Ooma
پرسش (1403/08/01):

چطوری با وجود دو تا بچه پشت سرهم به کارهاتون می رسید؟

سلام مامان های عزیز امیدوارم حال همگی خوب باشه
خیلی غمگینم واقعا نمیتونم برنامه بریزم کارهامو درست انجام بدم دست تنها هم هستم همسرم سعی می کنه کمکم کنه وقتایی که خونه است احساس ناکافی بودن می کنم خسته ام دلمم گرفته از بعد زایمانمم خون ریزی های سنگین دارم بعد از هر پریودی نا شکری نمی کنم اصلا یعنی همش با خودم میگم کاش سختی ها همین چیزا باشه اما بازم واقعا احساس افسردگی می کنم ...

اگر بیکارین بیاین حرف بزنیم
سلام عزیزم واقعا بهت حق میدم
من با ی بچه دلم میخواد برم گم بشم
خودم داغون خونه م داغون
این بهم ریختگی روحی و روانی و هورمونی و همه چی پدرمون و درآورده و همین طور باید هر روز پاشی ادامه بدی
یک مرخصی استراحت یکم با خودت باشی نداری
واقعا...
الانم باید برم دخترم داره گریه میکنه🥲
برو عزیزدل راحت باش
کاملادرکت میکنم 😭
زندگی ما رو بچه هامون کنترل می کنن😄😄
منم خیلی تنهام، دور از خانواده، تو ی کشور غریب. هیچکسو ندارم
خیلی سخته مادر بودن واقعا سخته همزمان کلی دغدغه برای بچه داری نگرانی ولی در کنار دلتم برای خود قبلیت زندگی قبلیت تنگ شده
خیلی سخته 🥺🥺
من تازه الان باهاشون میتونم کارامو بکنم دوسال بعداز به دنیا اومدن دومی . خیلی خیلی اوایل سخت بود حتی نمیتونستم غذا درست کنم و اصلا هم‌ روی روال نیفتاد فقط صبرو تحمل کردم بزرگتر شن و پسرم حداقل بفهمه ، که الانم هفته دیکه یکی دیگه بهشون اضافه میشه 🤦‍♀️
وای خدا قوت 👏👏 انشالله به سلامتی به دنیا بیاد و قدمش پر خیر و برکت باشه براتون 🥺🥺 قطعا خیلی سخته ولی مطمئنم از پسش به خوبی برمیای انشالله 🤗🤗
وای با اون دوتا کوچولو چطوری دوران حاملگی گذروندی ؟ قطعا خیلی سخت بوده 🥺🥺
بسلامتی باشه عزیزم 😊
ما مامان ها هر روز صبح پا میشیم همه کارها و می کنیم خودمون و قوی نشون میدیدم ولی ته تهش هم میدونیم تو دلمون چه خبره
واقعا از نظر روحی روانی تحت فشارم به هیچ کاری نمیرسم تاثیر افسردگی بعد از زایمان هم هست بچه هام که پسرم که بچه بزرگه الان تو‌دوران اوج شیطونیه دخترمم که کولیک و دلدرد و 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
دخترم خیلی دل درد داره نفخ داره، بنظرتون چی بهش بدم، دکترش ی شربت به اسم Lefax داده اما احساس میکنم اثر نداره، خوابشم کلا در حد ۵ دقیقس، بیدار میشه و گریه میکنه
همش با خودم میگم دخترم و از شیر بگیرم پا میشم میرم تنهایی یک جایی فقط دور باشم یکم خسته شدم مرخصی لازم دارم 😂😂
دقیقا همینطوره منم خیلی سعی میکنم خودمو آروم و خوب نشون بدم ولی ته دلم داغونم
مراعات غذایی می کنی خودت ؟
منم همینم با اینکه کمکی دارم ولی بازم خیلی سخته
میفهمم
نه، چیا نباید بخورم
شیر خودتو میخوره
اره
حبوبات، لبنیات، تخم مرغ
هرچقدرم کمکی داشته باشی بازم بیدار خوابی ها زحمت هاش بیشتر کار هاش با خودته معلومه سخته🥺🥺
لبنیات و شیر رو کلا حذف کن
دیروز شیرخشک بز براش خریدم ی وعده شب دادم
آره فقط بیخوابی برام سخته بقیش یجوری کنار میام
حبوبات لبنیات آناناس غذا های نفخ دار بادمجون این جور چیزا و اصلا نخور مخصوصا لوبیا و نخود
پسرت رو سرگرم بازی کن، یه جای بازی براش درست یکم دست از سرت برداره
وای من این مدت خیلی شیر و ماست و تخممرغ خوردم
خوب عزیزم همینا باعث دلپیچه و تشدید رفلاکس بچه میشن
وای پدرم و درآورده یعنی الان توی اون دورانه که کابینت و میریزه بیرون از روی مبلا میپره اصلا خیلی بازیگوشههه
نمیدونستم 😕
اگه رازیانه و زیره پیدا میشه پیشت، بپز هر روز یک لیوان بخور عالیه برای شیرت و نفخ بچه
آره دقیقا مخصوصا اگر به پروتئین گاوی حساسیتم داشته باشه
نه حساسیت نداره خدا رو شکر.دمنوش زیره و رازیانه میخورم.
