سختی بوده
من ک انقد چیزای نذری برام آوردن نصف سیسمونی بچم تکمیل شده😅
جوراب ،لباس، عروسک،و ...
خیلی شبیهن😁
اگر بتونی مشاور خوب ثابت پیدا کنی
بعد یه مدت دیگه میشه دوست و مادر و همه چی.. نیازی نداری با مامانت درد دل کنی همه گفتنیارو قبلش گفتی به مشاورت و گریه هاتو کردی و سبک شدی.. دیگه چالشات کمتره. حالت بهتره
ببین کرامتی هم چون سرش شلوغه شاید فرصت نکنه خیلی بشینه و وقت بذاره. ولی سوالاتو از قبل رو برگه بنویس که از روش تندتند بپرسی. یا بدی دستش زود بخونه و جواب بده.
ولی در کل خیالت راحت باشه که حواسش هست به همه چی و دقیقه
بازم درمورد شمالی بپرس. به منم اگر اشکالی نداره بگو نتیجه رو
stk: |~|11|~|109_col
عه شما هم با کرامتی بودی ؟😍
تلاشمو میکنم❤️‍🩹
بگردمممم 🥲
وای واسه من مث‌ فحش بود بهم سیب یا شکلاتی که روش دعا یا قرآن خونده شده بود میدادن بهم.. که شفا بگیرم😂😂 نه میخوردم نه جرئت میکردم بندازم دور. میگفتم خدا قهرش نگیره.. ینی باورت نمیشه شاید یک سال یه سیب و تو در یخچال نگه داشته بودم 🫠
کاش این کارارو نمیکردن بقیه..
کاش محبتشونو یه جور دیگه ابراز میکردن..
من حتی ازشون بدم میومد دیگه انقدر که تا منو میدیدن تو جمع بلند میگفتن خدا دامنتو سبز کنه.. کاش فقط تو تنهاییشون واسمون دعا میکردن و تو جمع فقط حالمونو میپرسیدن🥲
اون آخرا من دیگه هیچ جا دلم نمیخواست برم. از مهمونیا فراری بودم. حس میکردم همه ترحم میکنن.. الانم باز با حرفاشون آدمو حرص میدن میگن از دعای ما بچه دار شدیا..
الان از وقتی خودم باردار شدم
حتی به دوستام که میدونم تو اقدامن یا سقط مکررن نمیگم خدا به تو هم بده یا دامنتو سبز کنه. همش فکرمیکنم اوناهم مث من اذیت میشن.. خیلی بخوام چیزی بگم میگم برات آرزوی شادی همیشگی دارم.. یا میگم همیشه بهم خبرای خوب بدی الهی❤️ نمیدونم واقعاً ایناهم ممکنه ناراحتشون کنه یا نه..
بگردم واسه دلت،چطور ی مادر دلش میاد دل بچه ش رو‌ بشکنه،واقعا واسم عجیبه... ب دل نگیر گلم، اصلا هم بهش دیگه نگو واسه امور پزشکیت چی میخوری چی نمیخوری،در جریان نزارش!

انشالله خدا زودتر بهت ی بچه سالم و صالح بده
مامان خودم از همه بدتره، از هرجا یه چی ور میداره میاره میگه بخور حاجت بگیری🙄
۱ ماه پیش زن عموم از کربلا عروسک آورد گفت اونجا سفره حضرت رقیه انداختن برات آوردم. دو هفته بعدش مامانم رفت همون عروسک از همون سفره ورداشت آورد 🤐😭
سلام گلم خواهرانه بهت میگم لزومی نداره چون مادره همه چیو بهش بگی واقعا لزومی نداره بدونه شما دکتر میری
باردار شدن یا نشدن یه چیز خصوصیه
یه بار دیگه حرفی زد بهش بگو تصمیم گرفتیم یه مدت استراحت کنیم و به بچه فکر نکنیم
ولی در خفا پیگیری های لازم رو انجام بده با شوهرتم هماهنگ باش
همین استرس ها مانع بارداری میشه
وای انقد به منم میدادن از این چیزا
انقد نخود کشمش مشکل گشا بهم میدادن این اواخر میخاستم باهاشون اجیل فروشی راه بندازم
ولی خب یا نمیخوردم یا مینداختم دور
باز باردار شدم چون های ریسک بودم هر کی از راه میرسید تسبیح تبرکی از کربلا میورد برام😔🤣🤣
من دلم نمیاد بندازم دور میگم مال روضه است تبرکه
ولی خب ناراحت میشم
منم باید شکلات فروشی باز کنم😂😂
بده به بچه ها یا مهمون میاد پیشت بزار تو ظرف پذیرایی
ولی جلو چشمت نباشه
چون مدام یاوری میشه بهت یه سری افکار پوچ و منفی
عزیزان تا بوده همیشه درِ دهن یه عده باز بوده و درمورد ریز و درشت زندگی و تصمیمات آدم نظر دادن، حق و باطل.‌..
در کل منکه همیشه دایورت میکنم و سعی میکنم ابدا برام مهم نباشه.
یه عالمه مثال درمورد خودم میتونم بزنم براتون، آخریشو میگم 😄 گفتم دوست دارم بچه دومم دختر باشه که هانا خواهر داشته باشه، گفتن از ترس اینکه دختر بشه داری جلو جلو میگی دوست دارم! یعنی دهن این آدما رو گِل که هیچی، دور از جون همه گوه باید گرفت