آره بعد از غذای های سنگین مثل گوشت و ماکارانی و این جور چیزا یک مقدار کمی عرق نعنا بخور اندازه ته استکان که اگر اذیت کرد معده تو نفخش وارد شیرت نشه
تحمل کنیم میگذره یه روزی دلمون تنگه این روزا میشه و اصلا نمیفهمی کی گذشتن،، من پنج تا دارم ولی فقط دوتای آخر فاصله سنیشون کم هست خیلی سخت بوده واسم هنوز رو روال نیفتادم
خداروشکر باز خوبه حساسیت نداره
مرسی اره خدا رو شکر.
خدا انشالله بهت توان مضاعف بده و برات حفظ شون کنه 😍😍 واقعا اینکه هوای پنج تا بچه و داری خیلی کار بزرگیه واقعا مامان قوی هستی 👏👏👏👏
بعد هر بار شیر خوردن هم آروغ بچه رو بگیر، بدنش رو با روغن بچه ماساژ بده، دور نافش رو جهت عقربه های ساعت اروم ماساژ بده، پاهاش رو حالت دوچرخه بزن
ممنون عزیزم، همچنین خودت
خدا حفظشون کنه واقعا کار سختیه. من تو یکیش موندم
زنده باشی،، میگذره ما زنا خیلی قوی هستیم، هیچ مردی همچین توانی نداره
نگران نباش نهایتا تا سه ماهگی خوب میشن معده شون قوی تر میشه فقط آروغ هاش و حتما بگیر مخصوصا تو شب که پا میشه شیر میخوره این طوری کمتر دلدرد میشه
قوربونت عزیزم 😘❤️
نه بابا مردا و یکساعت با بچه تنها بذار اصلا نمیدونن چیکار باید بکنن
اره این کارا رو انجام میدم. خیلی ناراحت شدم که شاید خودم با خوردن این چیزا باعث دل دردش شدم 😔
نه با نخوردن این چیزا به کم شدن دردش کمک میکنی وگرنه این دردا یه رفلکس طبیعی توی بدن همه بچه هاست، دورش باید بگذره
وای اشتباه منو و نکن با این فکرا خودت و شکنجه نکنی هااا بابا نوزادن دستگاه گوارش شون هنوز خیلی قوی نیست وگرنه تقصیر تو نیست اصلا عذاب وجدان نگیر ی هااا
بچه بزرگترت چند وقتشه؟
آره دقیقا
یکسال و هفت ماه انگار وقتی هشت ماهه بود فهمیدم باردارم
پس خیلی کوچیکن گفتم اگه سه سالشه بزاریش مهد به کارات برسی
دیگه باید تحمل کنی این روزا چه سخت و آسون بالآخره میگذره
آره خیلی کوچیکه هنوز 🥺🥺
ولی در عوضش یکی دوسال دیگه راحتی کم کم از آب و گل در میان خودشون کاراشونو میکنن
فقط از من بتو‌نصیحت بچه هاتو مستقل بار بیار بگو کاراشونو خودشون انجام بدن حتی اگه طول بکشه
اینجوری خودت راحتی
نابود شدم، دوتا مریضی بدم گرفتم اصلا خیلی سخت گذشت
آره چاره چیه باید بگذرونیم سزارینی هم بودم یکم از این دوران پس از زایمان بگذرم شاید حال روحی ام بهتر بشه 🥺🥺
اره بیشتر تغییر هورمون ها هم هست
آره موافقم کاملا باهات باید همینکارو کنم وگرنه پدرم در میاد
وای همش با خودم میگم کی برن مدرسه زودتر 🤣🤣
و چون تا حالا تو راحتی بودی یکم سختته ولی میگذره . در عوضش خداروشکر دوتا بچه سالم و صالح داری وهر خوب داری زندگیت خوبه
شوهر
وای چقدر سخت انشالله زایمان خوبی داشته باشی اونجا اذیت نشی 🥺🥺
آره دقیقا من از اون بچه ها بودم که دست به سیاه و سفید نمیزدم متاسفانه 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
هر مرحله ای چالش خودشو داره هیچوقت راحت نمیشیم از بچه داری
سعی کن خیلی خودتو خسته نکنی به خودت فشار نیاری مثلا حتما خونه باید تمیز باشه فلان وسیله سرجاش باشه سروقت همه کارا کرده باشه اصلا . نه بخودت فشار بیار نه بقیه اروم و ریلکس کاراتو انجام بده این همه سال خونه هات تمیز بوده حالا دوسالم کثیف باشه به جایی برنمیخوره
خداروشکر آره اصلا ناشکری نمی کنم همش با خودم میگم دوسال دوووم بیاااار از آب و گل در میان 🥲🥲🥲
دقیقا
آره البته هیچوقت 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
دقیقا دو سال خوبه من بچه هام‌ الان دیگه بازی میکنن و زبون هم میفهمن‌، البته دعوا و چالش زیاد دارنا تا دلت بخواد ولی خب مدیریت میکنم .
آره واقعا منم خیلی سخت میگیرم اونم خونه من که مهمونی نمیاد به اون صورت خیلی اهل رفت و آمدم نیستم هرچی تمیز می کنم آخرم بهم ریخته است
خب اونم بستکی به رفتار پدر و مادر. داره .
وقتی میبینم دوروبرم الان بوه شش سالشو‌مامانه داره جوراب پاش میکنه خوب این بیشتر خود مادر داره اذیت میشه انقدر مسئولیتارو به دوش میکشه ولی یکی هم هست میره سر کار پسر ۱۲ سالش غذا درست میکنه .
واسه همین میگم بچه هاتونو از بچگی مستقل بار بیارین که خودتون راحت باشین
ماشاالله مامان قوی👏👏👏 واقعا کار خیلی سختی داری خدا قوت بده بهت 😍😍
منممممم بخدا🥲
سخت نگیر یه وقت بخودت میای انواع مریضیارو‌ گرفتی موهات سفید شده جدی میگم سر چیزای بی ارزش . من الان بخاطر بارداریم سه ماهه دست به چیزی نمیزنم میگم مهم نیست ده سال خونم تمیز بوده حالا ده ماهم کثیف باشه چی میشه الان یک ماهه خونم جارو نزدم مهم نیست کسی نمیاد .شوهرم خرید میکنه ظرف میشوره منم در حد غذا درست کردن فقط کار دنیا رو هرچقدر بکنی تمومی نداره فعلا بی خیال طی میکنم تا بچم‌ انشاالله صحیح و سالم بدنیا بیاد .
اره منم دارم سعی می کنم مستقل باشن هرچند که از اون دسته مامان های همیشه نگرانم ولی باید جلوی خودمو بگیرم
البته در مجموع سخته اینو میخوابونم اون یکی پا میشه من جفت شون هم سحر خییییز الان جدا از هم میخوابونمشون چون وقتی توی یک اتاق بودن همدیگه و بیدار می کردن جفت شون هم سبک خواااب
همه مون مثل همممم وضعیتی داریم پیچیدهههه و بهم ریخته
الان که کوچیکن اینا طبیعیه یکی دوسال دیگه بهشون یاد بده کم کم صبروتحملتم ببر بالا که مستقل شن راحت میشی
بهتر خوب می کنی به خدا از بس من خواستم سوپر مامان باشم همه کار هارو انجام بدم بخیه هام باز شد 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
والا منم ک یکی دارم هم خودم داغونم هم خونه زندگیم دیگه شما ک دوتا داره بیشتر سختته
نکن با خودت یروزی به حرف من میرسی .