این یه موردِ ساده ش بود فقط که مثال زدم
خداوکیلی حرف هیچکس به هیچ جاتون نباشه
و اینکه واقعاً سخته مادر یا مادرشوهر یا نزدیکان این حرفا رو بزنن. حالا واسه من غریبه ترا این حرفا رو زدن نه عزیزانم، میدونم خیلی سخته ولی آدم انقد تو زندگی دغدغه داره که نباید دیگه به این چرت و پرتا گوش بده و انرژی شو برا اینجور حرفا تموم کنه
تنها راه درمانت ورزش ورزش ورزش
البتهورزشی ک تپش قلبت را ببره بالا من با تنبلی تخمدان دوتا بچه دارم
چون ورزشم ترک نمیشه
درکنار داروهات حتما باشگاه برو کاری ب حرف کسی هم نداشته باش
من ایروبیک میرم توهم امتحان کن
بله عزیزم
کلا نظم و پاسخگویی کلینیک ثمر رو قبول دارم.
من از اردیبهشت رفتم. قبلش دکتر بیرون رفتم اما میگم از همون اول بری اینجور جاها وقتتو تلف نمیکنی.
بچه ها چرا همه میدونن که شما دارین اقدام میکنید
بگید نمیخواییم. اصلا اجازه این رفتارا رو ندید. بذارید پشت سرتون هرچی میخوان فک کنن. اما تو روتون نگن که باعث ناراحتیتون بشن
من به مادر خودمم نگفتم دارم اقدام میکنم. گفتم مادره دلش میشکنه یه دفعه میشینه تو درد و دل به کسی میگه

اصلا این مسایل تون رو به کسی نگید.
🥲👩🏻‍🦽
ینی منفی ترین حالتی که میشده فکر کردن درمورد حرفت😐😂
آره واقعاً خوبن. مخصوصاً تو بارداری من هر وقت دارو تموم کردم یا نسخه واسه بیمه تکمیلی خواستم خیلی راحت بودیم. خودم لازم نبود برم همسرم میرفت اتاق دارویی نسخه میگرفت راحت
بله از این نظر واقعا خوبن.پاسخگو هستن
دیدم دکتر مشابه نازایی که پاسخگو نبوده به علت شلوغی یا بی نظمی.
حالا اسم نمیبرم چون ممکنه موردی من دیدم استثنا بوده و تهمت بشه
درمورد بقیه نمیدونم ولی درمورد خود من کنترلش از دستمون خارج شد دیگه این آخری..
من همیشه حتی از بچگی خودم، علاقه خیلی زیادی به بچه ها داشتم و همه انتظار داشتن من سریع باردار بشم بعد عروسی.. ولی خب چون شهر دور از خانواده ها زندگی میکردیم و همسرم درس میخوند، سه سال اول بعد عروسی کلأ شرایط بچه نداشتیم و نمیخواستیم و همه باور کرده بودن.. ولی بعد از چهار سال دیگه کم کم زمزمه ها شروع شد که چرا بچه نمیارین.. اون وسط من باردار شدم و سقط اولم اتفاق افتاد که متاسفانه تقریباً همه فهمیدن.. بعد دیگه تا دو سال درگیر سقط دوم و درمان و اینا بودیم هیچکس خبر نداشت ولی خب دیگه هرچی هم میگفتیم فعلأ قصد بچه دار شدن نداریم، باور نمیکردن.. با اینکه تو همون دو سال همسرم دکتری قبول شد و جفتمون کار خودمونو شروع کردیم و همین کار بهونه خیلی خوبی بود واسه اینکه نمیتونیم فعلأ بچه دار شیم. ولی خب دیگه هرچی هم میگفتیم فایده ای نداشت.. هرچی هم میگفتن با لبخند و روی خوش جواب میدادیم..
اصلا آدم نمیدونه سر خودشو بکوبه تو دیوار یا سر طرفو 🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
خوبه که 😂
نمیدونم ، من گاهی میگم الهی همین ماه قسمت شما باشه
تا حالا فکر نکرده بودم شاید باعث ناراحتی بشه خدا شاهده همیشه با نیت خوب گفتم
سر طرفو😂😂😂😂🤌🏻🤌🏻🫠
میدونم تو نیتت خوبه قربونت برم😍❤️.. ولی بعضی وقتا میگم نکنه مث‌ اون وقتای خودم حساس باشن و ناراحت بشن..
عزیز دلم حالا منم از این به بعد بیشتر فکر میکنم

سوالات مشابه