همیشه خدا هم تو سینکم پر ظرفه غذا باید درست کنم خونه رو جمع و جور کنم پسرم و باید بهش برسم بازی کنم جدیدا هم ک میاد میگه بغلم کن نمیذاره کاری کنم
شعار من اینه چندسال خونت تمیز بوده حالا بزار دوسالم کثیف باشه هیچی نمیشه فقط اعصاب خودت ارومه
وای دقیقاااا مواظب خودشون هم نیستن باید مراقب باشی چیزی نخورن از روی جایی نپرن سرش به جایی نخوره خیلی سخته
اره واقعا خیلی اذیت شدم الان دیگه دارم میزنم به در بیخیالی واقعا از نظر جسمی نمی کشم واقعا کم میارم
آخه بهم ریخته باشه هم خودم اعصابم خورد میشه هم میترسم کسی بیاد خونمون زشته مخصوصا وقتی مامانم میاد هی میگه چرا اینجا اینجوریه😞
واقعا شعار درستیه هیچی مهم تر از سلامتی نیست مریض بشیم کل خونه و زندگی فلجه
میفهمم ولی خونه آدم بچه دار همینه دیگه منم خیلی سخت میگیرم پدرم در اومده ولش کن بابا فردا هزار درد و مرض میگیریم ته تهش میگن نمیتونه خونه زندگی جمع کنه دیگه فدای سرت از اعصاب و سلامتیت واجب تر که نیست
کل زندگی و باید با بچه تنظیم کنی چون اون بچه است متوجه نیست هنوز
و میدوووونم خیلی سختههههههه
دلم واقعا برای وقتایی که ساعت نه صبح از خواب بیدار میشدم تنگ شده الان میخوابم باز از چهار صبح پشت هم بیدارم تا شب که بچه ها میخوابن 😭😭😭
سال اول تولد بچه برای یه مادر خیلیییی سخته
همش حس منفی داری حس ناکافی بودن دست دست و پاچلفتی بودن حس کثیف بودن
هی به خودت نگاه میکنی به خونه نگاه میکنی به ظرفا لباسا کارا
مخصوصا اگه قبل بچه آدم تمیز و مرتبی بوده باشی خیلی بهت سخت میگذره
کاملا حق داری عزیزم
مخصوصا با شرایطت که جوجه اول هنوز یه سالگیش تموم نشده مجددا شرایط بارداری رو تجربه کردی و دوباره یه بچه زیر یه سال داری
یه روز هفته رو بزار مخصوص تمیز کردن خونه و شستن لباسا و ...، روزیکه شوهرت باشه و بچه ها رو نگه داره
شبا که خونس ظرفا رو بشور یا خودت بشور شوهرت آبکشی کنه

اینطوری هم کارت پیشرفت میکنه هم یکم مرتب میشه ذهنت دلت آروم میگیره
از صمیم قلب برات آرامش روح و روانت، شادی خودت و سلامتی جسمتو از خدا میخوام که بتونی بهتر زندگیتو مدیریت کنی
اره دقیقاااا
با سختی فراوان
میگن ۴ و ۵ سالگی تازه خکب میشن و میوفتن دوی روال
عزیزم با وجود دوتا بچه پشت سر هم
نمیشه فقط ۱ روز رو به تمیز کردن خونه اختصاص بدی چون خونت هر روز نیاز به تمیز کاری داره
من خودم از وقتی بچه هام ۲ تا شدن حتی ۱ روز هم ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشوییم خالی نیست
هر روز جارو برقی روشنه
روزی چند بارم باید بهم ریختگی خونه رو جمع کنم
هیچوقتم خونم مثل زمانی ک بچه نداشتم مرتب و تمیز نشده 😐😐
ولی بازم خداروشکر که بچه هام سلامتن
ولی واقعا یه وقتایی احساس پوچی میکنم و اینکه احساس میکنم هیچ وقتی برای خودم ندارم
توی جشن و عروسیا اصلا بهم خوش نمیگذره چون هیچی نمی‌فهمم از اون جشن
آخرین نفر غذا میخورم وقتی که غذا سرد شده و از دهن افتاده
شوهرم خدایی کمکم میکنه اما بچه هام صفر تا صد به خودم وابسته هستن
والا فاطمه من با یه بچه همینم
به خودت افتخار کن😂
رفت دوباره تا دوسال دیگه به مراتب سختتر خدا قوت از همین الان به تو مامان قوی🫂🌹
من شوهرم بیشتر برا غذا کمکه اما خونرو ول کردم نا نمونده برام هر ی مدت تمیز میکنم اینجوری بگم حتی وقت نمیکنم تو ظرفشویی بچینم ظرفامو خورد خاکشیرم پسر دومم هم به تمام معنا مامانی فقققققط بهم چسبیده
من ک گریپ میکسچر دادم حالا چند ماهگی دادم یادم نمیاد اصلا😁🤣🫣🥺
ینی خونه برا ۷ نفر غذا باید بپزی ....خدا قوتتتتتت🌹🫂👏👏👏👏👏
سلام عزیزم تنها توصیه ای که الان میتونم بکنم اینه که اگر مادرت یا مادرشوهرت نزدیکت هستن اگر بچه ها شیرخشک میخوردن اماده کنی بدی شوهرت یه ۳ یا ۴ ساعتی ببرتشون اونجا و تو بدون توجه به هم ریختگی خونه فقط بخوابی
من بچه هام پشت سر هم بودن چون شیر خودم میخوردن هفته ای دوبار میگفتم خواهر بیاد اگر خواهرمم نبود میگفتم دوستم بیاد یا مادرشوهری کسی ۳ یا ۴ ساعت بچه هارو نگه میداشتن یروزش من فقط میخوابیدم یروزشم تمیزکاری کلی میکردم دیگه بزرگتر ک شدن مثلا ۶ ماه اینا ک هم شیر کمتر میخواستن و غذا میخوردن ب باباشون میگفتم ببرتشون بیرون بچه همش نباید جلو چشم مادر باشه چون حس مادرانه رو از دست میده خسته میشه و کلافه باید در هفته چند باری ذهنت رو سبک کنی
خیلی خوبه اگر یکی این موقعیتو داشته باشه....من ندارم و داغوم
ممنونم از توصیه های خوبت عزیزم 🥺❤️ امیدوارم زندگی خودت هم پر خیر و برکت باشه😍😍
امیدوارم واقعا هر چه زودتر برنامه زندگیم دستم بیاد این طوری ذهنم آروم تر میشه 🥺🥺
وای تا چهار پنج سالگی قشنگ پیر میشم 🥲😂😂
وای دقیقاااااا منم همین وضع و دارم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
آره خداروشکر واقعا
آره میفهمم من که دیگه نمیرم هیچ جا فقط خودم اذیت میشم هیچی هم متوجه نمیشم از اون مهمونی
هر روز یکنواخت میگذره نمیفهمی چطور روز و گذروندی همش دنبالشون فرصت یک دوش گرفتن با خیال راحت و نداری 🥺
منم همین طور
😂😂😂😂 وای من تا قبل از اینکه دخترم به دنیا بیاد با خودم میگفتم چقدر سخته به هیچکاری نمیرسم الان که دخترمم هست باورم نمیشه چطوری توی طول روز کارهامو انجام میدم 🤦🏻‍♀️🥲🥲 خیلی سخته خدایی این سال های اول زندگی بچه ها خدا قوت بده به همگی
وای میفهمم کاملااااا میفهممم یعنی وقتی دوتاشون و میخوابونم بیهوش میشم نه میتونی درست غذا بخوری نه میتونی درست بخوابی نه میتونی راحت دوش بگیری یک ساعت وقت خالی برای اینکه هیچ کاری نکنی نداری 🥺🥺
منم الان بهشون میدم ولی یک ماه به بالا میتونی بدی وقتی زیر یک ماه بودن کامی فیت میدادم
واقعااا خدا قوتتت👏👏👏
یکم سخت نمیگیرید؟
باید مدیریت کنید
بنویسید کاراتون رو در هفته یک روز رو بزارید برای تمیز کاری کلی دوروز واسه شستن لباسا
مثلا من سه شنبه ۵ شنبه لباسا خودمون میندازم ماشین لباسا کوچیکی هر ۴ شنبه
شایدم آره دارم سخت میگیرم شایدم از تاثیرات افسردگی بعد از زایمان باشه دست تنها هم هستم بخیه هام هم اذیتم می کنه کلا بعد از سزارین استراحت درستی نداشتم شاید برای همینه که از نظر روحی بیشتر تحت فشارم
خیلی سخت میگیری فکرتو آزاد کن نوشتن خیلی کمکت میکنه
ببین من دوتا بچه بزرگ دارم ولی درساشون خیلی مهمه نمیتونن کمکم کنن در حد جمع کردن رختخواب و لباس خودشون بزارن تو کمد یا ظرفای غذا رو از رو اپن بزارن تو سفره
شوهرمم ک هیچوقت نیست😅 هر روزم لباس عوض میکنه خیلیم حساسه باید لباساش همیشه تمیز و اتو شده تو کمد باشه
برنامه داشتم از اول برای کارها ولی از بعد به دنیا اومدن دخترم نمیرسم انجامشون بدم پسرم اون قدر بزرگ نشده که بتونه حداقل هوای خودش و داشته باشه صدمه نبینه باید همش مراقبش باشم دخترمم که باید بغلم باشه تا میذارمش رو تخت پسرم کنجکاو میشه میاد سمتش
موافقم آره باید بنویسم
واقعا خدا قوت 👏👏 خدا انشالله توان بیشتری بهتون بده 😍😍
آره دقیقا کم خوابی هم تو اعصاب آدم بی تاثیر نیست
من پسرم تیرماه سال پیش دنیا اومد ینی موقعی که بچه هام رفتن مدرسه ۳ ماهش بود من ۵ صبح باید پامیشدم صبحونه اقام اماده کنم راهیش کنم سرکار بعد صبحونه بچه ها اماده کنم بعد دوتا سرویس مدرسه داشتم پسرمو میزاشتم تو ماشین سرویس اول بچه ها خودم بودن راحت بودم سرویس دوم بچه رو پای خودم بود بعدش مرفتم نونوایی و واسه پدرشوهرم ایناهم نون میگرفتم میومدم خونه صبحونه میخوردم بچه رو میزاشتم تو کریر رو میز نهارخوری تند تند اشپزخونه مرتب میکردم خونه رو مرتب میکردم هرجا رو کار داشتم بچه هم تو کریر کنارم بود وسطاش شیرش میدادم از ساعت ۹ونیمم کم کم نهار میپختم ۱۲ و نیم سرویس داشتم باز
ساعت ۱ونیم نهار پسر بزرگم بدم چون باشگاهیه خودم و دختر و اقام ۲ونیم میخوردیم دوباره پسر بزرگم ۳ونیم باید نهار میخورد و ادامه کارااا تا ۱۰ شب ک میخوابیدیم
دقیقاااا دیگه واقعا دارم کلافه میشم به قول خودت خیلی دیگه تنها بودم با بچه ها تو خونه
بعدازظهراشوم اکثرا دخترم ۴ باید میرفت کلاس باید میبردم باز برم بیارم
الانم ب همین منواله با این تفاوت ک پسرم وحشتناک شیطونه و ۴ تا سرویس مدرسه دارم🤣
ولی روال خوابمون همونه ۱۰ و نیم دیگه خوابیدیم ۵ صبحم بیداریم
مادرشوهرت نزدیکت نیست؟یا خواهرشوهرت؟
واقعا خدا قوت بهت مامان توانمند😍😍👏👏 من واقعا هنوز نمیتونم به دور و بر خودم برسم چه برسه به اینکه این همه کار باهم انجام بدم واقعا آفرین 👏👏👏
البته بگما واقعا گاهی کم میارم و شبا خوابم کمه چون شیر خودم میخوره خوابم سبکه سریع بیدار میشم ولی همینکه بفهمم داره زیادیم میکنه سرم ک میره باشگاه ب دخترم میگم کوچیکی رو برداره ببره پارک یا تو محوطه اپارتمان بازی کنن شوهرمم ک نیست
همین نیم ساعتاا ریکاوری میشم😁
سعی کن اولین کاری ک میکنی با همراهی همسرت تنظیم خواب خونه باشه بچه ها هم خوابشون رو شما تنظیم میشه اولش سخته ولی کم کم رو میایی
چرا بنده خدا نزدیکن نا جای بتونن میان سر میزنن ولی الان مریض شدن دسته جمعی نمیتونن بیان 🥲🥲
وای آره منم اگر یک وقتی برای خودم داشته باشم خیلی خوب میشه 🥺🥺
ببین سر زدن فایده نداره با شوهرت صحبت کن که خودش با خانوادش صحبت کنه در هفته یه چند ساعتی بچه ها رو ببره اونجا البته خودشم همونجا بمونه ک بچه ها دو تربیتی نشن
آره موافقم الان از همدیگه جدا میخوابن چون یکی شون که بیدار میشد اون یکی و بیدار می کرد الان پسرم و همسرم باهم میرن میخوابن من و دخترمم همین طور داریم سعی می کنیم نهایتا ده شب خواب باشن
اشکال ک نداره قرار نیست ک فقط فامیلیشونو ب ارث ببره و تا تقی ب توقی بخوره میگن بچه ماهست اگر مادرت ایناهم نزدیکن با اوناهم صحبت کن مثلا ۲ شنبه ببره خونه مادر خودش ۴ شنبه خونه مادر شما یکیشو فقط استراحت کن یکیشو تمیزکاری کلی
عالیه بچه ها رو خوابوندید برید کنار هم بخوابید اصلا جدا نخوابیدااا
هر جمعه هم اگر شوهرت تعطیله الان هوا سرده دیگه شب نمیشه رفت بیرون میتونید ظهر جمعه برید پارک باهم یا شب با ماشین برید دور خیابونا دور بچرخید بچت اگر کالسکه داره برید یه مرکز خرید بچرخید همین ک برید حتی خریدم نکنید دیدن چیزای جدید روحیه ات رو بهتر میکنه
من یک چیزی ک خیلی کمکم کرد مداومت توی غسل صبر و یکی صلوات واسه سلامتی امام زمان و یکی مداومت آیته الکرسی
پسرمم وابسته است باید عادتش بدم که بره سه چهار ساعتی بدون خودم بیرون بازی کنه تا من یکم وقت خالی داشتم باشم تنهایی با خودم
وابستگی الان باید کم کم کمش کنی چون هنوز تو سن اضطراب جداییه
جدا؟ منم انجام میدم راستش و بخوای بابام فوت کرد قبل از حاملگی بچه اولم یکسال بعد داداشمم فوت کرد من انگار فرصت نداشتم که حال روحی ام یکم خوب بشه الانم که تاثیر اندوه بعد از زایمان هم هست یکم روحیه ام افت کرده 🥲🥲
بخاطر همین میگم وقتی خونه مادرت یا مادرشوهرت میرن باباشونم باشا
آره اگر بره بیرون بدون خودم خیلی خوب میشه
آره این طوری بهتره یاد میگیره که کم کم این قدر بهم وابسته نباشه
خدا به منکه خیلی کمک کرد بتو هم کمک میکنه ولی باید خودتم بخوای و تلاش کنی
👍
آره نباید کم بیارم باید بیشتر تلاش کنم آخرش نتیجه میده دیگه
ممنونم بابت حرفای دلگرم کننده ات عزیزم حالم واقعا بهتر شد 😍😍😘❤️
ممنون از همگی برای حرفای خوب تون خدا به همه تون توانایی بیشتری بده مامان های قوی 😍😍😍❤️
شما و دیدم با وجود این همه کار مدیریت می کنین انگیزه گرفتم که منم میتونم حتما یک روزی
به نام خدا

نمیرسیم
الان که هنوز زوده دومی یکسالش شد اونوقت یکم میتونی به خودت بیای ، بخاطر کار خونه به خودت سخت نگیر ، فدای سرت اگه به هیچ کاری نرسیدی
😂😂😂😂
من فاصله بچه هام مثل شماست ، این سنی که بودن ففط یه غذا میتونستم درست کنم
وای آره مخصوصا پسرم شیطووووون و بازیگوش یک جا واینمیسته 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
وای خدا قوت بهت که سال اول و گذروندی قطعا خیلی سخت بوده 🥺🥺🥺
فعلا باهاش وقت بگذرون بزار بخاطر بچه جدید احساس کمبود توجه و محبت نکنه ، خونه بالاخره جمع میشه حواست باشه خودت و بچه ها آسیب روحی نبینین ، اگه احساس افسردگی هم داری حتما پیگیریش کن
پیشنهادم بهت اینه توی روز یه ساعتی خواب بچه ها رو با هم تنظیم کن ، هر دو رو بخوابون ، به خودت برس حالا یا استراحت یا هر کار شخصی که دوست داری انجام بدی ، کار خونه رو بزار وقتی همسرت خونه است بچه ها رو نگه داره انجام بده
من که مواد غذای هر روزم باید از شب قبل آماده میکردم ، یعنی اگه میخواستم ماکارونی درست کنم موادش رو روز قبل درست میکردم میذاشتم یخچال اون روز فقط ماکارونی آبکش میکردم قاطی میکردم میذاشتم دم بکشه
آخخخ منممممم
من تا سه تا رو خوب کنترل میکردم ولی بعد اینکه محمد حسینم اومد واقعا دیگه ب هیچی نمیرسم مخصوصا ک بچه مدرسه ای هم دارم
الان فقط دغدغه ی ناهار و شام رو دارم ک شب ها غذا زیاد درست میکنم حتی چند مدل درست میکنم ک حداقل دو روز غذا درست نکنم
دیگه ب تمیزی خونه اهمیت نمیدم
حالا ناهار و شام همسرم پیشمه کمک میکنه بهشون غذا بدم ولی صبحانه تنهام چهارتا بچه دورم میشینن مث بچه گربه منتظرن من بهشون صبحانه بدم 🥹😂
خیلی عصبی میشم چون هم وقت کم میارم هم یه لقمه تو دهن خودمم نمیتونم بذارم با وجود این وروجکا
یه وقتایی میبینی ۲۴ ساعت کامل هیچی نتونستم بخورم ب حالت غش میوفتم
شوهرم واسش سوال بود ک ینی چی ؟ ینی نمیتونی یه لقمه بخوری ؟
تا اینکه یه رو از صبح تا شب خونه بود و مسئولیت بچه ها با اون بود گفت حق داری واقعا دو روز گشنه میمونی😵‍💫😂
فقط از خدا میخوام کمکمون کنه
من ک دیگه واقعا دارم تحلیل میرم
الهییییی بگردم
چقدر خوب که چهار تا بچه آوردید و این اعتماد به نفس رو داشتید،خدا قوت.
من تو دوتاش موندم .
الهی که هم خدا بهتون چندین برابر انرژی بده و هم صبر
جسارتا از کدوم شهر هستید؟
کوثر جان واقعا خدا به تو توان و صبر و حوصله بده ، واقعا تصورش هم برای من قفله
قربونت برم مرسی عزیزم
آمیییین❤️🥲
من پردیسم عزیزم
مرسی فداتشم آمین ❤️🫂
خدا ب تو هم صبر و انرژی زیاد بده
حتما میتونی
آخه نمیدونم چرا من واقعا عصبی میشم
اگه زندگیم تمیز و مرتب و جمع باشه به خدا راضیم همه چیزو تحمل کنم اما زندگی رو میبینم عصبی میشم
از طرفی هم میگن بچه هام بذار خونه خودم حداقل راحت باشن
ماها ک توی آپارتمانیم نهایت یه آخر هفته بیرون بریم
ببین یدونه بچه با دوتا خیلی فرق داره و کاملا حق داری ...دوتا بچه داری که خونرو همش بهم میریزن و بهت توصیه میکنم هی پشت سرشون جمو جور نکنی کمرت داغون میشه من الان عکسای دوره بچه اولمو میبینم خونم همیشه مرتب غذا البته الانم معمولا به موقعست اما خونه همییشه تمیز بود ... کیف میکنم نگاه میکنم الان هفته ای یبار جمو جور میکنم ب ی ساعت نمیکشه باز مثل بمب ترکیده و خب اعصابمم داغونه ی عده میگن خب چرا آرامش نداری قطعا جای ما نیستن
حق داری به خدا به نظر من هرکس آستانه تحمل و قدرتش به خودش بستگی داره واقعا
منم عصبی شدم بعد بچه دومم خونمم آپارتمان نورش کم کوچیک دلم میخواد وسیله خونرو پرت کنم بیرون خونه خلوت بشه🤣
تنها کسی میتونه کمی آرامش داشته باشه ک هفته ای یبار دوبار کمکمی داشته باشه .... قدیم با الان خیلی فرق داره بابام میگفت ما میرفتیم صحرا با دوستامون بازی تا شب ...تا ۶ یا ۷ سالگی همین بود وضعشون الان بچه تو اپارتمان هم بچه هم مادر روحیه داغون دوتا بچرو هم تنها بیرون بردن واویلاست یبار بردم بیچاره شدم

سوالات مشابه